eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
31 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ هیچ کسی بار بَدم رو نخریده آخدا تو فقط مشتریشی، اونم ندیده آخدا می دونم دلت نمیاد دوباره ضرر بدم یه جا، با هم می خری؛ کال و رسیده آخدا تویِ زندگیم نشد به در بسته بخورم اسم پاکت واسه قفل غم، کلیده آخدا می خوام امشب مثِ اون چوپونه دردِ دل کنم اون که از آدم خوبا طعنه شنیده آخدا می زنی بیا بزن؛ صاحب بندتی ولی چی گیرت میاد از این رنگ پریده آخدا !؟ مُشتی پوست و استخوون دیگه جهنم نداره درخور قهر تو نیستش این تکیده آخدا کی می خوای اسم منُ از تو بَدا خط بزنی ؟ نوبتم کی میشه ؟ وقتش نرسیده آخدا !؟ روتُ برنگردون از من، نگو منت نکشم دل شکستن از شما خیلی بعیده آخدا کاری کن تا که سری تویِ سرا در بیارم قسمت میدم به اون سر بریده آخدا نکنه داری درِ بهشتُ روم وا می کنی! عطر سیب تازه ای اینجا پیچیده آخدا https://eitaa.com/babollharam
چطوری دلت میاد بدون ما بری سفر حالا که داری میری، پس ما دو تا رو هم ببر نه قرارمون نبود، رفیق نیمه راه باشی گفتی پا به پام می مونی ،تا یه تکیه گاه باشی به دلم آتیش نزن، گریه ی بی صدا نکن واسه زنده موندنم، زیر لبت دعا نکن خیلی زود داری میری!، دخترمون سه ساله شه نذا باغِ زندگیش، رنگِ گلای لاله شه وقت کوچت ای پرستو، نمِ پاییزی می خوای!؟ بعد عمری زندگی، تازه ازم چیزی می خوای!؟ نگو دریای غمِ خدیجه ساحل نداره ! همه زندگیم فدات، عبام که قابل نداره ! کفنت رو قراره ازآسمونا بیارن قراره فرشته ها حلوا و خرما بیارن به جونم آتیش زده؛ حرفِ کفن-اسمِ عبا یادتِ گفته بودم براتُ از کرببلا یادتِ گفته بودم، ازیه غریبِ بی کفن گفته بودم نوه مُ ؛ کرببلا سر می بُرن سی هزارتا نامسلمون، نینوا می کشنش با لبِ تشنه تو گودال بلا می کشنش توی کربلا سرِ همین عبا بلوا میشه سر غارتِ یه تیکه پیرهن دعوا میشه 🔸شاعر: ___________________ ♨️سبک و شعر بابُ الحَرَم در https://eitaa.com/babollharam
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند دست های پینه دارش استراحت می کنند نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست درد را با گریه های بی صدا آزار داد با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود! روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود ...دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او ...بندگان کیسه های سرخ دینارند و او ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد جرم سنگینی ست،تیغ ذوالفقاری داشتن زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن جرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن جرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن جرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن جرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن سال ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد هرچه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد 🔸شاعر: ____________________________ https://eitaa.com/babollharam
