#وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
سر خوش از باده حضور شود
مثل آيينه غرق نور شود
ميشود در فضا طنين انداز
كرده درهاي آسمان را باز
سمتِ اين بارگاه نوراني
ميپرد در فضاي روحاني
اقتدا ميكنم به حضرت او
دلم از گرمي محبّت او
با من « أمّن يُّجيب » ميخواند
دل من از حبيب ميخواند
از شميم حبيب سرشار است
بَسْكه از عطر سيب سرشار است
فطرت پاك او اگر حسني ست
كه تبار عقيق او يمني ست
كه به دور از گناه و ناپاكي ست
كعبة خاكيان اَفلاكي ست
آفتاب ولا سه اختر را
« حمزه» و « طاهر » و « مطهّر » را
حرم با شكوه اين وادي
وز عنايات حضرت هادي
شده عمري كبوتر حرمش
وز دل ما جدا مباد غمش
صبح صادق كه ميدمد دل من
از تماشاي جلوه زار پگاه
نغمة آسماني توحيد
ميپرد باز پلك من كه : خدا
ميوزد از مناره عطر اذان
دل من با فرشتگان خدا
به نماز ايستاده مُلك و مَلك
جانم از شوق دوست سرشار است
آسمان و زمين به گاه قنوت
فارغ خويش و فارغ از عالم
بيشتر از هميشه صحن و رواق
حرمش بوي كربلا دارد
رنگ و بوي حسين را دارد
از فروزنده گوهرش پيدا ست
آسماني شده ست دامن او
مرقد پاك و آسماني او
در مدارش به گردش آورده ست
قدر او ، حُرمت دگر بخشيد
از سه خورشيد ، نور ميگيرد
حجّت هشتم و امام نهم
طاير پر شكستةدل من
مهرش از جان ما مبادا دور
#محمد _علي_ مجاهدي
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_حمزه_سلام_الله_علیه
تويي كه شير رسول خدايي اي حمزه
تو نيروي سپه مصطفايي اي حمزه
اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علي است
تو هم به تيغ خودت فخر مايي اي حمزه
كمان و تير تو پشت و پناه اسلام است
سپر به پيكر دين خدايي اي حمزه
به حفظ جان پيمبر هميشه كوشيدي
به پيروان ولا مقتدايي اي حمزه
ز پا نشست ابوجهل پاي هيبت تو
نداشت از غضب تو رهايي اي حمزه
تو شير گير شجاع حجاز پهناور
به جان اهل جهالت بلايي اي حمزه
چقدر ديدني است جذر و مد شمشيرت
گهي كه همقدم مرتضايي اي حمزه
نبي تو را به علي و ولايش ايمان داد
ز شيعه هاي نخست ولايي اي حمزه
ز صحنه هاي دفاع تو در نبرد احد
عيان بود كه تو شير خدايي اي حمزه
به غزوه اي كه پيمبر تنش شده مجروح
تو هم به خاك فتاده ز پايي اي حمزه
تو سيدالشهدايي به قتلگاه احد
به خون نشسته تو از نيزه هايي اي حمزه
دويد خواهر تو از پي جنازه ي تو
رسيد تا كه ببيند كجايي اي حمزه
هزار شكر صفيه نبود در غربت
هنوز بود برش آشنايي اي حمزه
دلا بسوز هماره به حال دخت علي
چو ديد گشته حسينش فدايي اي حمزه …
رسيد پیش تن قطعه قطعه ی یارش
گريست بر سر آن كربلايي اي حمزه
به ناله گفت كه : بي سرپرست شد زينب
به پا نمود عجب ني نوايي اي حمزه
” ميان آن همه لشكر چو بي كسش ديدند “
شدند همدم او خنده هايی اي حمزه …
#رضا_رسول_زاده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#وفات_حضرت_عبدالعظیم_حسنی_علیه_السلام
