eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.3هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
97 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 📞09052226697 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
جایی که کوه خضر به زحمت بایستد شاعر چگونه پیش تو راحت بایستد نزدیک می‌شوم به تو چیزی نمانده است قلبم از اشتیاق زیارت بایستد بانو سلام کاش زمان با همین سلام در آستانۀ درِ ساعت بایستد و گردش نگاه تو در بین زائران روی من – این فتاده به لکنت – بایستد تا فارغ از تمام جهان روح خسته‌ام در محضر شما دو سه رکعت بایستد بانو اجازه هست که بار گناه من در کنج صحن این شب خلوت بایستد؟ در این حرم هزار هزار آیۀ عذاب هم وزن با یک آیۀ رحمت بایستد باید قنوت حاجت بی‌انتهای ما زیر رواق‌های کرامت بایستد شیعه به شوق مرقد زهرا به قم رسید طاقت نداشت تا به قیامت بایستد آنکس که جای فاطمه در قم نشسته است در روز حشر هم به شفاعت بایستد تو خواهر امام غریبی و این غزل با بیت‌هاش در صف بیعت بایستد من واژه واژه عطر تو را پخش می‌کنم حتی اگر نسیم ز حرکت بایستد این شعر مست تکیه زده بر ضریح تو مستی که روی پاش به زحمت بایستد
مامان خوبم: ای پناه اهل محشر عید میلادت مبارک ای همه روح مطهّر عید میلادت مبارک ای رخت مرآت مادر عید میلادت مبارک ای گل باغ پیمبر عید میلادت مبارک ای قم از خاکت معطّر عید میلادت مبارک دختر موسی‌بن‌جعفر!عید میلادت مبارک ای سلام چارده معصوم بر جان و تن تو نام تومعصومه و، عصمت گلی از دامن تو بضعۀ موسایی و قم گشته طور اَیمن تو پابه چشم قم نهادی قلب قم شد گلشن تو یافت این خاک ازتوزیورعیدمیلادت مبارک دختر موسی‌بن‌جعفر!عید میلادت مبارک نور از هرسو به ایوان طلایت سجده آرد حور بر خاک قدوم زائرت صورت گذارد جود با کلِّ وجودش هرچه دارد از تو دارد دانش از گلدسته‌هایت بر سر فیضیّه بارد علم را صحن تو سنگر عید میلادت مبارک دختر موسی‌بن‌جعفر!عید میلادت مبارک دخت واخت وعمۀ‌ سه حجت داورتویی تو پارۀ تن بر رسول و احمد و حیدر تویی تو فلک استقلالِ مُلک شیعه را لنگر تویی تو گر درجنّت ز قم وامی‌شود،آن در تویی تو بضعۀ یاسین و کوثر!عید میلادت مبارک دختر موسی‌بن‌جعفر!عید میلادت مبارک قبه‌ات را اقتدار قبة الخضراست، آری! تربت تو تربت گمگشتۀ زهراست، آری! زائر تو زائر صدیقۀ کبراست، آری! صورتت راصورت انسیةالحوراست،آری نخل«میثم»ازتو پُر بَر،عید میلادت مبارک دختر موسی‌بن‌جعفر!عید میلادت مبارک
ای به قم آفتاب قلب جهان! دخت موسی !سلالۀ قرآن! عمه و دخت و خواهر سه امام! مادر کل عالم امکان! تو به چشم ائمه زهرایی بعد زهرا به قدر و عزت و شان زینب دوم بنی الزهرا عمۀ چار حجّت یزدان هم وجودت کریمة عترت هم ولایت، حقیقتِ ایمان فیض فیضیه از کرامت توست شهر قم از تو گشته مهد امان حرم یازده ولی خدا حرم توست ای سپهرمکان مدح تو ای ملیکۀ هستی وصف تو ای یگانۀ دوران نه توان با هزار دست نوشت نه!