eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
31 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه‌السلام لال است آن زبان که نگوید ثنای تو  کور است دیده‌ای که ببیند سوای تو  رحمت به‌روح صائب‌شیرین‌سخن که گفت:  «عالم پر است از تو و خالی است جای تو»  از آن سری، که پای گذاری به چشم ما  ای چشم جبرئیل امین! جای پای تو  هر شب دلم مسافر سرداب سامره ست  همچون کبوتری که پرد در هوای تو  شب‌های جمعه ناحیه خوانند انبیا  در صحن سیّدالشّهدا با صدای تو  ای کاش در کنار حرم، صبح جمعه‌ای  تو بر حسین گریه کنی، ما برای تو  هر نیمه شب که بهر ظهورت، دعا کنی  آمین فاطمه است، جواب دعای تو   دارند التماس دعا از تو دوستان  هر لحظه در زیارت کرببلای تو  بگذار ما به جای تو گوییم بر حسین تبدیل تا به خون نشود، اشک های تو  "میثم" اگر به کعبه بود، لحظة ظهور  زیبد کند هزار سر و جان فدای تو «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 نخل میثم
(عجل الله تعالی فرجه الشریف) روا بود که گریبان ز هجر پاره کنم دلم هوای تو کرده بگو چه چاره کنم* چقدر بی تو بخوانم متی ترانا را  ببین که تا به کجاها کشیده ای ما را چقدر بی تو بگویم نگار آمدنی است قراربخش دل بی قرار آمدنی است  چقدر مانده به روزی که سرنوشت من است؟ اگر کنار تو باشم یقین بهشت من است در این سیاهی و ظلمت میان این شب تار قدم قدم به حضور تو می رسم انگار شمیم بوی تو را می کنم هنوز احساس تویی که رفته نگاهت به حضرت عباس ✍رضادین پرور *بیت اول از شاعری دیگر است. 🎤  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ 👇
(عجل الله فرجه) آسمون چشمام ،مثه ابر بهاریه چن وقتیه فقط ، که کارم گریه زاریه واسه ی دیدنت ،کار من روز شماریه(یا مهدی)۲ بیا آقا؛ از پشت ابرا و به من نگاه کن بیا آقا؛ با یه نگاهت منو رو براه کن آرزومه؛ جمال زیباتو یه روز ببینم اللهی که؛ اون روز بیاد منم پیشت بشینم خسته شدم ازین جدایی ای که به درد من دوایی کی میشه که آقا بیایی ❤️ مولانا یاصاحب الزمان ❤️ کاشکی زودی بیای ، زمستونم بهار بشه نبینی نوکرت ، به کامِ مرگ دچار بشه رو قابِ عکسِ من ، پُرِه گرد و غبار بشه (یامهدی)۲ دلم میخواد؛ پشتِ سرت نمازامو بخونم باشم اون روز؛ تُو لشکرِ تو مثلِ حُر بمونم دلم میخواد؛ سرمو رویِ شونه هات بزارم تُو آغوشِت؛ شبیهِ ابر بشم فقط ببارم ادرکنی مهدی رو لبامه عَجِّل فرج ذکر و دعامه دیدارِ تو من از خدامه ❤️ مولانا یا صاحب الزمان ❤️ ✍ شعر و سبک:
. شب یلدایم اگر با تو سپر شد یلداست یا اگر این شب من با تو سحر شد یلداست ما که عمری زده ایم دم زِ فراق تو اگر بعد از این شامِ سیَه خَتمِ سفر شد یلداست ما که خود چِله نشین تو شدیم آقاجان این شب چِله اگر از تو خبر شد یلداست شب نشینی و کنار دِگران خوب ولی با تو و عشقِ تو گر جمله به سر شد یلداست ای خدایِ کرم و جود و مُحبت مهدی(عج) از کرم، بر من اگر از تو نظر شد یلداست همچنان آلِ علی در خطر تهدیداند آن دَمی که زِ شما دفع خطر شد یلداست چون شهیدان تو ای شَهدِ شهادت نوشان سینه ام گر به دفاع از تو سپر شد یلداست حرف آخر اگر این چشم من ای صاحبِ اشک امشبی بَهرِ غَمِ جَد تو تَر شد یلداست ی_مهدوی .