با دوستان فاطمه ، لطف عميم داشت
با آنكه نام و شهرت « عبدالعظيم » داشت
هر كس كه پاس بندگي آن حريم داشت
با مهر و عشق و عاطفه عهدي قديم داشت
عطر بهار وحي و صفاي نسيم داشت
يعني كه ره به چشمة فوز عظيم داشت
روحي درآستان ولايت مقيم داشت
دستي پر از كرامت و طبعي كريم داشت
راهي به آستان خداي رحيم داشت
با آنكه جان روشن و قلب سليم داشت
با اهل بيت رابطه اي مستقيم داشت
چون درك كرده بود ، مقام كليم داشت
از بوستان فاطمه ، عطر و شميم داشت
خواندند اهل معرفت او را « نگين ري »
از شهر بند رنج و غم ، آزاد مي شود
اين ياس گلشن “حسن” ،اين عاشق” حسين”
گلواژة حديث از آن لعل جان فزا
از محضر سه حجّت معصوم فيض برد
مثل كبوتران حرمخانة « رضــا »
شاگرد پاكباختة مكتب « جــواد »
از پرتو هدايت « هــادي » اهل بيت
ايمان خويش را به امامش ارايه كرد
با خاندان وحي پُل ارتباط بود
طور تجلّي سه امام هُمام را
شب تا به صبح شعر « شفق » را مرور كرد
مرغ سحر كه زمزمة « يا كريم » داشت
#محمد_جواد _غفور_زاده(شفق)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_حمزه_سلام_الله_علیه
قوت بازوي من بود كه افتاده به خاك
همه ي نيروي من بود كه افتاده به خاك
اين همان است كه ياري ولايت مي كرد
مثل يك شير ز اسلام حمايت مي كرد
در احد هر كه به خون جگرش مي گريد
هر پسر بر سر نعش پدرش مي گريد
اي عمو جان يه سر پيكر تو گريه كنم
من به جاي پدر و مادر تو گريه كنم
مثل تو هيچ كسي كشته در اين صحرا يست
به خدا هيچ كسي چون تو شهيد ، اینجا نيست
چه سرش آمده هر عضو تنش مثله شده
گوش و بيني و دو دست و دهنش مثله شده
فكري امروز به حال بدنش بايد كرد
شده با خار و علف هم كفنش بايد كرد
صورتش زود بپوشان كه ز ره خواهر او
تا رسد خاك به سر ريزد بالا سر او
خواهرش گر برسد موي پريشان بكند
دشت را گريه ي او شام غريبان بكند
در غم دلبر خود پاره گريبان بكند
خواهرانه دل ما را همه سوزان بكند
مگذاريد صفيه برسد تا اينجا
مگذاريد ببيند رخ خونينش را
لحظه اي سخت تر از ماندن من اينجا نيست
بدنت مانده ولي بر تو چرا اعضا نيست ؟
زرهت پاره ، كمان و سپرت باقي هست
جگرت نيست ولي شكر ، سرت باقي هست
باز هم شكر عمو، رأس تو بر نيزه نرفت
باز هم شكر كه در حلق تو سر نيزه نرفت
نزده بوسه به پاره گلويت خواهر تو
با صفيه كه نزد حرف ز نيزه سر تو
اي عمو راس تو در بزم شرابي كه نرفت
به تماشا سوي هر شهرخرابي كه نرفت
باز هم شكر سر پاكت عمو چوب نخورد
گاه دندان و گهي پاره گلو چوب نخورد
الامان واي حسين واي سر شاه شهيد
تا نفس هست مرا ، گويم : ” مالي ليزيد “
#رضا _رسول زاده
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_حمزه_سلام_الله_علیها
عبا رسید که گرما به پیکرت نرسد
و گرد و خاک به موی مطهرت نرسد
عبا رسید به جسمت قبول حرفی نیست