توان گفت با هزار زبان صحن تو مسجدالرسول همه حرمِ امن توست کعبۀ جان پدر و مادرم به قربانت نه، همه جان عالمت قربان کوثر کوثر رسول خدا عصمت عصمت الله منّان قم، جلال مدینه پیدا کرد تا نهادی قدم به دیدۀ آن گشت روز ورود تو در قم روز عید کرامت و احسان روز عید نزول رحمت ها روز عفو و عنایت و غفران اهل قم از برای استقبال همه با دسته‌گل شدند روان مرد و زن دور محملت گشتند اشک شوق همه ز دیده روان قم دل از گلشن بهشت گرفت محملت بس که گشت گل‌باران همه گفتند فاطمه در حشر پای بنهاده ای گنهکاران حرمت شیعیان قم، ز تو کرد ستم اهل شام را جبران کاش زینب به قم سفر می کرد تا نمی دید آن همه طغیان اهل قم کی برند مهمان را گه به بزم شراب و گه زندان؟ جای تو بیتِ «موسی خزرج» جای زینب به گوشۀ ویران دور تو عالمان فقه و اصول دور او ابن سعد و شمر و سنان دور تو دسته های گل در دست دور او سنگ بود و زخم زبان
دارد قلم هوای تو والا تبار را خواهد بیان کند کمی از اعتبار را باید بگوید از تو و یا ذوالفقار را شاعر بساط کرده چنین نقش یار را ترسیم کرده جای نگاهت بهار را عطر تو میوزد به خزان و بهار قم گلدسته گنبد و حرمت اعتبار قم تنها نه من امام زمان بیقرار قم علامه ها حقیر و تویی شاهکار قم مستی بده ز یک نگهت میگسار را ای آنکه از وجود تو قلبم جلا گرفت از یمن مقدمت قم و ایران صفا گرفت باید که از تو مشهد و هم کربلا گرفت هر کس به هر روش مددی از شما گرفت روشن کند ز برق نظر شام تار را بانو دخیل دامن پاکت تمام شهر ساییده سر به پای و به خاکت تمام شهر شد سینه چاکِ سینه ی چاکت تمام شهر اصلا خراب و مست و هلاکت تمام شهر لبریز کرده ساغر مهرت خمار را اخت الرضا تویی و وفا اصل کارتان تو بیقرارِ یار و جهان بیقرارتان راهی شدی ز خانه ی خود سوی یارتان آری کم از عقیله نبود اعتبارتان تفسیر کرده ای به عمل غمگسار را معصومه ای و دختر موسی بن جعفری زینب شناس و زینب کبرای دیگری آهو منم تو ضامن آهوی محشری از نسل حیدری و رضا را تو خواهری درمانده ام سیاهه کنم اعتباررا تو آمدی که بهر رضا خواهری کنی با نام فاطمه ز دلم دلبری کنی اینجا حرم زدی که به ما سروری کنی قم را دمشق محترم دیگری کنی زهرا شدی مدینه کنی این دیار را وقتی که هفته ای ز تو نامش کرامت است وقتی برای ما قدمت عین رحمت است وقتی که خادمت به جنان غرق عزت است وقتی برای ما همه ایل تو نعمت است باید فدایی ات کنم ایل و تبار را خاکم اگر ندیده بلا از تو و رضاست هر کس که رفته کرببلا از تو و رضاست این لطف و مرحمت ز خدا از تو و رضاست این اعتبار و عزت ما از تو و رضاست شاهد گرفته از تو چنین برگ و بار را
. بند اول اومدی بهار آوردی هییبت و وقار آوردی دختر علی تو چشمات برق ذوالفقار آوردی الحمدالله غرقی تو مسیر گلها قدیسه حضرت موسی بادیدنت همه میفتن به یاد زهرا(۲) مبهوتت شمس و قمر خاک پات دُر و گوهر مقصود اهل نظر(۲) یا حضرت معصومه(۴) بند دوم کعبه دل شیدایی لیلی منی مجنونم طرز دلبریت شیعم کرد من به چادرت مدیونم الحمدلله خون علی توی رگامه ایون طلاش قاب چشامه داد میزنم همه بدونن علی بابامه(۲) وقف این نوکریم مثل حسن مادریم عاشقم و حیدریم یا حضرت معصومه(۴) بند سوم خواهر امیر دلها فرش زیر پات دریا مقدمت مبارک باشه ای عزیز قلب زهرا الحمدالله مسیرت افتاده به ایران جلوه کنه دوباره ایمان اومدی و ذکر لبا شد آیه قرآن(۲) بانوی ارض و سما عیدی از دست شما کاش باشه کرببلا یاحضرت معصومه(۴) محمد حبیب زاده✍
