|⇦•چون تو ای لاله! در این باغ...
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چون تو ای لاله! در این باغ گلی پر پر نیست
و از این پیر جوان مرده، کمانی تر نیست
دست و پایی، نفسی، نیم نگاهی، آهی
غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست
*چه کنم شب هشتمِ، نمیشه نگم، یا ابا عبدالله! خدا نیاره یه بابا زمین خوردن بچه اش رو ببینه، خدا نیاره یه بابا صورت بچه اش رو زخمی ببینه، خدا نیاره یه بابایی کتک خوردن بچه اش رو ببینه...
علی اکبر رفت میدان، همه گفتن پیغمبر اومده، شبیه ترین فرد خَلقاً و خُلقاً و مَنطقاً به رسول خدا بود، صدای تکبیر بلند شد تا این که شروع کرد خودش رو معرفی کردن: من نوۀ پیغمبرم، من نوۀ علی ام، من نوۀ فاطمه ام، من پسر حسینم، علی ابن حسین بن علی، علیِ الاَکبر...
جنگ نمایانی کرد، بعضیا گفتن تشنه اش شد، برگشت یه نگاه به بابا کرد دید بابا از خودش تشنه تره، اینقدر خواهرها براش گریه کردن، داداش! مواظب خودت باش، عمه زینب داره دعا میکنه، سکینه داره دعا میکنه، اما نالۀ اهل خیمه بلند شد میدونی کدوم ساعت؟ اون ساعتی که حسین دست رو سر گذاشت.. آخه مگه خبر نداری، مگه نمیدونی علی اکبر رو چطور کشتن؟ یکی نیزه به پهلوش زد، یکی شمشیر به فرقش زد، اما نتونستن یه کاری کنن از اسب واژگون بشه، این اسب اسبی است که میدونه سوارش چقدر ماهره، تربیت شده است، اونایی که سوار کارن میدونن دستش رو انداخت دورگردن اسب، یعنی اینکه دیگه توان ندارم، من رو برگردون سمت خیمه، خونِ سر علی جلو چشم اسب رو گرفت، عوض این که سمت خیمه ها بره رفت وسط دلِ دشمن، حسین یه وقت دید شمشیرا بالا میاد، همچین که با عجله دوید از خیمه گاه تا قتلگاهِ علی، هی زمین میخورد، بلند میشد، صدا میزد: وَلَدی! دید علی داره پاهاش رو روی زمین میکشه، صورتش رو گذاشت رو صورت علی...
میدونی چرا بغلش نکرد؟ آخه بدنِ سالم رو میشه بغل گرفت، حسین هر طرف رو میگرفت، یه طرف دیگه روی زمین میریخت... ناله بزن: حسین!...*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab8_2.mp3
1.37M
|⇦•چون تو ای لاله! در این باغ...
#قسمت_دوم #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#توماس_ماساریک:
گر چه کشیشان ما هم از ذکر مصایب حضرت #مسیح مردم را متأثر میسازند
ولی آن #شور و هیجانی که در پیروان حسین (ع) یافت میشود
در پیروان مسیح یافت نخواهد شد و گویا سبب این باشد که
مصایب مسیح در برابر مصایب #حسین (ع) مانند پر کاهی است
در مقابل یک کوه عظیم پیکر.
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•چجوری تا جسم علی دوید...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رسید حسین
چجوری تا جسم علی دوید حسین
اون آخرا خودش رو میکشید حسین
فقط خدا میدونه که چی دید حسین
سرش یه جا
دونه دونه اعضای پیکرش یه جا
جداشد از هم تَنِ پَرپَرش یه جا
جمع نمیشه علی اکبرش یه جا
این لشکر داره تو دلش
کینه از اسمِ تو علی
تا خیمه شاید نمونه
چیزی از جسم تو علی
لخته لخته خون
روی این لبا
ای کاش که تنت
جاشه تو عبا
*پسرم! چرا این طوریت کردن؟ بابا! عزیز دلم! بلند شو همه ی اهل خیمه دارن گریه میکنن...
آی رفقا! آی بزرگترا! رزمنده ها! قربون همتون برم جَوُونا یادتون باشه هرکی رو زمین افتاد امام حسین رفت آوُردتش خیمه دارالحرب، حواست هست؟ زینب چهار پنج ساله بود وقتی سر قبر مادر میرفتن، علی میگفت: حسن جان! حسین جان! این روشنایی هارو کم کن نمیخوام چشمی قد و بالای زینب رو ببینه...
روضه علی اکبرِ چرا از زینب دارم میگم؟ کار دارم باهات آی غیرتیا، حسینیا، تنها کشته ایی که پای ناموس حسین رو وسط میدون وا کرد علی اکبر بود، همچین که صورتش رو گذاشت رو صورت علی، هی میگفت: بابا! بابا بلند شو ببین دارن به من میخندن، پسرم علی اکبر! چرا اینقدر علی اصغر شدی بابا؟ یه وقت دید یه دستی مثل دست مادر اومد رو شونش، برگشت نگاه کرد دید زینبِ، صدا زد: حسین! خدا صبرت بده...
یه جمله ای حسین گفت صدا زد:...*
علی جان خیز از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نامحرم ببر
دست و پایی، نفسی، نیم نگاهی، آهی
غیر خونابه مگر ناله در این حنجر نیست
در کنار توام و باز به خود میگویم
نه حسین! این تنِ پوشیده به خون اکبر نیست
*بازم ناله بزن بگو: یاحسین!..*
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
Banifateme_moharam1400_shab8_3.mp3
1.53M
|⇦•چجوری تا جسم علی دوید...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجید بنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
#چارلز_دیکنز :
اگر منظور امام حسین #جنگ در راه خواسته های دنیایی بود
من نمی فهمم چرا خواهران و #زنان و اطفالش به همراه او بودند؟
پس عقل چنین حکم مینماید که او فقط به خاطر #اسلام فداکاری خویش را انجام داد.
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر..
#قسمت_اول / #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
رسیده دیگه وقت جهاد اکبر
برو میدون ای آیینهی پیغمبر
خواهرها دورتو میگیرن
میگن به غربت ما رحم کن
*آخه زنها آمدند دورش رو گرفتند...
*اِجتَمَعتِ النساء حولَهُ کَالحَلقَه..." همه اومدند دورش رو گرفتند، بچه ها دستش رو گرفتند گوشه لباسش رو گرفتند...همه با هم یه جمله گفتند:
"اِرحَم غُربَتَنا .." علی به غربت ما رحم کن ..*
خواهرها دورتو میگیرن
میگن به غربت ما رحم کن
میگن بابارو تنها نگذار، به بابا رحم کن
تو اولین دلیل لبخندامی
فرماندهی سپاهِ فرزندامی
خدا به همرات ..
با ناامیدی به تو چشم میدوزم
تو داری دور میشی و من میسوزم
خدا به همرات ..
«علی علی علی علیِ اکبر، عزیزِ بابا»
*یه نگاهی انداخت،
"ثُمَّ نَظَرَ علیه،نَظرَةَ آیِسٍ مِنه .." یه نگاه از سر ناامیدی به پسر انداخت"و اَرْخا عَینَیه وَ بَکاء" شروع کرد های های گریه کردن ..
دلش راضی نشد، دست به آسمان بلند کرد...
صدا زد:
"اَللّهُمَّ اشْهَدْ فَقَد بَرَز اِلیکَ اَشبَهُ النّاس خَلقاً و خُلقاً و مَنطِقاً بِرَسولِک .."
خدا شاهد باش شبیه ترین خلق تو به پیغمبر به میدان میره ..
"و کُنّا اِذا اشتَقْنا اِلی نبیِّک نَظَرنا الیک"
(من از خودم میگم:خدا هر وقت دلم برا مادرم تنگ میشد حسنم رو نگاه می کردم .. هر وقت دلم برا علی مرتضی تنگ میشه، عباس رو نگاه می کنم ..) هر وقت دلم برای پیغمبر تنگ میشد علی رو نگاه می کردم...
"و کُنّا اِذا اشتقنا اِلی نبیِّک نَظَرنا الیه"
دلش آروم نشد،شروع کرد نفرین کردن...
"یَابنَ سعد قَطَعَ الله رَحِمَک کَما قطعْتَ رَحِمی.."
خدا لعنتت کنه ..
از پسر دل برید .. پسر وارد میدان شد .. رجز خوند " َانا علیُّ بنُ الحسینُ بنُ علی"
"فَتَقَدَّم نَحوَ القَوم" اومد مقابل لشگر ..
"َفَقَتَلَ قِتالاََ شدیدا...
"وَ هَلَکَ مِنه کثیراََ...
ثُمُّ رَجَعَ اِلی ابیه..."
برگشت مقابل پدر صدازد :
"یا ابَ العطش قَد قَتَلَنی..."
پدر! تشنگی من رو کشت...
ببین با علی اصغر چه کرد؟ با دخترها چه کرد؟
با عباس چه کرد؟
بابا تشنگی من رو کشت .. سنگینی زره من رو خسته کرد .. یه سوالی پرسید آقا در جوابش چه کرد؟صدا زد "فهل شربتَ ماءٍ مِن س"
جرعه آبی اگر هست من بخورم قدرت بگیرم برم جهاد کنم ..
"فَبَکَت حسین علیه السلام..." آقای ما شروع کرد گریه کردن... "وا غوثاه یا بُنَیَّ مِن اَین آتی الماء..." پسرم از کجا آب بیارم؟
"قاتِل قلیلا..."
یه ذره دیگه بجنگ...
" أسرع الملتقى بجدّك محمّد صلّى اللّه علیه و آله و سلّم..."
چیزی نمونده پیغمبر رو زیارت کنی..
"فیسقیك بكأسه الأوفى شربة لا تظمأ بعدها أبدا..." پیغمبر یه آب گوارایی از کاسه های بهشتی به تو بده که دیگه تشنه نشی .. ولی من میدونم خیلی برای تو سخته...*
میدونم جنگیدن خیلی بی آب سخته
با این جوشن توو گرمای آفتاب سخته
اما آبی نمونده دیگه
حتی یک قطره واسه اصغر
برو میدون که سیراب میشی، از حوض کوثر
یه عده گفتن اومده پیغمبر
دلهرهای افتاد میون لشکر
فدات شه بابا
اما همین که اسمتو فهمیدن
برای کشتن تو نقشه چیدن
چه بُغْضی دارن!
*پسرم! اینا علی رو دوست نداشتن...
علی رو دوست ندارن و دوست نخواهند داشت.. هر چی بهشون گفتم چرا من رو میکشید؟ آخرش گفتند:
"بُغضاً لِابیک.."
ما بابات رو دوست نداریم...*
اگه زخمی برداشتی بیا سمت من
*علی از خدمت بابا برگشت میدان...*
"خَرَجَ الی مَوضِعِ النِّزاع وَ قاتَلَ اَعظَم القِتال.فَرَماهُ
تیری زدند .. علی بیهوش شد روی یال های اسب افتاد .. فقط یک جمله شنیده شد...
"یا ابَتا علیکَ منی السلام"
بابا خداحافظ...
"هذا جدّی یُقرِئکَ السلام"
پیغمبر بهت سلام می رسونه...
پیغمبر یه پیغامی داره...
"وَ یَقولُ لک، عَجّلِ القُدومَ عَلَینا..."
حسین زودتر بیا..
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر..
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
اینجا کار علی تمام نشد..
" فَاحتَمَلَه الفَرَس الی مُعَسکَرِ الاعداء..."
اسب راه رو اشتباه رفت.. خون گلو و پیشانی علی جلوی دید اسب رو گرفت.. به جای اینکه به سمت بنی هاشم برگرده و علی رو بر روی زمین بگذاره ..
"فَاحتَمَلَه الفَرَس الی مُعَسکَرِ الاعداء..."
اسب راه رو اشتباه رفت...
"فَقَطَّعوهُ بِاَسیافِهِم اِرباََ اِرباََ..."
دو طرف ایستادند .. کوچه باز کردند .. گفتند زحمتی نداره .. پیغمبر کربلا داره میاد .. شمشیرها رو بالا بردند .. از جلوی هر کی رد میشد یه شمشیر به قلب حسین می زدند...
فَقَطَّعوهُ بِاَسیافِهِم اِرباََ اِرباََ..."
علی رو ریز ریزش کردند...
اگه زخمی برداشتی بیا سمت من
چرا داری میری خیمهگاه دشمن؟
مراقب خودت باش اینجا
کوچه وا میکنن نامردا
انگار این کوچه وصل میشه به، مدینه بابا
سیلی زدن به گونههای مادر
لگد زدن به آیههای کوثر
بمیرم واسهش ..
توام قدم قدم تو کوچه بردن
با حوصله تنت رو ریز ریز کردن
*آی علی بردنت کوچه ریز ریزت کردند ..
آی مادرم با هزار زحمت بلند شد ..
دنبال حیدر می دوید ..
غلاف شمشیر بالا می آمد .. پایین می آمد .. مادرم علی رو رها نمی کرد ..
در وسط کوچه تو را می زدند
کاش به جای تو مرا می زدند
چرا گوشه چشمت شده کبود
به من بگو مگر علی مرده بود؟!
وای من و وای من و وای من
میخ در و سینه زهرای من ..*
پاشو ای عمرم، تا جون نداده بابا
به پیش چشمام، پاتو نکش رو خاکا
صورت به صورتت میذارم، اما آروم نمیشم بابا
تازه جوونِ من شد پهلوت، شبیه زهرا ..
کنارِ پیکر تو سرگردونم؟!
چه جور تو رو به خیمه برگردونم؟
عزیزِ جونم...
"فَاَقبَل الیه فِتیانِه .."
برگشت سمت خیمه ها صدا زد:
"یا فتیةَ بنی هاشم! اِحمِلوا اَخاکم.."
جوانان بنی هاشم بیایید ..
کنارِ پیکر تو سرگردونم...؟!
چه جور تو رو به خیمه برگردونم؟
عزیزِ جونم ..
چه کرده با تو کینهی این لشکر
نمونده دیگه چیزی از این پیکر
عزیزِ جونم ..
«علی علی علی علی اکبر، عزیز بابا»
شاعر: سید مهدی سرخان
شاعر بند پایانی: محمدرضا رضایی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
Shab08Moharram1400[03].mp3
23.47M
|⇦•رسیده دیگه وقت جهاد اکبر..
#روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج میثم مطیعی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
خدایا شکرت
که محرم رو دیدیم ..
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•حسین ای جان من جانان من..
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حسین ای جان من جانان من
حسین ای دین من ایمان من
حسین ای روح من ریحان من
امیده دلهای بیتاب منو دریاب اباعبدالله
قلبم رو غرق عشقت کن مثه اصحاب اباعبدالله
ای تنها آشنای من غریب ارباب اباعبدالله
یا ثارالله و بن ثاره
زهرا خیلی دوسِت داره
حسین ای ماه من مصباح من
حسین ای عشق من دلخواه من
حسین ای ذکر من همراه من
مثل حر اومدم اینبار ابالاحرار اباعبدالله
از خوابِ غفلت با لطف تو شدم بیدار اباعبدالله
پاتو آقا روی چشم ترم بگذار اباعبدالله
کافر اینجا مومن میشه
ناممکن ها ممکن میشه
یا ثارالله و بن ثاره
زهرا خیلی دوسِت داره
حسین ای راز من اعجاز من
حسین ای شور من آواز من
حسین ای بال من پرواز من
از من نگیر این پرچم رو پناهم رو اباعبدالله
پیرهن مشکی این نور مجسم رو اباعبدالله
علت زنده بودنم محرم رو اباعبدالله
یا ثارالله و بن ثاره
زهرا خیلی دوسِت داره
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_حسین_سیب_سرخی
#روضه_شب_جمعه
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
هییت_قاسم_ابن_الحسن_پیشوا_@seyed_sound315_6.mp3
5.62M
|⇦•حسین ای جان من جانان من..
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چیزی که نمیتوانی
در قیامت از آن دفاع کنی
نه ببین، نه بشنو، نه بگو، نه بنویس ..
«علامه جوادی آملی»
#دو_خط_منبر
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦•صدا صداى حسين ..
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
صدا صداى حسين
ندا نداى حسين
نمان، برو، بشتاب
به كربلاى حسين
بايد كه خودت را برسانى
بايد كه دلت را بتكانى
مولا تو را خوانده مبادا، جا بمانى
يا حسين گفتن كجا، با حسين رفتن كجا
از حسین خواندن کجا، با حسین ماندن کجا
هر كس كه آزاده است
آماده است اماده است آماده است
_
مسير مسير ولاست، مسير مسير بلاست
شهيد شهيد بشود، اگر كه اهل فناست
برخيز كه مولاى تو تنهاست
برخيز كه اين آخر دنياست
برخيز كه در قافلهء عشق، جا مهّياست
لا امام الا حسين، السلام مولا حسين
از ولادت با حسين، تا شهادت با حسين
سفر اگر خطر است، خطر اگر هنر است
هنر به كشتنِ نفس، هنر به ترک سر است
آمادهء بى سر شدن هستى
اى مرد خطر از چه نشستى
بايد بخندى به روى مرگ، بار بستى
عاشقى مشكل بود، كار اهل دل بود
شهد غم شيرين بود، مقصد ديرين بود
شاعر: حسین حاجی
↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#کربلایی_مهدی_رسولی
#روضه_شب_جمعه
#ویژه_ایام_محرم
#اربعین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net
[WWW.SARALLAH-ZN.IR]ma0105089.mp3
11.93M
|⇦•صدا صداى حسين ..
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب دوم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج مهدی رسولی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
حواسمون باشه
از چشم امام حسین نیوفتیم ♥️
#واگویه
🆔 @babolharam_net
🖥 www.babolharam.net
|⇦• وقتی که دید موج عطش...
#قسمت_اول #روضه حضرت عباس علیه السلام اجرا شده شب نهم محرم۱۴۰۰ به نفس سید مجیدبنی فاطمه •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
وقتی که دید موج عطش بی حساب شد
در بین خیمه همهمهی آب آب شد
وقتی نگاه کرد به طفل رباب و دید
از فرط تشنگیش چنین غرق خواب شد
شمشیر را گذاشت سپس مشک را گرفت
ساقی اهل بیت چنین انتخاب شد
*یعنی آقاش ابی عبدالله الان ازش خواسته شمشیرش رو زمین بذاره بره آب بیاره، میگه: سَمْعاً و طاعَتٰا*
بر روی شانه های خود انداخت مشک را
اذن از حسین خواست و پا در رکاب شد
سوی شریعه یک نفس و با شتاب رفت
پشن سرش هم اشک حرم پر شتاب شد
وقتی رسید دست در آب فرات بُرد
تصویر خشکی لب ارباب قاب شد
*حالا به فرات رسیده...*
گفت ای فرات هیج خبردار گشته ای
یک قطره از تو حسرت طفل رباب شد
*هرجوریه باید آب رو ببرم خیمه، من به بچه ها قول دادم آب براشون ببرم، دیگه علی اصغر جونی نداره، دیگه رقیه بی طاقت شده...*
دیگر نبود جای درنگ و نشستنی
*فیض ببرن شهدایی که شب عملیات گفتن رمز عملیات چیه؟ گفتن: رمز عملیات یا قمر منیر بنی هاشمِ، بی اختیار همه قمقمه های آبشون رو خالی کردن، گفتن اباالفضل نتونست آب ببره..*
دیگر نبود جای درنگ و نشستنی
پر شد که مشک از آب، زمان با شتاب شد
*برگشت مشک رو پر از آب کرد، به خودش میگفت: عباس! حالا وقتشه، مادر رُشدت داده، انتظار کشیده تا بتونی غلامی حسین رو کنی، مشک رو وقتی پر کرد با یه امیدی از شریعه داره بیرون میاد*
برگشت پر امید ولی در میان راه
تیری رسید و حیف تمامش خراب شد
خالی شد قطره به قطره امید او
آبی که بود سهم سکینه سراب شد
*هی به خودش میگفت: عباس! هرجور شده باید آب رو برسونی، دستش رو بریدن، هی میگفت: کاش این تیرا فقط به بدنم بخوره، با دندوناش با یه امیدی مشک رو گرفته، همش به فکر بچه های اهل خیمه است، اما یه جا امیدش نا امید شد، حس کرد داره مشک سبک میشه...*
فرمود که مرا بزنید و نه مشک را
خیلی در آن میان اباالفضل عذاب شد
تیری به مشک و تیر دیگر هم به چشم خورد
از اسب واژگون تن عالیجناب شد
دستش به خاک بود و به نامردی اش زدند
دیگر عمود آمد و فصل الخطاب شد
اینجا حسین آمد و افتاد روی خاک
آهی بلند از پسر بوتراب شد
*حالا حسین اومد بالاسر علمدارش، دید دست نداره، هرکی بخواد از زمین بلند بشه باید دستش رو روی زمین بذاره، تا به حال جلوی آقاش اینطوری پاش رو دراز نکرده، هی بازوهای بریده رو روی خاک میزنه تا بلند شه... حسین اومد بالاسرش*
برخیز ای پناه حسین و مخدرات
برخیز که رقیه پر از اضطراب شد
وقتی که خورد اسم رقیه به گوش او
عباس از خجالتش آهسته آب شد
در گریه میان آن دو برادر در آن میان
صحبت ز گوشواره و حرف طناب شد
آمد حسین و گفت سکینه عمو کجاس؟
چیزی نگفت قد خمش خود جواب شد
زینب کجا به یاد اباالفضل ناله زد
آن لحظه ای که وارد بزم شراب شد
*هر کاری حسین داشت، با نگاهش به اباالفضل میگفت، اما حالا چه کنه با چشمی که تیر خورده، توی این همه سال رفقا! تاریخ میگه: نه جلوتر از حسین دیده، نه جلوتر از حسین راه رفته، نه جلوتر از ابی عبدالله نشسته، اما تاحالا از آقاش چیزی نخواسته، همش گفته آقا من غلام شما هستم، چون مادرش ام البنین یادش داد گفت: عزیزای من، من کنیز فاطمه ام، شما هم نوکرای بچه های فاطمه اید، اما رفقا! وقتی حسین اومد کنار بدن عباس، عباس فقط یک بار خواهش کرد، گفت: آقا! سیدی و مولای! یه خواهش ازت دارم...
چیه عباسم؟ گفت: آقا! اگر میشه من رو سمت خیمه ها نبر... چرا عزیز دلم!؟ آخه از روی سکینه خجالت میکشم...*
*↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』
ــــــــــــــــــ
‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال #جایز نبوده و مصداق بارز #حق_الناس می باشد.
#hardrevenge
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#روضه_حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
↜ وب سایت↶
www.babolharam.net
✓ سروش ↶
http://sapp.ir/babolharam_net
✓ ایتا ↶
https://eitaa.com/babolharam_net
✓ تلگرام ↶
https://t.me/babolharam_net