⇦🕊*#قسمت_پایانی _روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
یوسف ما تک و تنهاست خدا رحم کند
چقدر گرگ به صحراست خدا رحم کند
حسین جان ...
موجی از نیزه و خنجر ...
(موج، این چهار هزار نفر به یه نفر حمله کردن)
موجی از نیزه و خنجر به سوی علقمه رفت
روح ما در دل دریاست خدا رحم کند
شور چشمند ،دل اهل حرم شور زند
بس که او خوش قد و بالاست خدا رحم کند
اگه برادر زاده ت سکینه میگه خوش قد و بالایی ، چرا قبرت کوچیکه ؟! چه کار کردن مگه ؟! ... حسین جان ...
چقدر کرده کماندار کمین وار از دور
قد عباس هویداست خدا رحم کند
هدف خنجر و شمشیر و سنانی که رسد
نکند پیکر سقاست خدا رحم کند ...
نکند دست علمدار زتن افتاده
که چنین هلهله برپاست خدا رحم کند
چه بلایی شده نازل که پدر گریه کنان
دست بر دامن زهراست خدا رحم کند
خصم خندید پدر چشم عمویم روشن
(پاشو ببین دارن میخندن به بدن برادرت ، پاشو عمو جان ، عمو بلند شو ...)
این چه هنگامه و غوغاست خدا رحم کند
کار عباس تمام است و نه فقط کار او ، دیگر کار همه ...
خواندن فاتحه ماست خدا رحم کند ...
*دارند فاتحه همه ما رو میخونن ، عمو که نداریم ، خیمه ها رفت ... * خدا رحم کند ... به آب گفت : داداشم تشنه ست ... بچه ها تشنن ... موج نزن نمیخورم،تشنه میرم بیرون،یه نفر در محاصره چهار هزار نفر...*نمیدونم ، دلم داره کنده میشه ... آخ ! نگاه کنید نشونتون میدن...*
چهار هزار نفر دایره وار گرفتنش ... به کدوم طرف بجنگه ؟ گرم جنگه ... یه هدفم بیشتر نداره، اینکه این آبو برسونه ...
تو این محاصره ،دست راستشو قطع کردن ... سریع بند مشکو سرشو کرد تو ، انداخت اینور دست ... گفت میبرم آب ... بچه ها منتظرن ، می برم ....
الان هممون تو این گرما تشنه ایم... میبرم آبو ... حسین جان... دست چپشم افتاد ..؟ سریع با دندون مشکو گرفت ... دیگه دست نداره اسبو جهت بده ... نه نداره جهت بده ... دست نداره مهار اسبو بگیره ... دست نیست اسبو نمیتونه جهت بده ... حرمله اومد تو پنج ، شش متریش ... یه دونه از اون تیرا رو به کمان گذاشت ... فقط به یه چشمش خورد ... تیر معلومه با چشم چیکار میکنه ...... ای وای...
پاشو از رکاب خالی کرد ... زانوهاشو آورد بالا... خم شد ، با زانو تیرو بکشه رو اسب افتاده بود ...کاش با شمشیر زده بودن تو فرقش ... اگه با شمشیر زده بودن ، میشد سرشو جدا کنن به نیزه بزنن ... اما با عمود زدن ... سرو با سینه یکی کردن .....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#استاد_شیخ_حسین_انصاریان
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
@babolharam_irbabolharam ansariyan.mp3
زمان:
حجم:
4.47M
⇦🕊*روضه و توسل بسیار جانسوز حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _ شب تاسوعا محرم 95 _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
نصف شب بود ، زین العابدین میگه : از خیمه های بابام و اصحابش مثل لونه زنبور ، که چقدر صدای زمزمه میاد ، همینجوری تا صبح صدای زمزمه میومد؛ یا قرآن بود نماز بود یا دعا بود یا استغفار .
سی نفر از لشکر عمر سعد خوابشون نمیبرد، رفیق بودن با هم . به همدیگه گفتن پاشیم بریم یه گشتی بزنیم خوابمون که نمیاد . بلند شدن سی تاییشون ، کسی هم جلوشونو نگرفت ، سوار اسب شدن آروم آروم داشتن میگشتن ، رسیدن نزدیک خیمه ها .
دیدن الله اکبر ! چقدر فرقه بین اینجا و اونجا ، این چه صداهاییه ؟ اینجا خیمه ست یا عرشه یا ملکوته ؟ به هم نگاه کردن ، اول از هم ترسیدن ، بعد ترسشون ریخت و با هم تصمیم گرفتن بیان تسلیم ابی عبدالله بشن ؛ اونا چهل و دو نفر بودن ، با اومدن اینا شدن هفتاد و دو نفر ، چه فرصتی رو این سی نفر غنیمت دونستن ! ...
خب تصمیم گرفتن ، از اسبها پیاده شدن و گفتن راه بیفتیم بریم طرف خیمه های ابی عبدالله ، تاریک ، شب دهمه دیگه ، ماه روشن نکرده بود زمینُ ، قمر بنی هاشم اومد جلو کجا و اینجا بپا داره ... بپاش منم ، کجا ؟ تا گفت کجا ؟ اینجا بپا داره ، صدای ابی عبدالله بلند شد : عباس جان ، اهل مان ، بذار بیان ....
یه خورده فقط از فردا یا پس فردا ، من دقیق نمیدونم فردا بوده یا پس فردا ، براتون بگم یه مقدار ، بچه ها دیدن عمه با قدمهای آهسته داره میره به طرف میدان ، چرا تند نمیره ؟! عمه میدونه که هر قدمی که به طرف زیارت ابی عبدالله برداشته بشه ، ثواب نود حج و عمره قبول شده بهت میدن ...
عمه داره میره زیارت ابی عبدالله ، عمه برخلاف همه زائرا که میرن گنبده و حرمه و فرش و سنگهای قیمتی و طلاکاریه ، عمه داره میره زیارت بدن قطعه قطعه ... عجب زیارتی ! حدودی رو که بدن افتاده بود رو زینب میدونست ... حدود رو ... اومد هر چی نگاه کرد ، دید بدن نیست ... یه مرتبه توجهش به یه نقطه جلب شد ، دید یه مشت سنگ و چوب و شمشیر و نیزه باهم ریخته ... اومد نشست ، شمشیرارو کنار زد ... نیزه ها رو کنار زد ...
این سنگ و چوبی که میگم از قول امام باقر میگم ... ایشون کربلا چهار سالشون بود ، دیده بود با سنگ و چوبم به بدن حمله کردن ...* اینا رو که کنار زد ، زیر بغلو گرفت ... بدن ابی عبدالله رو از زیر این همه اسلحه کشید ... گذاشت روی زانوش ، دامنش ... یه مرتبه سرشو بلند کرد ... دید پیغمبر بالای گودالِ ... میدونید به غایب وقتی سلام میدن ، میگن : «السلام علیه...» خدا تو قرآن به عیسی سلام داده «والسلام علیه » چون نبودش ... اونی که حاضره عرب میگه :« السلام علیک » یعنی آدمی که رو به روی من وایستادی ، سلام بر تو... «یا جدا صلی علیک ملیک السماء، هذا حسینک مرمل بالدماء ، مقطّع الاعضاء ... »
یه شاعر آذربایجانی شعری داره ،خیلی آتیش میزنه آدمو .دوست من این شعرو در تبریز خونده . میگه : زینب کبری گفت : حسین ، من میخوام برم بلند شو یه لحظه بشین ، با این دستای جدات برام دعا کن .... به شاعر گفتن دست جدا مال قمر بنی هاشمه ، چرا به ابی عبدالله میگه زینب با دست جدات منو دعا کن ...مگه شما از قول زینب نشنیدید که به پیغمبر گفت : «مقطع الاعضا،مسلوب العمامة و الرداء» ....
یه مرتبه دیدن بدنو گذاشت رو زمین ... دو تا دستشو دو طرف بدن گذاشت ، خم شد رو بدن ... لبهاشو به گلوی بریده گذاشت ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#استاد_شیخ_حسین_انصاریان
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
@babolharam_irbabolharam ansariyan.mp3
زمان:
حجم:
1.98M
⇦🕊*روضه و توسل جانسوز _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*#قسمت_اول _ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_حاج میثم مطیعی*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
آقا سلام ماه محرم شروع شد ...
باز این چه شورش ست در عالم شروع شد
*همین شبِ اول ، اولِ مجلس صداتو برسون کربلا ، از مادرش اجازه بگیر ، نوایِ حسین جانِ محرمی رو شروع کن .... حسین ....
آقا سلام ماه محرم شروع شد ...
باز این چه شورش ست در عالم شروع شد
با سوزِ آه آمدم آهِ مرا بخر
آقا سلام ، رویِ سیاهِ مرا بخر
آقا دوباره مجلسِ روضه فراهم است
صبری بده که طاقتِ این سینه ها کم است
*ای به قربانِ سینۀ شریفت برم ... ای پسرِ حضرتِ زهرا ...*
خود را برایِ داغِ تو آماده میکنم
رخصت بده که این دهه را خادمی کنم
*میخوام نوکرت باشم ... میخوام همونی باشم که تو می پسندی ... کمکم کن ... میخوام عاشورا که تمام شد زیارتِ اربعینمُ خودت امضا کنی ...*
آقا محبتِ تو به خوبان مسلَّم است
اما سوا مکن که بد و خوب درهَم است
ای دست هایِ تشنه همه رو به سویِ تو
آقا سلام ای به فدایِ گلوی تو ...
*ای به قربونِ حلقومِ بریدت برم ... صدا زدی : اُخَیَّ الیَّ ... زینب بیا ...*
ای ماه غم اسیر تو ایم از قدیم ما
تا جان فدایِ غربتِ مسلِم کنیم ما
برپاست خیمهُ علمُ گریه میکنیم
روضه ست شعرِ محتشمُ گریه میکنیم
*چشم ما بی اشک بی خیر است،بی خیرش مکن ...*
شعیبُ صالحُ یحیی تو را گریسته اند
چقدر گریه کنِ کهنه کار داری تو ...
برپاست خیمه و علم و گریه میکنیم
روضه ست شعرِ محتشم و گریه میکنیم
تنها نه در زمین،همه جا رنگِ ماتم است
سرهایِ قدسیان همه بر زانویِ غم است
آقا دوباره بزم تو برپاست این دهه
بانی دوباره حضرتِ زهراست این دهه
بی بی سلام ماه محرم شروع شد ...
در ماه تو دوباره عزادارِ مادریم
از پهلویِ شکسته بگوییم و بگذریم ...
در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جایِ تو مرا میزدند ...
چرا شده گوشۀ چشمت کبود
به من بگو مگر علی مرده بود؟! ...
وایِ منُ ...وایِ منُ ...وایِ منُ ...
میخ در و سینۀ زهرایِ من ....
بی بی سلام ... بی بی سلام ...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
@babolharam_irbabolharam motiee.mp3
زمان:
حجم:
3.47M
⇦🕊*#قسمت_اول _ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_حاج میثم مطیعی*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*#قسمت_پایانی _ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_حاج میثم مطیعی*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
آه ... خدا بهت صبر بده ای دل !
سخته آخه روضه شنیدن
خدا بهت صبر بده، زینب!
شنیدَنِش کجا و دیدن
رسید محرم ، دل بیقراره ...
خدا به خیر بگذرونه با این همه غم
رسید محرم ، بگو دوباره
قدم رو چشمِ ما بذاره اشکِ ماتم2
آه ... حسین ، حسین ، عزیزِ زهرا ...
آه ... میونِ کوچه هاىِ کوفه
تشنه لبی زخمی و خسته
دلی شکسته و دوباره
قصۀ بیعتِ شکسته
دور و برش رو ، دشمن گرفته
نفس نفس میزنه و خشکیده لبهاش
محکمِ اما ، دِلش میلرزه
خدا کنه اینجوری تنها نشه مولاش
*اِبن کَثیر در اَلْبِدایَةُ وَ النَّهایة نوشته : «اُحیطَ بالدارِ الَّتِی هو فِيهَا ...» مسلمُ محاصره کردن،اومدن دورِ خونۀ طوعه رو گرفتن ... مسلم با شمشیر مقابلشون ایستاد . روایت میگه سه مرتبه این ملعون ها رو از خونه بیرون کرد ...
«و اُصیبَت شَفَتَهُ العُلیا وَالسُفلی ...» لبِ بالا و پایینِ مسلم ضربت خورد ...
من چیزی نمیگم،اما خودت میفهمی ... قربونت برم چقدر شبیه آقا میشی تو ... روایت میگه: «ثُمَّ جَعَلوا یَرمونَه بالحِجارَهً ...» شروع کردن بهش سنگ زدن ... «وَ یُلهَبونَ النارَ فی اطنابِ القَصَب ...» و طنابایِ حصیری رو آتیش زدن به طرفش انداختن ... مسلم اینجا دورِتو گرفتن ... بمیرم برایِ مولایِ غریبت ...*
دار و ندار خواهری از دست میرفت
در ازدحامی بی امان در بینِ گودال ...
*یه روزم دور مولاتو گرفتن ...*
دور و برش رو ، دشمن گرفته
نفس نفس میزنه و خشکیده لبهاش
محکمِ اما ، دِلش میلرزه
خدا کنه اینجوری تنها نشه مولاش
آه ... حسین ، حسین ، عزیزِ زهرا ...
*باور نمیکردم ما رو به محرم برسونی ... خیلی منتظر بودم محرم برسه ... آقا گرفتارِ نفسِ اماره ام ... گفتم محرم بیاد یه خاکی به سر کنم ... حسین جان به مادرت قسم خیلی دوست دارم ... حسین جان این شبارو دوست دارم ...*
کاش ، یکی خبر بده به آقا
که عهد و پیمونو شکستن
یکی خبر بده که حتی
حرمت مهمونُ و شکستن ...
کاشکی نسیمی ، میبُرد به مکه
صدامو از بلندیِ دارُالاماره
که ای حسین جان ، عزیزِ زهرا
کوفه میا که این دیار وفا نداره ...
*دیدن لحظه هایِ آخر مسلم داره گریه میکنه ، گفتند مسلم برا تو خوب نیست ، چرا داری گریه میکنی؟
فرمود : «لَستُ اَبکی عَلَى نَفْسِي» برا خودم گریه نمیکنم «وَلکِن أَبْكِی عَلَی الحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ» برای آقام گریه میکنم...اگر میشه یکی رو بفرستید بگید آقا اگر میشه برگرد ...*
ده مرتبه صدا بزن : یا حسین ...
شاعر: محمد مهدی سیار
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_حضرت_مسلم_ابن_عقیل
#شب_اول_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
@babolharam_irbabollharam motiee.mp3
زمان:
حجم:
2.55M
⇦🕊*#قسمت_پایانی _ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_حاج میثم مطیعی*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
⇦🕊*روضه و مقتل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج میثم مطیعی*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
فریاد یا محمدا ...
حسین رسید به کربلا ...
سبطِ ابن جوزي از بزرگان اهل سنتِ ، در تَذکِرَةُ الخَواصّ نوشته : «قال الْحُسَیْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ ما یُقَالُ لهَذِهِ الأَرْضِ ؟...»
مثل فردا وقتی رسید کربلا ، فرمود : اسم اینجا چیه؟ « فَقالوا : كَربَلاءَ ..»
آقا شروع کرد گریه کردن ... فرمود : کربُُ و بلاء ... بعد خود آقا فرمود : «اَخْبَرَتْنِی اُمُّ سَلْمَهَ» بانو ام سلمه برای منِ حسین بن علی نقل کرد: «كَانَ جِبْرِيل عند رَسُولِ اللَّهِ و انتَ مَعِي» جبرئیل بر پیغمبر نازل شده بود،تو با من بودی "فَبَکیتَ" شروع کردی به گریه کردن «فقال رَسُولِ اللَّهِ دَعی اِبْنَيْ» آقا رسول الله فرمود : فرزندِ من رو آزاد بگذار ... «فَاخَذَک و وَضَعَک فی حِجرِه» تو رو در دامن خودش گذاشت .
اینجا جبرییل از پیغمبر یه سوال کرد : حسین رو دوست داری یا نه؟
قالَ : نَعَم ... آره،دوسش دارم ... جبرییل عرضه داشت «اِنَّ اُمَّتُکَ ستَقتُلُه» همین امت تو میکشنش ... بعد عرضه داشت میخوای اون خاکی که در اون سرزمین کشته میشه رو به تو نشون بدم؟... «قالَ : نعم» پیغمبر فرمود : میخوام کربلا رو بیینم ... جبرییل کربلا رو به پیغمبر نشون داد ...
حالا روایت میگه مثل فردا وقتی آقا رسید کربلا ، وقتی بهش گفتن اینجا کربلاس«قَبَضَ منها قَبضَةً» دست برد یک مشت از این خاک کربلا برداشت.«فَشَمَّها» شروع کرد بوییدن،بعد یه جمله ای فرمود:«هذِهِ وَ اللّهِ هِىَ الاَرْضُ الَّتِی اَخْبَرَ بِها جَبْرَییلُ رَسُولَ اللّهِ» این همون خاکیه که جبرییل به پیغمبر خبر داد«و اِنَّنی اُقتَلُ فیها» من در همین خاک کشته میشم...
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#روضه_ورود_به_کربلا
#شب_دوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
@babolharam_irbabolharam motiee.mp3
زمان:
حجم:
1.86M
⇦🕊*روضه و مقتل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج میثم مطیعی*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir
هدایت شده از کانال خبری معراج شهدا
💐 #دعوتید
.📣مراسم استقبال از 135شهید تازه تفحص شده در معراج شهدای تهران
🔷سخنران حجه الاسلام پناهیان
🎤مداحان ابوذر بیوکافی و امیرعباسی
📅پنج شنبه 11مرداد
⏱ 18تا 20
🗺معراج شهداي تهران
🌹اینجامعراج شهداست👇
@tafahoseshohada
⇦🕊*روضه و مقتل جانسوز _ حضرت رقیه سلام الله علیها و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _شب سوم محرم 95 _حاج میثم مطیعی*↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
میخوام دو سه جمله ناحیه بخونم روضه م امشب سه پرده داره،ابن مشهدی از علمای بزرگ قرن ۶ کتاب مزار الکبیر داره زیارت ناحیه مقدسه رو نقل کرده؛سیدبن طاووس هم آورده در مصباح الزائر،که ناحیه مقدسه در اون زیارت وصف کرد حال ورود اهلبیت به شام رو... الشام..."
امشب شب حضرت زهراست،آقای ما امام زمان فرمود:"رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ "سرت رو بر روی نیزه ها زدن"وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ "خانوادت مثل برده ها اسیر کردن"وصُفِّدوا فِي الحَديدِ"با زنجیر آهن به بند کشیدند*بچه ها روها...دختر بچه ها*"فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ"روی مرکب های بی جهاز سوار کردند*این یه جمله رو میگم باید داد بزنی*"تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ" باد داغ نیم روزی صورتاشون رو میسوزوند*این قدر تو این خرابه موندند"حتی تَقَشَّرت وجوهَهُنَّ "صورتاشون پوست انداخت،صورتاشون همه چرک کرد..." این دخترا صورتاشون مثل برگ گل بود؛وقتی مدینه برگشتند یه مشت پیرزن برگشتند..." دیگه تو خودت بفهم ....
*"يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ"آقا! در دشت و صحرا بچه هات رو میبردند" أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ"دستاشون رو به گردن بسته بودند"يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ"بازار به بازار دختراتو میبردن*
راستی از سر بازار خبر داری که؟!
هر کسی خواست به ماچشم تماشا انداخت ....
*یه پرده دیگه م میخوام بگم:حمیری در قرب الاسناد نوشته؛شیخ صدوق در امالی نوشته؛از امام باقر علیه السلام روایت کردند:(خود آقای ما حاضر بوده؛اسیر کربلا بوده...)" لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ"وقتی بچه های امام حسین رو وارد مجلس یزید کردند" اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا"روز بود،همه میدیدند " مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ" صورتاشون باز بود،سرهاشون برهنه بود*وقتی این بچه ها میخواستند وارد بشن شامیا جمع شده بودند"فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ:"اون نامرداشون،اون چشم چروناشون،اون حروم لقمه هاشون،یه نگاه کردند،بلند صدا زدند"ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ "ما اسیر قشنگ تر از اینا ندیدیم...شما کجایی اید؟!
سکینه صدازد:" نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ"ما اسیران،عترت پیغمبریم... پرده پوشان حریم داوریم...*
پرده ی سوم رو دیگه نمیگم...
سرم رفته از بس توی سر،صداست
سرم رفته از بس سرم داد زدن
نگو که چرا موم سفیده آخه
خودت رو یه لحظه بذار جای من ۲
خواب دیدم که تنت رو زمین
نفس میزدی ... گلوتو برید ...
گریه کردم،همون که زدت
اومد منو زد، موهامو کشید
او می کشید و من می کشیدم
او می دوید و من می دویدم
خدا خواسته من مثل زهرا بشم
زیر کوله بار غمت تا بشم
رمق تو تنم نیست عزیز دلم
ببخشم نمیشه به پات پا بشم
چند روزی هست، میلرزه پاهام
دیگه نمازام، نشسته شده
افتادم من، گمون بکنم
که هردوتا پام، شکسته شده
شاعر: سید جواد پرئی
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
JOin 🔜 @babolharam_ir ™
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#حاج_میثم_مطیعی
#ویژه_ایام_محرم
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
@babolharam_ir