4_5850343999499406615.mp3
5.14M
یا (عج) عج بند🍁 گرفته دل بهونه ی شمارو منتظرت نشسته جمعه هارو بگرده دنبالت آقا کجارو بیا که تو تنها امید مایی بیا که سر بیاد غم جدایی نزدیکه اونروزی که تو میایی داد از جدایی از شما یابن الحسن آقا بیا بند🍁🍁 پناه دل شکسته ها کجایی تا کی بخونیم از تو و جدایی کی میرسه روزی که تو بیایی بیا و تو پایان بده به غم ها بیا که با تو میشه دنیا زیبا بیا و روشنی ببخش به دنیا ای سید و سالار ما یابن الحسن آقا بیا بند🍁🍁🍁 ندیده عاشقت شدم میدونی به پای تو ریختم آقا جوونی بیا به حق اون قد کمونی تورو به حق سینه ی شکسته تورو قسم به اون دستای بسته که مادرت چشم انتظار نشسته ای خونجگر از روضه ها یابن الحسن آقا بیا 🙏التماس دعای فرج ✍کربلایی امیرحسین سلطانی 🎤همرنگ
. وای بر حالـم اگر از تو جدا باشم من             هـمـۀ عــمـر گـرفـتـار بـلا بـاشـم من شک ندارم همۀ خـواستۀ تو این است           لحظه ای هم که شده عبد خدا باشم من تا زمانی که دلـم خانۀ این و آن اسـت             جـا نـدارد که پـذیـرای شـما باشم من چقدر غـرق گـنه بودم و تو می دیـدی           همه عمرم خجل از روی شما باشم من تا به کی درپی گیسوی تو آواره شوم           دردمـنـدانـه بـه دنـــبال دوا باشـم من گوئیا قسمت من این همه سرگردانی ست             هم چنان زلف به هم خورده رها باشم من کاش میشد به دل وجان بکشم ناز تو را           یـار تـو مـثـل امـام و شهـدا بـاشم من کاش میشد که به همراه تو یک فاطمیه             مـیهـمـان حـرم کـرب و بلا باشم من ای عزیز دل زهرابه کجا خـیمه زدی؟             زائر خـیـمۀ سـبـزت به کجا باشم من جان آن مـادر غـمـدیـده و بی یـار بیـا              به گـرفــتـارِ مـیـان در و دیـوار بـیـا ✍ 🎤 .👇
. ‍ 🏴بند اول: دوباره محزونه دوباره دلخونه دوباره گریونه (آقای غریبم مهدی۲) توی بقیع، کنار چار، صورت قبر می شینه آه میکشه، غریبونه، هی میزنه به سینه مستمع، روضه های، خانم ام البنینه تا میخونه خانم روضه ی مشک میشه چشای مهدی پر از اشک یاد گلای تشنه و پرپر خون میباره و میزنه بر سر آه واویلا 🏴بند دوم: تنها و مظلومه دلگیر و مغمومه دلش نا آرومه (آقای غریبم مهدی۲) مصیبتای کربلا، رو دم به دم می بینه میسوزه از عمق وجود، پریشون و غمینه مستمع، روضه های، خانم ام البنینه تا میخونه خانم روضه ی آب به یاده علی اصغره ارباب مهدی با یه حال زار و مضطر خون میباره و میزنه بر سر آه واویلا 🎵📝: (طاها تحقیقی) .
