#ولادت_حضرت_صاحب_الزمان_عج
جمال غیب و شهود است این که می آید
تمـام رحمت و جود است این که می آید
شعیب و صالح و هود است این که می آید
عزیـز مصـر وجـود است ایـن که می آید
زهـی بـه مرتبـه و عـزت پیامبـرش
سپاه بدر و احد ایستاده پشت سرش
تمـام عالـم ایجـاد مـی شود حـرمش
حرم گذاشته از دور دیـده بـر قـدمش
مسیح زنده کند باز، جان ز فیض دمش
به روی دوش علمـدار کـربلا، علمش
خـروش لشکر او انتقام خون خداست
نـدای حنجر خـونین سیـدالشهداست
نقاب غیبت خود را ز چهره باز کند
رخ نیـاز بـه درگـاه بــینیـاز کند
مسیح پشت سر حضرتش نماز کند
برای بیعت او دست خـود دراز کند
نگه کنید شهیدان چه گونه سرمستند
برای یاری او زنده گشته، صف بستند
بیا که حجر ز هجر تو اشک می بارد
بیا که کعبه بـه دور سرت طواف آرد
بیا که بـر قـدمت رکن، دیده بگذارد
بیا که فاطمـه تنهـا تـو را تو را دارد
بیا که تا تو نیایی، زمان محرمِ توست
بیا که پیرهــن پـاره تو پرچم توست
بیا که قلب جهان بی قرار توست، بیا
بیا که چشم همه اشکبار توست، بیا
بیا که تیـغ خدا ذوالفقار توست، بیا
بیا که فاطمه چشم انتظار توست، بیا
بیا که «میثم» دل سوخته به محضر تو
گلاب اشک فشاند به خاک مادر تو
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#مسمط
بخدای منان به تمام قرآن
به جلال احمد به مقام حیدر
به کمال زهرا به وقار زینب
به شبیر وشبر به بهشت وکوثر
به قتال حمزه به نبرد مالک
به صفای سلمان به خلوص بوذر
به حقیقت دین به تمام ایمان
به حبیب ومیثم به بلال وقنبر
که علیست مولا که علیست سرور
که علیست هادی که علیست رهبر
که علیست ظاهر که علیست باطن
که علیست آدم که علیست خاتم
چه خوش است عمری شب وروز دائم
زعلی بگویم زعلی بخوانم
به علی ببالم به علی بنازم
زعلی بخواهم زعلی ستانم
که علیست عشقم که علیست عمرم
که علیست قلبم که علیست جانم
گرازاو نگویم گرازاو نخوانم
به چه کارآید سخن و زبانم
به فدای حیدر من ودودمانم
من و خاندانم من و دوستانم
که علیست مظهر بخدای کعبه
که علیست یاور به رسول اکرم
چه شوند خصمم چه شوند یارم
چه برند هستم چه دهند کامم
به علی مطیعم به علی مریدم
به علی محبم به علی غلامم
بوداو حیاتم بود او مماتم
بوداو امیرم بوداو امامم
بوداو رکوعم بوداو سجودم
بوداو قعودم بوداو قیامم
به علی سپاسم به علی ثنایم
به علی درودم به علی سلامم
به جلال داور که زکوی حیدر
به دیار دیگر نروم مسلم
علی ای صلاتم علی ای زکاتم
علی ای صیامم علی ای نمازم
به رُخت بخندم به سویت بپویم
به رهت بمیرم به غمت بنازم
به توافتخارم به تواعتبارم
زتوسربلندم زتوسرفرازم
که تویی دعایم که تویی ثنایم
که تویی امیدم که تویی نیازم
اگرم نخواهی اگرم نخوانی
اگرم برانی به که دل ببازم
به ولایت تو به محبت تو
زشرار دوزخ نبود مرا غم
تو طبیب فردی تودوای دردی
تو یگانه مردی تو گره گشایی
توخدا خصالی توخدا جمالی
تو خدا جلالی تو خدانمایی
توولی داور تووصی احمد
توابوالائمه توامام مایی
زمَلک نکوتر زبشر فراتر
به فدات گردم تومگر خدایی ؟
به لباس انسان به جلال منان
نه ازاین برونی نه ازآن جدایی
به نوای قنبر به زبان میثم
ز تو میزند دم زتو میزند دم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#مدح_امام_علی_علیه_السلام
علی گلی است که جز خون دل گلاب نداشت
غمش به گلبن تاریخ هم حساب نداشت
جواب گوی ستمدیدگان عالم بود
اگر چه نالۀ مظلومیش جواب نداشت
خزانه دار خدا بود و ثروتی دم مرگ
به غیر چهرۀ از خون سر خضاب نداشت
علی که سلسله بر پای آفتاب انداخت
به پیش اشک یتیمی توان و تاب نداشت
به مرگ بود زکودک به شیر عاشق تر
که تیغ دور سرش بود و التهاب نداشت
علی کسی ست که از روز بدر تا به شب قدر
به کام مرگ فرو رفت و اضطراب نداشت
گشوده گشت کتاب خدا ز فرق علی
پیمبری به جهان اینچنین کتاب نداشت
نماز صبح شب قدر بر ستمکاران
بقدر ریختن خون او ثواب نداشت
بغیر خون سر آن شهید دست عدو
برای شستن محراب کوفه آب نداشت
طلوع فجر، شهادت بده که شست و سه سال
تو سر زدی و علی با تو بود و خواب نداشت
بخاک (میثم) از آن رو نهاد روی که دید
تراب هم پدری غیر بوتراب نداشت
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#زمزمه_مناجات
#رمضان_الکریم
حیف که از دست ما ماه خدا میرود
ماه مناجات و نور، ماه دعا میرود
ماه سحر خیزی اهل صفا میرود