ولی خدا کند از راه خواهرت نرسد
اگر رسید به مقتل دعا کن آن لحظه
کسی برای جدا کردن سرت نرسد
تلاش کن به روی خاک تشنه هم بودی
صدای وا عطشایت به مادرت نرسد
تنت توسط سر نیزه جا به جا نشود
خدا کند که دگر حرف بوریا نشود
به روی حنجرت از زخم بود اثر یا نه؟
تو نیزه خورده ای اصلا زِ پشت سر یا نه؟
به جای دفن، زمانی که بر زمین بودی
سوار اسب رسیدند ده نفر یا نه؟
تنت به روی زمین مانده است در گودال؟
شدی مقابل خواهر بدون سر یا نه؟
عبور کرده ای از کوچه ی یهودی ها
زدند سنگ به سمتت ز هر گذر یا نه؟
به غیر شام که در آن نبود هم نفسی
سری به نیزه نبوده بلند پیش کسی
به شام قافله را با عذاب آوردند
برای دست یتیمان طناب آوردند
مگر که تشت زر و چوب خیزران کم بود؟
که بعد چند دقیقه شراب آوردند
به روی نیزه سر شیرخواره را عمداً
درست پیش نگاه رباب آوردند
برای این که دلش بیشتر به درد آید
مدام روبرویش ظرف آب آوردند
به روی نیزه ی دشمن تمام هستش رفت
نه شیرخواره که گهواره هم ز دستش رفت
#علی_زمانیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
بلبل شوقم و باغوچمنم کرببلاست
بیسبب نیست که ورد دهنم کرببلاست
کفتر جلدم و هرآینه برمیگردم
آخرین مقصد هر پرزدنم کرببلاست
غیر لیلا سخنی ورد لب مجنون نیست
من که مجنون حسینم سخنم کرببلاست
شعر گفتم به امیدی که بخوانم آنجا
شاعری سادهام و انجمنم کرببلاست
دوستش دارم و حبّالوطن از ایمان است
گرچه ایرانیام، اما وطنم کرببلاست
زائر عرش خداوند شود زائر او
پس در این راه بهشت عدنم کرببلاست
حال من حال حبیب و تو حبیبم شدهای
شوق من شوق اویس و قرنم کرببلاست
اربعین قسمت اگر شد که زیارت بروم
شاهد نالهی "یابنالحسنم" کرببلاست
#مجتبی_خرسندی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#مناجات_با_امام_زمان_عج
آقا بیا که مُردیم از هجر بی حسابت
شمع وجود عشاق شد قطره قطره آبت
بی تو قرار عالم آرامشی نداریم
صبری بده به دل ها با یک نگاه نابت
ای یادگار زهرا آباد کن دل ما
با این خرابه ی دل ،گردیده ایم خرابت
بر صفحه زمانه زان خون دل که خوردیم
با خون دل نمودیم نام تو را کتابت
تو ساحل نجات کشتی شکستگانی
از موج غم رها کن یاران در عذابت
با هر دعا برای تعجیل در ظهورت
خواندیم تو را ولیکن نشنیده ایم جوابت
کی میرسد به جانها صوت حجازی تو
کی پر شود در عالم آوازه ی خطابت
پرده زرخ بیفکن خورشید عالم آرا
روشن نما جهان را از نور آفتابت
از سکه خواهد اُفتد بازار خوبرویان
گردد عیان اگر آن رخساردر حجابت
یوسف جمال زهرا قربان روی ماهت
از پشت پرده یک دم بالا بزن نقابت
ای منتقم تو بگذار مرهم به زخم زهرا
بستان تو انتقام جد بخون خضابت
آقا دعا بفرما در لحظه ی ظهورت
لایق شویم و باشیم سرباز در رکابت
#علیرضا_توانا
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
1_4496379011.mp3
1.01M
.