‍ . این روزا میدونم ای امام مظلوم روضه میگیری باز واسه امّ کلثوم تو دمشقی یا که گوشه ی کربلا غرق ماتم شدی صاحب روضه ها داری می بینی که شده عمّه قامت خمیده یه عمره که طعم جسارت همیشه چشیده توی زندگیش غیر درد و مصیبت ندیده داری می بینی بین روضه دیگه نا نداره واسه غصه ها قلب زارش دیگه جا نداره دیگه رغبتی واسه موندن تو دنیا نداره العجل یا مهدی..... 🌸🌸🌸🌸🌸 می بینی آقاجون که عمّه ی مضطر روضه باز میخونه این دمای آخر خاطره ها داره از ظهر عاشورا حق داره می میره با چشمای دریا توی خاطرش مونده یک پیکر ارباً اربا تنی که رها شد تو آفتاب سوزان صحرا تو مقتل شده بر سر ِ پیرهن کهنه دعوا بمیرم که چارماهه همدرد بی بی ربابه به یاد لب خشک شیش ماهه و قحط آبه نمیتونه از کابوس اون سه شعبه بخوابه العجل یا مهدی.... 🌸🌸🌸🌸🌸 می بینی مأنوسش روضه های شامه زخمایی که داره از جفای شامه یادشه توی شام به اشکاش خندیدند در پای نیزه ی علمدار رقصیدند نوامیس حیدر رو بردن تو بازار به کینه زدن روی نیزه سرا رو جلوی سکینه با این قصد که رأس باباشو رو نیزه ببینه شده عمّه ی تو توی مجلس باده مهمون توی بزمی که خواهرش کرده پاره گریبون شده روبه روش لعل لبهای قاری پر از خون العجل یا مهدی..... ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) 👇 ____🥀🥀🥀🥀🥀🥀▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ .
عیش ما کاش مستدام شود باعلی عیش ما مدام شود کاش اشکم شبیه دُر نجف لایق وادی السلام شود دست ایزد چنین رقم زده است که علی اولین امام شود هان بترسید دشمنان علی عاقبت وقت انتقام شود مهدی فاطمه به اذن الله صاحب اختیار تام شود با نوای بقیه اللهی وارد مسجد الحرام شود ماه بر پله ی چهاردهم مینشیند که احترام شود با طلوع جمال حیدری اش شعر باید چنین تمام شود که علی دست قادر ازلی ست خلقت ماسوا به دست علی ست
. با موضوع بزرگداشت شهادت علیهاالسلام(۲۱رجب) السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر شد دیدن جمال تو شرط حیات ما آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما وقت مرور روضه ی آب است العجل ماتم برای داغ رباب است العجل ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب در بین آفتاب دوباره نشسته است از بعد عصر روز دهم دلشکسته است او دیده است یک سر از تن جدا شده در زیر آفتاب ، تنش را رها شده او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد پس سایه را به روی سر خود حرام کرد حالا شده ست زمزمه ی لای لای او شرح تمام مقتل کربوبلای او گهواره ای گرفته به روی دو دست خود گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب شرمنده است مادر تو از نبود آب رفته عمو به علقمه و برنگشته است شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود یکسال،صبح و شام ،شده قاتل رباب بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ......................