وقتِ خداحافظیه، مهمونیم تموم شد! حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته! بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته! ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره *** حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم 🔸شاعر: ___________________________
هدایت شده از 
کشید بند طناب و شما زمین خوردی  شبیه مادرتان بی هوا زمین خوردی  تمام آینه ها ناگهان ترک خوردند مگر چقدر شما با صدا زمین خوردی؟ چه عاشقانه سر کوچه ی بنی هاشم  به یاد حضرت خیرالنساء زمین خوردی  شتاب مرکب و زانوی خسته باعث شد  طی مسیر، شما بارها زمین خوردی  صدای ناله ی زهرا مدینه را لرزاند  به دست بسته،غریبانه تا زمین خوردی  دلت شکست وبه یاد رقیه افتادی  خودت برای رضای خدا زمین خورد 🎼🎼🎼🎼🎼 🎼🎼🎼🎼🎼 ✅کانال سبک وشعرباب الحرم👇🍂🍃🍂🍃 http://eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f 🔴بامابه روزباشیدهم سبک هم شعر👆🌺☘🌺
شاعر: هوای مدینه حزن‌انگیزه غم و غصه توی دل لبریزه کوثر از غم رسول‌اللهش اشک غربت از چشاش میریزه بـــی‌بـــی زهــــــــرا گریه میکنه بــــــــــرا بــــابــــا " " واســـــه مـــــولـــــا " " گریه میکنه بی‌بی برا غم نبی برای بی‌کسیش برا دل علی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یـــــا رســـــول الله رسول‌الله (۳) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ التماس اشک چشمای ترم آقا دستتو بکش روی سرم میدونی آرزوی دلم چیه؟ که دوباره تو بشی صاحب حرم حــــــــــرمـــــت رو عشقه یا حسن کــــــــــرمـــــت رو " " عـــــلـــــمـــــت رو " " مست نام تو شدم غلام تو شدم اســـــیر بخشش و مرام تو شدم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای حسن جـــــانم حسن جانم (۳) جـــــان جانانم " " ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ اگه عمریه دلم پر محنه اگه عشقش تو رگ و خون منه اگه ما سینه‌زن حسین شدیم از کرامات امامِ حسنه فـــــکـــــر و ذکـــــرم اسم حسنه شـــــورِ شـــــعـــــرم " " اســـــم اعـــــظـــــم " " سینه میزنم براش برا درد و غماش برا داغ دلش برا مصیبتاش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای حسن جـــــانم حسن جانم (۳) جـــــان جانانم " " ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ توی سینه غم مادر داری خاطرات یاس پرپر داری دردی که از کوچیکی کشته تورو خاطرات کوچه و در داری واویــــــــــلــــــــــا امون از کوچه تــــو و زهــــــــــرا " " تـــــک و تـنـــــهـــا " " سیلی زد به فاطمه جلو چشم ترت نشد کاری کنی برای مادرت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای حسن جـــــانم حسن جانم (۳) جـــــان جانانم " " ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو شب شهادتت یا مولا ذکر ما شده حسن واویلا اما به قول خودت آقاجان واویلا ز غم عاشورا دم آخــــــــــــــــــــر گفتی یا حسین جـــــای مــــــــــــادر " " بـــــا بـــــــــــــــرادر " " هیچ غمی مثل غمت نمیشه یا حسین حـســــــــــن برای تو بمیره یا حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای حسین جـــــانم حسین جانم (۳) روح و ریـــــحـانم " " ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این شبا حضرت فاطمه سه جا داره بزم روضه و اشک و بکاء بر سر و سینه‌زنان دم میگیره یا پیمبر یا حسن و یا رضا ولـــــدی یـــــا غـــــریـــــب‌ الغـــــربا جـــــان زهـــرا " " یـا رضـــــا یـا " " یـا غریب‌الغربا معین الضعفا شهید زهر کین علی موسی‌الرضا ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای رضا جانم رضا جانم (‌۳‌) ✼═══┅🔶🍁🔶┅═══✼ ✅کانال سبک وشعر باب الحرم