#شهادت_حضرت_حمزه_سلام_الله_علیها
#زمزمه
تنها نه دشمنان ز کینه کشتنت
ای وای من عمو مثله شده تنت
یک قسمتی از صورتت پاشیده
یک بی حیا لب تو را ببریده
واویلتا واویلتا واويلا
شکر خدا عمو رفتی اگر ز دست
جگر اگر که نیست سر تو باقی است
اگر ز کینه جانت آمد بر لب
نمانده جسمت زیر نعل مرکب
واویلتا واویلتا واويلا
الهی خواهرت نبینه پیکرت
نبینه ای عمو چی اومده سرت
حدیث درد و غربتت را خواندم
من پیکرت را با عبا پوشاندم
واویلتا واویلتا واويلا
یک نیزه خورده ای از پشت سر عمو
اما سنان نرفت بر گردنت فرو
اگر چه از غصه ی تو دال استم
هر آینه به یاد گودال استم
واویلتا واویلتا واويلا
#محمود_اسدی_شائق
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_حضرت_حمزه_سلام_الله_علیها
شیر نبی و شیر خدایی حمزه
همسنگر ختم الانبیایی حمزه
بازوی توانگر تو یار اسلام
تو یاور دین مصطفایی حمزه
با دوستی و محبت آل آلله
از لطف خدا غرق ولایی حمزه
همسنگر خاتم نبوت احمد
همراه علی مرتضایی حمزه
با این همه ایثار و جوانمردی، تو
ممدوح رسول دو سرایی حمزه
در وصف کمال تو چه گویم مولا
برتر تو ز هر مدح و ثنایی حمزه
این گفته ی خاتم رسولان باشد
تو شافع امت به جزایی حمزه
ای روشنی دیده ی ختم مرسل
تو روشنی قلوب مایی حمزه
بر جمله محبان نبی و آلش
از مرحمتت نما دعایی حمزه
هر چند شکست دشمنت حرمت تو
داری تو حریم با صفایی حمزه
چون لحظه به لحظه در کنارش بودی
با درد محمد آشنایی حمزه
در جنگ و ستیز بهر یاری نبی
با دشمن غافل از خدایی حمزه
با بذل همه هستی و ایثار جان
در راه خدا شدی فدایی حمزه
ای خفته به خون در ره دین اسلام
تو سید جمع شهدایی حمزه
در جنگ اُحُد برای یاری نبی
تو نقش زمین و بی صدایی حمزه
از کینه ی آن هند جگرخواره ی پست
تو مُثله به دست اشقیایی حمزه
با حیله و تزویر غلامش وحشی
تو کشته ی کینه و جفایی حمزه
تا آن که نبیند بدنت را خواهر
پوشانده تنت را به عبایی حمزه
آمد صفیه خواهر غمدیده ی تو
دارد به لبش شور و نوایی حمزه
از بهر تو ای حامی دین و قرآن
بگرفته نبی بزم عزایی حمزه
سوزد همه ی عمر به یاد غم تو
در حشر شفیع این (رضایی) حمزه
#رضا_یعقوبیان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#وفات_سیدالکریم_حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
امامزادهی ری مُلک واجب التعظیم
سلام قبلهی شهرم سلام عبدالعظیم
سلامِ ما به حسینیترین حسینیه
سلام بر حرمت اولین حسینیه
به کوریِ همهی ابنسعدها دیدیم
نصیبِ آل حسن شد تمامِ گندمِ ری
از آن زمان که رسیدی به کشور زهرا
خوشا به مردم ایران خوشا به مردم ری
من از کنار ضریحت به کربلا رفتم
که بوی سیب حسین است با تبسم ری
هوای مسلمیه داری و به یادم هست...
