eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
31 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
گلی از گلشن عترت ولی ام البنینی تو صفای خانه ی مولا امیرالمومنینی تو واویلا آه و واویلا(۴) پس از زهرا گل حیدر شدی بر مرتضی همسر خودت گفتی که من هستم کنیز خانه ی حیدر واویلا آه و واویلا(۴) ز الطاف خداوندی شدی بر مرتضی یاور تو گشتی بعد زهرایش برای زینبین مادر واویلا آه و واویلا(۴) برای نوگلان یاس همیشه بوده ای حساس به پاس این همه خوبی خدا داده به تو عباس واویلا آه و واویلا(۴) زسوز داغ تو گشته مدینه کربلا امشب از این ماتم همه عالم شده ماتم سرا امشب واویلا آه و واویلا(۴) شب داغ تو مولاتی به یاد کربلا هستم بسوزم زآن مصیبت ها دوباره در عزا هستم واویلا آه و واویلا اگرچه چهار فرزندت شهید راه دین گشتند برای شیعه ی حیدر همه حبل المتین گشتند واویلا آه و واویلا(۴) گل حیدر همه عمرت تو غرق شور و شین بودی تمام روز و شب یاد غریبی حسین بودی واویلا آه و واویلا(۴) شنیدی که به دشت خون علی صد پاره پیکر شد ندیدی که زتیرکین بریده حلق اصغر شد واویلا آه و واویلا(۴) شنیدی که فدایی شد تمام هست عباست ندیدی از ره کینه جدا شد دست عباست واویلا آه و واویلا(۴) شنیدی که میان خون حسینت دست و پا می زد ندیدی لحظه ی آخر که مادر را صدا می‌زد واویلا آه و واویلا(۴) شنیدی که حسین تو میان خاک و خون افتاد ندیدی در کنار آب حسینت تشنه لب جان داد واویلا آه و واویلا(۴) شنیدی که زظلم وکین زدند آتش به هر خیمه ندیدی راس سالار شهیدان را روی نیزه واویلا آه و واویلا(۴) شنیدی کربلا دشمن به زخم اونمک میزد ندیدی بین آن گودال رقیه را کتک میزد واویلا آه و واویلا(۴) شنیدی کربلا گشته همه رخساره هانیلی ندیدی ناله و آه و شرار ضربه ی سیلی واویلا آه و واویلا(۴)
. تو گل گلزار ولا هستی همسر پاک مرتضی هستی بعدداغ حسین و عباست دیده گریان کربلا هستی آه و واویلا آه وواویلا(۳) تو سراپا شوری و احساسی بیت حیدر ،غرق گل یاسی مرهم درد زینب و کلثوم یار حیدر، مادر عباسی آه و واویلا آه وواویلا(۳) تو شنیدی گلها شده پرپر تو ندیدی بریده شد حنجر تو شنیدی شهادت اکبر تو ندیدی صد پاره شد پیکر آه و واویلا آه وواویلا(۳) تو شنیدی عباس تو جان داد تو شنیدی براو شده بیداد تو ندیدی ز صدر زین افتاد تو ندیدی که تشنه لب جان داد آه و واویلا آه وواویلا(۳) تو شنیدی زینب خمیده شده تو ندیدی گلو بریده شده تو شنیدی که غنچه چیده شده تو ندیدی به خون تپیده شده آه و واویلا آه وواویلا(۳) تو شنیدی آتش به خیمه زدند سرپاک حسین به نیزه زدند تو ندیدی به ضربه ی سیلی بر رخ کودکان چه لطمه زدند آه و واویلا آه وواویلا(۳) تو شنیدی که بی بهانه زدند تو شنیدی که ظالمانه زدند تو ندیدی که عصرعاشورا کودکان را به تازیانه زدند آه و واویلا آه وواویلا(۳) تو شنیدی خون شد دل زینب تو شنیدی ذکرش شده یا رب تو ندیدی بوده به تاب و تب تو ندیدی روزش شده چون شب آه و واویلا آه وواویلا(۳) گرچه کرب وبلا ندیدی تو ماجرا را فقط شنیدی تو بهر داغ حسین و عباست از غم و غصه ها خمیدی تو آه و واویلا آه وواویلا(۳) همه عالم بود پریشانت شد فدایی دین جوانانت جان فدای پیکر بی‌جانت دیده ی ما همیشه گریانت آه و واویلا آه وواویلا(۳) دشمن دین شکسته حرمت تو مانده خاکی هنوز تربت تو ای صفابخش قلب هر شیعه جان عالم فدای غربت تو آه و واویلا آه وواویلا(۳)