تا که گردیدم آشنای سحر شد دلم وادی صفای سحر بین سجاده تربتم گل شد با نم اشک و گریه های سحر دست خالی نمی رود هرگز آن کسیکه شده گدای سحر تو امام شکسته دلهایی صاحب سفره عطای سحر بوی وصل تو میکنم احساس از نفسهای جان فزای سحر چشم امید ما گنه کاران بوده بر سوز یک دعای سحر ریشه مشکلات ما این است دلمان نیست مبتلای سحر گره از کار واکند بی شک ناله های گره گشای سحر شب شب همزبانی یار است درد ما غفلت از تو دلدار است بی جهت نیست درنوایی تو ماچه کردیم ؟ تا بیایی تو این نشد رسم انتظار فقط نعره ها میزنم کجایی تو تو زاجداد خود غریب تری بیکس و یار و آشنایی تو بارها سرزدی به غفلت ما شاهد کوه ادعایی تو دست مارا گرفتی و رفتی چون کریم و گره گشایی تو همچونان مادرت تمام شب تاسحر دست بردعایی تو بر گنه کارها دعا کردی بسکه آقا و با وفایی تو شک ندارم که هر شب نیمه زائر دشت کربلایی تو تحت قبه چه ناله ها بکنی خودبرای فرج دعا بکنی جلوات پیمبری داری ازهمه خلق برتری داری بین اولاد حضرت زهرا دلربایی دیگری داری نقش بازوی توست جاءالحق تابگویی چه محوری داری ذوالفقار از تو جان بگیر باز چون تجلی حیدری داری کرم تو گدا نواز بود دست اکرام مادری داری ازتمام پیمبران خدا یک نشان بهر رهبری داری از همه برگزیدگان خلق در رکابت تو لشگری داری تو کجا و عزیز مصر کجا چون خداوند مشتری داری تویی حسن ختام اهل بیت دست بوست تمام اهل بیت سامرا از تو آبرو دارد حرف ناگفته در گلو دارد  در و دیوار خلوت سرداب با نم اشک تو وضو دارد کاسه چشم مانده بر راهت باده ای ناب در سبو دارد تو گل نرگسی و عرش دلم با نفسهات  رنگ وبو دارد چه کنم ؟ این دل گرفتارم دیدن رویت آرزو دارد بین محراب نیمه های شب دل من با تو گفتگو دارد نیمه شد ماه ، ماه من برگرد رحم بنما به آه من برگرد پسر ناز حضرت نرجس قبله راز حضرت نرجس روزی خویش بردم عمری از سفره باز حضرت نرجس ذکر تسبیحتان به گهواره بال پرواز حضرت نرجس بارها دیده ام به زندگی ام دست اعجاز حضرت نرجس خواستگاری فاطمه سندی است بهر اعجاز حضرت نرجس آمد از عرش تک کنیز خدا تاکشد ناز حضرت نرجس روح توحید جلوه ای بنمود گاه ابراز حضرت نرجس مادرت همردیف لیلا شد آخرین نوعروس زهرا شد نیمه شب بود یا که وقت سحر مادر آمد به دیدگان تر چند روزیست گشته مانوس لب گرم تو سینه مادر آمد و دید بین گهواره جای تو خالی است ای دلبر روبه سوی امام کرده و گفت : پسرم نیست چاره ای آخر پاسخ آمد که غم مخور نرجس گشته مهمان حضرت داور بال جبریل بالش سر اوست در طوافش ملائکه یک سر جای او امن و کام او پر شیر االسلام علی «علی اصغر» مادری بین خیمه می چرخید دست برروی سر دل مضطر هاجر کربلا چه چاره کند سینه بی شیر...انتظار پسر ناگهان در حرم به خود لرزید میکند از چه هلهله لشگر چونکه هر بار هلهله کردند به هدف خورده تیر های سه پر دختری زد صدا رباب بیا پشت خیمه به پاشده محشر وقتی آمد که قبر حاضر بود غرق خون طفل روی دست پدر 🔸شاعر:  
آتش گلستان می شود وقتی بیایی رحمت چو باران می شود وقتی بیایی دنیا برای جشن موعود تو ای ماه خورشید باران می شود وقتی بیایی با اذن حق افلاک در امر تو چون هست هرذره طوفان می شود وقتی بیایی ای نسخه پایانیِ دست خداوند هر درد درمان می شود وقتی بیایی دلها شده بازار سردی از عواطف دلها بهاران میشود وقتی بیایی ای دستگیرِ ضعفا با قدرت تو موری سلیمان می شود وقتی بیایی هرشیعه را که چاه غربت کرده محبوس سلطان کنعان می شود وقتی بیایی ادیانِ دیگر هم همه یار تو هستند کافر مسلمان می شود وقتی بیایی تو توبهٔ ما را پذیرفتی و آخر شرمنده شیطان می شود وقتی بیایی در دولتت ثابت قدم ها پای کارند پاینده ایمان می شود وقتی بیایی از نام تو هم ، ضربه ها خورده عدویت حتما هراسان می شود وقتی بیایی ازغربت زهرا تو قلبت درد دارد قبرش نمایان می شود وقتی بیایی درکعبه چون پا مینهی ذکر طوافت نام علی جان می شود وقتی بیایی آن دم که بر جد غریبت روضه خوانی هر دیده گریان می شود وقتی بیایی 🔸شاعر:
امشب از باد صبا، بوی کسی می‏شنوم هر نفس، بوی مسیحا نفسی می‏شنوم مژده‏ی آمدن دادرسی می‏شنوم اندرین بادیه بانگ جرسی می‏شنوم حمدلله که از آه اثر کرده‏ی ما خبری می‏رسد از یار سفر کرده‏ی ما شب قدر است شب نیمه‏ی شعبان، آری ریزد امشب به جهان رحمت یزدان آری می‏دمد روح دگر در تن ایمان، آری می‏رسد مصلح کل، منجی انسان آری‏ لیله‏ی نیمه‏ی شعبان، سحری خوش دارد سحر نیمه شعبان، اثر خوش دارد خلف منتظر عترت طاها آمد زاده‏ی منتقم حضرت زهرا آمد بندگان! خاک ببوسید که مولا آمد گو به فرعون زمان، ثانی موسی آمد آن که رسم ستم از روی زمین بردارد که به عالم، اثر از جور و جفا نگذارد غیر ازو نیست کسی رهبر و سرور، ما را لطف او سایه برانداخته بر سر، ما را رسد از میمنتش رزق مقدر، ما را آید از مرحمتش رحمت داور، ما را قلب عالم بود و زنده همه عالم ازوست چشمه‏ی رحمت و گلزار جهان خرم ازوست این شب تیره به پایان رسد انشاءالله یوسف از مصر به کنعان رسد انشاءالله‏ دردها را همه درمان رسد انشاءالله چون که آن حجت یزدان رسد انشاءالله اندر آن روز که او سر ز یهودان گیرد شیعه‏ی بی سر و سامان، سر و سامان گیرد یارب! آن منتظر اهل ولا را برسان یارب! آن ریشه‏کن ظلم و جفا را برسان یارب! آن زنده ‏کن صدق و صفا را برسان یارب! آن ریشه‏کن ظلم و جفا را برسان برسان آن که بود مبتکر صلح جهان تا ازو، روی زمین پر شود از امن و امان به خدا بار فراق تو کشیدن سخت است جرعه‏ای از می وصلت نچشیدن سخت است هر سخن جز سخنی از تو شنیدن سخت است همه را دیدن و روی تو ندیدن سخت است ای ز نور تو دل و دیده فروزان ما را در غم خویش ازین بیش مسوزان ما را ای نظام دو جهان بسته به تار مویت انس بگرفته دل ما به سر گیسویت دیده گر قابل آن نسیت که بیند رویت سوی عالم نظری، ای دل عالم سویت از همه عالم و آدم به خیال تو خوشیم در شب هجر به امید وصال تو خوشیم ای که اکناف جهان، سفره‏ی عام تو بود رشحه‏ی فیض ابد، ریزش جام تو بود مصلح کل تویی و صلح به نام تو بود رجعت آل علی بعد قیام تو بود این تویی آن که جهانت همه تسخیر شود دولت آل علی از تو جهانگیر شود 🔸شاعر:   ___________________
زیباترین بهانه برای سرودنی تنها دلیل خلقت بود و نبودنی با تو شروع میشود این بار شعرمن زیرا فقط تویی تو هوادار شعر من گلواژه ی تمام غزل ها قصیده ها سبک جدید گویش و طراح ایده ها پایان خواب های دروغین به دست توست جان دوباره دادن بر دین به دست توست میخوانمت به نام خودت آسمان عشق سوگندمیخورم به تویعنی به جان عشق از سختی تمامی دوران دلم گرفت از این همه گناه فراوان دلم گرفت ازاین همه دورویی وبی مهری و نفاق از قحطی و نبودن ایمان دلم گرفت نوری که بی تو جلوه کند تار می شود حتی بهشت بی تو همان نار می شود بی سمت وسوترازهمه ی بادهای شهر حرف رسیدن تو چه تکرار می شود این روزها بدون تو شب جلوه میکنند این آسمان بدون تو آوار می شود باید بیایی از سفر ای سایه ی سپید خورشید از نبودن تو تار می شود دنیا مرابه غیرتو مشغول کرده ست در غرب ضدِّ آمدنت کار می شود تو نیستی و این همه بغض ترک ترک دارد به روی سینه تلمبار می شود پس زودتر بیا ز سفر ای صبور من آخر شکست پای ظهورت غرور من برگرد تا که آینه ها بی تو نشکنند آیینه ها حکایت جان و دل منند برگرد تا که خنده شودگریه های ما پیش خدا رود نفس " ای خدای ما " برگرد ای طراوت سرسبز باغ ها پایان بده به عمر دراز فراق ها برگرد اصل مطلب و خاطر نشان عشق سوگند میخورم به تویعنی به جان عشق ما هر چه می کنیم که آدم نمیشویم بر خیمه گاه سبز تو محرم نمیشویم تقصیر ماست این همه دوری و انتظار ما حق مان همیشه خزان است نه بهار ما عاشقیم و هیچ دعایی نمی کنیم ما فکر می کنیم ریایی نمی کنیم ما بیخودی به نام تو سوگند میخوریم وقتی که از گناه و جهالت همه پُریم ما که لیاقت تو و عشقت نداشتیم بیخود به روی نام خود"عاشق"گذاشتیم 🔸شاعر:
. عجل الله تعالی فرجه الشریف و ... ... فصل بهار و سبزه و سنبل رسیده بر شاخسار عاطفه صد گل رسیده از بین بستان نغمه ی بلبل رسیده آری قیامت را کنون سَمبُل رسیده جاری شده شور قیامت بین عالم شوری به دل دارم بهاری گشته حالم اصل بهار آمد نگار آمد بیایید بر سینه ی خسته قرار آمد بیایید ای عاشقان آن تکسوار آمد بیایید حیدر رسیده ذوالفقار آمد بیایید رویش نبی خویش علی زهرا خصایل باشد تمام خوبی و جمع فضایل او می رسد درد بشر درمان بگیرد این غربت و این غصه ها پایان بگیرد ویرانی کل جهان سامان بگیرد دین خدا از یک دم او جان بگیرد شکر خدا ما وارثان عاشقانیم چشم انتظار دولت صاحب زمانیم بر تشنگان معرفت دریای آب است او بر ستمکاران این عالم عذاب است لطفش به مظلومان دنیا بی حساب است این الحسن ، این الحسینم را جواب است لیلای شب‌های بلند بی قراری از حال مجنونت خبر داری ، نداری؟ باران رحمت بر بیابان خواهد آمد بر پیکر بی جان ما جان خواهد آمد سامان دلهای پریشان خواهد آمد مرد خدا منجی انسان خواهد آمد عطر بهار این زمستان خواهد آمد ( او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد ) گفتم شهیدان آه سینه شعله ور شد هرچند آهم از گناهم بی اثر شد سهم دل جامانده ام خون جگر شد حسرت برایم آرزوی یک سفر شد آری سفر در موج خون اینگونه خوب است همزاد و همراه جنون اینگونه خوب است ای خوش به احوال فدایی های راهش دلداده های کعبه ی خال سیاهش آن کشته های سر بدار بی گناهش یاران یار و پارکابان سپاهش یاد خمینی و شهیدان و رفیقان یاد سلیمانی کنم در این بهاران رفتند یاران تا که ما برجا بمانیم باید وصیت نامه هاشان را بخوانیم حالا که تبیین است جهاد ما ، برآنیم این جمله را بر گوش عالم می رسانیم : این انقلاب آخر رسد بر صاحب آن بر مهدی صاحب زمان مولای دوران میدان جنگ ما دگر در بین خانه است حالا سلاح دشمنان ما رسانه است تحریم بدخواهان تماماً یک بهانه است کار و تلاش اقتصادی ... عارفانه است دشمن نشانه رفته دین و نانمان را از ما نگیرد غیرت و ایمانمان را لعنت به آمریکا و بر آل سعودش بر صهیونیست و بر وجود بی وجودش بر آنکه جز شر و تباهی نیست سودش؟ ننگ است و نیرنگ است کل تار و پودش با قاتل سردار ما سازش نه هرگز دشمن ببیند روی آرامش نه هرگز ما با ولایت تا شهادت بی‌قراریم ما مردمان با وفای این دیاریم در اوج سختی ها همیشه سفره داریم هرچه که پیش آید کماکان پای کاریم از هفت سین سفره نوروزی ما سین سعادت با ولایت گشته معنا ما را حواله داده زهرا بر رضایش این آخری سالی دلم دارد هوایش دارم هوای گریه در صحن و سرایش زانو زدن در محضر گنبد طلایش صحن رضا بر عالمین دارالشفا هست آنجا برایم هم نجف هم کربلا هست باید بخوانم شیعتی مهما شربتم گریه امان میگیرد از حرف و تکلم پیش نگاه خواهری غمدیده مردم در زیر نیزه می شود جسم حسین گم اینکه تنش مانده به زیر پا حسین است ذکر لب زهرا و زینب وا حسین است حسین رحمانی ۱۴۰۰/۱۲/۲۵ .
