eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی در غفلت از قیامت، با شعله ی جهالت آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم ای شمس روزگارم یابن الحسن اغثنی از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم از شرم بی قرارم، یابن الحسن اغثنی جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی ای ذوالکرم می آیی؟ بالاسرم می آیی... هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی هستم فقیر خوانت، بر لطف بی کرانت خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی مانند والدینم، گریه کن حسینم این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی عقده گشایی ام کن، کرب و بلایی ام کن دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی
میدهم آقا تو را آزار، هر هفته دو بار بیقرارت میکنم بسیار، هر هفته دو بار بر محاسن میکشی دست و تورّق میکنی اشک هایت می چکد ناچار هر هفته دو بار درگذر از من! بزرگی کن بیا اینبار هم بار از پرونده ام بردار، هر هفته دو بار عهد بستم با تو اما دم زدم از دیگران میشوم شرمنده از این کار، هر هفته دو بار کنج خیمه حال و روزت نامساعد میشود میشوم از حالِ خود بیزار، هر هفته دو بار معصیت هایم ظهورت را دوباره لغو کرد منتفی شد جمعۂ دیدار، هر هفته دو بار خوشبحال خوب هایی که بخوبی میشوند از دعاهای تو برخوردار، هر هفته دو بار زیر ایوان نجف، در روضه های کربلا کن به جایم چند استغفار، هر هفته دو بار! شاعر: * طبق نقل بعضی روایات، اعمال مردم در روزهای دوشنبه و پنجشنبه بر امام زمان(عج) عرضه می شود
بسم ‌الله الرحمن الرحیم زیاد خون به دلت کرده ام حلالم کن تو خوب بوده ای و من بدم حلالم کن چقدر قدر تو مخفی است بین ما مردم در آسمان و زمین محترم ، حلالم کن نه مقبلم نه کمیتم نه محتشم اما به سوز شاعری محتشم حلالم کن همه امید من این چشم های دریایی است میان گریه شبی باز هم حلالم کن تو از سلاله ی زهرای مهربان هستی به حق فاطمه ی بی حرم حلالم کن مرا به خیل گناهم نگیر آقا جان تو را به چادر زهرا قسم حلالم کن به مشک پاره ی عباس و چشم پر خونش تو را به حق دو دست قلم حلالم کن
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم* چقدر بی تو بخوانم متی ترانا را  ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است قراربخش دل بی قرار آمدنی است  چقدر مانده به روزی که سرنوشت من است؟ اگر کنار تو باشم یقین بهشت من است در این سیاهی و ظلمت میان این شب تار قدم قدم به حضور تو می رسم انگار شمیم بوی تو را می کنم هنوز احساس تویی که رفته نگاهت به حضرت عباس ✍رضادین پرور *بیت اول از شاعری دیگر است. 🎤  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 👇
دلم تنگ است و یارم برنگشته خوشی روزگارم بر نگشته چه خاکی بر سرم باید بریزم که صاحب اختیارم برنگشته از او شرمندگی تقدیر من شد نبودم سربه راهش پیر من شد دوباره توبه‌هایم را شکستم نیامد بازهم تقصیر من شد لبم با او دلم با دیگران است زمان ما زمان امتحان است شفای زخم سینه کی میاید قد زهرا ز هجرانت کمان است زمین خوردم عصای من کجایی تمامی دعای من کجایی غریبم بین این مردم غریبم نگار آشنای من کجایی بیا دل را از این غصه رها کن میان نافله من را دعا کن بیا و اربعین سینه زنان را پیاده راهی کربلا کن بیا آرام جان ما تو باشی دوباره همزبان ما تو باشی همه پایین پا جمعیم امشب بیا تا روضه خوان ما تو باشی
4_200648640002263214.mp3
5.66M
زمین خوردم عصای من کجایی😭 غروب جمعه است یا اباصالح حاج منصور ارضی @majmaozakerine
