eitaa logo
کانال ‌متن روضه
88هزار دنبال‌کننده
819 عکس
496 ویدیو
71 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•تو این شبِ تاریک... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم 99 به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● تو این شبِ تاریک، ستاره مبهوته خواب می دیدم بازم، سرم رو بازوته تقصیر من نیست که، اشکم سرازیره یادِ تو می افتم، خواب از سرم میره کجای دنیا، اینطوری بابا، جوابِ اشک و میدن جلو چشایِ، عمه سرت رو، روی زمین کوبیدن کسی نمی پرسه، از حال و احوالش پروانه ای رو که، سوخته پر و بالش ممنون تو هستم، که اومدی پیشم غصه نخور بابا، خودم فدات میشم اهالیِ شام، به دخترِ تو، مگه امون می‌دادن تو کوچه بازار، هی با اشاره، منو نشون می دادن حسين... من و ببر بابا، دورِ تو مي گردم چشام نمي بينه، عمه رو گم كردم يادم ميره دردِ، پارگي گوشم وقتي سَرِ خونيت، باشه تو آغوشم يه نانجيبي اومد تو خيمه، گوشواره هامُ بُردش نديدي بابا، چه وحشيونه، خلخال پامُ بُردش اون بي حيايي كه، كشيده گيسومُ دستايِ سنگينش، شكسته اَبرومُ تا ديد عموم رفته، حرفايِ بد ميزد كارش فقط اين بود، به من لگد ميزد از ترس و وحشت، لُكنت گرفتم از وقتي رفتي رقيه ات سامون نداره * " يا أبتاه! مَن ذا الذي خَضَّبَكَ بدَمائك؟"بابا! محاسنت خوني شده"يا أبتاه! مَن ذا الذي قطع وَريدَك؟" بابا! رگ هايِ حنجرت رو كي بُريده؟...* خيلي غمت واسم، سخته و سنگينِ خولي رسيد ديدم، سرت تو خُرجينِ خسته شدم بابا، از زندگيم سيرم سه ساله ام اما، ببين چقدر پيرم كسي نفهميد، بينِ خرابه من چي كشيدم خسته شدم از اين همه دوري،ديگه بُريدم *ان شاءالله راه كربلا امسال باز باشه، بريم ازطرف بي بي، رو به رويِ شش گوشه سلام بديم...ياد كنيم شهدايِ مدافعِ حرم رو، ياد كنيم بچه هايي رو كه بابا ندارن...خيلي مراقبت كن تويِ مهموني ها، حضرت آيت الله مرعشي، تويِ يك مهموني بچه هاش رو صدا زد، گفت: بچه ها! اون بچه اي كه اونجا نشسته بابا نداره، خواستيد من رو صدا بزنيد، بابا نگيد، دلش ميگيره... يكي از مداحان اهلبيت تعريف ميكنه، ميگه: من رو دعوت كردن مراسم تقدير از رزمندگان مدافعِ حرم، ديدم همه ي رزمنده ها با لباسِ نظامي نشستن، دونه دونه بچه هاشون ميرن بالا با بابا، يه دختر بچه ميكروفن رو ميگيره شعر ميخونه، همه براش دست ميزنن بهش جايزه ميدن،يكي ديگه قرآن ميخونه بهش جايزه ميدن، يكي دعاي فرج ميخونه،نگام افتاد به يه دخترِ چهار پنج ساله ديدم چشماش كاسه ي خونِ، گفتم: عمو! تو چرا نميري شعر بخوني؟ گفت: من بابا ندارم، من بابام شهيد شده، اينا كه ميرن بالا شعر ميخونن به خاطر باباشون ميرن، گفت: عصباني شدم رفتم بالا ميكروفن رو گرفتم، اون دخترِ شهيد رو هم با خودم بردم، گفتم: اين بچه شهيده، كسي صداش نميزنه، ميكروفن رو گرفتم يه شعر خوند، نه تنها همه براش دست زدن، ديدم همه ي بچه هايي كه هديه گرفته بودن اومدن بالا گفتن: هديه ي ما مالِ تو... من بميرم برا رقيه، گفت: عمه! اين بچه ها كجا دارن ميرن، گفت: عمه اينا دارن ميرن خونه هاشون، گفت: عمه! مگه ما خونه نداريم... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•اگر سنگِ مسی را ... روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اگر سنگِ مسی را کوه زر کردم ضرر کردم اگر اینگونه خود را معتبر کردم ضرر کردم منم آن تآجرِ یوسف فروشی که، نفهمیدم در این بازار سودی هم اگر کردم ضرر کردم من از “اِلّا جمیلا” یی که زینب گفت، دانستم به غیر از پرچمت هر جا نظر کردم ضرر کردم مرا جز بی قراری در هوای تو ، قراری نیست بجز خاک تو هر خاکی به سر کردم ، ضرر کردم "لَفی خُسری" که حق گفته، بُوَد توصیفِ حال من که یک لحظه بدونِ روضه سر کردم ضرر کردم به غیر از خاطراتِ راهِ تو ، وِرد زبانم نیست به غیر از کربلا ، هر جا سفر کردم ضرر کردم نکیر و منکر از من هر چه پرسیدند یادم رفت بجز نام تو هر نامی ز بر کردم ضرر کردم :عمران بهروج *حضرت آیت الله نخودکیِ اصفهانی از دنیا رفت، خوابش رو دیدن، گفتن چه خبر؟ گفت: وقتی همه رفتن، نکیر و منکر اومدن ازم سئوال کنن، گفتن: "مَن رَبُّک؟"گفتم: "الله جَلَّ جَلاله" دوباره پرسید:"مَن نَبیُّک؟مَن کِتابُک مَن دینُک"جوابشون رو دادم"مَن اِمامُک" گفتم:علی، گفت: خوب بعدی، گفتم:امام حسن، گفت: بعدی، گفتم: امام حسین، میگه: تا گفتم امام حسین، گریه ام گرفت، رو کرد به اون یکی گفت: ولش کن، حسابش با امام حسینِ... آقا! حسابِ منم خوت بردار، یادتِ شیطنت می کردی، میگفتن:بابات بیاد مدرسه، می گفتیم: من رو کتک بزن من جلو بابام خجالت میکشم، یه روزی بشه بگن اربابت بیاد، آقا من سرم رو میندازم پایین میرم طرفِ جهنم، من از خجالتِ گناهام تو چشمِ اربابم نمی تونم نگاه کنم... امشب شبِ حضرتِ زینبِ، شیخِ سامرایی تعریف کرده بود برا حضرتِ آیت الله سیبِویه، گفته بود من امام زمان رو سامرا دیدم، آقا فرمودن، شیخِ سامرایی! به شیعیان ما بگید برا من دعا کنن، گفتم:آقاجان! همه شما رو دعا میکنن، فرمود: بهشون بگو: خدا رو به عمه جانم زینب قسم بدن، وقتی خدا رو به حضرت زینب قسم بدی دستِ رَد نمیزنه...* زینب زینب زینب کنزِ حیا زینب، جانِ وفا زینب زینب زینب زینب درد آشینا زینب، غرقِ بلا زینب *سوریه که بری، وقتی وارد حرم حضرت رقیه سلام الله علیها میشی، دیگه زانوهات توان نداره، اشکات بی اختیار میاد، اما وقتی میری وارد حرم حضرت زینب میشی، مبهوت میشی، میگی: برا کدوم روضه هات گریه کنم؟زینب که بچه بود، چادر نمازِ مادرش رو سر می کرد، از چهار پنج سالگی بی مادر شد، مادرِ خونه شد...* زینب زینب زینب درد آشینا زینب، غرقِ بلا زینب *کنارِ بستر باباش امیرالمؤمنین بوده، زینب زینب زینب، کنار داداش حسنش، کربلا، گودی قتلگاه بوده، زینب زینب زینب،اسارت رفته، خرابه ی شام بوده، کوفه بود، زینب زینب زینب، بدترینش رو بگم؟کاخِ یزید، زینب زینب زینب، رقاصه ها دارن میرقصن، نوازنده ها دارن مینوازن، دخترِ علی رو وارد کردن.... دوتا پسر داره خانوم زینب، وقتی خبر شهادت علی اکبر رسید، خبر شهادت حضرت قاسم رسید، بچه هاش رو آماده کرد، بچه ها دیگه نوبتِ شماست،دایی خیلی تنها شده... مادرِ شهید کشوری تو خاطراتش میگه خودم موهایِ بچه ام رو شونه زدم، خودم سُرمه کشیدم، گفتم برو، تو رو میسپرم به امام حسین... زینب بچه ها رو آماده کرد ولی خودش نرفت، از گوشه ی خیمه نگاه کرد، دید بچه ها رفتن برگشتن، گفتن: دایی به ما اجازه نمیده، فرمود: ناراحت نباشید،خودم می دونم چیکار کنم، چادر سر کرد حرکت کرد رفت...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•نیوفته تو چشمات... روضه و توسل به طفلان حضرت زینب سلام الله علیها اجرا شده شب چهارم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● نیوفته تو چشمات، نگاهِ حزینم بمیرم ولی بی کَسیت رو نبینم اگه اِرباً اِربا شده اکبرِ تو هنوز دو فدایی داره خواهرِ تو گرفتارِ سر نیزه ها دیدمت گرفتم تو آغوش و بوسیدمت اگه هدیه هایِ من و رد کنی به پهلو شکسته قسم میدمت حسین جان،حسین جان حسین جان،حسین میرن تا به صحرا، بشن فرشِ راهت نیوفته به گودال، یه وقتی نگاهت میرن تا ببندن، چشِ کوفیارو میرن تا نبینه، کسی دخترارو میرن تا نبینن، رو دستم طناب من و دلِ شکسته تویِ اضطراب میرن تا نبینن من و با سَرِت میارن تو بازار و بزمِ شراب *دو تا بچه هایِ حضرت زینب شهید شدن، امام حسین دوتا بچه ها رو آوُرد تو خیمه، اما زینب بیرون نیومد، بعداً که برگشتن مدینه، شوهرش حضرت عبدالله سئوال کرد: خانوم! شنیدم وقتی جنازه ی بچه هامون رو آوُردن بیرون نیومدی، چی شده بود، بچه هام چیزی گفتن؟ نه عبدالله! نمک به زخم دلم نزن، عبدالله! نگاه کردم دیدم آقام داره خجالت میکشه، گفتم: اگه چشمش به چشمِ من بیوفته، نخواستم امامم خجالت بکشه...