. خیال حسن جمالت، طواف حُسن خداست ندیده هم، مه رویت چراغ دیدهء ماست قسم به صبح ظهور و به لحظهء فرجت که طول غیبتت از شوق ما نخواهد کاست تو غایبی و همه خلق در حضور تواَند کنار یار صدا می زنند یار کجاست؟ به دیده ای که نبیند به غیر روی تو را چراغ عارضت از صد نقاب هم پیداست بیا که لشکر فتح آیدت به استقبال بیا که فاطمه را در قفات، دست دعاست بیا که کعبه به دور سرت طواف کند بیا که دیدهء زمزم ز خون دل دریاست بیا که تا تو نیایی، علی است خانه نشین بیا که فاطمه در طول غیبتت تنهاست هزار سال فزون صبح جمعه، هر هفته صدای ناله "اَینَ الحسین" ما به سماست بیا بیا که ببینیم باز هم علمت به روی دوش علمدار دشت کرببلاست دعای و و بسی خواندیم هنوز نالهء "اَمّن یُجیب"مان برپاست بیا که بی تو همه عیدها عزا شده اند بیا که بی تو زمان لحظه لحظه عاشوراست به لحظهء فرجت می‌خورد قسم "میثم" که صبح روز ظهور تو صبح عید خداست استاد سازگار /
. ایام ------------ باید گریست مثل سحاب از فراق تو باید که گشت خانه خراب از فراق تو با جرم ماست فصل ظهورت نمی رسد باید کشید داغ عذاب از فراق تو بی خود که نیست در دل یاران بی قرار افتاده عشق در تب و تاب از فراق تو جز غم نبود در دل گلهای ارغوان جز خون نداشت لاله گلاب از فراق تو هر عاشقی که گشت بیابان نشین وصل لب تشنه بود و دید سراب از فراق تو پیدا تر از تو نیست ، که باید بگویمت این چشم ماست غرق حجاب از فراق تو ما را گناه کرده جواب از وصال عشق اکنون رسید پیک خطاب از فراق تو این ناله ها که هست ، اثر هم نمی کند اینک شدیم جمله مجاب از فراق تو باید نهیب بر دل عصیانی ام زنم باید به خویش کرد عتاب از فراق تو این شعله های درد که آتش زده مرا آقا دلم شده ست کباب از فراق تو هم سینه داشت ناله عزای خدیجه را هم دیده ریخت گوهر ناب از فراق تو هم دل شده ست غرق غم از اشک مصطفی هم لاله خیز گشته تراب از فراق تو «یاسر» گرفت صد صدف از بحر اشک و آه تا آن که ریخت دُر خوشاب از فراق تو ** محمود تاری «یاسر»✍ .....................................
علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مرا فراقِ تو آقا، مصیبتی کهن است چرا که روح و دلم کاملا اسیرِ تن است یکی نبود بگوید که این چنین بودن چه رسمِ نوکری و این چه رسمِ زیستن است؟ اگر که غیبت تو شد زیاد، علت آن گناه بی حد و عصیان بنده ای چو من است مدام غیبت و تهمت، مدام حرفِ دروغ هر آنچه می‌کشم از این زبان در دهن است برای بخشش من نزد تو چه واسطه ای گره‌ گشای‌تر از روضه های پنج تن است؟ مرا ببخش که دائم اذیتت کردم به حق کشته ی عطشان که دور از وطن است بگو به حضرت حق تا مرا ببخشاید بگو که سینه زنِ آن شهیدِ بی کفن است
. کاش در این رمضان لایق دیدار شوم در این ماه ضیافت الهی... ماه مهمانی خدا... ببین حرف دلت هست یا نه... کاش در این رمضان لایق دیدار شوم (یا بن الحسن) سحری با نظر لطف تو بیدار شوم یعنی میشه مثل یه همچین شبها و روزهایی... وعده خدا محقق بشه و... نزدیکای اذان صبح... صدای مهدی فاطمه رو بشنوم... با صدای امام زمان... چشمام رو باز کنم... آقای خوبم یا بن الحسن... کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان حرف اول و آخرم همینه... امشب اومدم اینو بگم آقا... کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره ی تو لحظه افطار شوم آی روزه دارها... آی بندگان خوب خدا... لحظه افطار و اذان مغرب... وقت استجابت دعاست... در اون لحظات با عظمت... با لسان (زبان) روزه... و یک روز بندگی خدا... مبادا عزیز فاطمه رو فراموش کنیم... نکنه امام زمان رو فراموش کنیم... قبل از هر دعایی... دستانمون رو به دعا بلند کنیم بگیم خدا... اللهم عجل لولیک الفرج... خدایا بعد یک روز بندگی... اگه در خانه ات آبرویی پیدا کردم... اومدم بگم خدا... فرج امام زمانم رو برسان... هر کجا نشستی... امشب یک طوری آقات رو صدا بزن که... خدا به ناله هامون نظر کنه... یا صاحب الزمان... .