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد به سینه ی اَحدی دستِ رد نخواهی زد گدا ز کوی تو هرگز نرفته ناراضی عزیزفاطمه! ازبس که دست و دلبازی مدینه شاهد حرفم، فقیر سرگشته همیشه دستِ پُر از محضر تو برگشته به لطف خنده تان شامِ غم سحر گردد نشد که سائل تان ناامید بر گردد در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی تمام زندگیت را سه بار بخشیدی خدا به شهدِ لبت مزه ی رطب داده کریم آل محمد تو را لقب داده تبسم نمکینت چه قدر شیرین است! دوایِ درد یتیم و اسیر و مسکین است خوشا به حالِ فقیری که چون شما دارد در این حرم چقدر او بروبیا دارد! به هر مسافر بی سرِ پناه جا دادی به دستِ عاطفه، حتی به سگ غذا دادی گره گشایی ات از کار خَلق، ارث علی ست مقام اولیِ جود و بخششت ازلی ست به حجِ خانه ی دلبر چه ساده می رفتی! همه سواره، ولی تو پیاده می رفتی شما ز بس که کریم و گره گشا بودی دلِ کویر به فکرِ پیاده ها بودی چه قدر مثلِ علی از زمانه رنجیدی سلام داده، جواب سلام نشنیدی امامِ برهه ی تزویرهای بسیاری به وقت رفتن مسجد زره به تن داری امام رأفتِ دورانِ بی مرامی ها نشسته ای سرِ یک سفره با جزامی ها خیال کن که منم یک جزامی ام آقا! نیازمندِ نگاه و سلامی ام آقا قسم به حُرمت این ماهِ حق نگاهی کن به دستِ خالی این مستحق نگاهی کن بگیر دستِ مرا دست بسته ام آقا ضرر زدم به خودم، ورشکسته ام آقا کریم شهر مدینه، برس به فریادم به جانِ مادرت آقا، غریب افتادم خودت غریبی و با دردم آشنا هستی رفیقِ واقعیِ روزهای بی دستی دل از حسابِ قنوت تو سود می گیرد دعایِ دست رحیمت چه زود می گیرد! برای مدح تو گویند شعر احساسی به واژه هایِ در و میخ و کوچه حساسی چه شد غرور تو آقا شکست در کوچه؟ بگیر دستِ مرا با خودت ببر کوچه چه شد؟که بغضِ گلوگیر گوشه گیرت کرد کدام حادثه این گونه زود پیرت کرد! شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🎤کانال سبک و شعر 📲تخصصی ترین اشعار و سبک ها💥 👇عضویت👇 ♨️ eitaa.com/joinchat/2539847682C95ba3d938f
بسم ‌الله الرحمن الرحیم یار نام آشنایِ پیغمبر ذوق و شوقِ صدای پیغمبر حضرت نور، حضرت پاکی مَحرم رازهای افلاکی رب سبحان تو را رسانده سلام مادر یازده امام هُمام اسوه ی بی بدیل همسرها ای بزرگ تبار هاجرها پاک دامن ترینِ مادرها دخترت، بهترینِ دخترها در نجابت، زبان زدی بانو گل سرخِ محمدی بانو بی تو اسلام بی ظفر می ماند نخل توحید بی ثمر می ماند بعثت مصطفی نتیجه نداشت در کنارش اگر خدیجه نداشت سیره ی تو روایت عشق است سندی از قداست عشق است واژه هایت نسیم رحمت بود تاجر گوهر محبت بود دست بخشنده ی تو حاتم ساز عصمت چادر تو مریم ساز از شُکوهت، وقار جاری بود جوهر ذوالفقار جاری بود صبح امید عاقبت شب شد نفس خسته ات معذب شد گریه ات روضه ی بهار گرفت دلت از دستِ روزگار گرفت دلت از رنج ها لبالب شد صبر تو، سهم الارث زینب شد رفتی و داغ ها عظیم شدند پدر و دختری یتیم شدند دخترت ماند و چشم های ترش گریه های شبانه ی پدرش دخترت ماند و بی تسلایی غم بی مادری و تنهایی کاش در خواستگاری اش بودی فکر چشم انتظاری اش بودی بی تو روز خطر چه کار کند!؟ بین دیوار و در چه کار کند!؟ بی تو با آن بلا چه کار کند!؟ وسط شعله ها چه کار کند!؟ @babollharam
✅ اشعار __________________________ لشکری سنگ زد و تیر به ترفند آمد حرمله خیر نبینی! نفسش بند آمد شمر لبخند زد و غائله از تب افتاد خاک عالم به سرم! شاه ز مرکب افتاد لشکر کفر از این صحنه به تکبیر افتاد شاه تنها، ته گودال بلا گیر افتاد تشنگی،تشنه ی تسبیح و سجودش می کرد نیزه ای پیله به لبهای کبودش می کرد زیر سنگینی یک چکمه تقلا می کرد مجتبی زاده ای از دور تماشا می کرد سایه ی تیغ جفا، زیر گلویش که رسید یادگار حسنش داخل گودال دوید پا برهنه، جگرش را به سر دست گرفت نعره ای زد؛ مدد از ساقی سرمست گرفت بانگ برداشت، زبان ها ز سخن افتادند کینه توزان جمل یاد حسن افتادند دست خالی به هواداری عشق آمده بود با لبی تشنه به غمخواری عشق آمده بود بی سپر بود، ولی عزم یداللهی داشت بابت زخم فدک نیت خون خواهی داشت تیغ اگر داشت،چه درسی به جنم ها می داد پاسخ شبهه ی صلح پدرش را می داد لحظه ای کار قدم هاش به لرزش نکشید هیچ کس بر سر او دست نوازش نکشید در عوض،جای نوازش به غمش خندیدند به غرور پدر بی حرمش خندیدند هاتفی گفت: یتیم است،مراعات کنید! نیزه ای گفت:حسینی ست،مجازات کنید! تیغ بیرون ز غلافی به تکاپو افتاد عاقبت قرعه به افتادن بازو افتاد نوه ی فاطمه را از سر کینه کشتند! به همان شیوه ی مرسوم مدینه کشتند 🔸شاعر:
مانند مادرت شده ای، قد خمیده ای! آقا چرا عبا به سرِ خود کشیده ای !؟ با درد کهنه ای به نظر راه می روی!؟ مانند فاطمه چقدر راه می روی! خونِ جگر به سینه، به اجبار می دهی راهی نرفته! تکیه به دیوار می دهی داغ غریبی تو، نمک بر جگر زند خواهر نداشتی که برایت به سر زند اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما !؟ در کوچه های طوس،زمین می خوری چرا ؟ با «یاعلی» به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکان بده مقداری از عبای شما پاره شد، ولی... نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی اینجا کسی به پیرهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشمی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت شاعر:
بسم‌الله الرحمن الرحیم با وضو باید از مقامت گفت خاتم الأنبیاء سلامت گفت مهربانیِ بی حدی داری! خلق و خوی محمدی داری تا ابد علم را شکافنده دستِ مِهر خدای بخشنده دیدنت آرزویِ جابر هاست شیعه مدیونِ قال باقر هاست پندهایت فراتر از پندار معدن العلم، مخزن الأسرار واژه ها بر لبت زلال شدند فاتح قله ی کمال شدند عقل شد کودک دبستانت پای منبر نشست حیرانت مشق از کیمیایِ عشق بده درس جغرافیایِ عشق بده قلمت کی قرار می گیرد!؟ جوهر از ذوالفقار می گیرد مانده ام چند جبهه می جنگی!؟ رهبر انقلاب فرهنگی مکتبت اجتهاد علمی شد کربلایت جهاد علمی شد ** "کربلا" گفتم و دلت لرزید مشک آبی مقابلت لرزید کربلا خاطرات تلخی داشت روضه های فرات تلخی داشت آب را رویِ خیمه ها بستند آب را با سروصدا بستند تشنگی، از بهار سیرت کرد گریه های رباب پیرت کرد @babollharam
اشک شوقم کنار این گنبد موج در موج، بی کران شده است بد قیافه ترین کلاغ جهان! عاشق چشم هایتان شده است دو دلم بینِ رفتن و ماندن! کوله بار گناه را چه کنم!؟ با چه رویی در این حرم بپرم؟ پر و بال سیاه را چه کنم!؟ به خودم بارها نهیب زدم: صحبت از دیدنِ بهشت نکن آسمانی به این سپیدی را با حضورت سیاه و زشت نکن از مرام کبوترانت بود بینِ شان پر زدم، نرنجیدند خادمانت چه قدر آقایند! از صدای بدم نرنجیدند خوش صدا نیستم، چه کار کنم !؟ دلخراش و عجول می خوانم قارقارِ مرا نگاه نکن دارم اذن دخول می خوانم کاش من روز و شب مجاور این بارگاه مطهرت بودم به حسابِ حسادتم نگذار کاش من هم کبوترت بودم   شاعر:
💞💞💞💞💞💞💞💞 فضایِ شهر مدینه دوباره عرفانیست نماز پنجره هایش چه قدر روحانیست! مگر چه عید بزرگی رسیده که امشب! در آسمان و فلک جشن نور افشانیست عجب شبی! همه جا ریسه بسته جبرائیل عجب شبی!همه ی کهکشان چراغانیست ولیمه می دهد امشب پیمبر رحمت چه قدر سفره این جشن،پهن و طولانیست فرشته ها سرشان گرمِ رقص و...میکائیل به فکر پُخت و پزِ سوروساتِ مهمانیست میان سفره مِی ناب و ساغر آوردند کلیم و خضر،دلی از عزا در آوردند شراب داخل خمره مدام قُل می زد پیاله ذوق کنان سمتِ باده زُل می زد چه عطرِ سیب خوشی بین عرش پیچیده! برای باده زدن ذوالفقار هُل می زد دگر نزول ملائک به خاک آسان شد خدا میان زمین و بهشت پل می زد شب عروسیِ خورشید و ماه عالمتاب سپیده برسرِ بام سحر دهل می زد برای بُردن این زوج آسمانی، نوح چه باسلیقه به کشتیِ خویش گُل می زد امیرِ غزوه ی فتح الفتوح می آید صدای بوق زدن های نوح می آید ستاره ها همه بی تاب دیدن داماد گرفته اند حسودان کوردل غمباد وضو گرفته و با احترام باید گفت: جناب حضرت داماد،شاخه ی شمشاد تمام آینه های مدینه غش کردند نگاه فاطمه تا در نگاه شان افتاد کلید باغ جنان را، خدا مراسم عقد به این عروس سرِسفره زیر لفظی داد ترانه ی لب داوود خوشصدا این است: علی و فاطمه پیوندتان مبارک باد خدا به حورومَلَک گفت تا که دف بزنند بس ست گفتن تسبیح و ذکر،کف بزنند 🔸شاعر: ____________________________
دوباره قافله رفت و رقیه جا مانده! چه تند می رود! این ساربانِ وا مانده خدا به خیر کند! باز گم شدم بابا بیا ببین که فقط چند ردِ پا مانده بگو چه کار کنم! تا به عمه ام برسم؟ توانِ پایِ پُر از زخم، کربلا مانده خودت که داخلِ گودال گیر افتادی! عمو کجاست بیاید؟ ببین کجا مانده؟ به یاد دردِ لگدهای شمر افتادم دوباره چادر من دستِ خارها مانده بگو به مرگ، به فریاد دخترت برسد سه ساله فاطمه ای دست بر دعا مانده کجاست خنجر کهنه به دادِ من برسد؟ به جان سپردن من چند ربنا مانده؟ به این کفن که سرم هست، اعتباری نیست! پدر چه قدر برای تو بوریا مانده؟
بوی فراق می دهد این گریه های من ماتم گرفته شال سیاه عزای من شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام آقا ببخش، درگذر از این خطای من با زعفران شهر خراسان نمی شود!؟ رنگی دهی امام زمان برحنای من از بس که پای طشت طلا گریه کرده ام چیزی نمانده مثل شما از صدای من با نوحه های این دهه ی آخر صفر شب ها چقدر سینه زدی پا به پای من! ای خوش حساب، مزد مرا زودتر بده بعد از دو ماه گریه چه شد کربلای من؟ سر زنده ام به عشق حسن، خضر گریه ام این چشم خیس، چشمه ی آب بقای من من غصه ی بهشت خدا را نمی خورم جایی گرفته حضرت زهرا برای من @babollharam
عالم امكان سراسر نور شد شیعه بعد از سال ها مسرور شد پور زهرا تاج بر سر می نهد بر همه آفاق فرمان می دهد حكم تنفیذش رسیده از سما نامه ای با مُهر و امضاء خدا می نشیند بر سریر عدل و داد آخرین فرمانروای  ابر و باد پادشاه كشور آیینه ها تك سوار قصه ی آدینه ها امپراتور زمین و آسمان حُكمران سرزمین بی دلان پهلوان نامی افسانه ها تحت امرش لشگر پروانه ها لشگری دارد بزرگ و بی بدیل افسرانش نوح و موسی و خلیل 🔸شاعر: _______________________ @babollharam
راضی به هر قضایِ خدا می روی علی چون نوح سمتِ موج بلا می روی علی   دارم به فتحِ خیبر تو فکر می کنم با دستهای بسته کجا می روی علی   ای سرشناس شهر، برای تو خوب نیست مسجد چرا بدون عبا می روی علی   آشفته حالِ فاطمه ی پشتِ در نباش قدرِ خودت به هول و ولا می روی علی   آیینه ی شکسته ی این کوچه ها منم از من شکسته تر تو چرا می روی علی   بی رحمیِ مغیره عجب شمرگونه است داری چه زود کرببلا می روی علی   این کوچه، آخرش ته گودال می رسد داری میان حرمله ها می روی علی   @babollharam
تب دارترین تب زده ی بستر دردم پر سوز ترین زمزمه ی حنجر دردم   رنگ رخ من بر همگان فاش نموده در باغ نبی جلوه ی نیلوفر دردم   فریاد عطش زد دهن سوخته ام تا تر شد لب خشکیده اش از ساغر دردم   جای عرق از چهره ی من زهر چکیده پیغامبر خسته دل باور دردم   بر زیر گلوی جگرم دشنه کشیدند من کشته ی تیغ شرر لشگر دردم   آتش فکند بر قد وبالای سپیدار یک ذره ی ناچیز ز خاکستر دردم   خون گریه کند اخترو مهتاب برایم افلاک شده مستمع منبر دردم   (از وبلاگ تیشه های اشک)
حس باران در نگاه ساده ات شوق رفتن در مسير جاده ات   مبدا مشهد، مقصد من كاظمين نقشه ي راهم گل سجاده ات   مي روم از سنگلاخ عاشقي تا نهايت هاي دور افتاده ات   رفتن و رفتن بدون  وقفه اي شيوه ي شب گردي دلداده ات   مي رسم يك روز بر دروازه ي چشم هاي مهربان و ساده ات   جا گرفته كهكشاني از غزل در مدار زلف پيچ افتاده ات   در تفرج گاه صبح شعر من دب اكبر مي شود كباده ات   حضرت والا،  امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   ساحل درياي جودت بيكران هفت دريا قطره اي از فضلتان   سفره ي احسانتان گسترده است حاتم طائي نشسته پاي آن   من گداي اهل بيتم، اي امير باب حاجات من است اين آستان   روزي من را خدا دست تو داد كاسه اي آب و كمي خرما و نان   قرص نان ها دست پخت فاطمه ست شك ندارم اي كريم مهربان   گندمش را از بهشت آورده اي از زمين هاي خودت در آسمان   خانه ات آباد باشد تا ابد كوري چشم حسودان زمان   حضرت والا، امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   آينه در آينه پيغمبريد ساقيان گرد حوض كوثريد   سوره ي كوثر جواب محكم آنكه مي گويد شماها ابتريد   چارده نوريد، نور لايزال بر سرير كبريايي زيوريد   عرشيان را درس ايمان داده ايد در دو عالم اهل وعظ و منبريد   هر سحر بعد از نماز صبح تان روضه خوان روضه هاي مادريد   در قيامت جان پناه شيعيان بر تمام عرش سايه گستريد   شك ندارم كه مرا همراه تان روز محشر سمت جنت مي بريد     حضرت والا، امام عالمين يوسف زهراي شهر كاظمين   @babollharam