. تو گلِ گلزار عترتی و ام البنینی بر شیعیانِ حیدر و زهرا حبل المتینی آجرک الله(۳) فرموده ای که کنیزه ام در خانه ی زهرا تو افتخاری بر حسنین و زینب کبری آجرک الله(۳) در خاندان آل محمد حساس هستی تو نور چشم فرزند پاکت عباس هستی آجرک الله(۳) بعد از نثار جان گلانت جز غم ندیدی تو افتخار فاطمه هستی ام شهیدی آجرک الله(۳) تمام عمرت باچشم گریان درشور وشینی یاد علمدارِ کربلا و یادِ حسینی آجرک الله(۳) شنیده ای شد صد پاره پیکر علی اکبر ندیده‌ای تو غرق به خون شد حنجراصغر آجرک الله(۳) شنیده ای که حضرت عباس جانش فداشد ندیده ای تو از پیکر او دستش جدا شد آجرک الله(۳) شنیده ای شد زینب کبرا قامت خمیده ندیده‌ای تو پیکر خونین سر بریده آجرک الله(۳) شنیده‌ای که دختر زهرا زخمش نمک خورد ندیده ای تو سه ساله‌ای ازدشمن کتک خورد آجرک الله(۳) شنیده ای که دشمن زکین زد آتش به خیمه ندیده ای تو پیکر صد چاک، سر روی نیزه آجرک الله(۳) شنیده‌ای که بردند اسیران در کوفه و شام ندیده ای تو زدند به آنها سنگ از لب بام آجرک الله(۳) شنیده ای از بزم شراب و قاری قرآن ندیده‌ای تو برلب قاری خوردچوب خزران آجرک الله(۳) بعد از نثارِ جانِ گلانت جزغم ندیدی توافتخار فاطمه هستی ام شهیدی آجرک الله(۳) بهر غریبیِ گل زهرا بس غصه خوردی از غصه و غم بهر حسینت تو جان سپردی آجرک الله(۳) با یاد مظلومی تو بانو دلها شکسته شهر مدینه از سوز داغت در غم نشسته آجرک الله(۳) پنهان بودتا صحنه ی محشر قدر رفیعت دارالشفای شیعه ی حیدر خاک بقیعت آجرک الله(۳)
زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها زمزمه روضه،واحد ابالفضل من و تو مُحبّ مُدامِ حسینیم ابالفضل پر از عزّت و احترام حسینیم ابالفضل من و تو کنیز و غلام حسینیم ابالفضل ابالفضل ابالفضل عزیزم برادر نه،تو خاک‌ پای حسینی عزیزم تو دلگرمیِ بچه های حسینی عزیزم علمدارِ کرببلای حسینی عزیزم عزیزم ابالفضل همیشه بِمان در رَهِ عشقِ دلبر ابالفضل بده در رَهَش دست و دو دیده و سَر ابالفضل به راهِ حسین شو چُنان لاله پرپر ابالفضل ابالفضل ابالفضل عزیزم دعایم کن آندم که در اوج غمها عزیزم شَوی غرقِ خون زائر روی زهرا عزیزم به پهلوی بشکسته آید در آنجا عزیزم عزیزم
نوحه حضرت ام البنین و تکریم مادران شهدا دوباره با سوز دل،محزون و زار و غَمین عباس بن علی شد،گریانِ امّ البنین مرثیه خوان،دلخون،با دو چشمِ تر نماید نُدبه در هجرانِ مادر بانوی دین،ای بی قرین امّ البنین،امّ البنین امّ البنین،امّ البنین... ای مادری که عُمری،با آه و اشکِ دو عِین دیدی داغ اولاد و،گریه کردی بر حسین حیرانم از شُکوهِ بی بَدیلَت جانها به قربان صبر جَمیلَت بانوی دین،ای بی قرین امّ البنین،امّ البنین امّ البنین،امّ البنین... حضرت امّ البنین،در حِلم و حُجب و تَقوی شد مقتدای همه،مادرانِ شهدا امّ البنین بحر لطف و اِحسان است الگوی مادرانِ شهیدان است بانوی دین،ای بی قرین امّ البنین،امّ البنین امّ البنین،امّ البنین...
زبانحال حضرت امّ البنین سلام الله علیها زمزمه روضه عباس من،آماده کن دیده و دست تیر جفا بر چشم تو خواهد نشست عمود آهنین خورَد به فرقِ تو پشت حسین در غمِ تو خواهد شکست ولی امان زِ اشک مادر و،تشنگیِ علیّ اصغر و وَ از حسین به قعرِ قتلگاه،آخر جدا گردد سر و قربانی شود همه زندگی ات گِریَم از شرم و سرافکندگی ات عباسم فدای شرمندگی ات عباسم فدای شرمندگی ات... عباس من،زِ بعدِ تو چه ها شود در قتلگاه سرِ حسین جدا شود به بانگ تکبیرِ حرامی های دون قرآن عیان به روی نیزه ها شود ای بودَنَت دلخوشیِ همه،خوانَم تو را با آه و زمزمه وَالشّمرُ جالسٌ شود روان،اشک چشمان فاطمه بعد از تو،از زندگی دل می بُرَد بعد از تو رقیّه سیلی میخورَد بر نِیزه طِی شد رَهِ بندگی ات عباسم فدای شرمندگی ات...