. در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن ماه قرآن آمده، ای تالی اش بنما ظهور کن تلاوت با نوای جان فزا یابن الحسن دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن چشم دریایی بده بر من که در شب های قدر خون بگریم در عزای مرتضی' یابن الحسن اولین مظلوم عالم بود و در بین نماز شد سرش بشکسته از تیغ جفا یابن الحسن در حقیقت کشته ی مسمار درب خانه بود قاتلش شد کوچه و چل بی حیا یابن الحسن غسل بازوی شکسته جان حیدر را گرفت درد هجر فاطمه شد بی دوا یابن الحسن آخرش راحت شد از درد فراق فاطمه با شهادت حاجتش گشته روا یابن الحسن گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن بعد از آن که کشته شد تنها علمدار حسین در یم خون جدّ تو زد دست و پا یابن الحسن ارباً اربا شد تنش با نیزه و شمشیر و تیر پیکرش شد زخمی از سنگ و عصا یابن الحسن رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ای قرار ِقلب شیدا در کجا جویم تو را ای بهشت آرزوها در کجا جویم تو را آمده ماه صیام و زخم هجرت تازه شد ای به زخم دل مداوا در کجا جویم تو را روز وشب‌ هستی تو ناظر بر گناهانم ببخش رحمت باری تعالی' در کجا جویم تو را شیعه مظلوم است بی تو،ای معزّالمؤمنين ای همه دارایی ما در کجا جویم تو را حسرت دیدارت آقا برده از دیده قرار کی کنم رویت تماشا در کجا جویم تو را در میان نوکرانت ،من نبینم بی کسی ای بیابان گرد تنها! در کجا جویم تو را محرم مسمار در شد، سینه ی یار علی ای جواب آه زهرا در کجا جویم تو را بین محراب عبادت،از سر بغض عدو شد شکسته رأس مولا،در کجا جویم تو را از جفای قوم ظالم،کشته شد جدّت حسین تشنه در بین دو دریا،در کجا جویم تو را شد کنار مقتل او روبه روی زینبین بر سر عمّامه دعوا در کجا جویم تو را بسته شد دستان زینب،همسفر شد با عدو شد کتک جای تسلّی' در کجا جویم تو را ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
اشعار وفات حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها – وحید قاسمی حتم دارم که رفتنی هستم به خدا می سپارمت آقا خواهش ِ مادرانه ای دارم جان ِ تو، جان ِ دخترم زهرا حسرت ِ دیدن ِ عروسی او به دلم ماند،چاره ای هم نیست درشب ِ خواستگاری دختر غم ِ بی مادری، غمی کم نیست مادرم، حق بده که بی تابم چشم هایم به اشک ناچاراست نیستم پیش او زمانی که بین دیوار و در گرفتار است دختر ِ پابه ماه ِ بی مادر دردهایی نگفتنی دارد کاش بودم، شنیده ام با او در و همسایه دشمنی دارد گریه هایت هنوز یادم هست وقتی از آن چهل نفر گفتی جان سپردم ز درد، وقتی از لگدی بی خبربه در گفتی