خدا می‌خواست از سر رد کند این قوم طوفان را به دستِ مرد دریایِ حوادث داد سکان را نجات کشتی از گرداب‌ها، زحمت فراوان داشت خدا خیرش دهد آن مرد را، پیر جماران را نگاهش فجر صادق بود، فجرِ انقلاب نور به پایان بُرد بعد سال‌ها شام غریبان را به امر او فرشته دیو را از شهر بیرون کرد گواهی می‌دهد تاریخ رسوایی شیطان را ازاین اعجاز بالاتر!؟ بهار آورد در بهمن گرفت از چشمِ گندم‌زارها خوابِ زمستان را صدایِ انفجار نور او لرزاند یکباره قَطیف و قدس را، حتی بلندی‌های جولان را هزاران شاه دید این مُلک، اما سیزده قرن است به رویِ چشم خود بگذاشته شاه خراسان را شاعر:
وقتِ خداحافظیه، مهمونی ام تموم شد! حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته! بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته! ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره ** حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم @babollharam
امام_ رضا_علیه_ السلام روز ولادت تو غزل آفریده شد مفعول وفاعلات و فَعَل آفریده شد پلکی زدی ومعجزه ای را رقم زدی! از برق چشمهات زحل آفریده شد از شهد غنچه ی لب پر خنده ی شما در چشمه ی بهشت عسل آفریده شد عالم به رقص آمد و، از پایکوبی اش ازطوس تا حجاز گسل آفریده شد سینه به سینه؛شکرخدا عاشقت شدیم این عشق پاک روز ازل آفریده شد ما از پدر ولایِ شما ارث می بریم ایرانیان کشور موسی بن جعفریم درجشن پایکوبی تنبورهای مست در بزم میگساری انگورهای مست نور خدایی تو چه اعجاز کرده است! هو می کشند دوروبرت کورهای مست شیرینی ولایِ شما چیز دیگری است! این را شنیدم از لبِ زنبورهای مست دارد تمام شهر به دیوار می خورد! در پیشِ چشم قاصرِ مأمورهای مست ازاین به بعد حرف خدایی نمی زنند با دیدن جلال تو، منصورهای مست اِذن دخول میکده ورد زبان ما بوی شراب می دهد امشب دهان ما وقتی همه به عشق تو پروانه می شوند پروانه ها کنایه و افسانه می شوند روح بهارهستی و؛این بوته های خار از عطر گامهای تو ریحانه می شوند با دیدن جمال زلیخا کُش شما یوسف شناس ها همه دیوانه می شوند شانه به شانه، شاه وگدا در سرایتان مهمانِ سفره های کریمانه می شوند شبها به عشقِ باده ی نابت، شیوخ شهر شاگردهایِ حوزه ی میخانه می شوند عمری کتاب تزکیه تدریس کرده ای در شهر طوس میکده تاسیس کرده ای آن سوی شهر، قبه ای از نور دیده ام صحن وسرای کیست که از دور دیده ام؟ هوش از سرم پریده و مستانه می دوم حس می کنم که باغِ پرانگور دیده ام دیگر چه احتیاج به نعلین وچوب دست! موسیِ پا برهنه شدم؛ طور دیده ام مشهد کجا و این دل ناپاک من کجا!؟ خود را شبیه وصله ی ناجور دیده ام در محضرت جنابِ سلیمان شهر طوس بالِ ملخ به شانه ی یک مور دیده ام اینجا ندیده ایم گدایی که دلخور است اینجا فقیرها چقدر جیبشان پُراست گریه بهانه ایست،که عاشق ترم کنی شاید مرا کبوتر جلد حرم کنی آقای من! کلاغ به دردت نمی خورد؟ از راه دور آمده ام باورم کنی با ذوق وشوق آمده ام،حضرت رئوف فکری به حال رنگِ سیاه پرم کنی زشتم قبول؛ بچه ی آهو که نیستم! باید نگاه معجزه بر جوهرم کنی باید تو را به پهلویِ زهرا قسم دهم تا عاقبت به خیرترین نوکرم کنی مادر سپرده است به دستِ شما مرا گفته فقط شما ببری کربلا مرا @babollharam