eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
32 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
این اشکا اشکای آخره دریا تو چشمای حیدره زهر داره جونم رو میبره زهرا این شبها شبهای آخره تو گوشم صدای اون دره پلک من دوباره میپره زهرا حس میکنم داری میای ، مهمون من باشی میخوای مثه قلب علی ، هر لحظه غوغا شی میخوای پرستاری کنی از حیدر بیمار زحمت نکش یاسم تو که ، نمیتونی پاشی با بازوی مجروحت ، زحمت نکش زهرا شرمنده میشه حیدرت ، به یاد اون روزا تو بستر افتادی نشد کاری کنه حیدر ای وای امون از وقتی رو کمرت افتاد در 2 سی ساله ، که روزه ی علی وا میشه با اشک روضه هات میمیرم هر لحظه من برات زهرا سی ساله که آه نیمه شب حرفای نگفته ی منه شاهد من اون پیراهنه زهرا امشب هوا کرده دلم ، نون و نمک زهرا آیینه ی قلب علی ، خورده ترک زهرا یاد تو و اون بوی نون و سفره ی ساده امشب میای به دیدنم ، به قلبم افتاده اگه میای آروم بیا ، چه خبر از بازوت راستی ببینم خوب شده ، زخمای رو پهلوت اگه میای روتو نگیر تورو خدا از من نیا با اون خونابه های روی پیراهن 3 قلبم رفت این دم آخری به گودال و صحرای بلا امون از غم کبوترا زهرا تب کردم به یاد العطش طفلی که تو صحرا کرده غش فکر زینبه دلم همش زهرا داره تداعی میشه اون ، سفارش آخر بوسه و حنجر و غم برادر و خواهر دارم میبینم که زینبو با دستای بسته تو مقتل افتاده حسین ، اما چرا بی سر دورو بر مقتل چرا ، آشوب و جنجاله یکی برای بردن انگشت تو گوداله رحمی ندارن حتی به پیراهن پاره برادر افتاده رو خاک و خواهر آواره ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
ببار بارون لااقل تو همدردی کن با دلامون میبینی چی اومد سر خیمه هامون بیا سایه بنداز سر عمه هامون ببار بارون کجا موندی خودت رو تو کاش کربلا میرسوندی دل مادر چشم به راهو سوزوندی چرا داغ چشمای خیسو نخوندی کجا موندی نگفتی سه سالم نگفتی که تنهامو بابا ندارم دارم میرم اما شده زخمای رو تنم یادگارم چه سخته اسارت چه جوری بابا رو تو صحرا بذارم نگفتی که تنهاست تنش رو زمین و سرش روی نی هاست نفهمیدی بارون چه سخته که جسمش زیر دست و پاهاست بابای رقیست تنی که روی خاکای داغ صحراست خداحافظیه منه و این دلی که واسه بابا بیتابه دلم تنگه لالاییه باباست سه ساله بی بابا نمیخوابه خداحافظی سخته بابایی واسه دخترا سخته مخصوصا بابا من میرم چون که مجبورم ولی تو بمن سر بزن حتما خداحافظی سخته باب 3 ببار بارون با چشمای خیسم بازم هم قسم شو با طفل سه ساله بیا هم قدم شو تو سایبون بابای بی سرم شو امید حرم شو دلت اومد نباری رو چشمایی که نیمه بازه سری که روی نیزه گرم نمازه دل من چه جوری با این غم بسازه نمیسازه نباریدی بارون تو وقتی سیاهی میرفت چشم بابا نباریدی بارون گذاشتی تو لب تشنه اونو رو خارا نباریدی بارون چه فرقی داری آخه با اون نامردا نباریدی بارون دیدی دشمنای بابایی زیادن نباریدی بارون جلوش خوردن آب اما آبش ندادن نباریدی بارون دیدی همه با نیزه هاشون آمادن به بابا نگو چی سرم اومد نگو چی به روز