eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
39 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک 50 فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️ مربع ترکیب بند (شب شهادت مولا) بابا اتاق پر شده از بوی مادرم وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم دیگر خجل نباش تو از روی مادرم فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم از پشت در دوباره تو را می زند صدا تا که به دست تو بدهد محسن تو را سی سال در نبودن مادر شکسته ای پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای در کوفه های درد مکرر شکسته ای از مردم و نبودن باور شکسته ای گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر یادت که هست مادر ما قد خمیده بود یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود یادت که هست محسن خود را ندیده بود یادت که هست غنچه خود را نچیده بود آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد موی منم شبیه تو بابا سپیده شد مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد مرهم برای این دل پرپر بیاورد تا خار را ز دیده ي تو در بیاورد حرفی بزن که مونس تو مادر آمده حالا که استخوان زگلویت در آمده بابا بگو به مادرم از غصه های من از کوفه های بعد تو و ماجرای من از بی حسین گشتن من از عزای من از کوفه گردی من و از کربلای من بابا بگو که زینب خود را دعا کند بعد از حسین زود مرا هم صدا کند مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد گریه برای گودی یک قتلگاه کرد پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد وشمر جالسٌ ... نفس مادرم گرفت سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/babollharam
بسم‌الله الرحمن الرحیم تا كوچه های سامره مردی نجیب داشت آری هوای شهر فقط بوی سیب داشت شب ها كه در ترنّم سجاده می نشست شب های عرش حال و هوایی عجیب داشت هر گاه با دعای فرج اوج می گرفت زیر لبش ترنم اَمَّن یُجیب داشت درد آمد و دوا شد و با یك اشاره گفت: هر گوشه از كلام لبش یك طبیب داشت آن قدر کشته شد دل و آن قدر زنده شد با تیغ ابرویی که فراز و نشیب داشت ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن هر جا که باده هست صفای خُمش تویی هر جا که آیه ای است ضمیر کُمش تویی آدم طمع به کسب مقام شما نمود در صورتی که آب و گلِ گندمش تویی شهر مدینه شادتر از این نمی شود چون که به لطف حق حَسن دومش تویی فهمیدم از ترنم سرداب سامرا هر جا که جمکران شده شهر قُمش تویی خورشید مردمیِ زمین؛ آسمان ترین ای خوش به حال هر که تب مردمش تویی ابن الرضای سوم ما یا ابالحسن عیدی بده به دست گدا یا ابالحسن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
✅ مناجات با امام زمان عج در وداع با ماه مبارك رمضان 🔻 شاعر: رحمان نوازنى آقا سلام! ماه مبارک تمام شد شب­های آخر من و ماه صیام شد درهایی از ضیافت حق بسته شد ولی پشت در نگاه شما ازدحام شد سفره دوباره جمع شد و دیر آمدیم دیر آمدیم و قسمت ما فیض عام شد بین دعای آخر سفره دعا کنید شاید که سال، سالِ ظهور امام شد آقا دعا کنید که شب­های آخر است شاید که ميهمانی ما هم به کام شد عج
البنین_سلام الله_علیها وقتی که با صدای رسا گریه میکند گویا تمام کرب و بلا گریه میکند   راحت بخواب مشک تو خالی نمانده است مادر نشسته مشک تو را گریه میکند   با یاد دست های تو هی سینه میزند زیر علم برای شما گریه میکند   وقتی به روی فرق سرش مُشک میزند حتما از آن عمود جفا گریه میکند   مادر فدای روی خجالت کشیده ات زهرا برای تو بخدا گریه میکند   مادر چه شد که باز نگشتی به خیمه ها دیدی که شیر خوار خدا گریه میکند   یک دست تو که بر سر راه حسین بود آن دست دیگرت به کجا گریه میکند   آن دست را مدینه به یک کوچه دید که... ...بر روی دست مادر ما گریه میکند   مادر فدای وفایت شود ببین.... ....ام الوفا برای وفا گریه میکند   من پا شدم که راه بیفتم، قدم شکست حالا حسین در همه جا گریه میکند    
در همانجا که بزم شور و شراب داغ های تو را شرر می زد بغض سنگین اشک چشمانت به حوالی کوفه پر می زد به همانجا که دست زنها را به سر شانه هایشان بستند و به دستان دختر حیدر همگی را به ریسمان بستند کاش آن لحظه آسمان ها را روی کوفه خراب می کرند   چون اسیران اهل بیتی را خارج از دین خطاب می کردند   شام مثل فضای کوفه نبود که علی را حساب می کردند   با سری که به چوب می بستند خواهری را عذاب می کردند   وای آن لحظه بر شما چه گذشت؟ که کنیز انتخاب می کردند    
