eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.1هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
32 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه فرهنگی بابُ الحَرَم 🔸کانال متن روضه: @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
تقوا کمیتش بی حضورت لنگ مانده از این جهان آقا فقط نیرنگ مانده شوق ظهورت نیست در راس دعاها اما به ظاهر ندبه ها پر رنگ مانده خالیست جای بندگان وقت مناجات ادعیه رفته جای آن آهنگ مانده بریازده معصوم دنیا ظلم را دید بر صفحه تاریخ ما این ننگ مانده امروز هم دعوا سَر نام علی هست آقا نیا اینجا هنوز این جنگ مانده ای ریسمان آمده از سمت بالا چیزی ندارم در بَر اما، چنگ مانده باید به خود آیم که دیگر می شود دیر چون تا ظهور یار وقتی تنگ مانده
ای از رخت محروم چشمان گنهکار امیدِ لطفت می برم ای یار بسیار در لحظهٔ یاری اگر غایب ترینم در وقت یاری می شوی حاضرترین یار هر دفعه با عفو تو جرمم روبرو شد از شرم ، خود را خوانده ام هر بار سَربار چشمان من در خواب غفلت چون فرو رفت تا توبه ام چشم رحیمت بود بیدار زیبا ندیده دیده و سرگرم غیر است ای مه نظر کن تا شوم از غیر بیزار بالا ببر دستِ دعایت را طبیبم بهر شفای عاجل این قلب بیمار آماده ام کن بهر آن موعود آقا میثم بساز از من به شوق دیدن دار تا در میان لشکرت جایی بگیرم با نفس خود باید روم اول به پیکار بر کارهای بر زمین مانده تو باید آیی که اینجا جملگی هستیم کم کار
روضه رضوان پیغمبر زمین افتاده بود در خیال گندم ری تاختند و باختند چشمه های آبشان در دشت غم تعبیر شد کربلا را کوفیان دریاییِ از خون ساختند در نمک نشناسی از این قوم ، بدتر نیست نیست مزد دستانِ علی را اینچنین پرداختند لشگری بر غارتش از اسب پایین آمدند غیر از آن ده تا سواری که به جسمش تاختند پیکری که آشنای تیغ و تیر و سنگ بود بانوانِ خیمه از نزدیک هم نشناختند نقش پرچم‌هاي مردان بعد از آن تغییر کرد با سر آن کشتگان هجده علم افراختند تا که یک زهرا نماند در میان کاروان دختران را بارها از ناقه ها انداختند شاعر: «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
رکاب کشور ما راتویی نگین بانو نوشته اند تورا کوثر زمین بانو گدای صبح حریمت همیشه بهجت بود تویی خدیجهٔ امروزِ مومنین بانو علی و فاطمه و زریه که جای خودش خدا به خلقت تو گفته آفرین بانو برای دیدن زهرا به قم سفارش شد برای دیدن زهرا تو بهترین بانو غریب هستی و بر غربت شب قبرم امید جان محبی به واپسین بانو بیا بهشت گدا را فقظ تو ضامن باش بیا بخوان تو مرا سایلت همین ٬ بانو فدای عشق حسین است زینب کبری تویی فدایی آن نور هشتمین بانو ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
دومرتبه گذرِ سنگ بر جبین افتاد بلند مرتبه سر ، باز بر زمین افتاد شکافت ، یک سر و دیدند دختران حرم به روی صورت عمه ، دوباره چین افتاد به ناله خواهرِ مظلومه رو به مردم گفت بدا به حال شما که عمودِ دین افتاد دوباره نیزه شش ماهه ، دستِ مستی رفت رکاب نیزه تکان خورد ، پس نگین افتاد و چون عمو که زمین خورد علقمه ، بی دست به دستِ بسته ، سکینه ز روی زین افتاد حسین فاتحهٔ کوثرِ حرم را خواند سه ساله دختر او دست یک لعین افتاد 🔸شاعر: _______________ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
ای مرثیه ها اشک بریزید برایش خون گریه کنید دیده ها بهر عزایش بر مرد غریبی که به خود یارندیده ای حنجره ها روضه بخوانید برایش حتما شده او محترمِ دیدهٔ زهرا هر کس که حسن گشت به لب شورونوایش مظلوم ترین زاده زهرا شده مسموم زهری که بلا گشته ولی گشته دوایش کشتند ولی دست ز کینه نکشیدند تیر است که آید عوض دستِ عطایش در لحظهٔ آخر به برادر نگهش بود چون نیست عزایی به بزرگیِ عزایش شاعر:
بسم‌الله الرحمن الرحیم به یک علت ادامه می دهد آفاق راهش را که قربانی کند در پایت آخر مهر و ماهش را خدایت آفرینش را به تسخیرت در آورده و در دست شما داده است افسار سپاهش را تو را از اول خلقت به روی دست می بردند بشر می دید در تو آن نگار دلبخواهش را چه دارد سفره ات ؟ جنت دهانش آب افتاده سلیمان می دهد بر کاسه لیسیِ تو جاهش را از آن وقتی که تابیدی ، طوافت می کند عالم دمی منظومه از تو برنمی دارد نگاهش را نیازِ موعظه بر بت پرستان نیست وقتی که کنارت با عصا انداخته کافر اِلٰه ش را هم اول کس ، هم آخر کس در این دعوی من هستی تو در کعبه ، کسِ دیگر بیارد زادگاهش را که مانند تو در نسل مخالف دوست می بیند به بدخواهش که مانند تو پس داده سلاحش را به محشر هم به فکر دوستدار بی نوا هستی به روی دوش خواهی برد کوهی از گناهش را
آتش گلستان می شود وقتی بیایی رحمت چو باران می شود وقتی بیایی دنیا برای جشن موعود تو ای ماه خورشید باران می شود وقتی بیایی با اذن حق افلاک در امر تو چون هست هرذره طوفان می شود وقتی بیایی ای نسخه پایانیِ دست خداوند هر درد درمان می شود وقتی بیایی دلها شده بازار سردی از عواطف دلها بهاران میشود وقتی بیایی ای دستگیرِ ضعفا با قدرت تو موری سلیمان می شود وقتی بیایی هرشیعه را که چاه غربت کرده محبوس سلطان کنعان می شود وقتی بیایی ادیانِ دیگر هم همه یار تو هستند کافر مسلمان می شود وقتی بیایی تو توبهٔ ما را پذیرفتی و آخر شرمنده شیطان می شود وقتی بیایی در دولتت ثابت قدم ها پای کارند پاینده ایمان می شود وقتی بیایی از نام تو هم ، ضربه ها خورده عدویت حتما هراسان می شود وقتی بیایی ازغربت زهرا تو قلبت درد دارد قبرش نمایان می شود وقتی بیایی درکعبه چون پا مینهی ذکر طوافت نام علی جان می شود وقتی بیایی آن دم که بر جد غریبت روضه خوانی هر دیده گریان می شود وقتی بیایی 🔸شاعر:
نگاهم کردی و دیگر نگاهم را عوض کردم به نور اشک ، دنیایِ سیاهم را عوض کردم همینکه اولین بار این گدا نام تو را برده درونم انقلابی گشت ، شاهم را عوض کردم نه تنها آرزوها را ، نه تنها خنده هایم را که حتی پای غمهای تو آهم را عوض کردم خدایم جهل بود از سنگ ، صدها مرتبه بدتر به امداد دعای تو اِله م را عوض کردم به زیر سقفِ ذلت بوده ام یک چند و حالا شکر به زیر پرچم سرخت ، پناهم را عوض کردم همه گفتند شغلت چیست ، گفتم خادم روضه که با این نوکریِ شاه ، جاهم را عوض کردم در این سختیِ راه کربلا آسایشی محض ست به گامِ اول راهم ، رفاهم را عوض کردم میانِ راه اگر گلزار نزدیک نگاهم بود به عشق دیدن گلدسته راهم را عوض کردم 🔸شاعر: __________________
می چکد خون تو از یال، بمیریم برات باز هم رفته ایی از حال بمیریم برات بوسهٔ جدِّ تو بر روی تو سرمشق نشد شد ولی روی تو پامال بمیریم برات این غم انگیز ترین منظرهٔ خواهر توست لب تشنه تهِ گودال بمیریم برات به لباس پاره ات رحم نکردند حسین چه رسد دگر به خلخال بمیریم برات ازدحام دور تو سخت ولی مشکل تر دور خیمه شده جنجال بمیریم برات گر چه ماه غم تو زنده کند دلها را دوست داریم که هر سال بمیرم برات 🔸شاعر:
. غلامهای تو ارباب زاده اند همه به جز شما به کسی دل نداده اند همه فقیر و تاجر و پیر و جوان ، گداهایت به عشقتان مَثَل خانواده اند همه چقدر زائرتان پر بهاست ، ثروتمند اگر چه مخلص و دلصاف و ساده اند همه نمای صحن تو زیبا ولی نفس گیر است سواره ها دم ایوان فتاده اند همه دهان کنارِ ضریح تو آب می افتد که سنگ و چوب و طلای تو باده اند همه مدینه ، کرببلا ، کاظمین ، سامرِّا به احترامِ نجف ، ایستاده اند همه مسیرها به شما ختم می شود آخر کنشت و معبد و محراب جاده اند همه 🔸شاعر :