قرار بود بیایی کبوترش باشی دوباره آینه‌ای در برابرش باشی نه این‌که پر بکشی و به شهر او نرسی میان راه، پرستوی پرپرش باشی مدینه، شهر غریبی برای فاطمه‌‌هاست نخواست گم شده،‌ چون قبر مادرش باشی به قم رسیدی و گم کرد دست و پایش را چو دید، آمده‌ای سایۀ سرش باشی اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد که تا همیشه، تو یاس معطرش باشی خدا، تو را به دل تشنۀ زمین بخشید که تا بهار بیاید، تو کوثرش باشی که تا طلوع قیامت، شفاعت از تو رسد که تا رسیدن محشر، تو محشرش باشی... کرامتت، همه را یاد او می‌اندازد به تو چقدر می‌آید، که خواهرش باشی رسول گفت: که در طوس، پارۀ تن اوست نشد رسولِ سلام پیمبرش باشی خدا نخواست، تو هم با جوادِ او، آن شب گواه رنج نفس‌های آخرش باشی نخواست باز امامی، کنار خواهر خود... نخواست زینبِ یک شام دیگرش باشی @babollharam
ای روح کرامت ها یا حضرت معصومه ای مظهر رحمت ها یا حضرت معصومه ای منشا غیرت ها یا حضرت معصومه سرچشمه عصمت ها یا حضرت معصومه گریم به عزای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه مظلومی تو آه و سوز دل و سینه شد دلها همه محزون ای بانوی حزینه شد نور تو پس از زهرا بی مثل و قرینه شد چون بارگه ات در قم همتای مدینه شد آیم به هوای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه گویند کسی زهری در کام تو بنهاده یا مرغ دلت جان از اندوه رضا داده هر چه که بود بر او بودی تو چو دلداده جان داده ای از هجران ای بانوی آزاده خوانم به رثای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه در راه وصال یار دانم چه کشیده ای چون مادر خود زهرا بانوی شهیده ای اما نه چنان زینب نیلی و خمیده ای رأسی به سر نیزه هرگز تو ندیده ای هستم گدای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه با قافله عشاق رو سوی خراسانی یاران همه جان دادند بر خاک بیابانی تو مانده ای و در قم در غصه جانانی بر دوری محبوبت تو کشته هجرانی قربان وفای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه برتر ز دو صد ساره یا مریم عذرایی هم پایه زینب تو دردانه طاهایی بالاتری از عصمت ای روح طهورایی ای نایبة الزهرا تو جلوه زهرایی ماییم و ولای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه ما با دل و جان خود پیمان وفا بستیم در کوی شما جانان عمری همه بنشستیم بر در کرم آییم از غیر شما ترسیم از اول دنیا ما تا روز جزا هستیم در تحت لوای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه بر خاک تو در معراج گردیده نبی ناظر گفته که بود اینجا نوری ز خدا حاضر خوش می شود ای بانو با جان دل و خاطر با مهدی زهرا در کوی تو شوم زائر در صحن و سرای تو یا حضرت معصومه جانم به فدای تو یا حضرت معصومه @babollharam
