☁️🌞☁️
#داستانک
✳️بچه را آنطور نمیزنند!
🌟یکی از شاگردان #پیر روشن ضمیر، مرحوم #رجبعلی_خیاط(رحمه الله علیه)نقل می کند:
📌#فرزند دو سالهام – که اکنون حدود چهل سال دارد – در منزل #ادرار کرده بود و مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس #بچه بند بیاید.
📌#خانم پس از یک ساعت #تب کرد، تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز شصت تومان #پول نسخه و دارو شد، ولی تب قطع نشد، بلکه شدیدتر شد.
📌مجدداً به #پزشک مراجعه کردیم و این بار چهل تومان بابت هزینه درمان پرداخت کردیم که در آن روزگار برایم سنگین بود.
📌باری، شب هنگام جناب شیخ رجبعلی خیاط را در #ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم همسرم نیز در ماشین بود، جناب شیخ که سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفتم: والده بچههاست، تب کرده، #دکتر هم بردیم ولی تب او قطع نمیشود.
⚠️شیخ نگاهی کرد و خطاب به همسرم فرمود:
« بچه را که آن طور نمیزنند،استغفار کن، از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب میشود. »
چنین کردیم تب او قطع شد!.
📚کیمیای محبت📚
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
#داستانک
✳️بچه را آنطور نمیزنند!
🌟یکی از شاگردان #پیر روشن ضمیر، مرحوم #رجبعلی_خیاط(رحمه الله علیه)نقل می کند:
📌#فرزند دو سالهام – که اکنون حدود چهل سال دارد – در منزل #ادرار کرده بود و مادرش چنان او را زد که نزدیک بود نفس #بچه بند بیاید.
📌#خانم پس از یک ساعت #تب کرد، تب شدیدی که به پزشک مراجعه کردیم و در شرایط اقتصادی آن روز شصت تومان #پول نسخه و دارو شد، ولی تب قطع نشد، بلکه شدیدتر شد.
📌مجدداً به #پزشک مراجعه کردیم و این بار چهل تومان بابت هزینه درمان پرداخت کردیم که در آن روزگار برایم سنگین بود.
📌باری، شب هنگام جناب شیخ رجبعلی خیاط را در #ماشین سوار کردم تا به جلسه برویم همسرم نیز در ماشین بود، جناب شیخ که سوار شد، اشاره به خانم کردم و گفتم: والده بچههاست، تب کرده، #دکتر هم بردیم ولی تب او قطع نمیشود.
⚠️شیخ نگاهی کرد و خطاب به همسرم فرمود:
« بچه را که آن طور نمیزنند،استغفار کن، از بچه دلجویی کن و چیزی برایش بخر، خوب میشود. »
چنین کردیم تب او قطع شد!.
📚کیمیای محبت📚
@bachehaeyaseman
☁️🌞☁️
🛑قبل از شکایت و گله از خدا، فکر کنید...!
🔆بزرگی میگفت: استادی داشتم که از اولیاءالله بود
اما همسری داشتند که خیلی #بداخلاق بود و گاهی میدیدم او را شدیداً آزار میدهد.
✍روزی گفتم، استاد شما چطور این #همسر خود را تحمل میکنی؟
گفت: صبر کن روزی جواب تو را خواهم داد...
🔰مدتها گذشت،روزی با هم به مغازه میوهفروشی رفتیم.
میوهفروش آشنای استاد بود و به احترام او، میوه درهم نمیداد.
پلاستیکی داد تا استاد #میوه جمع کند.استاد سراغ جعبه میوه سیب رفت.
✅یک کیلو سیب حدود 8 سیب میشود. استاد 6 سیب را گلچین کرد و 2 سیب ضعیف و اندکی خراب به پلاستیک انداخت.
🔆بعد از خروج از مغازه به من گفت: این صاحب مغازه دوست من است که پلاستیک داد تا انتخاب کنم،
وقتی او مرا دوست خود میداند من هم باید او را دوست خود بدانم و 2 سیب ضعیف بردارم تا دوستی خود را نشان دهم.
🌼 مثل خدا هم مانند این ماجرای ماست، مگر میشود خدا علم و #فرزند_صالح و روزی فراوان و ... را به من بدهد و یک زن بداخلاق را هم به دیگران؟؟!!
🌸من #حیا میکنم از خدا در برابر این همه نعمت ناسپاسی کنم و حتی ناراحت شوم که چرا همسرم بداخلاق است...
✅پیوست: گاهی ما آدما انقدر ناسپاس میشیم که نعمتهای خوبی که خدا بهمون داده رو نمیبینیم،حتی شکر هم نمیکنیم!
انگار که نعوذبالله خدا وظیفش بوده بده!
ولی تا به مشکلی میخوریم سریع شاکی و حق به جانب میشیم که خدایا چرا من؟چرا زندگیم اینجوریه و...
✔ #ناشکری خودش پیامدهای منفی داره که زندگی آدم رو بدتر میکنه که بهتر نمیکنه...به همین خاطر همیشه مودبانه شکرگزار نعمتهای خوبی که بهمون داده باشیم تا خدا نعمتهاشو طبق قانون خودش،برامون بیشتر کنه...
#قیامت #رجبعلی_خیاط #دین_اسلام #بهشت #شکرگزاری #قبر #شیطان #برزخ #نماز_اول_وقت #نماز_حاجت #قرآن_کریم #سیروسلوک #ادب #آیت_الله_بهجت #آیت_الله_مجتهدی #استاد_عالی
@bachehaeyaseman
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
معامله با خدا
🔸 ماجرایی که زندگی #رجبعلی_خیاط را متحول کرد
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۱۰شهریور، سالروز وفات شیخ رجبعلی خیاط
@bachehaeyaseman