* دیدی میوه هایِ دلم رو بُریدن دیدی جسم شون رو، به نیزه کشیدن دیدی زیرِ آفتاب، همه جسمشون سوخت تن هاشون رو نامرد، با نیزه بهم دوخت چشام سیلِ اشکِ، دلم غرقِ خون میدونی برام سختِ داغِ جَوُون دیدی که چه جوری زیرِ دست و پا بهارِ من و نیزه کرده خزون *زینبی که برا بچه های خودش از خیمه بیرون نیومد، اما تا صدا ناله ی امام حسین بلند شد: " وَلَدی علی!علی!علی!" آخه میگن: امام حسین تو کربلا یه جا خیلی داد زد، اونم کنارِ بدنِ علی اکبر بود، هی صدا میزد:" وَلَدی! وَلَدی!..." همین زینبی که برا بچه هاش بیرون نیومده بود، دیدن داره سینه زنون میاد، هی میگه: وای برادرم، وای علی اکبرِ حسینم، وای عزیزِ برادرم...اینجا زینب خودش رو رسوند حسین رو نجات داد،علما میگن: اگه زینب نبود، شاید حسین همون جا جون میداد، یه جایِ دیگه هم زینب خیلی کمک داد، دید حسین صورت رو کفِ پایِ مادر گذاشته، آخه پسر برا مادر میمیره... یکی از علما میگه: یک جوانی اومد به من گفت: چرا شما هیئتی ها اینقدر گریه می کنید، گفتم: بشین برات یه قصه بگم، پیغمبرِ ما یه دختر داشت، این دختر باردار بود، تو کوچه میرفت، جلوش رو گرفتن،جلو چشم بچه اش سیلی به صورتش زدن، که امام صادق میگه: گوشواره تو گوشِ مادرِ ما زهرا شکست، میگه: دیدم این جوان داره گریه میکنه، گفتم: دیدی؟ دیگه به من نگو گریه نکن... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•از چشم،‌ گریه ماند... روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ" "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" از چشم،‌ گریه مانَد و از گریه عزتش از جام، باده مانَد و از باده لذتش فرمود اما‌مِ صادقِ ما، روضه جنت است دنیا جهنم است، برو سمت جنتش ما را حسین، بهر خودش انتخاب کرد *دنیا حساب و کتاب داره، دستِ خودت نبوده بیایی روضه، یه مهمونی تو خونه ات بخوای بدی حساب میکنی کی بیاد،چه کسی نیاد، مگه میشه این روضه ها بی حساب و کتاب باشه...* ما را حسین، بهر خودش انتخاب کرد اینجا کسی نیامده، اِلا به دعوتش عرفانِ ناب چیست؟همین گریه بر حسین صدسال فیض ریخته در نیم ساعتش *چندتا جوان اومدن محضرِ آیت الله مرعشی نجفی، گفتن: آقا! مارو موعظه کنید، فرمود: الگویِ شما باشه حضرت آیت الله مجتهدیِ تهرانی، ببینید اون چیکار میکنه، هر کار میکنه شما هم انجام بدید، اومدن محضر آیت الله مجتهدی گفتن: حاج آقا مارو نصیحت کنید، فرمود: من هرچه دارم از گریه ی بر امام حسین دارم، من هر چه دارم از سینه زنی دارم...* تا زنده ای به هرنفسی یا حسین‌بگو فردا میان قبر تو هستی و حسرتش *تویِ قبر هی التماس می کنید که یه مُحرم به من فرصت بدید فایده نداره، یه بارِ دیگه من برم کربلا، ندا نمیرسه به هیچ وجه، چهل سال، سی سال وقت داشتی...* صدبار قهر کردم و دنبالم آمده ماندم دگر چکار کنم از خجالتش آنکس که کار کرد برایِ عزایِ او حتی عبادت است،دَمِ استراحتش خونِ حسین، قاطیِ کرببلا شده صد مرده زنده میشود از بویِ تربتش *گفت: حاج آقا!مگه تربت نمیگن جایی است که خونِ اباعبدالله ریخته شده؟گفت:آره درسته، گفت: پس چرا به تمام خاکِ کربلا میگن: تربتِ کربلا؟ گفت: اون ده تا اسبی که اومدن، خونِ اربابِ مارو فرسنگ ها بُردن...* جان داشت و به خیمه او حمله ور شدند فَابكِ عَلَي الحُسَين شکستند حرمتش * اربابِ ما دست گرفت به نیزه بلند شد، گفت: من هنوز زنده ام...امام زمان اینجوری سلام میده:" أَلسَّلامُ عَلى مَنْ هُتِکَتْ حُرْمَتُه" سلام به اون آقایی که حرمتش رو شکستن... امشب شبِ عبدالله بن الحسنِ، اونایی که بچه یتیم بزرگ میکنن می فهمن، بچه ای که بابا نداره امیدش به عموشِ، عبدالله زیرِ سایه ی عمو بزرگ شده، عبدالله از همه بیشتر شاهد بود که حُرمت امام حسین شکسته شد، تویِ شهدایِ کربلا تنها شهیدی است که زمین خوردنِ ارباب رو دید، باباش هم همین جور، شاهدِ زمین خوردنِ مادر بود... ابی عبدالله دستِ این بچه رو گرفت، داد دستِ حضرتِ زینب، فرمود: این امانتِ برادرمِ، اما