eitaa logo
کانال ‌متن روضه
78.9هزار دنبال‌کننده
782 عکس
462 ویدیو
62 فایل
👈ارتباط با ما: @babolharam_admin تبلیغ نداریم سایت: www.babolharam.net #شماره_کارت جهت مشارکت در #نذر_فرهنگی شامل تامین هزینه‌های جاری کانال، تایپ مطالب ، حفظ و نگهداری سایت و .. :👇 6273817010150831 به نام گروه جهادی بابُ‌الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ امام صادق میفرماید : وقتی جمع میشین،گریه میکنین،گریه تو گریه میندازین،ناله تو ناله میندازین،با هم برا حسین ما زبون میگیرین،روح مادرم زهرا میاد بالا سرتون .آخ ! اونم با شما گریه میکنه . مادرم تک تک شمارو با اسمتون،با اسم مادرتون و اسم باباتون دعا میکنه . وای حسین !.. ما زیر دعایِ مستجاب نشستیم «هُتِکَ فِیهِ. حُرْمَتُنَا» تو محرم،تو دهم عاشورا،امام هشتم میگه تمام حرمت مارو لگدمال کردن .امام هشتم میفرماید : تو اون روز بسیار گرم که همین اوایل مهر بوده، من دنبال کردم ببینم دهم عاشورا در ماههای شمسی چه زمانی اتفاق افتاده ؟ همین هفت،هشت،ده روز اول مهر بوده . عراق گرم،بیابون،آفتاب .امام هشتم میفرماید : «أُضْرِمَتِ النِّیرَانُ فِی مَضَارِبِنَا» تمام خیمه هامونو آتیش زدن .نمیدونم چی بگم ! شما بچه کوچیک دارید یا داشتید . توجه کرده بودین ، یه نوک سوزن ، یه نوک چوب نازک،یه بدنه قوریِ داغ به انگشت بچتون میرسید،میدیدید که بچه چه جوری بالا و پایین میپره ؟ آخ !هی میگه مادر ،بابا ، اون وقت،اینا تو این همه آتیش،زیر این خیمه نشسته بودن و خیمه آتیش گرفت .زینب کبری میدوید و بچه ها رو میبرد کنار ... بعد آتیش زدن ... امام هشتم میگه : هیچ چی تو خیمه نبود مگه اینکه بردن ... بالاخره بچه ها،خانوما لباس میخوان ... چهل روز باید ببرنشون شام و برگردونن ... وای زینب چی کشیده ؟یه بچه اگه به عمه میگفت : عمه پیرنم خاکی شده،به بدنم چسبیده،یه پیرن بده عوض کنم ، نبود ... امام هشتم میگه :همه رو برده بودن،خیلی سخت گذشت ... اینقدر سخت گذشت که زین العابدین میگه :تو مسیر شام دو تا بچه تو یه کجاوه نشسته بودن،بغل به بغل من،شترشون اومد رد بشه،دیدم اون بچه کوچیکه به بزرگه میگه :جاده کی تموم میشه ؟ما کی میرسیم ؟این جمله امام هشتم،مال شما که هر روز این برنامه سرتون میاد،میبینم من از بالا منبر ... من خودمو خیلی نگه میدارم بتونم براتون حرف بزنم .اگه نه میمردم بالا منبر «إِنَّ یَوْمَ الْحُسَیْنِ أَقْرَحَ جُفُونَنَا » این عاشورایِ حسین ما از بس این اشک مارو درآورد،پایِ چشم ما رو زخم کرد ،«أَقْرَحَ جُفُونَنَا» پای چشمامون زخم شد ... یعنی شبانه روز گریه میکنیم تو این ایام محرم ... کنار بستر امام مجتبی یه نیم ساعتی مونده امام از دنیا بره،چشمشو باز کرد گفت :حسین جان،به قول ما ،برای من اینجوری گریه نکن ... خودتو نکش ... گفت : برادر چه جوری مرگ تو رو طاقت بیارم حسن مرگِ داداشش که تو رختخواب بود،زیر سقف بود ... اما گفت : چجوری مرگ تو رو طاقت بیارم ؟ مرگِ بچه برادرتو چجوری طاقت آوردی ؟ ! تو که مرگ تو رختخواب برادرتو طاقت نیاوردی،حسین جان ... گفت :حسین جان ، من که با یه سم دارم طبیعی میمیرم ؛ اما« لا یوم کیومک یا ابا عبدالله » روزی مثل روز تو نیست ،حسین جان ... ادامۀ مطلب در پستِ بعد ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب ششم محرم 95 _ حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ بعد چشمشو از ابی عبدالله برداشت یه نگاه گوشه اتاق کرد ..اسم بچه بزرگش حسن بود. گفت : حسنم بیا جلو . قاسم بیا جلو ، عبدالله که هنوز راه نیفتاده بود ،یه سالش بود .گفت : حسین جان،خیلی دوست دارم تو کربلای تو شرکت کنن ،ای کاش خودمم بودم و جانمو قربانت میکردم .امام حسن میگه وا ! کاش بودم جونمو قربون میکردم... اما حالا که خودم نیستم،این سه تا بچه من غلام توهستن،اگر کربلا،این بچه های من،مخصوصا قاسم اومد از تو اجازه بگیره بره میدان ، ممانعت نکن، بذار منم تو پرونده م شهید کربلا داشته باشم ... آی حسین،وای حسین ! بعد شهادت علی اکبر،قاسم اومد .حسن در حمله اول به شدت زخمی شد،تو کشته هامون،اهل بیت پیداش کردن و بردنش ... اما قاسم اومد ... نه شمشیری به قدش میرسه ... نه زرهی به اندازشه ... نه خودی به اندازشه ... هیچ چی نیست ... با عمامه باباش اومد ... با یه پیرهن عربی اومد ... عمو برم ؟ نه عزیزم نرو ... عمو برم ؟ نه... دو ،سه بار دیشب روایاتو میدیدم . اول اومد گفت بذار از طریق عاطفی اجازه بگیرم ، اول اومد صورت عمو رو بوسید،فدایِ اون صورتت که یه ساعت بعد رو خاک افتاد ... عمو جان نمیشه بری. چرا میگفت نمیشه ؟ میگفت : داغِ اکبر کم نیست . بذار همون یه دونه داغُ داشته باشم . بعدم،اکبر پسر من بود . تو یتیمی ، یتیمو باید رعایت کرد گفت : عمو جان خیلی خب من نرم .دستتو بده دست من .گفت : عمو جان بیا این دست من .فدای دستت بشم یه ساعت دیگه مُقطَعُ الاَعضا شدی ... خم شد دست عمو رو بوسید . گفت : برم ؟ نه عمو جان ،گفت : بالاخره من اجازه میگیرم .افتاد رو زمین و پای عمو رو بوسید ... پیغمبر میفرماید : هر چشمی برا حسن من گریه کنه ، من ضامنم قیامت گریان نباشه،حسن جان،جات خالی بود ببینی بچه ت چه کار کرد ؟ ابی عبدالله بغلش گرفت،تو آغوش همدیگه .خانوما دارن میبینن یتیم تو بغل ابی عبدالله،چنان امام داره گریه میکنه،قاسم داره گریه میکنه،بیحال شدن،هر دو افتادن رو زمین؛گفت : عمو میخوای بری برو ... رفت جنگ کرد،زور لشکر به قاسم نرسید ... دستور دادن سنگبارانش کنن ... شنیدید که رَجم،تو سنگبارون میکشن آدمو ... آخ ... سنگ ، نیزه میاد میخوره تو سینه ... شمشیر میاد میزنه به گلو ... سنگ میاد چشمشو میزنه ... پیشونی رو میزنه ... دهنو میزنه ... وای ... افتاد ... فقط صدا زد عمو بیا ... او گفت : عمو بیا ... عمر عَضُدی پرید رو سینۀ قاسم،نامرد بچه سیزده ساله مگه چقدر طاقت داره ؟ آی .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
5.71M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام_ شب ششم محرم 95 _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان *↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
هدایت شده از نازکبین | آقاجانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم عزیز ایران! مدیر #آمدنيوز که صراحتا میگوید شما را به انتخاب #روحانی تشویق کرد تا امور کشور در اثر سوءمدیریت وی مختل شود و مردم به نقطه جوش برسند، امروز از شما برای #اعتراضات_سراسری دعوت میکند؛ اعتراضهایتان کاملا بجاست ولی در زمین بدخواهانتان بازی نکنید. ✍ سیاوش آقاجانی 🆔 @nazokbin
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ کُمیت بن زید اسدی ، مومنِ ، عارفِ ،عاشقِ ، نیت پاک داره . وارد خانه امام صادق شد . نشست ، سه چهار نفر تو اتاق بودن .امام فرمود : «اَنشِدنی فی جَدِّیَ الحسین (ع) » خوب شد اومدی . کمیت روضه بخوان . امر به روضه کرد امام صادق ، ما امروز امام صادق رو اطاعت کردیم . اطاعت امام صادق ، اطاعت پیغمبرِ ، اطاعت پیغمبر اطاعت خداست . امر کرده روضه بخوان . « و اَنشَدَ کُمَیتُ فی مُصیبه الْحُسَینِ» کمیت شروع کرد شعر خوندن . شعراشو چی بگم ؟ !سنگُ آب میکنه .« بَکیَ الامام بُکاء ًشدیداً» نه گریه آروم ، نه اینکه امام صادق سرشُ بندازه پایین ، دستشو بگیره رو پیشونیش . « بَکیَ بُکاء ًشدیداً » دادمیزد . ناله میکرد .گریه میکرد .آخ ! گریه شدید امام که صداش بلند شد «وبَکَت النِّسوه و اهل حریمه » .... زنانی که تو اون اتاق نبودن ، اتاقای دیگه بودن ، اونام شروع کردن گریه کردن . گریشون گریه بود . «وصَحنَ فی حجرا تهن» زنا گیسشونو میکندن ،عربده میکشیدن ،همه داد میزدن واحسینا !.... زنها دارن ناله میزنن ، دادمیکشن ، امام صادق بکاءشدید داره ... کل روایت در روضه کافی کلینیِ . یه مرتبه در اتاق وا شد . یکی از خانوما یه بچه شیرخواره تو بغلشِ ... وای حسین جان ! ... آخ ! ... بچه رو گذاشت تو دامنِ امام صادق ، امام صادق داشت جون میداد ... بچه رو بلند کرده بود کوفیان این قصد جنگیدن نداشت این گلویِ تشنه ببریدن نداشت لاله چینان دستتان ببریده باد غنچۀ پژمرده ام چیدن نداشت اینکه با من تا به میدان آمده نیتی جز آب نوشیدن نداشت با سه شعبه غرق در خون کرده ای اینکه حتی تاب بوسیدن نداشت * اگه من بابا می بوسیدمش دردش میومد ، تشنشه ، چطور با تیر سه شعبه زدی؟! * گریه ام دیدید و .... آخه وقتی دید سر از بدن جدا شد ، زار زار وسطِ میدان گریه کرد ... گفت : خدایا شاهدی دارن چه کار میکنن ! گریه ام دیدید و خندیدید کشتۀ شش ماهه خندیدن نداشت دستِ من بستید و پای افشان شدید طفل کوچک پای کوبیدن نداشت *چرا دارین میرقصین ؟ بچه کوچیک که دیگه پا کوبیدن نداره * از چه دادیدَش نشانِ یکدگر؟! شیر خوار غرق خون دیدن نداشت ... دور لبت زبون نچرخون با همدیگه میریم به میدون بابا برات جواب میگیرم رو میزنم و آب میگیرم ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
2.21M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب هفتم محرم 95 _ حضرت علی اصغر علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ دل گفت مرا علم لدنی هوس است تعلیم کند اگر تو را دسترس است گفتم که الف... (همین داوری عقل و آیه بیست و هشت سوره کهف) گفتم که الف گفت دگر هیچ مگو در خانه اگر کس است یک حرف بس است *اون یه حرفم در همه عالم والله حسینِ ... یک حرف است... یک حرف ... یکی ممکنه بپرسه آقا این وسط پیغمبر و علی و حسن حذف شدن ؟ میگم نه، پیغمبر فرمود: «انا من حسین و حسین منی » نه ... علی به امام حسین هر وقت میدیدش میگفت : پدر و مادرم فدات بشه « بابی و امی » .. امام صادق در کامل الزیارات میگه : هر کی در این دنیا میخواد مادرمو شاد کنه ، با حسین باشه .. یعنی شما برو سراغ امام حسین .. رفتی سراغ توحید ،نبوت ، امامت ،فقه ،اخلاق ،دنیا ،آخرت ، جنةالله ، رضایت الله ... همین یه حرفه ! در خانه اگر کس است،یک حرف بس است نیست بر لوح دلم جز الف قامت یار چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم ... آخ حسین جان ... نقش کردم رخ زیبای تو بر خانه دل خانه ویران شد و آن نقش به دیوار بماند *حسین جان ، میدونی لحد مارو که میچینن ، برن تو برزخ ، نکیر و منکر که میان ، میدونی ببینن ما بوی تو رو میدیم ، برمیگردن ، چون میدونن همه چی داریم ، همه چی داریم ... حسین جان ! ... فدات بشم ،زن و بچه م فدات بشه ، مالم فدات بشه ،جانم فدات بشه حسین جان ... دلم میخواد تمام حرفایی که تو کوه طور ،چند هزار سال قبل از به دنیا اومدنت خدا به موسی کلیم الله ، مستقیم زد نه به واسطه جبرییل ، برا مردم بگم ، طولانیه ، یه وقت دیگه میگم. این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟ موسی ! این حسین که برات تعریف کردم و بخش عمده ای از حادثه کربلا شو تو این کوه طور برات خوندم ، چقدر گریه کرد موسی ... حسین جان ، هیچ پیغمبر و امامی روضه خونی مثل خدا نداشته ، خدا هم برا تو روضه خوند .. حسین جان ... امروز ، امشب ، فردا ... در بارگاه قدس که جای ملال نیست سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است *حسین جان ،نمیدونم چیه تو رو بگم ؟ حسین جان ! فرزندت امام صادق ع خطاب به خواهرت زینب داره میگه عمه جان «والصبر نفسک» با حسین بمونین عمه جان ! عصر عاشوراست ...تمام فرشتگان آفریده شده از موندنت با حسین تعجب کردن .. که چطور گلایه نکردی؟ اون همه بدن قطعه قطعه رو دیدی حرف نزدی... حسین جان ... من اول دو کلمه از سکینه راجع به عموش بخونم ، بعد بگم چه خبر شد ؛ حسین جان ، یوسف ما تک و تنهاست ... آخرین شهید قبل از علی اصغر تنها رفته میدان قمر بنی هاشم ادامه در پستِ بعد .... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل بسیار جانسوز _ شب تاسوعا محرم 95 _ حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ یوسف ما تک و تنهاست خدا رحم کند چقدر گرگ به صحراست خدا رحم کند حسین جان ... موجی از نیزه و خنجر ... (موج، این چهار هزار نفر به یه نفر حمله کردن) موجی از نیزه و خنجر به سوی علقمه رفت روح ما در دل دریاست خدا رحم کند شور چشمند ،دل اهل حرم شور زند بس که او خوش قد و بالاست خدا رحم کند اگه برادر زاده ت سکینه میگه خوش قد و بالایی ، چرا قبرت کوچیکه ؟! چه کار کردن مگه ؟! ... حسین جان ... چقدر کرده کماندار کمین وار از دور قد عباس هویداست خدا رحم کند هدف خنجر و شمشیر و سنانی که رسد نکند پیکر سقاست خدا رحم کند ... نکند دست علمدار زتن افتاده که چنین هلهله برپاست خدا رحم کند چه بلایی شده نازل که پدر گریه کنان دست بر دامن زهراست خدا رحم کند خصم خندید پدر چشم عمویم روشن (پاشو ببین دارن میخندن به بدن برادرت ، پاشو عمو جان ، عمو بلند شو ...) این چه هنگامه و غوغاست خدا رحم کند کار عباس تمام است و نه فقط کار او ، دیگر کار همه ... خواندن فاتحه ماست خدا رحم کند ... *دارند فاتحه همه ما رو میخونن ، عمو که نداریم ، خیمه ها رفت ... * خدا رحم کند ... به آب گفت : داداشم تشنه ست ... بچه ها تشنن ... موج نزن نمیخورم،تشنه میرم بیرون،یه نفر در محاصره چهار هزار نفر...*نمیدونم ، دلم داره کنده میشه ... آخ ! نگاه کنید نشونتون میدن...* چهار هزار نفر دایره وار گرفتنش ... به کدوم طرف بجنگه ؟ گرم جنگه ... یه هدفم بیشتر نداره، اینکه این آبو برسونه ... تو این محاصره ،دست راستشو قطع کردن ... سریع بند مشکو سرشو کرد تو ، انداخت اینور دست ... گفت میبرم آب ... بچه ها منتظرن ، می برم .... الان هممون تو این گرما تشنه ایم... میبرم آبو ... حسین جان... دست چپشم افتاد ..؟ سریع با دندون مشکو گرفت ... دیگه دست نداره اسبو جهت بده ... نه نداره جهت بده ... دست نداره مهار اسبو بگیره ... دست نیست اسبو نمیتونه جهت بده ... حرمله اومد تو پنج ، شش متریش ... یه دونه از اون تیرا رو به کمان گذاشت ... فقط به یه چشمش خورد ... تیر معلومه با چشم چیکار میکنه ...... ای وای... پاشو از رکاب خالی کرد ... زانوهاشو آورد بالا... خم شد ، با زانو تیرو بکشه رو اسب افتاده بود ...کاش با شمشیر زده بودن تو فرقش ... اگه با شمشیر زده بودن ، میشد سرشو جدا کنن به نیزه بزنن ... اما با عمود زدن ... سرو با سینه یکی کردن ..... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
4.47M
