eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
91 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
نشسته مادری و دست بر کمر دارد کمک کنید در از این تنور بردارد هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید تنورِ سرد کمی خاکِ شعله‌ور دارد کشید شانه‌ای و گفت شانه هم مادر برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما چقدر کُنجِ لبت لخته‌یِ جگر دارد هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد از این به بعد گلویت نمی‌چکد از نِی به بند آمدنش شعله هم اثر دارد به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد شاعر:
. نوای واولدا صدای رازونیازی زطورمی آید نوای گریه زجانی صبورمی آید سری به کنج تنوراست وموسی عمران برای دیدن او سوی طورمی آید فرشتگان همه نزدیک این سرند ولی صدای گریه و زاری زدور می آید طنین بال ملائک رسد، مگرجبریل به سوی آیۀ الله ونور می آید قیامتی شده برپا ازاین همه اندوه که بیم خاستن نفخ صور می آید سرحسین به دامان مادرش زهراست نوای واولدا از تنور می آید دلی شکست زپهلو شکسته ای کاین سان صدای ریزش جام بلور می آید برای عرض ارادت «وفایی» از ره دور به آستان سلیمان چومور می آید ✍ # @majmaozakerine
. خاکستری شده ست سرت یا اخا الغریب از چه تنور شد به تو مأوا اخا الغريب از بس منقش است سرت از عصا و سنگ زخمی تر است از همه سرها اخا الغریب با روضه ی مجسم شیب الخضیب تو شد چشم اهل بیت تو دریا اخا الغریب تا نشنوی اهانت و زخم زبانشان قرآن بخوان به وقت تماشا اخا الغریب چشمان خود ببند نبین با غلاف تیغ پاسخ دهند ناله ی ما را اخا الغریب چشمان خود ببند که در کوچه های شام شد سنگ بام جای تسلّی' اخا الغریب اما ببین که سرو قد همسرت رباب شد زیر بار داغ علی تا اخا الغریب هم بازی رقیه که پنهان ز دیده بود رأسش به روی نی شده پیدا اخا الغریب ✍عبدالمحسن علی مهدوی نسب
4_6046427364143926372.mp3
زمان: حجم: 434.9K
❣﷽❣ 🏴 🏴‍ 🏴 کربلا منتظر ماست بیا تا برویم مادرى در کربلا مهمان شاه بى سر  است همچنان ابر بهارى هر دو  چشم او  تر  است دست بر  پهلو گرفته  زير لب گويد   حسين ناله هايش  در حرم جلوه گر يک  محشر است ميرود  تا باشد آنجا  زائر  فرزند خويش همره او  مجتبى و حيدر و پيغمبر است تا که  سر را فاطمه بگرفت در آغوش خويش ديد روى  حنجرش  هم رد پاى خنجر   است من  سوالى دارم از تو اى  حسين بى سرم از  چه رو تير  سه شعبه در گلوى اصغر  است هر شب  جمعه   زيارت ميکند   در قتلگاه مقصد بعدش زيارت از  يل  آب آور   است گفت   برخيز  و  ببين  ياس   پر  از  درد   آمده ديده  بگشا چون کنار تو خميده   مادر  است تا   به  اينجا قامت  دخت على را کس  نديد ديده  بگشا دخت  حيدر  از چه  رو  بي معجر  است از چه رو شد پيکرت کوچک  رشيد خيمه ها واقعاً  اين  پيکر فرزند مرد خيبر است؟ آخرين  بيت  غزل مضمون حال  شاعر   است قطره  جارى   شده   از  چشم نوکر  گوهر   است ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