ماه وصال علی، ماه ولا میرود
ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر
زمزمـههای شب و لیلۀ قدرش به خیر
بود به روی خدا، چشم تماشای ما
خواندن جوشن کبیر، صوت دلآرای ما
هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما
زمـزمۀ افتتاح، سـر زد از آوای مـا
حیف که مانند برق، این مه معبود رفت
دیـر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت
ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما
دست خداوندگار بود به همراه ما
نور به افلاک داد، ذکر هو الله ما
ذکر هو اللهِ ما، اشک سحرگاه ما
نـالۀ العفو مـا از رمضان دل ربود
گاه دعای سحر، گاه ابوحمزه بود
زآینۀ دل گرفت ماه خداوند، زنگ
سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ
عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ
یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ
محفل قرب خدا کوی علی بود و بس
روی جمیل خدا روی علی بود و بس
کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرّ مگوی خدا
آن کـه هیـاهوی اوست، معنی هـوی خـدا
دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا
داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا
نور به او متکی، خلق به او زنده بود
عالم و آدم نبود، او به خدا بنده بود
ارض و سماوات را در همگان یک علی است
هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علی است
هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علی است
بلکه خداوند را در دو جهان یک علی است
قادر منان یکی است، خالق داور یکی است
بعـد خداونـدگار، احمد و حیـدر یکی است
حاصل لوح و قلم، نام علی بود و بود
نقش وجود و عدم، نام علی بود و بود
بعد خدا دم به دم، نام علی بود و بود
ذکر خداوند هم نام علی بود و بود
مدح علی هم همان مدح محمّد بوَد
احمـد حیـدر بـود حیـدر احمد بوَد
علی به نص صریح، نفس پیمبر بود
علی کنـار نبی، ساقی کوثر بود
علی تمام نماز، نه بلکه برتر بود
نمـاز بی مهر او، گنـاه اکبـر بود
عبد مؤید علی است، جمال سرمد علی است
نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علی است
این دو ز صبح ازل، کنار هم زیستند
جدا ز هم تا ابد، نبوده و نیستند
خدای داند فقط که بوده و کیستند
که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیستند؟
دو نـاشناس وجـود دو نـور غیب و شهود
به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود
علی است آقای من، علی است مولای من
علی است دنیای من علی است عقبای من
جحیم با مهر اوست، جنت اعلای من
اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من
مرده بُدم با دمی زنده شدم از دمش
«میثمم» و میدهم جان به ره میثمش
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
من بندگی نکردم، تا بنده ام بخوانی
تو کی بدین کرامت، از خود مرا برانی
بار گنه به دوشم، لا تقنطوا به گوشم
عفوت نمی گذارد، در دوزخم کشانی
این نامه ی سیاهم، این اشک صبحگاهم
من حال خویش گفتم، تو کار خویش دانی
تو برتری که سوزی، در آتش جحیمم
من کمترم که گویم، از آتشم رهانی
مولای من ، من از تو، غیر از تو را نخواهم
تو نیز رحمتی کن، کز من مرا ستانی
پا در دو سوی گورم، دردا که از تو دورم
شاید تو از کرامت، خود را به من رسانی
عفو از کرامت توست، قهر از عدالت توست
هم عفو از تو آید، هم قهر می توانی
از بس کریم هستی، با من قرار بستی
من اشک خود فشانم، تو خشم خود نشانی
در عین رو سیاهی، خواهم از تو الهی
هم من تو را بخوانم، هم تو مرا بخوانی
میثم به در گه حق، باشد دو ارمغانت
شعری که می سرایی، اشکی که می فشانی
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#سالروز_تخریب_بقیع_شریف
ای اهل دل را جنّه الاعلا مدینه
باز آمدم آغوش خود بگشا مدینه
آغوش بگشا کز رضا باشد سلامم
بر تربت گمگشتۀ زهرا مدینه
آغوش بگشا تا ز باب جبرئیلت
آیم حضور خواجۀ اسری مدینه
آغوش بگشا تا کنم با چشم گریان
گمگشتۀ سادات را پیدا مدینه
آغوش بگشا تا کنار قبر زهرا
گریم به یاد گریۀ مولا مدینه
آغوش بگشا تا پر پرواز گیرم
گردم به دور قُبّه الخضرا مدینه
آغوش بگشا تا کنم تشییع در شب
با شیر حق تابوت زهرا را مدینه
آغوش بگشا تا به دیوار بقیعت
صورت گذارم با تن تنها مدینه
آغوش بگشا تا بسوزم در بقیعت.