⇦🕊*‌روضه و توسل بسیار جانسوز حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام _ شب تاسوعا محرم 95 _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌روضه و توسل جانسوز _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ نصف شب بود ، زین العابدین میگه : از خیمه های بابام و اصحابش مثل لونه زنبور ، که چقدر صدای زمزمه میاد ، همینجوری تا صبح صدای زمزمه میومد؛ یا قرآن بود نماز بود یا دعا بود یا استغفار . سی نفر از لشکر عمر سعد خوابشون نمیبرد، رفیق بودن با هم . به همدیگه گفتن پاشیم بریم یه گشتی بزنیم خوابمون که نمیاد . بلند شدن سی تاییشون ، کسی هم جلوشونو نگرفت ، سوار اسب شدن آروم آروم داشتن میگشتن ، رسیدن نزدیک خیمه ها . دیدن الله اکبر ! چقدر فرقه بین اینجا و اونجا ، این چه صداهاییه ؟ اینجا خیمه ست یا عرشه یا ملکوته ؟ به هم نگاه کردن ، اول از هم ترسیدن ، بعد ترسشون ریخت و با هم تصمیم گرفتن بیان تسلیم ابی عبدالله بشن ؛ اونا چهل و دو نفر بودن ، با اومدن اینا شدن هفتاد و دو نفر ، چه فرصتی رو این سی نفر غنیمت دونستن ! ... خب تصمیم گرفتن ، از اسبها پیاده شدن و گفتن راه بیفتیم بریم طرف خیمه های ابی عبدالله ، تاریک ، شب دهمه دیگه ، ماه روشن نکرده بود زمینُ ، قمر بنی هاشم اومد جلو کجا و اینجا بپا داره ... بپاش منم ، کجا ؟ تا گفت کجا ؟ اینجا بپا داره ، صدای ابی عبدالله بلند شد : عباس جان ، اهل مان ، بذار بیان .... یه خورده فقط از فردا یا پس فردا ، من دقیق نمیدونم فردا بوده یا پس فردا ، براتون بگم یه مقدار ، بچه ها دیدن عمه با قدمهای آهسته داره میره به طرف میدان ، چرا تند نمیره ؟! عمه میدونه که هر قدمی که به طرف زیارت ابی عبدالله برداشته بشه ، ثواب نود حج و عمره قبول شده بهت میدن ... عمه داره میره زیارت ابی عبدالله ، عمه برخلاف همه زائرا که میرن گنبده و حرمه و فرش و سنگهای قیمتی و طلاکاریه ، عمه داره میره زیارت بدن قطعه قطعه ... عجب زیارتی ! حدودی رو که بدن افتاده بود رو زینب میدونست ... حدود رو ... اومد هر چی نگاه کرد ، دید بدن نیست ... یه مرتبه توجهش به یه نقطه جلب شد ، دید یه مشت سنگ و چوب و شمشیر و نیزه باهم ریخته ... اومد نشست ، شمشیرارو کنار زد ... نیزه ها رو کنار زد ... این سنگ و چوبی که میگم از قول امام باقر میگم ... ایشون کربلا چهار سالشون بود ، دیده بود با سنگ و چوبم به بدن حمله کردن ...* اینا رو که کنار زد ، زیر بغلو گرفت ... بدن ابی عبدالله رو از زیر این همه اسلحه کشید ... گذاشت روی زانوش ، دامنش ... یه مرتبه سرشو بلند کرد ... دید پیغمبر بالای گودالِ ... میدونید به غایب وقتی سلام میدن ، میگن : «السلام علیه...» خدا تو قرآن به عیسی سلام داده «والسلام علیه » چون نبودش ... اونی که حاضره عرب میگه :« السلام علیک » یعنی آدمی که رو به روی من وایستادی ، سلام بر تو... «یا جدا صلی علیک ملیک السماء، هذا حسینک مرمل بالدماء ، مقطّع الاعضاء ... » یه شاعر آذربایجانی شعری داره ،خیلی آتیش میزنه آدمو .دوست من این شعرو در تبریز خونده . میگه : زینب کبری گفت : حسین ، من میخوام برم بلند شو یه لحظه بشین ، با این دستای جدات برام دعا کن .... به شاعر گفتن دست جدا مال قمر بنی هاشمه ، چرا به ابی عبدالله میگه زینب با دست جدات منو دعا کن ...مگه شما از قول زینب نشنیدید که به پیغمبر گفت : «مقطع الاعضا،مسلوب العمامة و الرداء» .... یه مرتبه دیدن بدنو گذاشت رو زمین ... دو تا دستشو دو طرف بدن گذاشت ، خم شد رو بدن ... لبهاشو به گلوی بریده گذاشت ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam ansariyan.mp3
1.98M
⇦🕊*‌روضه و توسل جانسوز _ شب عاشورا محرم 95 _ حضرت سیدالشهدا علیه السلام _حجت الاسلام استاد شیخ حسین انصاریان*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یااَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداًما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ آقا سلام ماه محرم شروع شد ... باز این چه شورش ست در عالم شروع شد *همین شبِ اول ، اولِ مجلس صداتو برسون کربلا ، از مادرش اجازه بگیر ، نوایِ حسین جانِ محرمی رو شروع کن .... حسین .... آقا سلام ماه محرم شروع شد ... باز این چه شورش ست در عالم شروع شد با سوزِ آه آمدم آهِ مرا بخر آقا سلام ، رویِ سیاهِ مرا بخر آقا دوباره مجلسِ روضه فراهم است صبری بده که طاقتِ این سینه ها کم است *ای به قربانِ سینۀ شریفت برم ... ای پسرِ حضرتِ زهرا ...* خود را برایِ داغِ تو آماده میکنم رخصت بده که این دهه را خادمی کنم *میخوام نوکرت باشم ... میخوام همونی باشم که تو می پسندی ... کمکم کن ... میخوام عاشورا که تمام شد زیارتِ اربعینمُ خودت امضا کنی ...* آقا محبتِ تو به خوبان مسلَّم است اما سوا مکن که بد و خوب درهَم است ای دست هایِ تشنه همه رو به سویِ تو آقا سلام ای به فدایِ گلوی تو ... *ای به قربونِ حلقومِ بریدت برم ... صدا زدی : اُخَیَّ الیَّ .‌.. زینب بیا ...* ای ماه غم اسیر تو ایم از قدیم ما تا جان فدایِ غربتِ مسلِم کنیم ما برپاست خیمهُ علمُ گریه میکنیم روضه ست شعرِ محتشمُ گریه میکنیم *چشم ما بی اشک بی خیر است،بی خیرش مکن ...* شعیبُ صالحُ یحیی تو را گریسته اند چقدر گریه کنِ کهنه کار داری تو ... برپاست خیمه و علم و گریه میکنیم روضه ست شعرِ محتشم و گریه میکنیم تنها نه در زمین،همه جا رنگِ ماتم است سرهایِ قدسیان همه بر زانویِ غم است آقا دوباره بزم تو برپاست این دهه بانی دوباره حضرتِ زهراست این دهه بی بی سلام ماه محرم شروع شد ... در ماه تو دوباره عزادارِ مادریم از پهلویِ شکسته بگوییم و بگذریم ... در وسطِ کوچه تو را میزدند کاش به جایِ تو مرا میزدند ... چرا شده گوشۀ چشمت کبود به من بگو مگر علی مرده بود؟! ... وایِ منُ ...وایِ منُ ...وایِ منُ ... میخ در و سینۀ زهرایِ من .... بی بی سلام ... بی بی سلام ... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam motiee.mp3