و دانه ريخت بيايي کبوترش باشي دوباره آينه‌اي در برابرش باشي   نه اينکه پر بکشي و به شهر او نرسي ميان راه پرستوي پرپرش باشي   مدينه شهر غريبي براي فاطمه هاست نخواست گم شده‌اي مثل مادرش باشي   خدا تو را به دل بی قرار ما بخشيد و خواست جلوه‌اي از حوض کوثرش باشي   به قم رسيدي و گم کرد دست و پايش را چو ديد آمده‌اي سايه‌ي سرش باشي   اجازه خواست که گلدان مرمرت باشد و تا هميشه تو ياس معطرش باشي   نگاه تو همه را ياد او مي‌اندازد به چهره‌ات چه مي‌آيد که خواهرش باشي   خدا نخواست تو هم با جوادِ کوچکِ او گواه رنج نفس‌هاي آخرش باشي   نخواست باز امامي کنار خواهر خود ... نخواست زينبِ يک شام ديگرش باشي     @babollharam
برای بار غمت سوگوار باید شد تمام عمر از این غصه زار باید شد   برای خضرشدن در کنارصحن تو با غلام و نوکر تو همجوار باید شد   نوشته اند برای زیارت زهرا بسوی مرقد تو رهسپار باید شد   برای مثل سلیمان شدن فقط بی بی به روی فرش حریمت سوار باید شد   برای اینکه امام رضا مرا بخرد ز داغ روضه ات ابر بهار باید شد   ندیدی آخر کاری برادر خود را از این مصیبت تو غصه دار باید شد   نوشته اند: کریمه، به مصحف نامت به شوق دانه رسیدم دوباره بربامت   تو آمدی و همه آمدند دیدن تو بهار شد همه جا با تب رسیدن تو   شبیه خیمه و گودال کربلا که نبود کریمه،پشت امام رضا دویدن تو   اگرچه از نفس افتادی و شدی پرپر ولی نبود چو زینب نفس بریدن تو   تو آمدی و در این شهر دلسپرده کسی به تازیانه نیامد برای چیدن تو   تو را نبرد کسی بر دهانه بازار فقط فراق شده علت خمیدن تو   عنان ناقه ی تو دست محرمان بود و نیامدند برای اسیر دیدن تو   ولی زسینه ی زینب زبانه بالا رفت به هرکجا که رسید تازیانه بالا رفت   سه ساله دخترکی زیر دست و پا افتاد به روی گونه ی این تک ستاره جا افتاد   هزار مرتبه جای همه کتک زدنش هزار مرتبه از ناقه بی هوا افتاد   به تازیانه کتک خورد و پاشد از جایش ولی دو مرتبه با ضربه های پا افتاد   زمین که خورد سه ساله کنار او عمه به یاد صحنه گودال کربلا افتاد   کنار دیده درخون نشسته اش صد بار سر عموی رشیدش ز نیزه ها افتاد   شبی که گم شد و آن زجر رفت دنبالش به روی ناقه روان بود و بی صدا افتاد   ولی به عمه پر از بوی فاطمه برگشت به سوی قافله زخمی تراز همه برگشت     @babollharam
غمی میان دل خسته ام شرر دارد دل شکسته ام اینگونه همسفر دارد   کبوتری که نشسته به روی ایوانم دوباره آمده و از رضا خبر دارد   خیال غربت او می کشد مرا ، اما دلم زغصه زینب غمی دگر دارد :   ز کاروان اسیران و خواهری تنها که حلقه ای زیتیمان در به در دارد   ز مادری که سپر شد کبود شد خم شد ز مادری که ز غم دست بر کمر دارد   زمادری که کنار سر دو طفلانش ز کوچه های یهودی نشین گذر دارد   ز دختری که یتیم است و در تمامی راه به سمت نیزه بابا فقط نظر دارد   ز دختری که به لکنت به عمه اش میگفت بگو به دختر شامی که این ، پدر دارد   ز صوت ضربه سنگین سنگها فهمید لبان خشک پدر زخم های تر دارد   سر پدر به زمین خورد و بین آن مردم کسی نبود که سر را زخاک بردارد   @babollharam
بی‌تاب رضا بودی و در تب بودی هرچند که از غصه لبالب بودی تو باهمه رنج‌ها که دیدی بانو برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی @babollharam
دعاها و زیارت ها نشستند همیشه سرو قامت ها نشستند تویی آن ماه که پایین پایت خمینی ها و بهجت ها نشستند @babollharam