حرم اومد نگو یکی گوشواره هامو برد یکی هم پی معجرم اومد نگو به بابا کی سوزوند مومو کی با سنگ شکسته دو ابرومو یا اون دست سنگینی که میزد نگو ماجرای دو گیسومو 3 ببار بارون میبینی تو وضع بد عمه هارو جای تازیونه ها و سیلیا رو برسون تو بارون سلام بابارو ببار بارون ببار بارون سلام بابا رو برسون و برگرد خبر از بابایی بیار باد شبگرد نگو زجر ملعون چیا با دلم کرد ببار بارون نباریدی بارون رو لبهایی که سوخته بود از تب اون شب نباریدی بارون تماشا نداشت اشکای عمه زینب نباریدی بارون لبام روضه خونه بابامه مرتب نباریدی بارون با اينکه دیدی زخمای رو لباشو نباریدی بارون بشوری غبارای روی چشاشو نباریدی بارون با اینکه دیدی اشکای بچه هاشو دیگه نیست نیازی نبار بارون شده ماهه رو نیزه سقامون دیگه نیست نیازى بتو خوش باش حالا که دیگه رفته بابامون فقط کاش نفهمه النگوهام همونایی که هدیه ی باباست یکی برده با سیلی از دستم الان دست اون بچه شامی هاست ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼
مجموعه اشعار خادم زینب س: محرم 97: توی دلم میریزه بغض دریا میبارن از غم من آسمونا نزن تو حرف رفتنو حسینم آخه من اومدم با تو تا اینجا حالا میخوای بری و جام بذاری با این همه بلا تنهام بذاری اگه بگن برادرت کجا رفت اگه بگن دیگه کسی نداری دلم خوش بود بتو داری میری و میذاری روی قلبم این عزا رو میشه برگردی زینب نیمه جونه ببین معصومیت بچه ها رو حسین بیا برگرد از این سفر یا لااقل زینبو ببر حسین نمیخوام فردا بشه سرت بازیه نی ها بشه حسین خیلی آشوبه تو دلم حسین نگو میسوزه حرم نرو فردا زیر دست و پاست حسین وصله های چادرم حسین واویلا یا حسین حسین واویلا یا حسین 2 حسین یادت میاد هرجا میرفتم تو راه میافتادی پشت سر من حالا میخوای منو تنها بذاری کجا میخوای بری برادر من؟ چرا تو درد دلهای منو تو همیشه روضه های مشترک هست میبینی تو تموم ماجراها هنوز زخم قباله ی فدک هست سه سالت رفته به مادر حسینم میترسم مثل مادر جون به سر شه میترسم روسری و معجری که سرش کردی برامون دردسر شه اگه بکشن گوشوارشو یا از سر اون واشه روسری اگه برا بردن معجرش دورش جمع بشه یه لشکری نذار بشیم آواره حسین چشام داره میباره حسین چه جور بدون فردا بچه ها زمین که پر از خاره حسین 3 حالا که راهی نیست و خیلی دیره دعا بکن که خواهرت بمیره دعا بکن نیاد اون لحظه ای که سر تورو تو دامنش بگیره نرو خرابه حال و روز زینب ببين داره تو تب میسوزه زينب میگم دیگه نمونده تابی و تو میگی مصیبتا هنوزه زینب صدا میاد میگن دارن برای تن تو میکنن گودال حسینم میترسم زیر سم مرکباشون تن زارت بشه پا مال حسینم حسین یکی با خنجر از الان پای مقتلت اومده حسین میگن برای نرخ سرت داداش خیلی چونه زده حسین یکی باسه شعبه زده کمین یکی نیزه وا کرده رو زمین یکی اومد با رقص خنجرو حسین اگه میشه بریم همين ✼═══┅🔶🍁🔶┅═