3.47M
⇦🕊*‌ _ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ آه ... خدا بهت صبر بده ای دل ! سخته آخه روضه شنیدن خدا بهت صبر بده، زینب! شنیدَنِش کجا و دیدن رسید محرم ، دل بیقراره ... خدا به خیر بگذرونه با این همه غم رسید محرم ، بگو دوباره قدم رو چشمِ ما بذاره اشکِ ماتم2 آه ... حسین ، حسین ، عزیزِ زهرا ... آه ... میونِ کوچه هاىِ کوفه تشنه لبی زخمی و خسته دلی شکسته و دوباره قصۀ بیعتِ شکسته دور و برش رو ، دشمن گرفته نفس نفس میزنه و خشکیده لبهاش محکمِ اما ، دِلش میلرزه خدا کنه اینجوری تنها نشه مولاش *اِبن کَثیر در اَلْبِدایَةُ وَ النَّهایة نوشته : «اُحیطَ بالدارِ الَّتِی هو فِيهَا ...» مسلمُ محاصره کردن،اومدن دورِ خونۀ طوعه رو گرفتن ... مسلم با شمشیر مقابلشون ایستاد . روایت میگه سه مرتبه این ملعون ها رو از خونه بیرون کرد ... «و اُصیبَت شَفَتَهُ العُلیا وَالسُفلی ...» لبِ بالا و پایینِ مسلم ضربت خورد ... من چیزی نمیگم،اما خودت میفهمی ... قربونت برم چقدر شبیه آقا میشی تو ... روایت میگه: «ثُمَّ جَعَلوا یَرمونَه بالحِجارَهً ...» شروع کردن بهش سنگ زدن ... «وَ یُلهَبونَ النارَ فی اطنابِ القَصَب ...» و طنابایِ حصیری رو آتیش زدن به طرفش انداختن ... مسلم اینجا دورِتو گرفتن ... بمیرم برایِ مولایِ غریبت ...* دار و ندار خواهری از دست میرفت در ازدحامی بی امان در بینِ گودال ... *یه روزم دور مولاتو گرفتن ...* دور و برش رو ، دشمن گرفته نفس نفس میزنه و خشکیده لبهاش محکمِ اما ، دِلش میلرزه خدا کنه اینجوری تنها نشه مولاش آه ... حسین ، حسین ، عزیزِ زهرا ... *باور نمیکردم ما رو به محرم برسونی ... خیلی منتظر بودم محرم برسه ... آقا گرفتارِ نفسِ اماره ام ... گفتم محرم بیاد یه خاکی به سر کنم ... حسین جان به مادرت قسم خیلی دوست دارم ... حسین جان این شبارو دوست دارم ...* کاش ، یکی خبر بده به آقا که عهد و پیمونو شکستن یکی خبر بده که حتی حرمت مهمونُ و شکستن ... کاشکی نسیمی ، می‌بُرد به مکه صدامو از بلندیِ دارُالاماره که ای حسین جان ، عزیزِ زهرا کوفه میا که این دیار وفا نداره ... *دیدن لحظه هایِ آخر مسلم داره گریه میکنه ، گفتند مسلم برا تو خوب نیست ، چرا داری گریه میکنی؟ فرمود : «لَستُ اَبکی عَلَى نَفْسِي» برا خودم گریه نمیکنم «وَلکِن أَبْكِی عَلَی الحُسَینِ وَ آلِ الحُسَینِ» برای آقام گریه میکنم...اگر میشه یکی رو بفرستید بگید آقا اگر میشه برگرد ...* ده مرتبه صدا بزن : یا حسین ... شاعر: محمد مهدی سیار ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babollharam motiee.mp3
2.55M
⇦🕊*‌ _ذکر توسل و روضه جانسوز ویژۀ ایامِ محرم_ شب اول محرم 95_حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌روضه و مقتل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ فریاد یا محمدا ... حسین رسید به کربلا ... سبطِ ابن جوزي از بزرگان اهل سنتِ ، در تَذکِرَةُ الخَواصّ نوشته : «قال الْحُسَیْنِ عَلَيْهِ السَّلامُ ما یُقَالُ لهَذِهِ الأَرْضِ ؟...» مثل فردا وقتی رسید کربلا ، فرمود : اسم اینجا چیه؟ « فَقالوا : كَربَلاءَ ..» آقا شروع کرد گریه کردن ... فرمود : کربُُ و بلاء ... بعد خود آقا فرمود : «اَخْبَرَتْنِی اُمُّ سَلْمَهَ» بانو ام سلمه برای منِ حسین بن علی نقل کرد: «كَانَ جِبْرِيل عند رَسُولِ اللَّهِ و انتَ مَعِي» جبرئیل بر پیغمبر نازل شده بود،تو با من بودی "فَبَکیتَ" شروع کردی به گریه کردن «فقال رَسُولِ اللَّهِ دَعی اِبْنَيْ» آقا رسول الله فرمود : فرزندِ من رو آزاد بگذار ... «فَاخَذَک و وَضَعَک فی حِجرِه» تو رو در دامن خودش گذاشت . اینجا جبرییل از پیغمبر یه سوال کرد : حسین رو دوست داری یا نه؟ قالَ : نَعَم ... آره،دوسش دارم ... جبرییل عرضه داشت «اِنَّ اُمَّتُکَ ستَقتُلُه» همین امت تو میکشنش ... بعد عرضه داشت میخوای اون خاکی که در اون سرزمین کشته میشه رو به تو نشون بدم؟... «قالَ : نعم» پیغمبر فرمود : میخوام کربلا رو بیینم ... جبرییل کربلا رو به پیغمبر نشون داد ... حالا روایت میگه مثل فردا وقتی آقا رسید کربلا ، وقتی بهش گفتن اینجا کربلاس«قَبَضَ منها قَبضَةً» دست برد یک مشت از این خاک کربلا برداشت.«فَشَمَّها» شروع کرد بوییدن،بعد یه جمله ای فرمود:«هذِهِ وَ اللّهِ هِىَ الاَرْضُ الَّتِی اَخْبَرَ بِها جَبْرَییلُ رَسُولَ اللّهِ» این همون خاکیه که جبرییل به پیغمبر خبر داد«و اِنَّنی اُقتَلُ فیها» من در همین خاک کشته میشم... ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam motiee.mp3
1.86M
⇦🕊*‌روضه و مقتل جانسوز _ شب دوم محرم 95 _ ورود کاروانِ اباعبدالله الحسین علیه السلام به کربلا _حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
💐 #دعوتید .📣مراسم استقبال از 135شهید تازه تفحص شده در معراج شهدای تهران 🔷سخنران حجه الاسلام پناهیان 🎤مداحان ابوذر بیوکافی و امیرعباسی 📅پنج شنبه 11مرداد ⏱ 18تا 20 🗺معراج شهداي تهران 🌹اینجامعراج شهداست👇 @tafahoseshohada
⇦🕊*‌روضه و مقتل جانسوز _ حضرت رقیه سلام الله علیها و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _شب سوم محرم 95 _حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ میخوام دو سه جمله ناحیه بخونم روضه م امشب سه پرده داره،ابن مشهدی از علمای بزرگ قرن ۶ کتاب مزار الکبیر داره زیارت ناحیه مقدسه رو نقل کرده؛سیدبن طاووس هم آورده در مصباح الزائر،که ناحیه مقدسه در اون زیارت وصف کرد حال ورود اهلبیت به شام رو... الشام..." امشب شب حضرت زهراست،آقای ما امام زمان فرمود:"رُفِعَ عَلَى القَنا رَأسُكَ "سرت رو بر روی نیزه ها زدن"وسُبِيَ أهلُكَ كَالعَبيدِ "خانوادت مثل برده ها اسیر کردن"وصُفِّدوا فِي الحَديدِ"با زنجیر آهن به بند کشیدند*بچه ها روها...دختر بچه ها*"فَوقَ أقتابِ المَطِيّاتِ"روی مرکب های بی جهاز سوار کردند*این یه جمله رو میگم باید داد بزنی*"تَلفَحُ وُجوهَهُم حَرُّ الهاجِراتِ" باد داغ نیم روزی صورتاشون رو میسوزوند*این قدر تو این خرابه موندند"حتی تَقَشَّرت وجوهَهُنَّ "صورتاشون پوست انداخت،صورتاشون همه چرک کرد..." این دخترا صورتاشون مثل برگ گل بود؛وقتی مدینه برگشتند یه مشت پیرزن برگشتند..." دیگه تو خودت بفهم .... *"يُساقونَ فِي البَراري وَالفَلَواتِ"آقا! در دشت و صحرا بچه هات رو میبردند" أيديهِم مَغلولَةٌ إلَى الأَعناقِ"دستاشون رو به گردن بسته بودند"يُطافُ بِهِم فِي الأَسواقِ"بازار به بازار دختراتو میبردن* راستی از سر بازار خبر داری که؟! هر کسی خواست به ماچشم تماشا انداخت .... *یه پرده دیگه م میخوام بگم:حمیری در قرب الاسناد نوشته؛شیخ صدوق در امالی نوشته؛از امام باقر علیه السلام روایت کردند:(خود آقای ما حاضر بوده؛اسیر کربلا بوده...)" لَمّا قُدِمَ عَلى يَزيدَ بِذَرارِيِّ الحُسَينِ"وقتی بچه های امام حسین رو وارد مجلس یزید کردند" اُدخِلَ بِهِنَّ نَهارا"روز بود،همه میدیدند " مَكشوفاتٍ وُجوهُهُنَّ" صورتاشون باز بود،سرهاشون برهنه بود*وقتی این بچه ها میخواستند وارد بشن شامیا جمع شده بودند"فَقالَ أهلُ الشَّامِ الجُفاةُ:"اون نامرداشون،اون چشم چروناشون،اون حروم لقمه هاشون،یه نگاه کردند،بلند صدا زدند"ما رَأَينا سَبيا أحسَنَ مِن هؤُلاءِ "ما اسیر قشنگ تر از اینا ندیدیم...شما کجایی اید؟! سکینه صدازد:" نَحنُ سَبايا آلِ مُحَمَّدٍ"ما اسیران،عترت پیغمبریم... پرده پوشان حریم داوریم...* پرده ی سوم رو دیگه نمیگم... سرم رفته از بس توی سر،صداست سرم رفته از بس سرم داد زدن نگو که چرا موم سفیده آخه خودت رو یه لحظه بذار جای من ۲ خواب دیدم که تنت رو زمین نفس میزدی ... گلوتو برید ... گریه کردم،همون که زدت اومد منو زد، موهامو کشید او می کشید و من می کشیدم او می دوید و من می دویدم خدا خواسته من مثل زهرا بشم زیر کوله بار غمت تا بشم رمق تو تنم نیست عزیز دلم ببخشم نمیشه به پات پا بشم چند روزی هست، میلرزه پاهام دیگه نمازام، نشسته شده افتادم من، گمون بکنم که هردوتا پام، شکسته شده شاعر: سید جواد پرئی ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam motiee maghtal.mp3
1.73M
⇦🕊*‌روضه و مقتل جانسوز _ حضرت رقیه سلام الله علیها و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _شب سوم محرم 95 _حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل جانسوز _ شبِ چهارم محرم 95 _روضۀ اصحابِ سیدالشهدا علیه السلام _ حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ سوختم ، برخاست باز از دل نوایی سوخته چیست این دل؟! شعله ای از خیمه هایی سوخته چیست این دل؟ یک نِی خاموشِ خاکستر شده که حکایت می کند از نینوایی سوخته *حسین جان... حسین جان... آی اصحاب باوفای امام حسین! کجا بودید اون لحظه ای که خیمه ها رو آتیش زدن... زینب صدا زد دخترا همه فرار کنید.... بعضی از دختربچه ها دامناشون آتیش گرفته بود،هرچی دویدند آتیش بیشتر شعله ور شد؛ وقتی برگشتن پیش زینب ، زینب دیگه اینارو نمیشناخت... بمیرم برای بچه ها...* بند بندش از جدایی ها شکایت می‌کند روضه می‌خواند به سینه با صدایی سوخته روضه میخواند ز نی هایی و سرهایی غریب پیشِ رویِ کاروانِ آشنایی سوخته *این بیت یه معنی بیشتر نداره: سری به نیزه بلند است در برابر زینب خدا کند که نباشد... " وَ رُفِعَ عَلیٰ القَناةِ رَأسُک..." (و سر مقدست بر نیزه بالا رفت) دیشب چی گفتیم؟کجا رفتیم؟چه خبر شد؟! "و سُبِیَ أهلُکَ کَالعَبید...." روضه می‌خواند ز نی هایی و سرهایی غریب پیشِ رویِ کاروانِ آشنایی سوخته روضه می‌خواند از آن نی، آه آه، آن نی که خورد بر لبانی تشنه و بر آیه هایی سوخته *سر رو گذاشت جلوش... دخترای امام حسین پشت سر... هی دخترا سرک میکشن... دلم برای بابام تنگ شده... صدای صوت داوودی قرآن بلند شد: "أعوذُ باللّٰه مِن الشَّیطاٰنِ الرَّجیم .. أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ ..." یه وقت زینب صدا زد: « مَهلاً یا یزید ... دیگه بسه ... اینقدر بر لب و دندان برادرم نزن! ای حسین .... نمی‌دونم چی شد ... خدا می‌دونه قصدشو نداشتم ... دوبیت مهمون رقیه بشیم: آن دم که من از ناقه ، افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی؟ ، از ما تو جدا بودی دخترم! آن دم که تو از ناقه ، افتادی و غش کردی بر رأس سنان بودم ، کِی از تو جدا بودم؟! منو ببخشید ... بابا ... آن دم که مرا ظالم ، اظهار کنیزی کرد... یه وقت یکی غیر از یزید حرف زد... بلند شد یه نگاهی به دختر امام حسین کرد: گفت: "یا یزید هَبْ لي هذه الجارِیة" اگر این کنیزک رو به من ببخشی چقدر خوب میشه... آن دم که مرا ظالم، اظهار کنیزی کرد... بابا تو کجا بودی؟ از ما تو جدا بودی دخترم ...عزیزم ... پاره تنم ... آن دم که تو را ظالم اظهار کنیزی کرد در تشت طلا بودم... حسین.....* روضه میخواند از آن نی، آه آه، آن نی که خورد بر لبانی تشنه و بر آیه هایی سوخته این سر اینجا ، چند فرسخ آن طرف‌تر پیکری غرقه در خون در میان بوریائی سوخته اگه زمزمه کنی برای حال خودت خوبه .... اگه بگم دست من نبود باورت نمیشه چه کنم .... دل هم پاشید چون اوراق مقتل، گوئیا نسخه ای خطی زِ داغ ماجرایی سوخته بریم کربلا *حسین جان....حسین جان....* من نمی‌دونم شما به شب هشتم می‌رسید یا نه ... من نمی‌دونم شب هشتم هستی روضه پیغمبر بشنوی یا نه ... اگه نبودی ما یادت می‌کنیم ... خدا رحمتت کنه ... من این یه بیت رو میخونم الان بشنو ... تکه تکه در عبا آئینه روی نبی *جوونا بیایید علی‌رو جمع کنید...* تکه تکه در عبا آیینه روی نبی آیه‌ی تطهیر می‌خواند کَسائی سوخته *ولدی علی...ولدی علی...بُنَیَّ قتلوک...* دختری چیده‌ست یک دامن گل از یک بوته خار گل به گل دامانش آتش، دست و پایی سوخته *عمه یه کاری برام بکن ؛ دارم میسوزم...* بر لبانم آتشی از دل زبانه میکشد آتشی مکتوم از کرب و بلایی سوخته *شب اصحاب رسید... میخوایم بریم در خونه توبه‌کار کربلا... از اینجا دیگه اصلا باید مثل شمع بسوزیم... اینجا به بعد ماجرا مال بیچاره هاست... مال گنهکاراست... مال سرافکنده هاست... مال خجالت زده هاست ... شما خیلیاتون خوبید... اگه خودت هم همچین حسی به خودت داری پاشو برو... هر چی آواره هست بمونه... هرچی گرفتار هست بمونه هر چی بیچاره هست بمونه... میخوام از زبون حر روضه بخونم...اولش باید اسم امام حسین رو ببریم...همه ده مرتبه صدا بزنند یا حسین...* شاعر: محمد مهدی سیار ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babolharam motiee.mp3
3.88M
⇦🕊*‌ _روضه و توسل جانسوز _ شبِ چهارم محرم 95 _روضۀ اصحابِ سیدالشهدا علیه السلام _ حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل جانسوز _ شبِ چهارم محرم 95 _روضۀ اصحابِ سیدالشهدا علیه السلام _ حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ آه، سرم‌رو بالا نمی‌گیرم که سرشکسته ام حسین جان به روم نیاوردی که آبو روی تو بسته ام حسین جان اسارتم‌رو ، به روم نیاری میاد به یاریِ تو آزاده سواری تنم می‌لرزه، ولی می‌دونم دستمو می‌گیری و تنهام نمی‌ذاری۲ *دیدند رفت یه کنار ایستاد داره میلرزه... مهاجر اومد گفت: حُر! چه وضعیه؟! تو سردار سپاه کوفه ای؛ فرمود:"والله اُخَیِّرُ نَفسي بَینَ الجَنَّةِ و النّٰار" امشب شب ماست؛امشب نوبت ماست؛امشب نوبت اوناییه که حرمت شکنی کردند؛آبروبری کردند؛امشب اومدن سرشون پائینه ... خدایا ... مردم هرچی میگن بگن ... برای خودشون میگن ، تو که منو میشناسی ... خدایا یه کارائیه بین خودم و خودت...هیچ کسی نمیدونه... (آه ، به من پناه بده حسین جان...) *پناه میخوای یا نه؟! اگه میخوای بگو... به آقات بگو ... نمی‌خواد داد بزنی ... هرجور عشقته بگو ... ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده گوشه ای از کربلا ، جا و مکانم بده... منو دور ننداز... شاید یه روزی به دردت خوردم... شاید یه روزی تونستی رو من حساب کنی...* ( آه، به من پناه بده حسین جان...) آه ، تو نوری و من ظلماتم *اشکال نداره ما هم بگیم امشب به آقامون... مگه غیر از اینه؟! ... راوی میگه وقتی آمد تصمیمش رو گرفت... "و ضَرَبَ فَرَسَهُ قاصِداً نَحوَالحُسَین"... یه نهیبی به اسبش زد "و یَدُهُ عَلیٰ رَأسِه" ... دستاشو رو سرش گذاشت "و قَلَبَ تُرسَه"... سپرش رو واژگون کرد شروع کرد مناجات کردن گفت: « اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ ... خدایا من به تو روی آوردم ، توبه منو قبول کن ... فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِکَ وَ أَوْلَادِ بِنْتِ نَبِیِّک ... خدایا من دل دوستان تو رو لرزوندم ... دل این دختربچه ها رو لرزوندم... اومد مقابل امام حسین، گفت:آقا من همونیم که اون کارو کردم، همونیم که امروز تو رو مجبور کردم به اینجا برسی؛توبه من قبول میشه یا نه؟ "هَلْ تَریٰ لي مِن تَوبَة؟!" آقا فرمود:"إِرفَع رأسَکَ یا شَیخ" پیرمرد سرت رو بلند کن... چیزی نشده ... من امشب میخوام بگم آقا! تو منو میشناسی؛خودمم،خودم رو میشناسم...اگه امشب اون صدای زیبای تو رو بشنوم که بگی جوون سرت رو بلند کن! اشکال نداره،دوباره شروع کن....* به این میگن گریه‌ی بزمی ... به این میگن سوختن ... أبکي عَلیٰ نَفسي... به این میگن گریه‌ی بر خویشتن ... آه،تو نوری و من ظلماتم مرده منم ، تویی حیاتم از این به بعد حُرّ حسینم تا دم جون دادن باهاتم *حالا آقا جواب میده...* به غربت من، خوش اومدی حُر تویی تو آزاده‌ی دنیا و قیامت *من امروز نگاه کردم،دیدم آقا این جمله رو دوبار به حُر فرموده؛آخه آقا بین راه حرفی فرموده؛من میگم آقا حُر رو یاد اصل و نسبش و اون مادر خوبش انداخته بود... وقتی آقا میخواست بره،گفت:نمیذارم. آقا فرمود:"ثَکَلَتکَ اُمُّک؛ما تُریدُ مِنّي؟" ... مادرت به عزات بشینه... یه نگاهی کرد،گفت:حسین! اگر از عرب هر کسی این جور اسم مادرم رو میبرد من جوابش رو میدادم،اما چه کنم مادرت زهراست... آقا اینجا که آمد سرش پایین بود، فرمود:"أنتَ الحُرُّ کَما سَمَّتکَ اُمُّک"... مادرت عجب اسم خوبی برات گذاشت ... "حٌرٌّ فیي الدُنیا و حُرٌّ في الآخرة"... یه جاییم اون موقعی که حر روی زمین افتاد؛ راوی میگه هنوز رمقی در بدنش بود؛اصحاب آمدند حر رو آوردن جلوی آقا گذاشتند... "و یَمْسَهُ التُّرابَ عَن وَجهِه" ... شروع کرد خاک ها رو از صورتش پاک کردن؛ دوباره فرمود: "انت الحُرُّ کما سَمَّتکَ امُّک..."* به غربت من، خوش اومدی حُر تویی تو آزاده‌ی دنیا و قیامت بگیر دوباره، سرت رو بالا تو مهمون خدا شدی ، سرت سلامت۲ (آه، به من پناه بده حسین جان...) ♢●از دقیقه ۱۰:۵۵ در پست بعد●♢ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
⇦🕊*‌ _روضه و توسل جانسوز _ شبِ چهارم محرم 95 _روضۀ اصحابِ سیدالشهدا علیه السلام _ حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ *مولای من قربونت برم...من امشب با امید اومدم اینجا...فدات بشم اگه من امشب دست خالی برگردم برا خودت بد میشه...من که چیزی برای از دست دادن ندارم... آه ... به من پناه بده حسین جان....* آه اومدم ای عزیز زهرا با یارای تو هم‌قسم شم شرمندم از بچه های تو بذار مدافع حرم شم * خوارزمی نوشته:امام حسین آمد مقابل لشگر ایستاد؛صدای غریبی بلند کرد... "أماٰ مِن مُغیثٍ یُغیثُنا لِوَجهِ اللّٰه؟" ... آیا یه یاوری هست به خاطر رضای خدا ما رو یاری بده؟ "أماٰ مِن ذابٍ یَذُبُّ عَن حَرَمِ رَسولِ اللّٰه؟" این دقیقا معناش مدافع حرمه... آیا مدافعی نیست که از حرم پیامبر خدا دفاع کنه؟ راوی میگه... " فَلَمّاٰ سَمِعَ الحُرُّبنُ یزید هٰذاالکَلام..."... وقتی این فرمایش آقا رو حربن یزید شنید... «إضطَرَبَ قَلبُهُ و دَمَعَت عیناه» ... قلبش آشوب شد و اشکش روانه شد. "فَخَرَجَ باکِیاً مُتَضَرِّعا..." توبه کارا ، حالیا از نو عمل آغاز کن... من که بهت شک ندارم... من شک ندارم امشب همه ما رو به احترام این آقا میبخشی... یا الله! دهه ی محرم داره سپری میشه،من نگرانم...امشب شب سوختن ماست... یاالله! اگر امشب یه فکری به حال ما نکنی...ما فرداشب،شب پنجم عازم گودی قتلگاهیم....* آه اومدم ای عزیز زهرا با یارای تو هم‌قسم شم شرمندم از بچه های تو بذار مدافع حرم شم شفاعتم کن، می‌خوام شهید شم (* تو ام امشب اینو به آقا بگو...*) شفاعتم کن، می‌خوام شهید شم توبمو رد نکن نذار که ناامیدشم می‌خوام بجنگم، کنار جُونت(غلام سیاه امام حسین) روسیاهم ولی بذار که روسفید شم (آه، حسین حسین عزیز زهرا ...) شاعر: میلاد عرفان پور ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ JOin 🔜 @babolharam_ir ™ ________________ ‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال نبوده و حق الناس محسوب میشود. ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir
babollharam motiee.mp3
4.16M
⇦🕊*‌روضه و توسل جانسوز _ شبِ چهارم محرم 95 _روضۀ اصحابِ سیدالشهدا علیه السلام _ حاج میثم مطیعی*↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ @babolharam_ir