صدای گریه کنان در شبِ تلاطم ری
نوشتهاند که از روزگار غم دیدید
روایت است شما هم هزار غم دیدید
روایت است به نَقلی که نالهها کردی
حسین گفتی و رِی را تو کربلا کربلا کردی
غریبِ شهر پُر از غربتِ مدینه شدی
روایت است که مسمومِ زهرِ کینه شدی
تو زهر خوردی و آتش به سینهات انداخت
به خاکِ رِی نه به خاکِ مدینهات انداخت
شبیهِ جدِّ خودت شعلهور شدی آقا
غریب بودی و خونینجگر شدی آقا
شبیهِ جدِّ خودت نه که او شبیه نداشت
تو داشتی و شبیهت حسن ضریح نداشت
ضریح داری و پیرِ کرم ندارد آه
هنوز جد غریبت حرم ندارد آه
نوشتهاند مقاتل که سینه چاک شدی
تو زنده بودی و زنده به زیر خاک شدی
نصیب روضهی تو روضههای دیرین شد
تو زنده بودی و دیدی که سینه سنگین شد
برای یاری تو هیچکس نمیآید
مکن دوباره تقلا ، نفس نمیآید
دوباره رو به حسینت سلام کردی وای
تو دست و پا نزدی و تمام کردی وای
*در برخی از مقاتل آمده حضرت با جور و ظلم ؛ سرانجام زنده به گور و شهید میشوند
#حسن_لطفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
#وفات_سیدالکریم_حضرت_عبدالعظیم_علیه_السلام
کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفتهست
صراط را ز همین راه مستقیم گرفتهست
تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله
که عطر، مرقدت از جنّة النعیم گرفتهست
گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی
سرم به خاک درت، اُنس از قدیم گرفتهست
همیشه سفرهٔ دل باز کردهام به حضورت
که فیض باز شدن غنچه از نسیم گرفتهست
همیشه عبد حقیر است در برابر معبود
به جز تو کی سِمَت عبد، با عظیم گرفتهست؟
بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت
به کف براتِ نجاتِ خود از جحیم گرفتهست
مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته
در این مقام، فلک خویش را مقیم گرفتهست
چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟
که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفتهست
کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر
که رنگ و بو حرم تو، از آن حریم گرفتهست
#علی_انسانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_امام_جفعر_صادق_علیه_السلام
بسا ستم که به آن حجت خدا کردند
به بیت حضرت صادق هجوم آوردند
قیامتی دگر از این ستم به پا کردند
سر برهنه دل شب ز خانهاش بردند
چه ظلمها که به آن نجل مصطفا کردند
در آن سیاهی شب، اهل بیت آن مظلوم
گریستند و برای پدر دعا کردند
همه سواره و او را پیاده میبردند
نه رحم کرده، نه از حضرتش حیا کردند
سه بار تیغ کشیدند بهر کشتن او
عجب به عهد رسول خدا وفا کردند!
امام صادق ما را به زهر کین کشتند
مدینه را زغمش دشت کربلا کردند
هزار مرتبه نفرین حق بر آن قومی
که خط خویش ز آل علی، جدا کردند
برای غصب خلافت زدند زهرا را
چه شد که کودک ششماهه را فدا کردند
به جای شاخۀ گل بار هیزم آوردند
حقوق فاطمه را پشتِ در ادا کردند
بسوز و شعله برافروز از جگر «میثم»
که حمله بـر حرم وحی کبریا کردند
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#شهادت_امام_جفعر_صادق_علیه_السلام
سالها آب شدم سوخت ز پا تا به سرم
آخر ای زهر جفا شعله زدی بر جگرم
کشت منصور ستم پیشه ز بیداد مرا
کاش میکرد دمی شرم ز جد و پدرم
دلِ شب بود که دشمن به سرایم آمد
برد از خانه برون وقت نماز سحرم
سالها داغ بنیفاطمه را میدیدم
کس ندانست که یک عمر چه آمد به سرم
من جگرپارۀ زهرایم و باید به چه جرم
عوض گل جگر پاره برایش ببرم
بارها تیغ کشیدند پی کشتن من
بارها سیل بلا برد به موج خطرم
دشمن آن لحظه که بر خانۀ من آتش زد
یاد آمد ز غم مادر نیکو سیرَم
دل شب خصم مرا برد به قصر منصور
یاد از بزم یزید آمد و از طشت زرم
«میثم» از تربت بیشمع و چراغم پیداست
که چو جد و پدرم از همه مظلومترم
#استاد_غلامرضا_سازگار
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
کتیبه و پرچم باب الحرم
.
#زمینه آرام
#واحد
#شهادت_امام_جفعر_صادق_علیه_السلام
#حاج_امیر_عباسی
#سبک_کنار_قدمهای_جابر
سر آسمانهای اعلا/به زیر قدمهای صادق
دل غصه دار محبین/بسوزد ز غمهای صادق
فدای امام غریبی/که شد کشته ی زهر کینه
ز داغ عزیزی پیمبر/شده محشری در مدینه
بُوَد ذکر لبها/چو حیدر چو زهرا
در این سوگ عظمی/واویلا واویلا
واویلا واغربتا...