کریمان همه مات ام البنین اند فقیر کرامات ام البنین اند نه تنها دل ما که داوود و موسیٰ اسیر مناجات ام البنین اند همه ساقیانی که صاحب سبویند دخیل خرابات ام البنین اند مریدان عباسِ او در دو عالم به دنبال خیرات ام البنین اند پسرهای او یار خون خدایند دلیل مباهات ام البنین اند پسرهای نور و تجلی نورند تجلی آیات ام البنین اند به خورشید تابان قمرها می آید به ام البنین این پسرها می آید گرفتند ماهش... همه تکیه گاهش گرفتند ابالفضل... پشت و پناهش عصایی ندارد دم پیری حالا نشانده زمانه به خاک سیاهش امان از صبوری... کشیده قبوری روی خاک و غم مانده در بین آهش خدای ادب شد، بصیر عرب شد ولی بوده هر جا به زینب نگاهش ندیده دو عالم، کسی جز یل او که دامان زهرا شود قتلگاهش بشیر از پسرهای او دم نزن تو بگو از حسینش... چه شد قبله گاهش؟! پسرهای او نذر راه حسین اند قمرهای او نذر راه حسین اند غرورش شکسته ولی بازویش نه دلش گرچه خون شد ولی پهلویش‌ نه کسی دیده در بین خانه بیافتد شراره به جان سر گیسویش... نه کسی دیده در بین کوچه بیافتد رد پنجه ی لاله چین بر رویش... نه شده شوهرش را ببیند که از غم گذارد سرش بر روی زانویش.‌‌.. نه شنیده کسی که زن پا به ماهی در سوخته بیاید سویش... نه شده زیر در مادری باشد و بعد کسی با لگد رد شود از رویش... نه بهار دل آل حیدر خزان شد قد فاطمه در جوانی کمان شد محمد جواد شیرازی
اي دلت بند امير المومنين رشته هاي چادرت حبل المتين مادر ماهي و خورشيد زمين اي كنيز فاطمه ام البنين يك رباعي داشته ديوان تو چار گل روييده بر دامان تو چارقُل خوانديم در قرآن تو همسر شيري و خود شير آفرين مثل قطره آمدي،دريا شدي خاك بودي،تربت اعلي شدي تا كنيز خانه زهرا شدي خانه ات شد قبله عرش برين اي به روح تو سلام اهل بيت عارفي تو بر مقام اهل بيت بچه هاي تو غلام اهل بيت اي غلام خانه ات روح الامين تو همه تن بودى و جان شد علي در كوير تشنه باران شد علي تو شدي قاري و قرآن شد علي اي مفاتيح الجنان بي قرين آنكه حكم صبر از الله داشت پيش چشمت سر درون چاه داشت نيمه شبها روضه اي كوتاه داشت: پيش چشمم خورد زهرا بر زمين وقت رفتن پيش چشم زينبين گفته اي عباس را،اي نور عين بر نميگردي مدينه بي حسين جان تو جان امام من،همين حال آورده بشير از ره خبر كاروان عشق آمد از سفر نه ستاره مانده ديگر نه قمر آه اي ام البنين بي بنين بند قلب دختر زهرا گسست تا كنار علقمه افتاد دست با عمودي فرق عباست شكست خورد با صورت زمين آن مه جبين تا علمدار حرم از حال رفت يوسف زهرا سوي گودال رفت دست دشمن جانب خلخال رفت حمله كردند از يسار و از يمين روز،سينه زن شد و شب گريه كرد شمر تا خنديد زينب گريه كرد نعل مي رقصيد و مركب گريه كرد ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين تو نبودي خيمه را آتش زدند عشق را در كربلا آتش زدند بچه ها را بي صدا آتش زدند سوخت آن شب قلب ختم المرسلين خوب شد مادر نبودي،ناگهان سرخ شد از خشم چشم آسمان تا كه در گودال آمد ساربان خاتم آل عبا شد بي نگين خوب شد مادر نبودي،سر شكست در حرم گهواره اصغر شكست بعد سقا حرمت معجر شكست راهي بازار شد پرده نشين محسن عرب خالقی
السلام ای مادر ایثار یا ام البنین دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین تو همانی که به عشق قبله عالم حسین تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر دست از شرمندگی بردار یا ام البنین جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست گریه با این چشم های تار یا ام البنین بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را پیری زینب دهد آزار یا ام البنین خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس از حرم تا قتلگه صد بار ، یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در آتش بین در و دیوار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین در میان کوچه و بازار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای خورده از پهلو سر ِ سردار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر اهل بیت احمد مختار یا ام البنین محمدحسین رحیمیان