عبدالله دستش رو از دست عمه جانش کشید، خودش رو رسوند کنارِ ابی عبدالله تویِ گودیِ قتلگاه،روضه ی عبدالله روضه ی مقتلِ، اومد کنارِ عمو، گفت: عمو!:* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦• شلوغیِ گودال... روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلاماجرا شده شب پنجم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● شلوغیِ گودال، کرده پریشونم نگو نیام پیشت، عمو نمی تونم الان که دارم این، صحنه رو می بینم انگار که پاهاش رو، گذاشته رو سینم دیدنِ اشک و گریه ی عمه، برام عذاب و رنجِ برات بمیرم، چرا موهاتُ، گرفته تویِ پنجه کی قبلِ من اینجا، بالا سرت بوده محاسنِ خاکیت، چرا خون آلوده برایِ یک بوسه، رو بدنت جا نیست خوب شد عمو جونم، رقیه اینجا نیست بال و پرت کو؟ برگ و برت کو؟ هر چی که داشتی بردن دیدم یه لشکر، ریخته سَرِ تو غریب گیر آوُردن نفس بکش تا که، نفس بگیرم من گلوت چرا زخمِ، برات بمیرم من رحمی تویِ قلبِ، این قومِ ظالم نیست رو بدنِ پاکِت، یه جایِ سالم نیست * تو بغلِ عمو افتاده، دستش همه جدا شده...* صدات گرفته، از بس تو گودال فریاد زدی وای مادر تا نیزه رو زد، به عمقِ پهلوت تو داد زدی وای مادر *دیدن صدایِ یه ناله میاد، هی میگه:"یا بُنَّیَ!" حسینِ من" بُنَیَّ قتلوک ، ذَبَحوک ، و مِن الماء مَنَعوک”...عبدالله تنها شهیدی بود زمین خوردنِ عمورو دید، باباش هم تنها کسی بود که زمین خوردنِ مادر رو دید، آخه بهش می گفتن:حسن جان! تو پسرِ بزرگِ این خانواده ای، تو باید بقیه رو آروم کنی، خودت بیشتر از همه گریه می کنی، می گفت: اون صحنه ای که من دیدم بقیه ندیدن..* مَردَکِ پست که عُمری نَمَکِ حیدر خورد نعره زد بر سر مادر، به غرورم برخورد ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد *حسن،حسن....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•مانند مویت شد پریشان... / و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● "اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ" "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن" مانند مویت شد پریشان روزگارم نامت دلیلِ گریه ی بی اختیارم مثل جوان از دست داده، وقتِ گریه تا هفت خانه میرود داد و هوارم *هر کی هر چی میخواد بگه،بگه، تکلیفِ مارو امامِ صادق مشخص میکنه، امام صادق فرمود:" نوحوا علی الحسین نوح الثکلی علی ولدها " برا جدِّ ما مثلِ مادرایِ جوان مُرده گریه کنید.* در روضه وقتی که نگاهم کرده باشی مانند اسپندِ عزایت بی قرارم *دیدی بعضی وقت ها حالت فرق میکنه، توی جلسه که میآیی قلبت سنگینی میکنه، هنوز جلسه شروع نشده، نگاهت میوفته رویِ دیوار، می بینی نوشته شده "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ" آروم آروم بارون از چشمات میاد* پایِ پیاده آمدم پایِ مزارت تا که بیآیی بعدِ مرگم به مزارم در لحظه ی آخر نگاهِ آخرم‌ گفت من میروم اما دلم‌ را میگذارم با داغِ شش گوشه کشیدی گوشِ من را در فصلِ پاییزِ فراق ، ابرِ بهارم تنها به شوقِ دیدن ماهِ محرم هر روز دارم روزها را میشمارم بدجور فقرِ معنوی دارم کمک کن در روضه کاری داشتی دنبالِ کارم وقتی تو را زهرا به این بانو سپرده من هم خودم را دست زینب میسپارم *مادری که نگرانِ جوانت هستی، میگی برا بچه ام دعا کن، دستش رو بذار تو دستِ حضرتِ زینب...* مقتل نوشته خواهرت اینگونه فرمود: ای وای باقیمانده ی ایل و تبارم *دیگه از برادرم چیزی نمونده...* از آن زمانی که سرِ تو سنگ خورده سنگِ صبورم دائماً سردرد دارم *شبِ حضرتِ قاسمِ، تویِ شهدایِ کربلا، همه رو اول سر بریدن، بعد سوار اسب شدن، رو بدن تازوندن، اما بدنِ حضرت قاسم برعکس شد، تا افتاد رو زمین عمو رو صدا زد، ابی عبدالله حرکت کرد، تا دیدن آقا داره میاد، همه پا به فرار گذاشتن، از رویِ بدنِ حضرتِ قاسم رد شدن...وقتی ابی عبدالله اومد دید قاسم داره پاهاش رو رویِ زمین میکِشه...امانتِ برادرم...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•نکش پا رو خاکا... / و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● نکش پا رو خاکا، جلو چشمِ دشمن لبت غرقِ خونِ، همه هستیِ من به دامادیِ تو، ندارم امیدی زیرِ سُمِّ اسبا چه قدی کشیدی پُر از زخمِ کاریِ رویِ پیکرت تو دستایِ کی بوده مویِ سَرِت؟ دلِ آسمون از غمِ تو گرفت بمیرم برا دلِ مادرت بمیرم عمو جون، چرا وا شد اَبروت بمیرم که نیزه، نشسته تو پهلوت جایِ تیغ و تیرِ رویِ پیرهن تو چرا پاره پاره است، تمومِ تَنِ تو جلو چشمِ من،دست و پا میزنی چرا مادرم رو صدا میزنی داری می بینی چقدر بی کَسَم تو آتیش به هستیِ ما میزنی می گردم پیِ تو، میونِ غبارا تنت رفته زیرِ، پایِ نیزه دارا با این زخمِ پهلو، با این زخمِ سینه میوفتم دوباره، به یادِ مدینه می بینم که دستت شکسته ولی من این لحظه ی سخت و سر می کنم با این ناله های دَمِ آخَرِت یادِ ناله ی پشتِ در می کنم *فضه بیا بچه ام رو کشتن...گفت: از یکی از مراجع سئوال می کنن، مگه امیرالمؤمنین تو خونه نبوده؟ چرا گفته فضه بیا؟ میگن اون عالم گریه شد: گفته چرا بوده، اما بی بی یه کارِ زنونه داشته...بچه ام رو کشتن... کربلا امام حسین اومد بالا سَرِ یه سینه شکسته، مدینه علی اومد بالا سَرِ یه سینه شکسته، حالا علی چی میگه:...* روزِ عروسی مون، بهم یه قول دادی کنارِ من باشی، تو گریه و شادی ولی تو رفتی و موندم تک و تنها قسمت بوده باشم، علیِ بی زهرا *اگه پهلوون رویِ زمین بیوفته خیلی سخته، علی دیگه زانوهاش توان نداشت...* زخمِ زبون و خنده ی دشمن،دلم رو پُر زغم کرد بغض حسن با گریه ی دشمن، پشتِ علیت رو خم کرد مگه یادم میره، بچه ها ترسیدن به زخمِ ما مَردم، نمک می پاشیدن اینقدر زدن تا که، تو یاسِ پرپر شی میخِ در هم نگذاشت، دوباره مادر شی همه می دیدن، میونِ کوچه،شالِ من و تو دستات زمین می خوردم، زمین می خوردی، علی فدایِ زخمات حرارتِ میخ و تیزیِ این مسمار تو رو اذیت کرد، بینِ در و دیوار خودم دیدم قاتل، لگد به اون در زد بینِ دَر و دیوار، تو رو با خنجر زد جلویِ چشمام، غلافِ شمشیر، میخورد به رویِ بازوت رحمی نکردن، به محسنِ تو، دیدم شکسته پهلوت زندگی مو دیدی، چطوری شد غارت بهم بگو خانوم، چی شده گوشواره ات؟ تو کوچه راتو بست، حرفِ فدک میزد حسن بهم گفته، تو رو لگد میزد می گفت که دیدم از ضربِ سیلی، مادر زمین خورد همش می خندید، وقتی که مادر، چشمش نمی دید تو گُل بودی، نه وقتِ پرپرت بود جوان بودی، نه وقتِ مُردنت بود جوان بودی میانِ، نوجوانان نه وقتِ زیرِ گِل خوابیدنت بود ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•یه دریای اشک ... و توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام اجرا شده شب هفتم محرم ۹۹به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● یه دریایِ اشکِ، تو چشمم برا تو چه جوری ببوسم، کویرِ لباتو تمومِ نفس هات، بُریده بُریده الهی بمیرم، که رنگت پریده *دارم میرم آب برات بگیرم...* رویِ دستِ من دست و پا میزنی پریشونی و خسته و نیمه جون یا لب هات رو اینقدر بر هم نزن یا که، اَشهَدِ مادرت رو بخون برا بارِ آخر، تو چشمام نگاه کن یه فکری برایِ منِ بی پناه کن مثه اَبر و بارون، رو لبهات می بارم من هر جوری باشه، برات آب میارم شبیه عَلَم، رویِ دستِ منی برایِ رسیدن به آبِ فُرات می دونی چی اومد، به حالِ دلم دیدی از کی منت کشیدم برات؟ * امام زمان در ناحیه مقدسه میگه: " السَّلامُ عَلَى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیع المَرمِیِّ الصَّریع" یعنی سلام بر اون طفل شیرخواری که رویِ زمین افتاد، مقتل نویس ها میگن: شاید این سلام منظورش اینه: بچه از بغلِ بابا پرت شد افتاد رویِ زمین...* توانی برایِ نفس های من نیست سه شعبه جوابِ تقاضایِ من نسیت *من گفتم برید آبش بدید...آب نخواستم...* با این التهاب و با حالِ خرابُ چه جوری بدم من جوابِ ربابُ میرم پشتِ خیمه که خاکت کنم خجالت کشیدم از این حالِ تو امام حسین به خودش می گفت: من چه جوری جوابِ رباب رو بدم، دلش شورِ رباب رو میزد، یه وقت رباب اومد، همه منتظرن بره سراغ بچه، میگه دست گذاشت رو شونه ی حسین، گفت: آقا! سَرِ شما سلامت، غصه ی من رو نخور، فقط خاک روش نریز، آقا رفت عقب، مادر اومد کنارِ قبر...* باید جایی خاک کنم، که کسی با نیزه نگرده به دنبالِ تو *گفت: امیر! دقیقاً همین جاها بود، دیدم حسین داره قبر میکنه. گفت: نیزه بده معلوم میشه، شروع کردن نیزه زدن تویِ خاک، یه دفعه بچه با نیزه بالا اومد...این شعر برا بعدِ روزِ عاشوراست، ببین رباب چه جوری با طفش حرف میزنه...* چرا قهری مگر تقصیر دارم بِجایت در بغل زنجیر دارم کفِ آبی فقط خوردم عزیزم بیا از نیزه پایین شیر دارم دلم مِیلِ دو اَبروی تو دارد ببین که شانه‌ام مویِ تو دارد در آغوشم فقط پیراهنِ توست لباس تازه‌ات بویِ تو دارد مرا آزار با زنجیر می‌داد به من نان‌خشک با تحقیر می‌داد زنِ شامی دلم سوزاند وقتی کنارم طفل خود را شیر می‌داد دوباره روضه می‌گیرم عزیزم در این ویرانه می‌میرم عزیزم دوباره حرمله رد شد از اینجا دوباره خشک شد شیرم عزیزم فقط لالا کنم لالا بخوابی ندارم غصه دیگر تا بخوابی از آغوشم جدا گشتی و رفتی که رویِ سینه‌ی بابا بخوابی عبا را روی تو افکند بابا دلش را از غمت آکند بابا چنان با تیر چسبیدی به قلبش تو را از سینه‌ی خود کَند بابا ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•دست من غیر عبایِ تو... روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ،اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن دست من غیر عبایِ تو عبایی نگرفت پَرِ من جز درِ این خانه، به جایی نگرفت دستِ حسرت به سرش تا به ابد خواهد زد هر که پیشِ کَرَم ات ظرف گدایی نگرفت *هر کی گدایِ تو نشه ضرر میکنه،هر کی دَرِ این خونه و خانواده نیاد پشیمون میشه، بذار الان بخندن بهت، بذار نصیحتت کنن، یه روز میان دَرِ خونه ات در میزنن، التماست میکنن، حالا چه این دنیا، چه اون دنیا، میگن سفارش من رو به اربابت بُکُن...از بزرگتر ها مون بپرسیم، کسی رو میشناسید رفته باشه دَرِ خونه ی امام حسین پشیمون شده باشه؟...* مادرت جامه ی مشکی به تنم کرد حسین نوکرِ تو سَرِخود رختِ عزایی نگرفت *اگه فکر میکنی خودت پیرهن سیاه تنت کردی، والله اشتباست، اگه فکر میکنی خودت امروز با پا خودت اومدی برا علی اکبر گریه کنی،والله اشتباه میکنی، همه چیز حساب و کتاب داره...* حسرت قُبّه ی تو می کُشد آخر او را پدرم پیر شد و کرببلایی نگرفت *اونایی که باباتون هنوز کربلا نرفته، اونایی که باباشون از دنیا رفته همین الان براش دعا کن، بگو: آقا! بابام کربلا نرفت، الان زیرِ خاک خوابیده، امشب دعوتش کن بیاد سَرِ سفره ی شما...هی گفتم ان شاءالله خودم می برمش، هی گفتم: بابا! اربعین خیلی کِیف داره، گفتم: بابا! از نجف تا کربلا بغلت می کنم می برمت* حسرت قُبّه ی تو می کُشد آخر او را پدرم پیر شد و کرببلایی نگرفت نیزه ای که تهِ گودال سنان داشت به دست کاش می شد بنویسند به جایی نگرفت بردیا محمدی *عاشورا شاید نشه بگم،بذار امشب بگم که شبِ جوُوناست...سنان با نیزه واردِ گودیِ قتلگاه شد، دید ابی عبدالله داره لبهارو بهم میزنه، گوش داد ببینه چی میگه، دید آقا میگه"الهی رِضاً بِرِضِاک" سنان عصبانی شد، گفت:بیچاره اش کردیم، دوباره داره میگه: خدایا راضی هستم به رضایتِ تو، چنان نیزه رو واردِ دهان آقا کرد... شبِ علی اکبرِ، خدایا! بحق علی اکبر، همه ی جوونهارو عاقبت به خیر کن، دعاهای پدر و مادرشون رو در حقشون اجابت بفرما، روضه ی علی اکبر سه تا معما داره، معمای اول: تو اون اوضاع چی شد علی اکبر بر گشت گفت: بابا! تشنه ام؟مگه علی اکبر نمی دونست آب نسیت؟ چون دید بابا خیلی بی تابی میکنه، برگشت گفت: بابا تشنه ام، یعنی بابا! زود باش، اگه میخوای بغلم کنی، دیگه فرصتی نداریم... معمای دوم، امام حسین تویِ تاریخ زیاد داره گریه کرده، مدینه گریه کرد، کنارِ امام حسن گریه کرد، که حتی امام حسن آرومش کرد، ، کوفه کنارِ بدنِ باباش علی گریه کرد، علقمه گریه کرد، اما فقط یه جا نوشته آقا داد زد، اونم کنارِ علی اکبربود، تا صدای ناله ی علی اکبر بلند شد، خودش رو رسوند کنارِ علی...فقط همین رو بگم: صبر نکرد اسب برسه، خودش رو ازرویِ اسب پرت کرد رویِ زمین، تمام مقاتل میگن: با سَرِ زانو اومد جلو....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•دقم دادن جانم را گرفتن... روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم ۹۹به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دقم دادن جانم را گرفتن همه تاب و توانم را گرفتن جوانی داشتم، خوش قد و بالا فلک دیدی جوانم را گرفتن فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد علیِ اکبر، علیِ اصغرم شد برایش کوچه وا کردن، ای وای چقدر اکبر شبیه مادرم شد به چشمِ خود خزانش را نبیند غمِ آرامِ جانش را نبیند دعا کردم سَرِ نعشِ جوانم کسی داغِ جوانش را نبیند *شروع کرد داد زدن، مقاتل میگن: ضجه زد امام حسین،" صاحَ الاِمام، سَبْعَ مَرَّات" هفت بار داد زد" وَلَدی! وَلَدی!...* علیِ بابا! " یا ثَمَرَةُ فُؤادی!" ای میوه ی دلم! علی!علی!...* گُلی که خودم دادم پیچ و تابش *چقدر براش زحمت کشیدم، پسر بزرگ نکردم که دست و پا بزنه...* گُلی که خودم دادم پیچ و تابش به آبِ دیدگانم دادم آبش به درگاهِ الهی کی روا بود گُل از ما دیگری گیرد گُلابش *اِرباً اِربات کردن بابا، قصاب های عرب یه تیکه گوشت رو خیلی تیکه تیکه میکنن، میگن:" اِرباً اِربا"...* امان از ضربه با شدت، علی جان! تو را کُشتن با سرعت، علی جان! شبیه فاطمه مادر بزرگت زمین خوردی تو با صورت، علی جان! علیِ اکبرم! دردت به جانم نَبیِّ دیگرم، دردت به جانم *اینقدر شبیه پیغمبر بود، اینقدر شبیه حضرتِ زهرا بود، هر وقت ابی عبدالله دلش برا مادرش تنگ میشد، میگفت: علی اکبر چند قدم جلوم راه برو..* علیِ اکبرم! دردت به جانم نَبیِّ دیگرم، دردت به جانم نکش پا بر زمین، در پیشِ بابا عزیزِ پرپرم، دردت به جانم *میگه: ابی عبدالله تا رسید، دست کرد در دهانِ بچه اش، لخته ی خون در اومد، شروع کرد آخرین نفس هارو کشیدن، صورت رویِ صورتِ بچه اش گذاشت...* بنازم لحنِ بابا گفتنت را نکش از دستِ بابا دامنت را نشستم رویِ خاک وبا تحیُّر تماشا میکنم جان کندنت را *اما معمای سوم، هر شهیدی رویِ زمین می افتاد، امام حسین خودش هر جوری بود، کشان کشان می آوُرد خیمه ی دارُالحرب، اما از کنارِ علی اکبر دستِ خالی برگشت، چرا؟ دو تا دلیل داره، دلیل اول اینه، تا اینجا هم خودش رو به زور کشوند، تا اینجا هم با زانو اومد، دلیلِ دوم این بود، هر جایِ بدنِ علی اکبر رو می گرفت، اعضایِ بدن از هم جدا میشد، تویِ دین ما میگن: نباید به بدنِ جنازه بی احترامی بشه، آقا دید بدن داره پاره پاره میشه، همون جا گذاشت و برگشت...هر گوشه ی بدن رو می گرفت جدا میشد، لذا صدا زد: جوانانِ بنی هاشم بیایید...من تنها نمی تونم...یه بدنِ دیگر رو هم اصلا آقا نبُرد، اونم بدنِ اباالفضل بود، اخه خودش گفت: من رو نبر، من به بچه هات وعده ی آب دارم.... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•پر افتخار و دلیرانه... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● پر افتخار و دلیرانه مَشک را برداشت عجیب حال و هوایِ نبرد در سر داشت پیمبری که وجودش پر از شهامت بود نه مَشک، بلکه به دوشش غمِ رسالت بود *امامم گفته برم آب بیارم، حرفِ امام نباید رویِ زمین بمونه...* سوارِ اسب شد و علقمه صدایش کرد و با بهانه ی آب از حرم جُدایش کرد چو کشتی آمد و دریا برای او وا شد چو شیر زد به دل روبهان و غوغا شد چه شوکت و چه جلال و اُبهتی دارد چه منظری ، چه جمالی ، چه هیبتی دارد همین که دیده به سمتِ سوار می کردند قرار نه ، همه لشکر فرار می کردند هنوز دشمنِ دین ترسِ از علی دارد حسین بینِ سپاهش عجب یلی دارد کنارِ علقمه تا چشمِ او به آب افتاد میانِ قابِ دستِ عمو ، کودکِ رباب افتاد *روضه ی قمر بنی هاشم، یه روضه ی خانوادگی است، یعنی چی؟ یعنی مردا گریه میکنن، چون میدونن خجالتِ زن و بچه یعنی چی، خانم ها گریه می کنن، چون می دونن بی تابیِ بچه یعنی چی...دخترا گریه می کنن چون می دونن بی پناه شدن یعنی چی، پسرا گریه می کنن چون غیرتی هستن...* به آب زد دلِ مشک و به لرزه آمد دشت ولی به صحنه ی برگشتنش ، ورق برگشت * تا اومدنش همه چیز خوب پیش رفت...اما برگشتنش همه چیز عوض شد، مگه چی شد؟...* کمندِ فصلِ زمستان به ساقه اش پیچید یکی به دستِ تبر، شاخ و برگِ او را چید کمینِ باد خزان ، راهِ رفتنش را بست ز روی اسب زمین خورد ، بی سپر ، بی دست *یادته قدیما، روضه خونا چه جوری روضه می خوندن؟ میگفتن: هر کی بخواد از بلندی رو زمین بیوفته، دستش رو رویِ صورتش میذاره، اما اگه دست در بدن نباشه...* بدون دست ، ولی تیغ دیگری دارد قشونِ آمده شوخی که بر نمی دارد ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•و بعد فصل بهار... و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس علیهما سلام اجرا شده شب نهم محرم ۹۹ به نفس حاج مجتبی رمضانی•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● *عباس فکرِ همه جا رو کرد، با چشماش ادامه ی مبارزه رو داد، مگه میشه، که لشکر از غضبِ چشم بترسه؟ آره مگه یادت نیست، که دشمن از غضبِ چشمایِ حاج قاسمِ سلیمانی می ترسید...* و بعد فصل بهار و هوای باران شد که نوبتِ هنرِ رزمِ تیر داران شد صدف شد و بدنش را حِفاظِ گوهر کرد برای مَشک خودش را هِلال احمر کرد چه تیر های زیادی که از کمان پر زد هزار دسته ی گنجشک ، ناگهان پر زد *هزاران نفر، فقط به یه نفر تیر میزدن...* خواستم آب به خیمه برسانم که نشد چقدر غصه و غم خوردم از این غم که نشد حیف شد چیز زیادی به حرم راه نبود سعی کردم بدنم را بکِشانم که نشد تا دو دستم به بدن بود عَلَم بر پا بود خواستم حفظ شود بیرق و پرچم که نشد سعی کردم که نیفتم ز روی اسب ولی ضربه آنقدر شتابان زد و محکم که نشد گفتم این لحظه ی آخر که در آغوشِ منی لااَقل روی تو را سیر ببینم که نشد هر دو دستم، سر و چشمم به فدای سر تو هر چه آمد به سرم، نصفِ شما هم که نشد بگو از من به سکینه که حلالم بکند آمدم آب به خیمه برسانم که نشد * ابی عبدالله اومد بالا سَرِ عباس...* گره خورده کارم، بالایِ سَرِ تو یه دریایِ تیرِ، رویِ پیکرِ تو می بینم که راهی، برا موندنت نیست تو خیمه امیدی به برگشتنت نیست با دستایِ خالی، بدونِ سپر با لبهای تشنه، نمی رفتی کاش تو که پا گذاشتی کنارِ فُرات یه کم آب میخوردی آخه داداش چشایِ رُبابِ که مونده به راه جلو خیمه داره قدم میزنه ببین اصغرُ بس که تشنه شده داره هی لباشُ به هم میزنه چه سختِ که سَروُ زمین گیر ببینم نشستم تو رو یک دلِ سیر ببینم تا خونِ چشاتُ به صورت کشیدم از این گریه ی تو، خجالت کشیدم پاشُ تا حرم بی علمدار نشه بذار به نگاهِ تو تکیه کنم اگه تیرا از چشم تو در بیان میخوام پا به پایِ تو گریه کنم برادر پشت، برادرزاده هم پشت درخت بی برادر،کی کند رشد؟ *" بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین" توی کربلا این عبارت فقط یه جا اومده، یعنی حسین از کنارِ عباس که برگشت، صورتش شکسته شده بود... برگردم به عقب، زمانی که اُم البنین با امیرالمؤمنین ازدواج کرد، داره پا به پایِ امیرالمؤمنین میاد خونه، میگن: دَرِ خونه ایستاد، فرمود: بگید: زینب بیاد، زینب اومد دَمِ در، خوش آمدی خانوم، گفت: زینب جان! من نیامدم مادری کنم، من اومدم کنیزِ شما باشم، لذا بی دلیل نبود پسرش یه عُمر، آرزو گذاشت رو دلِ حسین، یه بار برادر صداش نزد، همه بگید: حسین.....* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net