چون شمع سوزان در دل شبها مدینه
آغوش بگشا تا کنار چار قبرت
از اشگ گردد دیده ام دریا مدینه
آغوش بگشا تا ستون توبه ات را
گیرم به بر با گریه و نجوا مدینه
آغوش بگشا تا به قبر حمزه گریم
بر غربت انسیّه الحورا مدینه
آغوش بگشا تا بگریم در دل شب
مثل علی در دامن صحرا مدینه
آغوش بگشا و بگو از خانۀ وحی
دود از چه رو شد بر فلک بالا مدینه
آغوش بگشا و بگو حامّی حیدر
افتاد پشت در چرا از پا مدینه
«میثم» سؤالی دارد از تو پاسخش ده
زهرا کجا و سیلی اعدا مدینه؟
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@ babollharam
#وفات_سیدالکریم_حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
تا خطّه ي ري بوي تو آمد به مشامش
سرزد به سما بوي خدا از دَرو بامش
آرند ملايك همگان عرض سلامش
تا مذهب خود عرضه كند نزد امامش
بي مهر شما بوي بهشت است حرامش
ري گشت سپهر و تو شدي ماه تمامش
بردند زمين ها همه حسرت به مقامش
كز كوثر عرفان تو شيرين شده كامش
لطفي كه شماريد در اين كوي غلامش
هركس كه سلامي دهد از دور به قبرت
در قدر و شرف بنده همانند تو بايد
با طاعت كونين اگر بنده در آيد
ايران ز تجلّاي تو شد كعبه اجلال
تا پيكر پاك تو نهان گشت به خاكش
من رشک به آن تشنه برم اي يم توحيد
«ميثم»نه ثنا خوان شما بوده از آغاز
گر قبر حسن جدّ تو دور از نظر ماست
ري يثرب و قبر تو بقيع دگر ماست
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_امام_جفعر_صادق_علیه_السلام
بسا ستم که به آن حجت خدا کردند
به بیت حضرت صادق هجوم آوردند
قیامتی دگر از این ستم به پا کردند
سر برهنه دل شب ز خانهاش بردند
چه ظلمها که به آن نجل مصطفا کردند
در آن سیاهی شب، اهل بیت آن مظلوم
گریستند و برای پدر دعا کردند
همه سواره و او را پیاده میبردند
نه رحم کرده، نه از حضرتش حیا کردند
سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند!