من و کنیزی آل عبا خدا را شکر من و حریم ولی خدا خدا را شکر کنیز فاطمه بودن چه عزتی دارد من و عنایت خیر النسا خدا را شکر مرا به رخصت زینب خدا پناهم داد که با حسین شدم آشنا خدا را شکر خدا نوشت شوم مادر حسین و حسن کشید آخر کارم کجا خدا را شکر خدا نوشت که من مادر اباالفضلم که او شود به حسینم فدا خدا را شکر شوند جمله پسرهای من غلام حسین کنند نوکری مجتبی خدا را شکر عزیز فاطمه! زینب! بیا در آغوشم بیا به دامن مادر بیا خدا را شکر نویدِ پورِ علمدار داده مولایم برای یاری کرب و بلا خدا را شکر برای روز علمداری اش دعا بکنیم که هست آبروی خیمه ها خدا را شکر شنیده ام که دو دستش ز تن جدا گردد به تیر و نیزه شود مبتلا خدا را شکر شنیده ام که به صورت فتد زمین بی دست مگر که خیمه بماند بجا خدا را شکر شنیده ام زتعصب پس از شهادت هم سری برآورد از نیزه ها خدا را شکر شنیده ام که حسین از قفا شود بی سر و اهل کوفه کنند از جفا خدا را شکر شنیده ام که لباس اسیری ات بر تن کُنی کنارِ تنِ سر جدا خدا را شکر شنیده ام که شود پاره پاره معجرها حجاب کس نشود بر ملا خدا را شکر پس از گذشت اسارت که از سفر آیی سپاهِ خصم در آید ز پا خدا را شکر 🔸شاعر:
قدم اگر خمید، فدای سر حسین جانم به لب رسید، فدای سر حسین ام البنین سابق این شهر عاقبت شد مادر شهید، فدای سر حسین یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس لبخند من ندید، فدای سر حسین هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است مویم شده سفید، فدای سر حسین گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا چه وحشیانه چید، فدای سر حسین هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین هر شب به یاد تشنگی کودک رباب خواب از سرم پرید، فدای سر حسین عباس پاسبان حرم شد به جای من دستش اگر برید، فدای سر حسین گویند جا شده به مزار محقری آن قامت رشید، فدای سر حسین محمد حسین رحیمیان
هر چه دارم همه از حضرت اُمُّ الْقَمَر است بهترین شغل، فقط خدمت اُمُّ الْقَمَر است پدرم جزءِ غلامان همین خانم بود پس از او هم پسرش رعیت اُمُّ الْقَمَر است دست خالی ز در خانه ی لطفش نروم دادن حاجت من عادت اُمُّ الْقَمَر است رزق سالانه ی خود را ز درش می گیرم سفره ی من همه از برکت اُمُّ الْقَمَر است زائر ماه، به عرشِ حرم الله شدن به خدا در گِروِ دعوت اُمُّ الْقَمَر است حضرت زینب کبری شده "زِیْنُ الْحِیدَر" قمر هاشمیون، زینت اُمُّ الْقَمَر است آه، که سنگ مزارش شده خاک آلوده خاک قبرش سند غربت اُمُّ الْقَمَر است کاش یک روز ببینیم، که سقاخانه در کنار حرم و تربت اُمُّ الْقَمَر است هر کجایی که سخن از ادب عباس است مطمئنا پس از آن صحبت اُمُّ الْقَمَر است پسرش آخر مردانگی و غیرت بود هیبتش ارثیه ی هیبت اُمُّ الْقَمَر است یک نفر گفت، که قبر پسرت کوچک بود این سخن، خود سبب حیرت اُمُّ الْقَمَر است آن همه هیبت و رعنایی عباس ، چه شد؟ نقشی از قبر، فقط قسمت اُمُّ الْقَمَر است لطمه ها زد ز غم روضه ی شاه بی سر جای این داغ، روی صورت اُمُّ الْقَمَر است شرم، از مادر اصغر بخدا پیرش کرد مشکِ پاره سبب خجلت اُمُّ الْقَمَر است "کاش می شد که کمی آب، به اصغر برسد" این سخن، گوشه ای از حسرت اُمُّ الْقَمَر است رضا قاسمی
بسم الله النور ---------------------------- زمينه حضرت ام البنين س ---------------------------- اي غمخوار غصهء زينب اي غمگين داغ ثارالله پر كن كاسهء گداييمو يا ام البنين سلام الله اميد دل زار و دلهاي گرفتارى حتي گردن ما هم حق مادرى دارى يا مولاتنا توجهنا ---------------------------- گريه وأسهء علمدارت هر شب ارزوى چشمامه نذر سفرهء ابالفضلت درمون تموم دردامه هر جا اسم تو باشه ميگيره دلم اروم با دستاي عباست دستامو بگير خانوم يا مولاتنا توجهنا ---------------------------- دستايه گره گشاي تو دريايه عميق احساسه هر جا صحبت از وفا ميشه حرف از تشنگيه عباسه بعد كربلا گفتي زينب جان سفارش كن بگو مادر اصغر عباس و حلالش كن يا مولاتنا توجهنا ---------------------------- نثار مدافعان حرم صلوات
💠 شعر 💠 به نام نور ای عروس سفید بخت علی که سرآمدترینِ دنیایی در مقامت چه میتوان گفتن که تو اُمّ الائمه ،زهرایی ای مزار تو کعبه ی خاکی این دل بیقرار،زائر توست توهمانی که ذات حق فرمود خلق دنیا فقط بخاطر توست منم ام البنین که آمده ام بازهم در سکوت قبرستان با نگاهی پُراشک میگویم السلام علیکِ زهرا جان ام کلثوم و زینبت هرشب سرشان هست روی دامن من آب دست حسین میدهم و مادری میکنم برای حسن ای وجود چهار فرزندم به فدای چهار فرزندت حاضرم از صمیم دل همه را بدهم در ازای لبخندت سالیانی گذشت و ام بنین خسته افتاده بود در بستر عرق مرگ روی پیشانی ونگاهی که مانده بود به در آسمان دلگرفته از بغضش شهر در آرزوی لبخندش دور خود را نگاه کرد و نبود اثری از چهار فرزندش نه توانی به دستها مانده نه دگر قوتی به زانویش درهمین حال ناگهان حس کرد درکنارش نشسته بانویش از دلش غصه رفت تا زهرا سر او را گرفت بر دامن گفت ام البنین نگاهم کن این منم مادر حسین وحسن مادر بچه های من بودی از حضورت همیشه ممنونم ای فدایت پسر فداکردی به فداکاری تو ،مدیونم به تلافی اینکه گهگاهی دامنت بود جای بغض حسن تاکه افتاد بر زمین پسرت سر او بود روی دامن من تا گرفتی تو اشک زینب را دیدم افتاد شعله بر جگرت یاد آن لحظه پاک میکردم خاک وخون را زصورت پسرت تا نباشد مقابل احدی ساقی سرشکسته عباست در قیامت شفاعت همه را میسپارم به دست عباست ✍مهدی کبیری
من که از نسل دلیر عربم امّ العبّاسم و امّ الادبم مادر چهار یل رعنایم من کنیز حرم زهرایم آسمان خاک نشین حرمم عرش در تحت لوای کرمم معرفت مسئله آموز من است عاشقی سائل هر روز من است دل من محو تولّای ولیست سِمتم خادمی بیت علیست من سفارش شده ی زهرایم آبرو یافته از مولایم وه از ان روز که قابل گشتم با در بیت مقابل گشتم آمد آن لحظه چه خوش اقبالم دختر شاه به استقبالم قبله ی نور به کاشانه ی من حرم الله کجا خانه ی من دست بانوی حرم بوسیدم خاک پایش به بصر مالیدم گفتم این بیت حریم لاهوت من کنیزم به دیار ملکوت آمدم خادم این در باشم خادم دختر حیدر باشم لیک آن روز زغم رنجیدم وای دل، صحنه ی سختی دیدم هر دو ریحانه حق تب دارند بین خانه حسنین بیمارند گفت زینب به دو چشمانی تر نذر روزه بنما ای مادر عرق از صورتشان تا شد جمع سوختم در غمشان همچون شمع آنقدر خرج ولایت گشتم مورد لطف و عنایت گشتم تا خدا مزد ولایم را داد که به من گل پسری زیبا داد صاحب جنة الاحساس شدم مادر حضرت عباس شدم در وفا یار بلا فصل شدم مادر فضل و ابا الفضل شدم شوری افتاد ز عشقش به دلم دید از فاطمه بودن خجلم حق نمود این شرفم نقش جبین حضرت فاطمه شد ام بنین گفتم عباس گل ریحانی به امیرت تو بلا گردانی نه برادر و نه من مادرشان من کنیز و تو غلام درشان روزی اید که به همراه حسین از مدینه بروی نور دو عین چون حسینم تو خدایی گردی عاقبت کرب و بلایی گردی یک وصیت کنم این لحظه تو را جان تو جان عزیز زهرا رفتی و همره تو شادی رفت از مدینه دگر آزادی رفت وای زان روز که غمها برگشت کاروان گل زهرا برگشت جان هر دل شده بر لب آمد بی حسین حضرت زینب آمد گفت با من همه اسرار مگو ماجرا های تو و بغض گلو گفت لب تشنه سوی آب شدی از خجالت به خدا آب شدی گفت با قدّ کمان جان دادی من شنیدم نگران جان دادی تا که مشک و علمت را دیدم دست پاک تو ز دور بوسیدم باورم نیست سر زین وسجود فرق عباس من و ضرب عمد یاد تو روضه به پا می سازم تا ابد برپسرم می نازم نزد زهرا تو وجیه اللّهی فانی حضرت ثار اللّهی 🥀🥀🥀🥀
ای شده محرم به ولای ولی فاطمۀ دوّم بیت علی اختر تابندۀ برج ادب شیر زن خیل زنان عرب امّ بنین امّ ادب امّ نور چشم بد از قدر و جلال تو دور اختر تابندۀ برج شرف همسر ارزندۀ شاه نجف یار علی مادر صدق و صفا مرّوج مکتب عشق و وفا باغ گل یاس، سلامٌ علیک مادر عبّاس، سلامٌ علیک فخر تمام شهدا کیست تو شیر زن شیر خدا کیست تو معرفتت زبانزد عالم است هر چه بگویند به وصفت کم است مقاوم و صابر و آزاده ای چار پسر بهر علی زاده ای چار پسر نه، چار قرص قمر چار ستاره چار نور بصر ای به علی پس از وفات بتول همچو خدیجه در سرای رسول درود بر سه سرو بستان تو بر گل عبّاسی دامان تو تو گفته ای، ای گل باغ عفاف با پسر فاطمه شام زفاف کی همه جا چشم و چراغ همه منم کنیز مادرت فاطمه همدم نور احدی فاطمه عروس بنت اسدی فاطمه تو بانوی بیت ولی گشته ای دور حسین ابن علی گشته ای تا که در آن بیت مقرّب شدی از دل و جان عاشق زینب شدی به پاس اخلاق ز گل بهترت خواند بهین دخت علی، مادرت حق بتو یک بهشت احساس داد دسته گلی بنام عبّاس داد دید چو بر عشق ادب قائمت داد خدا ماه بنی هاشمت حق به تو در بیت ولا راه داد تا بتو سه ستاره یک ماه داد ماه تو از ماه فلک خوبتر پیش علی از همه محبوب تر ستارگانت همه خورشید نور چشم بد از جمالشان باد دور سزد که ناموس خدا خوانمت مادر کلّ شهدا خوانمت در بغلت بود گل یاس تو یعنی قندانۀ عبّاس تو بود چو خورشید رخش منجلی خواستی دهی به دست علی مشام تو شنید بوی حسین چشم تو افتاده به روی حسین فدایی خون خدا خواندیش دور سر حسین گرداندیش ای ادب از تو ادب آموخته به پای مصباح هدی سوخته دلم گرفته ذکر امّن یجیب زیارت مدینه ام کن نصیب که گریم از برای تو در بقیع به یاد گریه های تو در بقیع بقیع از اشک تو آید به جوش صدای گریۀ تو آید بگوش کرده به داغ چار فرزند صبر کشیده ای چهار تصویر قبر اشک مصیبت ز بصر ریختی به یادشان خون جگر ریختی چشم تو از بسکه فراوان گریست به گریۀ تو چشم مروان گریست تو نالۀ وا ولدا می زدی اهل مدینه را صدا می زدی بدین سخن فکند آهت طنین که کس نگوید به من امّ البنین منکه دگر امّ بنین نیستم مادر چار نازنین نیستم چار گلم ز تیغ پرپر شدند چار مهم به خون شناور شدند امّ بنین باغ گل یاس داشت دسته گلی سرخ چو عبّاس داشت ای ثمر دل گل احساس من ساقی اهلبیت عبّاس من شنیده ام دست تو از تن زدند به فرق تو عمود آهن زدند شنیده ام تا که تو رفتی ز دست پشت حسین ابن علی هم شکست شنیده ام که جای من فاطمه به دیدنت آمده در علقمه شنیده ام شعله به خشمت زدند شنیده ام تیر به خشمت زدند شنیده ام سکینه بی تاب بود جام به کف منتظر آب بود شنیده ام که دشمنان صف زدند کنار جسم بی سرت کف زدند شنیده ام که شد ز شمشیر تیز پیکر تو چو برگ گل ریز ریز گریه کنم روز و شب ای نور عین بهر تو نه بلکه برای حسین تو در مدینه مادری داشتی مادر خونین جگری داشتی اگر که پاره پاره شد پیکرت بود به دامان برادر سرت حسین فاطمه برادر نداشت کشته شد و مثل تو مادر نداشت تو را فراق اشجع النّاس کشت داغ حسین و داغ عبّاس کشت جز غم و اندوه و فغانت نبود حیف که آن چار جوانت نبود تا که بگریند برایت همه فاطمه یا فاطمه یا فاطمه سلام بر اشک تو یا فاطمه جزای تو اجر تو با فاطمه گریه تو به جز عبادت نبود وفات تو کم از شهادت نبود داغ تو یک شرارۀ نار بود برای اهلبیت دشوار بود مدینه در وفات امّ البنین ناله اش افکند به گردون طنین ز ناله و سوز پر آوازه شد دوباره داغ فاطمه تازه شد سلام «میثم» به گل یاس تو به دست و چشم و سر عبّاس تو 🥀🥀🥀🥀
. ____________________________ رباعی گفتی و تقدیم سلطان غزل کردی معمای ادب را با همین ابیات حل کردی رباعی گفتی و مصراعی از آن را تو ای بانو میان اهل عالم در وفا ضرب‌المثل کردی فرستادی به قربانگاه ،اسماعیل‌هایت را همان کاری که هاجر وعده کرد و تو عمل کردی کشیدی با سرانگشتت به خاک مُرده، خطی چند تمام شهر یثرب را به خاک طف بدل کردی چه شیری داده‌ای شیران خود را که شهادت را درون کامشان شیرین‌تر از شهد و عسل کردی رباعی تو بانو! گرچه تقطیع هجایی شد به تیغ اشک خود، اعرابشان را بی‌محل کردی ✍ 🎤 .
. ▪▪▪ بدون ماه قدم می زنم سحر ها را گرفته اند از این آسمان قمرها را چقدر خاک سرش ریخته است معلوم است رسانده است به خانم کسی خبرها را نگاه کن سر پیری چه بی عصا مانده گرفته اند از این پیر زن پسر ها را چه مشکل است که از چهار تا پسرهایش بیاورند برایش فقط سپرها را نشسته است سر راه ، روضه می خواند که در بیاورد آه آه رهگذرها را ✍ 🎤
✅ واحد حضرت ام البنین سلام الله علیها 🔻 کاری از سجاد محمدی 1️⃣ بند اول يه مادر كه عمرش تمومه ولي غصه داره يه مادر كه واسه شهيداش داره خون ميباره شب و روز نداره هميشه چشاش غرق اشكه روو سينش يه داغه كه اين داغ فقط كار مشكه نگاهش پر از حرفه با زينب اين مادر دلخون ميگه تا سحر اي خدا پيشم عباسو برگردون يه روزي چهار تا پسر پهلوون شير نر داشتم حالا موندم اينجا غريبونه و مات و سرگردون خيلي اين شبا بي تابم عباسم كجايي مادر اي ماه منيرِ خيمه اي فرمانده ي آب آور (عباسم كجايي مادر ) 2️⃣ بند دوم شنيدم كه رفتي تا شايد عطش كم شه مادر شنيدم كه مشكت پر از آب شده واسه اصغر نه مشكي نه دستي غرورت شكست عباس من شنيدم كه تير يه نامرد رو سينت نشست عباس من الهي بميرم كه بي دست با سر افتادي مادر شنيدم كه رو پاي زهرا تو ام جون دادي مادر خجالت زدم از رباب و سكينه نشد اخر كه سيراب بشه اون كوير لباي علي اصغر حالم رو خودت ميدوني دلتنگم دماي اخر از وقتي كه تو جون دادي دق كردم نبودي مادر (عباسم كجايي مادر ) سلام الله علیها
✅وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) 🔻محسن عرب خالقی اي دلت بند امير المومنين رشته هاي چادرت حبل المتين مادر ماهي و خورشيد زمين اي كنيز فاطمه ام البنين يك رباعي داشته ديوان تو چار گل روييده بر دامان تو چارقُل خوانديم در قرآن تو همسر شيري و خود شير آفرين مثل قطره آمدي،دريا شدي خاك بودي،تربت اعلي شدي تا كنيز خانه زهرا شدي خانه ات شد قبله عرش برين اي به روح تو سلام اهل بيت عارفي تو بر مقام اهل بيت بچه هاي تو غلام اهل بيت اي غلام خانه ات روح الامين تو همه تن بودى و جان شد علي در كوير تشنه باران شد علي تو شدي قاري و قرآن شد علي اي مفاتيح الجنان بي قرين آنكه حكم صبر از الله داشت پيش چشمت سر درون چاه داشت نيمه شبها روضه اي كوتاه داشت: پيش چشمم خورد زهرا بر زمين وقت رفتن پيش چشم زينبين گفته اي عباس را،اي نور عين بر نميگردي مدينه بي حسين جان تو جان امام من،همين حال آورده بشير از ره خبر كاروان عشق آمد از سفر نه ستاره مانده ديگر نه قمر آه اي ام البنين بي بنين بند قلب دختر زهرا گسست تا كنار علقمه افتاد دست با عمودي فرق عباست شكست خورد با صورت زمين آن مه جبين تا علمدار حرم از حال رفت يوسف زهرا سوي گودال رفت دست دشمن جانب خلخال رفت حمله كردند از يسار و از يمين روز،سينه زن شد و شب گريه كرد شمر تا خنديد زينب گريه كرد نعل مي رقصيد و مركب گريه كرد ذوالجناح آمد به خيمه شرمگين تو نبودي خيمه را آتش زدند عشق را در كربلا آتش زدند بچه ها را بي صدا آتش زدند سوخت آن شب قلب ختم المرسلين خوب شد مادر نبودي،ناگهان سرخ شد از خشم چشم آسمان تا كه در گودال آمد ساربان خاتم آل عبا شد بي نگين خوب شد مادر نبودي،سر شكست در حرم گهواره اصغر شكست بعد سقا حرمت معجر شكست راهي بازار شد پرده نشين سلام الله علیها
✅وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) 🔻مجتبی شکریان ای روشنای خانه حیدر پس از زهرا کامل ترین و بهترین همسر پس از زهرا   ایثار از رفتار و الطاف تو می جوشد مهر و محبت از دل صاف تو می جوشد هر چند در عالم علی را کفو و همتا نیست هر چند همتایی برایش غیر زهرا نیست اما علی گمگشته اش را در تو پیدا کرد آری خدا پای تو را در خانه اش وا کرد در تو حیا و عفت و بذل و شجاعت دید در قلب تو یک آسمان عزم و شهامت دید پرواز کرده این دلم تا تربتت امشب دست توسل می زنم بر ساحتت امشب دست تو لبریز از کرم سرشار از بذل است هر کس گدایت هست کارش با ابالفضل است بانو تو را در عالم خلقت شبیهی نیست هم رتبهء علمت در این دنیا فقیهی نیست بانو خدا خیرت دهد خیرآفرین بودی عمری تسلای امیر المومنین بودی  روزی که سوی خانه مولا سفر کردی آن روز که رخت عروسی را به بر کردی برداشتی آرام سوی خانه گامت را کوچه به کوچه میگرفتند احترامت را  قبل از ورودت لحظه ای در پشت در ماندی با یاد زهرا گریه کردی فاتحه خواندی بردی به سمت آسمان دست دعایت را گفتی خدایا من کجا و خانه زهرا؟ گفتی خدا لبریز از عشق و امیدم کن جان علی درپیش زهرا روسپیدم کن اول کلامی با حسین و با حسن گفتی زانو زدی در محضر زینب سخن گفتی گفتی که اینجا آمدم قصدم عزیزی نیست باور بفرما نیتم غیر از کنیزی نیست من آمدم اینجا برایت خادمه باشم عمری کنیز بچه های فاطمه باشم بانو همه دیدند بر عهدت وفا کردی الحق که در بیت علی حق را ادا کردی در تو خدا ظرفیت بسیار را می دید فانی شدن در حیدر کرار را می دید آخر خدا هدیه به تو ماهی منور داد چون لیله قدر از هزاران ماه بهتر داد مولا که دید از شوق داری در بغل عباس فرمود با گریه و ما ادراک ماالعباس بانو علم در مشت عباس تو می چرخد عالم سر انگشت عباس تو می چرخد   بانو گره خورده به کار ما گشایش کن امشب بیا ما را به عباست سفارش کن سلام الله علیها ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
✅وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) 🔻احمد علوی جز با زلالِ نورِ الهـی نسب نداشت ... ذکری به غیر نام علی روی لب نداشت دردی به غیرِ غربتِ شاهِ عرب نداشت هرگز کسی شبیه به این زن ، ادب نداشت آماده کرده بود سپر های خویش را تعلیم داده بود پسر های خویش را تا پاسـدار خیمه ی آل عـبا شوند ... با راه و رسم عشق و جنون آشنا شوند هم داستان ماه ترین ماه ها شوند مردان پاکـباخته ی کربلا شوند ام البنین که چار یل بی قرینه داشت تنها مدال عشق علی را به سینه داشت بانوی خانه ای است که هم ایلیایی اند هم پای تا به سر همگی مصطفی ایند اهل مدینه اند ولی کـربلایی اند از نسل کوثرند سراپا خدایی اند عمری است دل به ساحتِ خورشید داده است سرمایه اش محبتِ این خانواده است تا روز حشر مکتب او مکتب علیست لب وا نکرد و دید که جان بر لب علیست او آشنای تاب و تبِ هر شب علیست با افتخار ، خادمه ی زینب علیست بر سفره ای که داشت فقط آب و نان جو لبریز بود از مـیِ اِیّـاکَ نـَعْبُدو ... سر مست بود از خمِ اِیّاکَ نَسْتَعین بی شک رسیده بود به سرمنزلِ یقین ام البنین چه کرد زمانی که شاه دین یعنی عزیزِ فاطمه افتاد بر زمین ... با اینکه بعدِ روزِ دهم یک پسر نداشت یک لحظه از حسین و حسن دست بر نداشت آغاز روضه بود نظر کردنش به آب شرمنده بود مثل ابالفضل از رباب مثل رباب ماند پس از آن در آفتاب ای کاش رفته بود علی اصغرش به خواب هرچند مثل حضرت زینب صبور شد آنقدر گریه کرد از این غم که کور شد الحق که جایگاهِ علی را شناخته در کوره ی محبتِ مولا گداخته هرگز به زرق و برقِ جهان دل نباخته با نانِ خشک و خالی این خانه ساخته ما تشنه ایم تشنه ی لحنِ حماسی اش صد مرحبا به این همه زهرا شناسی اش از راه دور ، محو تماشای کربلا است دلواپسِ عمیق ترین جای کربلا است آموزگارِ حضرت سقای کربلا است او مادرِ شهید ترین های کربلا است این زن که خاک را به نظر کیمیا کند آیا شود که روزیِ ما کربلا کند سلام الله علیها
زمینه ، سنگین ، واحد ، شور (به همه سبکها خوانده میشود) سلامِ ما بر تو اِی ، گل امیرالمومنین یار و یاور حیدر ، یا حضرت ام البنین سلامِ همه عالم ، بر تو ای مادر ادب بعد زهرا تو هستی ، همسر قَتال العرب تویی ماه بی قرین. حضرت ام البنین ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ بی بی یا ام البنین (۴)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ یه روزی ان شالله ، بانو کنار مزارت بر سر و سینه زنیم از ناله های غمبارت گریه های تو بی بی ، دل همه زنها شکست کربلا هم تیغ کین ، بر گل یاس تو نشست بفدای عباسِت دلِ پُر از احساسِت بی بی یا ام البنین (۴)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ تا شنیدی از فرقِ ، عباس و دستان جدا گفتی همه پسرهام ، فدای حسین زهرا تا که شنیدی بانو ، از غم و غربت حسین صیحه ای زده ای و ، دلت شده به شور و شین بند دلت پاره شد زینبش آواره شد بی بی یا ام البنین (۴)‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @babollharam