آیه ی انتظار معصومه عزت پایدار معصومه مایه ی افتخار معصومه همه جا سفره دار معصومه دختر و خواهر امامت بود خانه اش معدن کرامت بود چه قدَر حامیِ ولایت بود از پدر یادگار معصومه دستهای گره گشایی داشت تا سحر ذکر ربنایی داشت سجده می کرد و های هایی داشت عبد شب زنده دار معصومه روضه می خواند با خودش هرشب اینچنین بود روضه اش بر لب السلام علیک یا زینب عاشق بی قرار معصومه نیمه شب ناقه را سوار شد و مثل زینب چه باوقار شد و به بلا هم کمی دچار شد و غربت بی شمار معصومه در دلش عکس ماه افتاده از مدینه به راه افتاده در پیِ سر پناه افتاده دل برید از دیار معصومه بین راه از دلش هوار کشید ناله از دل بی اختیار کشید آه، از هجر روی یار کشید بارها زد هوار معصومه غربتش داشت بیشتر می شد لشکر کفر حمله ور می شد و به زینب شبیه تر می شد زینب روزگار معصومه لشکرش روی خاک افتادند با تن چاک چاک افتادند بی نشان و پلاک افتادند شد به غم ها دچار معصومه چشم هایش هماره دریا شد شاهد جسم ارباً اربا شد کربلایی دوباره بر پا شد اشک بی اختیار معصومه حاجتش دیدن امامش بود یارضا یارضا کلامش بود خنده این روزها حرامش بود خواهر غمگسار معصومه حیف حاجت روا نشد خانم دردهایش دوا نشد خانم از روی خاک پا نشد خانم به رضا جان نثار معصومه بین بستر دلش قرار نداشت غیر اوضاع سوگوار نداشت غیر یک نامه یادگار نداشت هست ابر بهار معصومه حال که من نیامدم، تو بیا نصفی از راه آمدم، تو بیا من زمینگیرتر شدم، تو بیا قلب او گشته زار معصومه گرچه در غربتی رضاجانم! من هم از راه دور گریانم! پس به فکر غریب عطشانم روضه ی آشکار معصومه بدنت زیر و رو نشد هرگز با سنان روبرو نشد هرگز نیزه سهم گلو نشد هرگز هست در احتضار معصومه
شعر وفات حضرت معصومه سلام الله علیها ـ مجید تال ﺗﺎ ﮐﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﺳﻼ‌ﻣﯽ ﺑﺮﺳﺎﻧﻢ ﺍﺯﺗﻮﺧﺒﺮﯼ ﻧﯿﺴﺖ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﻧﮕﺮﺍﻧﻢ جان بی تو به لب آمده ﺍﯼ ﭘﺎﺭﻩ ﺟﺎﻧﻢ دلگیرم ازین شهر و روا ، نیست بمانم ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﯾﻌﻘﻮﺏ(ﻉ) ﺍﮔﺮﺟﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﺭﺿﺎ(ﻉ) ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺳﯿﺪﻩ… ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺧﺒﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﭘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺧﺮﺍﺳﺎﻥ ﺳﻔﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻪ ﻗﻢ ﻫﻢ ﻧﻈﺮﯼ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺑﺎ ﺧﺎﻃﺮ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺑﻤﺎﻥ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻢ ﯾﮏ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﻣﺤﺮﻡ ﺑﺨﺪﺍ ﻫﺴﺖ ﺳﭙﺎﻫﻢ! ﺍﯾﻦ ﺟﺎﺩّﻩ ﻫﺎ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﻗﺪﻡ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﺮﺳﺪ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﺗﺎ ﻃﻮﺱ، ﻏﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻣﺎﺳﺖ ﺣﺎﻻ‌ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﭘﺪﺭﻡ، ﻗﻢ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺳﺖ… حاشا ﮐﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﻢ ﺩﻟﺒﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺣﺮﻡ ﻣﺎﺩﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ﺑﻪ ﺭﺿﺎ (ﻉ) ﺭﺍ ﺑﭙﺬﯾﺮﻡ ﺣﺎﻻ‌ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺮﺳﻢ ﯾﺎﮐﻪ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ ﭘﺮﯾﺸﺎﻧﻢ ﻭ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺍﺳﯿﺮﻡ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺣﺠﺮﻩ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﻭﺿﻪ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺑﺎﯾﺎﺩ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺑﺮ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﯼ ﺑﺮﮒ ﺷﻘﺎﯾﻖ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ… ﺑﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﯼ ﻣﻦ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﮐﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻗﻢ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﻋﺰﺍﺩﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪ ﺩﺭﯼ ﻫﺴﺖ ﮐﻪ ﻣﺴﻤﺎﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﯼ (ﺱ) ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﻧﺪﺍﺭﺩ نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست اینجا زدن فاطمه ها (س) حرف کمی نیست ﺑﯿﻦ ﻧﻈﺮ ﺁﻥ ﻫﻤﻪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻭ ﻫﻤﻬﻤﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﯿﻦ ﺍﺛﺮ ﻫﻠﻬﻠﻪ ﺑﺎ ﺯﻣﺰﻣﻪ ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺑﯿﻦ ﻏﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ (س) ﺑﺎ ﻓﺎﻃﻤﻪ (ﺱ) ﻓﺮﻕ ﺍﺳﺖ از مردم نامرد دراینجا اثری نیست در شهر قم از ضربه سیلی خبری نیست **************
دکترحسن لطفی رسیده ام به نفس هایِ آخرم دیگر که دست هایِ خزان کرده پرپرم دیگر میان سینه یِ خود قلب پرپری دارم نه سایه یِ پدری نه برادری دارم دو چشمِ من به در اما کسی نمی آید برایِ دیدنم آیا کسی نمی آید؟ نشد که حرف دلم را به آشنا گویم به رویِ بستر مرگم رضا رضا گویم اگر فراق برادر شکست خواهر را ولی به نیزه ندیدم سَرِ برادر را تمامِ زمزمه ام زینب است در دَمِ مرگ که دوخت سویِ عزیزش نگاه آخر را دوباره روضه به پا کرده ام در این خانه دوباره می شنوم گریه هایِ مادر را سرِ پدر به نِی و عمه در هجومِ سنگ کسی نبود بگیرد دو چشمِ دختر را میان بزم شراب و کنارِ نامحرم چو دید چشمِ ستمگر لبانِ پَرپر را به پیشِ چشمِ یتیمان شرر به جان می زد بر آن لبانِ ترک خورده خیزران می زد
شعر وفات حضرت معصومه سلام الله علیها ـ محمد قاسمی " این بارگاه قدس که از عرش برتر است آرامگاه دختر موسی بن جعفر است " جانم فدای گنبد زردش که سال هاست خورشید از تشعشع نورش ، منّور است بر شانه های گرم حرم تکیه کرده مست این دو مناره که به بلندای محشر است در چشم ما ، زمرّد و درّ و عقیق و لعل گر چه رواق ها همه از سنگ مرمر است جایی که شهر قم ، حرم آل فاطمه ست تولیّتش به عهده ی او تا به محشر است عطر مزار گم شده را پخش می کند قبری که عکس واضحی از قبر مادر است او خواهر امام رضا نه ، که عشق اوست اصلاً بگو که دار و ندار برادر است از اشتیاق آمدنش سمت شهر طوس فهمیده ام امام رضا ، جان خواهر است مثل برادرش شده ، یعنی که پلک هاش زخمی ز فرط گریه بر آقای بی سر است با گریه خو گرفته کنارش دو چشم ما جایی که اشک دیده ی او روضه پرور است خیلی شبیه حال رباب است حال او از بس به یاد خشکی لب های اصغر است زهر جفا چه ها که نکرده ست با دلش در این دقایقی که نفس های آخر است هر چند داغ دیده و هجران کشیده ، باز شکر خدا که روی سرش ، دست مَعجر است یک لحظه رو به جانب گودال کن ببین زینب هنوز خیره به رگ های حنجر است شلاّق و کعب نیزه و سیلی به یک طرف زخم زبان شمر ز هر چیز بدتر است