سبک روزگار زینبت رو میبینی حسین تو نگاه خسته ی من آب و آتیشه اینجوری اگه بگذره بدون تو که زندگیه زینبت سپری نمیشه وا کن چشماتو تا ، دردامو بت بگم از کربلا تا به شام ، چیزی نمونده ازم پاشو دستی بکش ، مولا به روی سرم میبینی مثل تو ، پارست پیراهنم حس یتیمی دارم ، حس غریبی دارم از وقتی رفتی داداش ، حال عجیبی دارم حس ترحم دارم ، خیلی تلاطم دارم خیلی گلایه ها از ، حرفای مردم دارم 2 چی سر من آورده نیزه داری که رو نیزه ها سر تو رو میچرخوند و میرفت از میون بچه های تو رد میشد و قلب خواهر تو رو میسوزوند و میرفت تا حالا دیدی که ، زینب تنها بره تا حالا دیدی بی ، یار و سقا بره تا حالا دیدی که ، زینب تو کوچه هاست تا حالا دیدی که ، زینب بی معجره؟ اما همه دیدن من ، تنها و بی سردارم همه دیدن رو نی ها ، رفته سر سالارم همه به من خندیدن ، با دست نشونم دادن همه دیدن بی سقا ، تو کوچه و بازارم 3 خواهراتو از خرابه آوردن حسین اما با قدی که خم شده از غم تو چرا به استقبال زینبت نمیای اومده ولی با رختای ماتم تو پاشو سالار من ، یاس بی سر من پاشو سقای من ، ماه لشکر من کو قاسم و کجان عبدالله و اصغر پاشو باز واسمون(برامون) ، خیمه واکن اکبر رباب رسیده از راه ، داره لالا میخونه اشک سکینه داره ، قلبمو میسوزونه پاشو حسینم سر کن ، عمامه ی سبزت رو زینب تو تا آخر ، برا غمت گریونه سبک التماس دعا ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم
هم دریا میباره هم بارون میباره مثل چشم حیدر چشمامون میباره معجر با آتیشِ روی در میسوزه زخم روی بازوشم بدتر میسوزه شنیدنش سخته چه برسه به دیدنشو جلو چشم حیدر روی خاکا کشیدنشو دیده با قد خم توی کوچه دویدنشو بمیرم مادر فقط دعا کنید که مردی این صحنه ی بدو نبینه شکستن حرمت نبی رو مگه رسم تشکر اینه ۲ مادرم مجروحه لرزه تو پاهاشه اگر که بیافته نمیتونه پاشه خاموش کن آتیشو مادر داره میسوزه کمک کنید چادر رو سر داره میسوزه ینفر از رو و ینفر اومد پشت سرش ینفر با شمشیر یکی پا گذاشت رو چادرش یکی میزد با پا که در افتاده رو کمرش بمیرم‌مادر نفس میسوخت میون سینش چشماش دیگه سیاهی میرفت از ماجرای کوچه مادر مسیرو اشتباهی میرفت ۳ ای که هیزم چیدی دور و بر خونه الهی این ‌آتیش هستیتو بسوزونه مثل مادر دارم میمیرم من کم کم بشکنه دستی که میزد سیلی رو محکم بشکنه دستی که صورتش رو نشونه گرفت گرمی دستش رو با سیلی از این خونه گرفت مادرم از اون روز برا رفتن بهونه گرفت بمیرم مادر یجوری زد که چند روزه که علی ندیده روی ماهو از پشت چادرش به سختی علی رو میکنه نگاهو ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
اومد حیدرت پای بسترت بار اولیه که رو زانومه سرت آروم شو گلم میگیره دلم از سوزی که داره ناله های آخرت زخم تو روی بازوته زخم علی توی سینه زخم تو روی پهلوته زخم منو کی میبینه زخم تو از دره اما زخم من از همه دنیا تو میری و میمونم من با این حرومیا زهرا چکار کنم،بعد تو با بغض مدینه ببین گلم ، علی دیگه خونه نشینه 2 زهرا یادته روزای خوشو تا در میزدم لبخند تو آماده بود زهرا یادته اون نون و نمک خوش بودیم اگرچه زندگیمون ساده بود حالا خلوته این خونه هرکی یه گوشه تب کرده هیشکی نمیدونه حیدر روزو چه جوری شب کرده هرکی رد