ز طاغوتیان زمانه/چه ظم و ستم ها که دیده
شبانه پیاده خدایا/پی مرکبی می دویده
قسم بر غم بی حد او/غمش بر دل ما نشسته
بمیرم بمیرم بمیرم/که شد حُرمت او شکسته
بمیرم که جانش/شد از غصه بر لب
بگرید بگرید/به غمهای زینب
واویلا واغربتا...
سلامم بر آن بانویی/به اشک و به قلب شکسته
شده وارد شام و کوفه/ولیکن به دستان بسته
سر دلبرش روی نیزه/به لبهای او ذکر یا رب
زنان کف زنان گرد محمل/وَ نامَحرمان دور زینب
به نی قاری او/بخواند چو قرآن
شود ذکر لبهاش/حسین جان حسین جان
یا حسین یابن الزهرا...
#حاج_امیر_عباسی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
#واحد
#شهادت_امام_جفعر_صادق_علیه_السلام
حقپرستان را امامی هست، دینش دلبری
نور رویش کوثری، شور کلامش حیدری
هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری:
آیههای احمدی را با حدیث جعفری
حرف او عشق است، فهمش را به عاشق میدهند
صادقان، دلهایشان را دست صادق میدهند
مالکیها، شافعیها، خوشهچینانش همه
سیدِ طاووسها، طاووس بُستانش همه
شیخها، علامهها، طفل دبستانش همه
گردنافرازانِ دانش، گَرد میدانش همه
جامی از «اَلعِلمُ نورٌ» ریخت تا در جان ما
از هَلِ الدّینش به اِلّا الحُب رسید ایمان ما
لب گشود و در دلِ عالم به پا شد شورها
علمها را هر حدیثش، زد گره با نورها
نور، مجرم بود اما، در نظام کورها
ترس میانداخت حقش، در دل منصورها
در هراساند از وجودش، چون که میدانند کیست
حجتاللهی که جوشان در رگش، خون علیست
باز از این کوچه، امام دیگری را میبرند
باز هم با دست بسته، حیدری را میبرند
باز هم تنها، غریب مادری را میبرند
پا برهنه، سیدی را، سروری را میبرند
نسبتی خورشید را، با نیمهشب بردن نبود
حق پیر آسمانیها، زمین خوردن نبود
روضه جانفرساست، آخر از زبان کوچه است
باز معصومی، پریشان در میان کوچه است
پیر ما، یادِ گل یاس جوان کوچه است
با طنابی بر دو دستش، روضهخوان کوچه است
در مدینه تا که مینوشد چنین جام بلا
بر مشامش میرسد هر لحظه بوی کربلا
امشب اینجا جلوهای از خیمههای کربلاست
باز آتش، شعلهور در خانۀ آل عباست
حضرت شیخالائمه در میان کوچههاست
گرد، بر پیشانیِ آیینۀ روی خداست
روضهای جانسوز در این واژههای ساده است
شیعیان! فرزند زهرا از نفس افتاده است
خواستم دورت بگردم مثل زائرها، نشد
یاورت باشم به دانش، مثل جابرها، نشد
پر کشم با قالَ صادقها و باقرها، نشد
شاعر خوب تو باشم بین شاعرها، نشد
بر خلاف زندگیِ از خطا آکندهام
صادقانه گفتم این یک بیت را، شرمندهام
دوست دارم مثل تو، زیبا به دنیا بنگرم
صادقانه، عاشقانه این جهان را بنگرم
مثل تو، با یاد فرزندت، به فردا بنگرم
روی مهدی را ببینم، رو به هرجا بنگرم
مثل آن یار تو، یارانش از آتش رد شدند
در تنور غیبت، آن مردان که میباید شدند
مثل یاران تو، یارانش طبیب و مرهماند
هم جوانمردند و هم همدرد درد عالماند
غم ندارند اولیاءالله، غمخوار هماند
با یتیمان مهربان، آنجا که باید محکماند
دولت فردا از آنِ صالحان عاشق است
صبح نزدیک است آری! وعدۀ حق صادق است
#قاسم_صرافان
#میثم_مطیعی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
۱۷#_شوال_جنگ_خندق
#مدح_امیرالمومنین علیه_السلام
سرّ توحید احمدی این ست: که علی را فقط خطاب کند
عرصهی جنگ هم که تنگ شود روی حیدر فقط حساب کند
آی مرحب! برو کنار بایست، هدف انگار کندن در نیست
شیر حق این چنین که میغرّد آمده قلعه را خراب کند
