eitaa logo
پوشاک '' بچه های ایران''
7.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
268 ویدیو
0 فایل
🌱‌‌‌﷽🌱 لباسهامون فقط ایرانی و باکیفیتن 😍 ارسال به سراسر ایران سبد خرید هم داریم و تخفیف دائم برای خانواده های 3فرزند به بالا💜 🌹فروش حضوری نداریم🌹 رضایتمندی+مرسوله @bachehaye_iran1402 خروج مطالب به هرشکل وبدون درج لینک مشکل شرعی دارد⛔
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱🌱🌱 قال رسول الله صلی الله علیه وآله : اِذَا التَبَسَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ، کَقِطَعِ الَّیلِ المُظلِمِ فَعَلَیکُم بِالقُرآنِ .( . اصول کافی ج2ص459) رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:هنگامی که فتنه ها، هم چون پاره های شب تاریک، شما را در خود پیچید، برشماست که به قرآن تمسک جویید. «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ» https://eitaa.com/joinchat/976617883C3f0cc21b80
🌱🌱🌱 زنگ ساعت به صدا در می آید. چشمانم را به سختی باز میکنم. برنامه روزانه ام در ذهنم میگذرد. بلند میشوم. مادری ام را باز هم با عشق در خانه آغاز میکنم. آب را جوش می آورم و چای را دم میکنم. سفره ی صمیمیِ صبحانه آمادست در کنار خانواده ام. بچه ها را با بوسه راهی مدرسه میکنم. از همان اول صبح به ذوق ِ ذوقِ فرزندانم برای غذای مورد علاقه شان مشغولِ نهار میشوم. خانه را مرتب میکنم،جارو میزنم و سرگرمِ کارهای روزانه میشوم. کم کم بوی خوشِ قرمه سبزی خانه را فرا میگیرد و من مشغول شستنِ ریحان های معطرِ باغچه هستم. خودم را به فنجانی چایِ هل دار دعوت میکنم. چشمانم را روی هم میگذارم و در پسِ انتظارم برای خنک شدن چای، در ذهنم میگذرانم... اخبار را مرور میکنم. حملات وحشیانه رژیم کودک کش باز هم به مناطق مسکونی. در ذهنم می آید: کودکانی که از ترسِ فرو ریختن خانه شان با اشک و گریه به دنبال فرار هستند و در دل از جا ماندنِ عروسک های زیبایشان زیر خاک ها غصه میخورند. مادری که در میان خروارها خاک به دنبال طفلانش مضطر و پریشان است. خانه ای که ویران شده و همه ی خاطراتش در لحظه فرو ریخته و جایش را به هزار دلواپسی داده. مردانی که رگ غیرتشان برای زن و فرزند و وطن برآمده. شب و روز هایی که با وحشتِ نبود پناهگاه و پدر و مادر و فرزند میگذرد. جان هایی که ارزان به دست دشمنان افتاده. ناله هایی که بی جواب مانده و آغوش های گرم مادری که بدون فرزندانش سرد و ماتم زده شده... ناخودآگاه از غصه چشمانم باز میشود. چای فنجانم سرد شده و حال دلم عجیب گرفته. نگاهی به خانه ام می اندازم. گرم و آرام و معطر و در کنارش آرزوهای مادرانه ی زنان فلسطین و لبنان در نظرم می آید... صدای زنگ خانه مرا به خود می آورد. فرزندانم با نشاط پشت در هستند. در سلامت و امنیت و شادی به خانه ی گرم و صمیمی باز گشتند. عطر قرمه سبزی و ریحانِ تازه چیده شده، شادی شان را دو چندان میکند. و من در خودم شرمنده میشوم از آن پدری که فرزند خود را گذاشت و برای آنکه فرسنگ ها دور تر، از امنیتِ کشورِ من دفاع کند پا به عرصه ی جهاد گذاشت. شرمنده میشوم از طفلی که همین شب و روزها، در نزدیکی ما، شب هایی که من در خوابی عمیق فرو رفتم پا به پای کودکان لبنان و فلسطین نگرانِ پدرش میماند، و یا نه! شب هایش را در غمِ از دست دادن پدرِ شهیدش صبح میکند. مدافعان حرم را میگویم. شیر مردانِ بی ادعایی که جز به آرامش و امنیتِ خانه ی من و شما فکر نمیکنند. ناگاه تمام قد به احترام آنان و خانواده هایشان می ایستم و خدا را بابت این غیور مردان و زنان شکر میکنم. و زیر لب به نیابت از همه رزمندگان اسلام زمزمه میکنم: «اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ» https://eitaa.com/joinchat/976617883C3f0cc21b80