زندان صبر بود و هوای رضای او شوقش کشیده بود به خلوت سرای او زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس زنده به گور کردن آیئنه بود و بس زندان نبود یک قفس زیر خاک بود هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود زندان نبود یوسف در بین چاه بود زندان نبود گودی یک قتلگاه بود زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود زنجیر را به گردن آیینه بسته اند صحن و سرای آینه را هم شکسته اند دیگر کسی به نور کنایه نمی زند شلاق روی صورت آیه نمی زند می خواستند ظلم به آل علی کنند می خواستند روز و شبش را یکی کنند هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود افطار روزه دار خدا تازیانه بود زندان نبود روضه گودال یار بود هر شب برای عمه خود بی قرار بود حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود زینب میان جمعیت نیزه دار بود در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود زندان برای دختر زهرا روا نبود @babollharam
آدم به خاک پای تو افتاد بر زمین یعنی تو را به روی سرش آسمان کند می خوست پشت ابر بتابی بر این جهان تا مردمان شب زده را امتحان کند مستضعفان چشم تو بودند انبیاء قرآن نخواست بیشتر از این بیان کند یک عده را به یمن زیارت بیارد و ... ...یک عده را کبوتر نامه رسان کند عصر سه شنبه بوی وصال تو می دهد وقتی دلی هوای شب جمکران کند ما ندبه خوان جمعه ی موعود مانده ایم ناز تو را به شیوه ی خود، عشق خوانده ایم گاهی نسیم میشوی و زود میرسی گاهی به شکل رایحه ی عود میرسی گاهی به نیمه های شب است و نیاز ما با یک سبد ستاره ی موعود میرسی گاهی برای این که تو ؛ ویرانمان کنی از چشممان می آیی و چون رود میرسی گاهی به گوش پاک مناجاتیان شب با سوز و ساز نغمه ی داوود میرسی ما التماس روز ظهور توأیم لیک هر وقت، هر زمان که دلت بود میرسی روزی تو میرسی و علی شاد میشود بغض گلوی فاطمه آزاد میشود @babollharam
شب است و بغض سکوت و صدای گریه آب شکسته قلب رسول و ندارد امشب خواب کنار بستر مرگ یگانه امّیدش گرفته زمزمه، یا رب خدیجه را دریاب همانکه هستی خود را به هستی ام بخشید همانکه سوخت به پای منادی توحید همانکه گرمی پشت رسالت من بود و می تپید برای نبوّت خورشید در آن زمان که شب سرد کفر جولان داشت زبان زخم عدو، تیغ تیز و برّان داشت خدیجه مرهم دلگرمی رهَم میشد به آفتاب وجودم همیشه ایمان داشت همانکه درک مقامش مقام می آرد و جبرئیل برایش سلام می آرد همان سرشت زلال و مطّهری که خدا ز نسل پاک و شریفش امام می آرد مقام و منزلتش را کسی چه میداند شریک امر رسالت همیشه میماند قد خمیده و موی سفید او امشب هزار روضه برای رسول میخواند برای مادر ایمان سزاست گریه کنیم و با سرشک امامان سزاست گریه کنیم برای آنکه ز من هم غریب تر گردید شبیه شام غریبان سزاست گریه کنیم قنوت امشب زهرا فقط شده مادر به روی سینه مادر نهاده سر، کوثر الهی مادر یاسم غریب می میرد غریب بود و غریبانه جان دهد آخر خدیجه گریه نکن این همه از این غم ها که گریه ها بنماید به جای تو زهرا برای فاطمه امشب نماز صبر بخوان ببوس سینه او را ببوس دستش را اگر تو بودی،یاس تو غنچه وا میکرد بجای تکیه بر آن در، تو را عصا میکرد اگر خدیجه تو بودی، به پشت در زهرا بجای فضّه در آنجا تو را صدا میکرد خسوف بر رخ ماهش نمینشست ای کاش و گوشواره ز گوشش نمیگسست ای کاش میان آن همه نامحرم و به پیش علی کسی ز فاطمه پهلو نمیشکست ای کاش اگر کفن تو نداری عبای من به تنت ولی چه چاره کنم بر حسین بی کفنت می آوری تو به مقتل خدیجه، زهرا را چه می کنی تو در آن لحظه های آمدنت @babollharam
سکوت می وزد و بادها پریشانند و در به در همه در کوچه های بارانند شب است و تشنگی نخل ها نمی خوابند یتیم های خدا هم گرسنه ی نانند قنوت نافله ها هم ز درد می سوزند به یاد مسجد و محراب نوحه می خوانند هزار آدم آواره ی پشیمان گرد دوباره منتظر سوره های انسانند تمام کوفه پر از ردّ اشک های علیست و چاه ها که پر از ناله های پنهانند شکست فرق نماز خدا به شمشیری به من نگو که دگر کوفیان مسلمانند! هنوز خون سرش روی فرق محراب است و جمع قبله نشینان هنوز گریانند هنوز کوفه و شهر مدینه می گریند و بین یک در و دیوار روضه میخوانند @babollharam