شده از خونه گفته خونه ی حیدر نیست وقتی تنوری خاموشه یعنی تو خونه مادر نیست پاشو بازم ، سفره بچین و مادری کن واسه علی ، مثل همیشه دلبری کن 3 هر شب میگذره حالت بدتره مثل شعله ای که رو تن نیلوفره این زخمی که رو چشماته گلم کار کوچه هاست یا کار دیوار و دره تصمیمتو گرفتی که بی حیدرت بری اما یادم بده چه جوری من واسه زینب بگم لالا لالا اونم واسه دختر سخته باید باشه مادر لالا لالا گل پونه لالا آروم بگیر مادر لالا لالا ، عادت بده خودت رو مادر لالا لالا ، کرببلاست مسیر آخر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
مجموعه اشعار خادم زینب س: خادم زینب: این اشکا اشکای آخره دریا تو چشمای حیدره زهر داره جونم رو میبره زهرا این شبها شبهای آخره تو گوشم صدای اون دره پلک من دوباره میپره زهرا حس میکنم داری میای ، مهمون من باشی میخوای مثه قلب علی ، هر لحظه غوغا شی میخوای پرستاری کنی از حیدر بیمار زحمت نکش یاسم تو که ، نمیتونی پاشی با بازوی مجروحت ، زحمت نکش زهرا شرمنده میشه حیدرت ، به یاد اون روزا تو بستر افتادی نشد کاری کنه حیدر ای وای امون از وقتی رو کمرت افتاد در 2 سی ساله ، که روزه ی علی وا میشه با اشک روضه هات میمیرم هر لحظه من برات زهرا سی ساله که آه نیمه شب حرفای نگفته ی منه شاهد من اون پیراهنه زهرا امشب هوا کرده دلم ، نون و نمک زهرا آیینه ی قلب علی ، خورده ترک زهرا یاد تو و اون بوی نون و سفره ی ساده امشب میای به دیدنم ، به قلبم افتاده اگه میای آروم بیا ، چه خبر از بازوت راستی ببینم خوب شده ، زخمای رو پهلوت اگه میای روتو نگیر تورو خدا از من نیا با اون خونابه های روی پیراهن 3 قلبم رفت این دم آخری به گودال و صحرای بلا امون از غم کبوترا زهرا تب کردم به یاد العطش طفلی که تو صحرا کرده غش فکر زینبه دلم همش زهرا داره تداعی میشه اون ، سفارش آخر بوسه و حنجر و غم برادر و خواهر دارم میبینم که زینبو با دستای بسته تو مقتل افتاده حسین ، اما چرا بی سر دورو بر مقتل چرا ، آشوب و جنجاله یکی برای بردن انگشت تو گوداله رحمی ندارن حتی به پیراهن پاره برادر افتاده رو خاک و خواهر آواره
مجموعه اشعار خادم زینب س: خادم زینب: زیر لب روضه میخونم ، ببین دریا بعد سی سال به دیدارم بیا زهرا بیا تا وا کنم دردای قلبم رو یه آهم میسوزونه کل عالم رو بیا زهرا ، مث گذشته پیشم باشو ، رفیق حیدر تنها شو ، بیا که بشنوی درداشو بیا زهرا ، بگیم از اون شب بارونی ، چهل تن اومدن مهمونی ، ببین چه درد بی درمونی چه سخته واسه ی یه مرد جلو چشش بیافته زن صدای بچه ها بیاد با سیلی مادرو نزن چه سخته واسه ی یه زن که بسته دست همسرش چه سخته بین شعله ها بسوزه چادره سرش 2 دیگه راحت میشم از درد بی درمون به زینب میرسه میراث دردامون دیگه راحت میشم از فکر اون کوچه خدا روشکر بزرگ شدن یتىمامون شده زینب ، دیگه برا خودش خانومی ، مردی شده حسینت زهرا ، حسن شده انیس بابا یتیماتو ، با خون دل بزرگ کردم من ، با روضه های اون پیراهن ، حالا رسیده وقت رفتن بفکر زینبت نباش عباس کفیل زینبه تموم فکر و ذکر من تنهاییای اون