امام صادق ما را به زهر کین کشتند
مدینه را زغمش دشت کربلا کردند
هزار مرتبه نفرین حق بر آن قومی
که خط خویش ز آل علی، جدا کردند
برای غصب خلافت زدند زهرا را
چه شد که کودک ششماهه را فدا کردند
به جای شاخۀ گل بار هیزم آوردند
حقوق فاطمه را پشتِ در ادا کردند
بسوز و شعله برافروز از جگر «میثم»
که حمله بـر حرم وحی کبریا کردند
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_امام_جفعر_صادق_علیه_السلام
سالها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم
آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم
کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا
کاش میکرد دمی شرم ز جد و پدرم
دلِ شب بود که دشمن به سرایم آمد
برد از خانه برون وقت نماز سحرم
سالها داغ بنیفاطمه را میدیدم
کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم
من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم
عوض گل جگر پاره برایش ببرم
بارها تیغ کشیدند پی کشتن من
بارها سیل بلا برد به موج خطرم
دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد
یاد آمد ز غم مادر نیکو سیرَم
دل شب خصم مرا برد به قصر منصور
یاد از بزم یزید آمد و از طشت زرم
«میثم» از تربت بیشمع و چراغم پیداست
که چو جد و پدرم از همه مظلومترم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#نوحه
#شهادت_امام_صادق_ع
آن طائر بهشتی
تنها در آشیانه
چون شمع در دل شب
می سوخت عاشقانه
سوزش شرار سینه
ذکرش ترانه ی دل
آهش به اوج افلاک
اشکش به رخ روانه
کی دیده زاهدی را
وقت عبادت شب
با دست بسته دشمن
بیرون بَرَد ز خانه
( آه و واویلا ) تکرار
او با کُهولت سن
با قامت خمیده
این با قساوت قلب
در دست تازیانه
کاهیده بُد تن او
کز بهر کُشتن او
منصور ، لحظه لحظه
بگرفت از او بهانه
آن زاده ی پیمبر
ارثیّه اش ز حیدر
این بود کز سرایش
آتش کِشد زبانه
( آه و واویلا ) تکرار
هر چند خانه اش سوخت
از دود و شعله افروخت
دیگر نخورد یارش
سیلی در آستانه
آوُخ که کُشت منصور
او را به زَهر و انگور
دردا که گشت خاموش
آن گریه ی شبانه
هفتاد سالِ عمرش
هفتاد سال غم بود
هر لحظه دید بیداد
از فتنه ی زمانه
( آه و واویلا ) تکرار
آن عزّت رفیعش
آن غربت بقیعش
جز تلّ خاک نبوَد
از قبر او نشانه
فردا اگر چه در خاک
مدفون شد آن تنِ پاک
تا روزِ حشر باشد
این نور جاودانه ...
( آه و واویلا ) تکرار
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
1_4697209085.mp3
زمان:
حجم:
4.23M
#نوحه
#شهادت_امام_صادق_ع
حاج_محمود_کریمی
آن طائر بهشتی
( واویلا ، واویلا )
تنها در آشیانه
( واویلا ، واویلا )
چون شمع در دل شب
می سوخت عاشقانه
( واویلا ، واویلا )
سوزش شرار سینه
( واویلا ، واویلا )
ذکرش ترانه ی دل
( واویلا ، واویلا )
آهش به اوج افلاک
اشکش به رخ روانه
( واویلا ، واویلا )
کی دیده زاهدی را
( واویلا ، واویلا )
وقت عبادت شب
( واویلا ، واویلا )
با دست بسته دشمن
( واویلا ، واویلا )
بیرون بَرَد ز خانه
( واویلا ، واویلا )
او با کُهولت سن
( واویلا ، واویلا )
با قامت خمیده
( واویلا ، واویلا )
این با قساوت قلب
( واویلا ، واویلا )
در دست تازیانه
( واویلا ، واویلا )
آن زاده ی پیمبر
ارثیّه اش ز حیدر
( واویلا ، واویلا )
این بود کز سرایش
( واویلا ، واویلا )
آتش کِشد زبانه
( واویلا ، واویلا )
هر چند خانه اش سوخت
( واویلا ، واویلا )
از دود و شعله افروخت
( واویلا ، واویلا )
دیگر نخورد یارش
( واویلا ، واویلا )
سیلی در آستانه
( واویلا ، واویلا )
آن عزّت رفیعش
( واویلا ، واویلا )
آن غربت بقیعش
( واویلا ، واویلا )
جز تلّ خاک نبوَد
( واویلا ، واویلا )
از قبر او نشانه
( واویلا ، واویلا )
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#حضرت_زهرا_س_کوچه_بنی_هاشم
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
روبهان بر همسر شیر خدا سیلی زدند
در بهشت وحی بر خیر النّسا سیلی زدند
نامسلمانان که دم از دین و قرآن میزدند
بر رخ تطهیر و قدر و هل اتی سیلی زدند
گر «من آذاها فقد آذانی» اَت خورده به گوش
آن ستمکاران به روی مصطفی سیلی زدند
فاطمه آیینهی توحید و وجه کبریاست
بر رخ توحید و وجه کبریا سیلی زدند
صورت انسیّة الحورا کجا سیلی کجا؟
با که گویم دیوها حوریّه را سیلی زدند
اینکه رویش نیلگون گردیده ناموس خداست
فاش میگویم به ناموس خدا سیلی زدند
چارده قرن است میپرسند آل فاطمه
اهل عالم مادر ما را چرا سیلی زدند؟
روی زهرا شد کبود و سوخت رخسار حسن
بر گل روی امام مجتبی سیلی زدند
«میثم!» آن سیلی به روی فاطمه تنها نخورد
بر تمام انبیا و اولیا سیلی زدند
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam