eitaa logo
بچه های آسمان ۳۱۳
1.2هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
16.5هزار ویدیو
83 فایل
آنهایی که دلشان میخواست در کربلای حسین (ع) بودند,بدانند,امروز,هر لحظه یک کربلاست جنگ،جنگ نفس گنه آلودس وهوای هوس، واین طرف میدان مهدی فاطمه(س) غریب وتنها اشک می ریزد. مهدی یاوران #گناه نمیکنند!همین» خادم کانال @nafas_aseman_313 تبادل @i_11n8
مشاهده در ایتا
دانلود
☁️🌞☁️ 🔹ماشینت که جوش😡 می آورد؛ حرکت نمی کنی... کنار زده و می ایستی👉 ✔️و گرنه ممکن است ماشین آتش🔥 بگیرد! 💧خودت هم همینطوری... وقتی می آوری ، می شوی؛ تخته گاز نرو ✨بزن کنار! باش و هیچ ... وگرنه هم به خودت آسیب میزنی هم به اطرافیان... @bachehaeyaseman
9.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «شناخت امام زمان» 👤 استاد 📄 اون دنیا دوتا امتحان ازمون میگیرن که سوالاشم لو رفته... ⁉️ چرا آدم‌ها در فتنه‌های گیر میوفتن؟ @bachehaeyaseman
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 «هفت مرحله ظهور» 🎤 سخنرانی کمتر شنیده شده استاد ⁉️ چند مرحله از مراحل ظهور را تا الان طی کردیم؟ @bachehaeyaseman
6.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 💠 🔸به امام حسین(ع) سلام می‌کنی، جوابم می‌گیری؟ @bachehaeyaseman
😍✋ ای کاش همیشه یاورت باشم من در وقت ظهور، محضرت باشم من ھر چند که نامه ام سیاہ است ولی بگذار سیاہ لشکرت باشم من 🌹 🌹 تعجیل در ظهور و سلامتی مولاعج پنج 💚اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفَرَج💚 "بحق فاطمه(س) " @bachehaeyaseman
🌸ختم زیارت عاشورا روز چهاردهم: 💚هدیه به ۱۴ معصوم علیه السلام،شهدا و اُسرای خاک کربلا و...(خودتون میتونید اضافه کنید) 📕به نیت سلامتی و ظهور آقا امام زمان،عاقبت بخیری و سلامتی و حل گرفتاری همه مسلمین جهان و شفای بیماران و برآورده شدن حوائج شخصی خودتون... التماس دعا @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🛑رسوا کردن وزیر ظالم توسط امام زمان عج... ❄در روزگار گذشته، فرمانروایی بر بحرین حکومت می‌کرد که وزیرش در دشمنی با شیعیان، گوی سبقت را از او ربوده بود. ⭕ روزی وزیر بر فرمانروا وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژه‌ها بر پوست آن نقش بسته بود: «لا اله الا الله، محمّد رسول الله، ابوبکر و عمر و عثمان و علی خلفاء رسول‌الله». 💥فرمانروا از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به وزیر گفت: «این، نشانه‌ای آشکار بر باطل بودن مذهب شیعه است. 🍁 وزیر گفت: «به نظر من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از مذهب خود دست می‌کشند. ⛔ وگرنه باید یکی از این سه کار را انتخاب کنند: ◀️ پاسخی قانع کننده بیاورند ◀️ یا جزیه بدهند ◀️ یا اینکه مردانشان را می‌کشیم زنان و فرزندانشان را اسیر می‌کنیم و اموالشان را به غنیمت می‌بریم». ♻️فرمانروا، رأی او را پذیرفت و دانشمندان شیعه را نزد خود فرا خواند. ✔ آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: «اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را می‌کشم و زنان و فرزندانتان را اسیر می‌کنم یا اینکه باید جزیه بدهید». 🌿دانشمندان شیعه، از او سه روز مهلت خواستند. 🔮 آن گاه سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: «تو امشب به سوی صحرا برو و به امام زمان(عج) استغاثه کن و از او، راه رهایی از این مصیبت را بپرس؛ زیرا او امام و صاحب ماست». 🍀آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفق به زیارت حضرت نشد. 🍀شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. 🥀 شب آخر، نفر سوم را که محمّد‌بن‌عیسی نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با گریه و زاری از حضرت، کمک خواست. ♦️چون آخر شب شد، شنید مردی خطاب به او می‌گوید: «ای محمّد‌بن‌عیسی! چرا تو را به این حال می‌بینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمده‌ای؟» 📒 محمد‌بن‌عیسی گفت: «اگر تو صاحب‌الزمانی، داستان مرا می‌دانی. ❤️فرمود: «راست می‌گویی. تو به دلیل آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به اینجا آمده‌ای». عرض کرد: «آری؛ شما می‌دانید چه بر ما رسیده است و شما امام و پناه ما هستید». 🌺پس آن حضرت فرمود: «ای محمّد‌بن‌عیسی! در خانه آن وزیر ـ لعنة الله علیه ـ درخت اناری است. ♨️ هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از گل، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژه‌ها بر روی آن نقش بست. 🛑 فردا نزد فرمانروا می‌روی و به او می‌گویی که من پاسخ تو را در خانه وزیر می‌دهم. چون به خانه وزیر رفتی، پیش از وزیر به فلان اتاق برو. ♻️ کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب‌گلی در آن است. آن را به فرمانروا نشان ده. نشانه دیگر این که به فرمانروا بگو: چون انار را دو نیم کنی، جز دود و خاکستر، چیزی در آن نیست». ♦️محمّد‌بن‌عیسی از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد شیعیان باز گشت. روز دیگر، آنان پیش فرمانروا رفتند و هر چه امام زمان(عج) فرموده بود، آشکار شد. 🍁فرمانروای بحرین با دیدن این معجزه به تشیع گروید و دستور داد وزیر حیله‌گر را به قتل رساندند... 📙بحار الانوار، ج۵۲، ص۱۷۸ @bachehaeyaseman
🛑بشارت علامه کورانی: در آستانه ظهور تحریم ها بی اثر و وضعیت اقتصادی مردم بهبود پیدا میکند... @bachehaeyaseman
☁️🌞☁️ 🔵عاقبت صبر و تحمل در برابر بداخلاقی والدین(بسیار زیبا و آموزنده) 🌟علامه طهراني در كتاب نورملكوت قرآن مي فرمايد: 💠يكروز در طهران، براى خريد كتاب به كتاب فروشى رفتم، مردى در آن أنبار براى خريد كتاب آمده، آماده براى خروج شد كه ناگهان در جا ایستاد و گفت: حبيبم الله. طبيبم الله،یارم.... 🌼فهميدم از صاحب دلان است که مورد عنایت خاص خداوند قرار گرفته،گفتم: آقاجان! درويش جان! انتظار دعاى شما را دارم.چه جوری به این مقام رسیدی؟ ♻️ناگهان ساکت شد،گریه بسیاری کرد،سپس شاد و شاداب شد و خندید. 🔴گفت: سید! شرح مفصلی دارد. من مادر پيرى داشتم، مريض و ناتوان، و چندين سال زمين گير بود. ❄️خودم خدمتش را مینمودم؛ و حوائج او را برميآوردم؛غذا برايش ميپختم؛ و آب وضو برايش حاضر ميكردم؛ و خلاصه بهر گونه در تحمّل خواسته ‏هاى او در حضورش بودم. 🛑او بسيار تند و بداخلاق بود. ناسزا و فحش ميداد؛ و من تحمّل ميكردم، و بر روى او تبسّم ميكردم. ✅ بهمين جهت عيال اختيار نكردم، با آنكه از سنّ من چهل سال ميگذشت. زيرا نگهدارى عيال با اين اخلاقِ مادر مقدور نبود ... 🔰بهمین خاطر به نداشتن زوجه تحمّل كرده، و با آن خود را ساخته و وفق داده بودم. ✨گهگاهى در أثر تحمّل ناگواريهائى كه از مادرم به من میرسيد؛ ناگهان گوئى برقى بر دلم ميزد، و جرقّه ‏اى روشن می‏شد؛ و حال بسیارخوشی دست ميداد، ولى البته دوام نداشت و زود گذر بود. 💠تا يك شب كه زمستان و هوا سرد بود و من رختخواب خود را پهلوى او و در اطاق او پهن میکردم تا تنها نباشد، و براى حوائج، نياز به صدا زدن نداشته ‏باشد. 🔵 در آن شب كه من كوزه را آب كرده و هميشه در اطاق پهلوى خودم ميگذاشتم كه اگر آب بخواهد، فوراً به او بدهم، ناگهان او در ميان شب تاريك آب خواست. ❇️فوراً برخاستم و آب كوزه را در ظرف ريخته، و به او دادم و گفتم: بگير، مادر جان! 🌀او كه خواب آلود بود؛ و از فوريّت عمل من خبر نداشت؛ چنين تصوّر كرد كه: من آب را دير داده ‏ام؛ فحش غريبى به من داد، و كاسه آب را بر سرم زد. 💥فوراً كاسه را دوباره آب نموده و گفتم: بگير مادر جان، مرا ببخش، معذرت ميخواهم! 🛑 كه ناگهان نفهميدم چه شد... 💟إجمالًا آنكه به آرزوى خود رسيدم؛ و آن برق ها و جرقه ‏ها تبديل به يك عالمى نورانى همچون خورشيد درخشان شد؛ و حبيب من، يار من، خداى من، بانظر لطف و عنایت خاصش به من نگاه کرد و چیزهایی از عالم غیب شنیدم و اين حال ديگر قطع نشد؛ و چند سال است كه ادامه دارد... 📒نور ملكوت قرآن(ج‏1) ، ص: 141 با اندكي تلخيص @bachehaeyaseman