شبه همون شبی که آسمون میباره خون برا حسین همونجا که میره سرش به روی نیزه ها حسین 3 سپردم زینبو دست برادرهاش نمیذاره حسین یک لحظه هم تنهاش نگران حسینت هم نباش زهرا گذاشتم دست عباسو توی دستاش دارم میرم ، ولی با این همه دلشوره ، آخه مسیر صحرا دوره ، اوضاء خیمه ها ناجوره میترسم از ، حوادثی که داره صحرا ، میترسم از غم عاشورا ، نیافته زینب از پا زهرا میترسم از رو نیزه ها بیافته با سرش حسین میترسم از غم و جفا بمیره خواهرش حسین خدا کنه نگردونن تو کوچه بازارای شام کسی که سایشم شده برا نامحرما حرام
مجموعه اشعار خادم زینب س: خادم زینب: این اشکا اشکای آخره دریا تو چشمای حیدره زهر داره جونم رو میبره زهرا این شبها شبهای آخره تو گوشم صدای اون دره پلک من دوباره میپره زهرا حس میکنم داری میای ، مهمون من باشی میخوای مثه قلب علی ، هر لحظه غوغا شی میخوای پرستاری کنی از حیدر بیمار زحمت نکش یاسم تو که ، نمیتونی پاشی با بازوی مجروحت ، زحمت نکش زهرا شرمنده میشه حیدرت ، به یاد اون روزا تو بستر افتادی نشد کاری کنه حیدر ای وای امون از وقتی رو کمرت افتاد در 2 سی ساله ، که روزه ی علی وا میشه با اشک روضه هات میمیرم هر لحظه من برات زهرا سی ساله که آه نیمه شب حرفای نگفته ی منه شاهد من اون پیراهنه زهرا امشب هوا کرده دلم ، نون و نمک زهرا آیینه ی قلب علی ، خورده ترک زهرا یاد تو و اون بوی نون و سفره ی ساده امشب میای به دیدنم ، به قلبم افتاده اگه میای آروم بیا ، چه خبر از بازوت راستی ببینم خوب شده ، زخمای رو پهلوت اگه میای روتو نگیر تورو خدا از من نیا با اون خونابه های روی پیراهن 3 قلبم رفت این دم آخری به گودال و صحرای بلا امون از غم کبوترا زهرا تب کردم به یاد العطش طفلی که تو صحرا کرده غش فکر زینبه دلم همش زهرا داره تداعی میشه اون ، سفارش آخر بوسه و حنجر و غم برادر و خواهر دارم میبینم که زینبو با دستای بسته تو مقتل افتاده حسین ، اما چرا بی سر دورو بر مقتل چرا ، آشوب و جنجاله یکی برای بردن انگشت تو گوداله رحمی ندارن حتی به پیراهن پاره برادر افتاده رو خاک و خواهر آواره
ببار بارون بزار تر بشه زخمای رو لبامون که از تشنگی درنمیاد صدامون بیا سایه بنداز سر عمه هامون که رفت معجرامون کجا موندی خودت رو تو کاش کربلا میرسوندی واسه آب عمو رو به مقتل کشوندی سه شعبه توی چشم سقا نشوندی دلم رو سوزوندی نگفتی سه سالم تحمل دوری بابا ندارم دارم میرم اما شده زخمای رو تنم یادگارم حالا که بابا رفت باید پا رو خارای صحرا بزارم خداحافظیه منه و این دلی که واسه بابا بیتابه دلم تنگه لالاییه باباست سه ساله بی بابا نمیخوابه خداحافظی سخته بابایی واسه دخترا سخته مخصوصا بابا من میرم چون که مجبورم ولی تو بمن سر بزن حتما بند دوم ببار بارون میبنی تن بابا بی سایبونه سرشم روی نیزه ی ساربونه بشور اون چشایی روکه غرق خونه منو میسوزونه دلت اومد نباری رو چشمایی که نیمه بازه به ماهی که حتی رو نی دلنوازه چه جوری سرش با سر نی بسازه چشاش نیمه بازه نباریدی بارون تو وقتی سیاهی میرفت چشم بابا نباریدی بارون گذاشتی تو