روح انگار روح تازه گرفت، آمد از فاطمه اجازه گرفت
تا که در عرش، عکسِ حیدر را ـ درِ قلعه به دست ـ قاب کند
با دَم یا علی به هر دو دَمش، با هجوم سریع و پشت همش
ذوالفقار برهنه کاری کرد، ملک الموت اعتصاب کند
میپری آن طرف سواره، ولی عمرو! آن سوی خندق است علی
جنگجویی ندیدهام چون تو سوی مرگش چنین شتاب کند
دلت از او شنید و نرم نشد؟ پیش خورشید بود و گرم نشد؟
پس لب ذوالفقار او تنها میتواند تو را مجاب کند
فرق او را شکافتی، بشکاف! مُحرِم است او و خواست قبل طواف
در وضویش به رسم عاشقها روی خود را به خون خضاب کند
تیغ بر عمرو، پهلوان حیدر آن چنان زد که حضرت داور
ضربهی روز خندقِ او را، بهترین ضربه انتخاب کند
در میان عرب خبر پیچید، در دلش هر مبارزی فهمید
خاک خود را به باد خواهد داد رزم اگر با ابوتراب کند
همه دیدند امیر میآید زودتر از غدیر میآید
کی شود یک امینیِ دیگر شرح آن ضربه را کتاب کند؟
بیشتر بین عاشقانِ علی، حرف سلمان و مالک است ولی
رقص خرمافروش بر سرِ دار، دل ما را همیشه آب کند
بعد یک عمر ذکر یا حیدر مطمئنیم ساقی کوثر
به دل کوزهگر میاندازد خاک ما ساغر شراب کند
قلب ما در لحد که میبویند، به رقیب و عتید میگویند
بندهی حیدرند بگذارید او بیاید خودش حساب کند
شعرم از برق ذوالفقار رسید، روشن و گرم و بیقرار رسید
تا به ذره نگاه یار رسید، میرود کار آفتاب کند1
شعر شمعی برای تو که نشد، قد گلدستههای تو که نشد 2
شادم اما، مگر شنیده کسی شاعرش را علی جواب کند؟
1- (به ذره گر نظر لطف بوتراب کند / به آسمان رود و کار آفتاب کند)
2-اشاره به زمزمه ساده و خالصانه شمع سازی که مورد عنایت مولا قرار گرفت:
شمع می سازم برایت یا علی / قد این گلدسته هایت یا علی
#قاسم_صرافان
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
#مرگ_بر_اسرائیل
با کینه زدند و عاشقان را کشتند
با ظلم و ستم پیر و جوان را کشتند
سگ های کثیف و وحشی اسرائیل
در غزه دوباره کودکان را کشتند
#مهدی_شریفی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
بهمناسبت ١٧ شوال، سالروز #جنگ_خندق
#امیرالمومنین_ع_مدح
دلم غير ايوان پناهي نداشت
دلم زائري بود و راهي نداشت
دلم در بساطش جز آهي نداشت
علي داشت آن را كه شاهي نداشت
به دور امير كرم گشتهام
صد و ده قدم در حرم گشتهام
به او گفتم اي شاه راهم بده
امان نامهاي بر گناهم بده
لياقت به يك دم نگاهم بده
پناهي ندارم، پناهم بده
صدا زد پريشانيات با علي
اگر خسته جاني بگو يا علي
همين لحظهها بود پيدا شدم
علي گفتم و از زمين پا شدم
شب و روز حيران مولا شدم
گدا بودم او خواست آقا شدم
دلِ من بدون علي بي كس است
بميرم ببينم علي را بس است
تحمل به اين نور لابد نبود
ترك خوردن كعبه بي خود نبود
و كعبه كه جاي تَرَدُد نبود
پس اين ها همه يك تولد نبود
خدا خواست ثابت كند بر جهان
علي هست يكتاترين در جهان
فقيري كه انگشتر از او گرفت
سليمان شد و ذكر ياهو گرفت
زمين تخت او آسمان تاج او
به دوش نبي بود معراج او
اگر مدح او بر لبم جا گرفت
يدالله دستان من را گرفت
به من گفت از مرد خندق بگو
بيا از عليٌ مع الحق بگو
سه بار از نبي اذن ميدان گرفت
علي هست پس مصطفي جان گرفت
نبي گفت جانم به قربان او
علي جان من هست و من جان او
علي با خدا و خدا با علي
علي يا خدا گفت، حق ياعلي
اميري نداريم الّا علي
اگر ناتواني بگو يا علي
#مجید_تال
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
.
#زمینه
#شهادت_امام_صادق
❄️❄️❄️❄️❄️
#به_قلم_شاعرین
#کربلایی_علی_تقی_پور
#کربلایی_علی_اکبر_غلامپور
بند✅
مرغ دلم پر می زنه برا تون
من می خونم عمریه روضه هاتون
اگه که نوکرت شدم آقا جون
شامل حال من شده دعا تون
کاش که کبوتر حریمت بشم
ریزه خور خوان کریمت بشم
فدای اون صحن بقیعت بشم
دلم میگیره،برای بقیع
میشه دل خون از،هوای بقیع
میمیرم واسه،عزای بقیع
(ای غریب آقام بی حرم آقام)۳
بند✅✅
برا مدینه باز گرفته بغضم
بازم میخونم و میگیره گریم
این قوم پست حرمتشو شکستن
می باره اشک از این چشام چو زمزم
یه پیر مرد و بردنش شبونه
پای برهنه از میون خونه
امون ز نامردای این زمونه
بازم بلوا شد،به دست یهود
مدینه پر شد، از آتش و دود
برای یاریش،که هیشکی نبود
(ای غریب آقام جان سنه قربان)
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam
1_4633159641.m4a
7.16M
#استاد_حاج_علی_انسانی🎤
تو در پی خود، قافله در قافله داری
در سلسلهٔ زلف، دو صد سلسله داری
با آنکه خود از منتظرانت گله داری
سوگند به آن اشک که در نافله داری
با یک نگه خود مس ما را تو طلا کن
آن چشم که روی تو ببیند تو عطا کن
ای گمشدهٔ مردم عالم به کجایی؟
کی از مه رخسارهٔ خود پرده گشایی؟
ما ریزهخوریم و تو ولینعمت مایی
هر جمعه همه چشم به راهیم بیایی
یک پرتو از آن چاردهم جمعه نیامد
بیش از ده و یک قرن شد، آن جمعه نیامد
بشکسته ببین سنگ گنه بال و پر از ما کس نیست در این قافله، واماندهتر از ما ما بیخبریم از تو و تو باخبر از ما
ما منتظِر و خونْ دلت ای منتظَر از ما
ما شبزدهایم و تو همان صبح سپیدی
تنها تو پناهی، تو نویدی، تو امیدی
عشق ابدی و ازلی با تو بیاید
شادی ز جهان رفته، ولی با تو بیاید
آرامش بینالمللی با تو بیاید
ای عِدلِ علی! عَدلِ علی با تو بیاید
عمریست که در بوتهٔ عشقت بهگدازیم
هر کس به کسی نازد و ما هم به تو نازیم هرچند که ما بهرهور از فیض حضوریم
داریم حضور تو و مشتاق ظهوریم
نزدیک تو بر مایی و ماییم که دوریم
با دیدهٔ آلوده چه بینیم؟ که کوریم
در کوه و بیابان ز چه رو دربدری تو؟
هم منتظِر مایی و هم منتظَری تو...
#حاج_علی_انسانی
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
@babollharam