لب تشنه اونو رو خارا نباریدی بارون چه فرقی داری تو با چکمه سیاها به بابا نگو چی سرم اومد نگو چی به روز حرم اومد نگو یکی گوشواره هامو برد یکی هم پی معجرم اومد نگو به بابا کی سوزوند مومو کی با سنگ شکسته دو ابرومو یا اون دست سنگینی که میزد نگو ماجرای دو گیسومو بند سوم نبار دیگه تماشا نداره چشای پر از تب یا این گیسوایی که شد نامرتب میباره بجات چشمای عمه زینب چه دلخونم امشب برو بارون به اون پیکری که پر از زخمه برگرد خبر از بابایی بیار باد شبگرد نگو نیزه دارت چیا با دلم کرد چه جور عمه رو زد نباریدی بارون دیدی دشمنای بابایی زیادن نباریدی بارون دیدی خوردن آب اما آبش ندادن نباریدی بارون دیدی همه با نیزه هاشون آمادن دیگه نیست نیازی نبار بارون شده ماهِ رو نیزه سقامون دیگه نیست نیازى بتو خوش باش حالا که دیگه رفته بابامون فقط کاش نفهمه النگوهام همونایی که هدیه ی باباست یکی برده با سیلی از دستم الان دست اون بچه شامی هاست
📌 به قلم 🖋️بند اول 🖤📗 یه غم عجیب سکوت مهیب موندی بی حبیب در دامن صحرا زخم های عمیق نداره طبیب موندی بی حبیب در دامن صحرا دستم به دامنت  هی دست و پا نزن وقتی میزننت  من رو صدا نزن دستت رو مشت نکن  تو بوریا نزن محمدا بدتر از کینهٔ با یهود کشتنش/عالمای منبر و سجود کشتنش محمدا پسره فاطمه تشنه بود کشتنش محمدا پسره فاطمه تشنه بود کشتنش 🖋️بند دوم🖤🖤📗 تو داری میری رو به ارتحال دست و پا شکست در گودی گودال رگاتو برید شدی نیمه حال دست و پا شکست در گودی گودال افتاد رو بدنت  شمر با خنده حسین گشته کل تنت  کنده کنده حسین راه حلقتو با   نی میبنده حسین محمدا پیر مردا با همه وجود کشتنش محمدا پسره فاطمه تشنه بود کشتنش محمدا پسره فاطمه تشنه بود کشتنش 🖋️بند سوم🖤🖤🖤📗 لشگری داره به تو میتازه بدنت به زیرِ نعل های تازه اونطرف چشات روی نی بازه بدنت به زیرِ نعل های تازه میبینی خواهرت   بین آتیش و دود دنبال معجرم   اما چیزی نبود تاریونه زدن    تن ها شده کبود محمدا بدتر از کینهٔ با یهود میزدن محمدا عباس از حرم که رفته بود میزدن محمدا پسره فاطمه تشنه بود کشتنش شعر و سبک های مهدی طاهرزاده
4_5854812182826454514.mp3
1.83M
‍ ‍ . 🏴 آقا 🏴بند اول غمه رسول خاتمه مدینه غرق ماتمه میشه پریشون علی و بی قرارته فاطمه دل نگرونی،برای دخترت یه عالمه حرف،داره چشم ترت آه میکِشی با،نفسه آخرت میبینی انگار،آتیشو شعله ور میبینی انگار،هجوم چهل نفر میبینی انگار،زهرارو پشت در میبینی انگار،سمت مسجد،علی رو بردن،دسته بسته جون میدی با یه،قلب زار و،شکسته ابالزهرا آه و واویلا 🏴بند دوم امواج دریا چشاته همرنگ غم ها نگاته میری از این دنیا ولی دلت پیشه بچه هاته بعد تو میشه،علی خونه نشین مزدتو میدن،واسه تبلیغ دین یاستو آقا،میچینه خوشه چین میخوره زهرا،سیلی تو کوچه ها حسن تو خونش،میزنه دست و پا سر حسینت،میشه از تن جدا میبینی انگار،تو حسینو،تشنه و بی حال،توی گودال بی سر و عریان،میشه خونش(جسمش)،پامال حسینم وا آه و واویلا ۱۴۰۱/۰۶/۲۸ ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی •┄┅══༻○༺══┅┄•