eitaa logo
baghdad0120
1.2هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
5هزار ویدیو
50 فایل
#بسم_الله_قاصم_الجبارین ـــ ـ ـ ـــ🍃 مجموعه سایبری فرهنگی #بغداد٠۱۲٠ تاسیس: جمعه، ۱۳ دی ۱۳۹۸ #قاسم_بن_الحسن را در همه پیام رسان ها دنبال کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
✨️🇮🇷 علی‌اکبری: ۲۲ بهمن امسال یادآور فتح خرمشهر بود : 🔹یک دیگر در روز ۱۴۰۱ ثبت شد و علی‌رغم همه مشکلاتی که وجود داشت یک بزرگ پیروز توسط مردم همچون که منجر به دیگری شد، رخ داد. 🔹زلزله‌ای که در کشورهای و رخ داد، بود. جامعه جهانی مردود بزرگ این امتحان است. این مردودی مخصوصاً نسبت به سوریه ،است. 🔹آن‌ها بیشتر سر و صدا کردند تا اینکه کاری انجام بدهند. در ارتباط با سوریه اتفاقی که افتاده برای بسیار زشت است. آمریکا و اروپا دچار شده‌اند و خود را نشان دادند. مجموعه‌های جهانی هم نشان دادند که چقدر هستند. @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
27.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨ عیدی بچه بسیجی ها به مردم خوب کوهرنگ در روز عید بزرگ مبعث 😍🌺 ❤️ همیاری و کمک کردن به همنوع، یکی از بزرگترین و قشنگترین خصوصیت های ما ایرانیان است. هر موقع که برای هموطنانمان در هرکجای کشور مشکلی پیش بیاید، بدون وقفه و در اولین فرصت خودمان را به آن منطقه می رسانیم و برای کمک به هموطن از هیچ کاری دریغ نمی‌کنیم. حتی اگر کشورهای دیگر هم مشکلی پیدا کنند، ما ایرانیان اولین کسانی هستیم که به کمکشان خواهیم رفت. 🇮🇷 اکنون که هموطنان عزیزمان در چهارمحال و بختیاری(کوهرنگ) دچار مشکل شده اند و به دلیل بارش سنگین برف زندگی‌شان مختل شده، تیم های جهادی و بسیجی سپاه از سراسر ایران به یاری این عزیزان رفتند. 🇮🇷 گزارش اعزام یکی از این تیم های جهادی و بسیجی از سپاه ناحیه درچه و عیدی آنان به مردم را با هم ببینیم 😍 🔹گروه جهادی رهروان ولایت 🔹گروه جهادی نور الشهداء 🔹ناحیه مقاومت بسیج سپاه درچه 📆 شنبه ۲۹ بهمن ماه ۱۴۰۱ خبڔقرطماڹ_گروه فرهنڴے جہادے نورالشهداء @baghdad0120
01:20✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ مثل‌یک‌نرگس‌طوفان‌زده‌از‌بارش‌برف سخت‌محتاج‌به‌گرمای‌پر‌و‌بال‌توام🤍 اللهم عجل لولیک الفرج 🌼 @baghdad0120
✨ 🌷 پيامبر صلی الله علیه و آله و سلم: اَلا اُخبِرُكُم بِاَفضَلَ مِن دَرَجَةِ الصّيامِ وَ الصَّلاةِ وَ الصَّدَقَةِ؟ صَلاحُ ذاتِ البَينِ، فَاِنَّ فَسادَ ذاتِ البَينِ هِىَ الحالِقَةُ؛ آيا به چيزى با فضيلت تر از نماز و روزه و صدقه (زكات) آگاهتان نكنم؟ و آن اصلاح ميان مردم است، زيرا تيره شدن رابطه بين مردم ريشه كن كننده دين است. نهج الفصاحه ص 240 ، ح 458 @baghdad0120
✨🇮🇷 ☑️بیانیه ارتش سوریه درباره حمله موشکی تل‌آویو 🔹در ساعت 00:22 بامداد امروز، دشمن اسرائیلی با چند موشک از سمت جولان اشغالی سوریه حمله‌ای کرد و طی آن، برخی مناطق در شهر دمشق و حومه آن از جمله مناطق مسکونی را هدف قرار داد که پدافند موشکی به مقابله پرداخت و بیشتر موشک‌ها را ساقط کرد. 🔹این حمله تاکنون 5 شهید داشته و 15 زخمی به عنوان آمار اولیه برجای گذاشته که حال برخی وخیم است. @baghdad0120
✨️🇮🇷 💢ایران درحال معامله تسلیحاتی با50 کشور جهان است! وزیرجنگ‌صهیونیستی‌در‌کنفرانس‌مونیخ: ایران در حال مذاکره برای فروش تسلیحات مرگبار به 50 کشور با وجود تحریم ها علیه خود است. یوسی گالانت وزیردفاع اسرائیل: ایران پهپادهایی با برد 1000 کیلومتر به کشورهایی مانند بلاروس در شرق اروپا، و نیز به ونزوئلا در آمریکای لاتین فروخته است! ایران چه آشکار و چه پنهان،چه زیر میز و بالای میز ،بی وقفه در تلاش است تا مستقیم و غیرمستقیم «اسرائیل» را از طریق نیروهای نیابتی خود در مرزهای «اسرائیل» نابود کند!!! جامعه جهانی باید جلوی فروش تسلیحات به ایران را بگیرد ! @baghdad0120
baghdad0120
✨🇮🇷 ☑️بیانیه ارتش سوریه درباره حمله موشکی تل‌آویو 🔹در ساعت 00:22 بامداد امروز، دشمن اسرائیلی با چند
تمام شایعات و خبرسازی‌ها در مورد حمله بامداد امروز رژیم صهیونسیتی به دمشق فقط از یک اتاق فکر هدایت شده است. هیچکس به دلیل واقعی حمله اشاره نکرده است. تا این لحظه خون از دماغ یک ایرانی هم نریخته (صهیونیست‌ها خودشان بهتر می‌دانند که نباید پا را از گلیمشان درازتر کنند،) اما دلیل اصلی حمله، ناکامی ‌و عصبانیت این رژیم است. _ناکامی در حمله تروریستی به اصفهان و همچنین دریافت ضربات اساسی در کرانه باختری و در نهایت هم هدف قرار گرفتن نفتکش صهیونیست‌ها در آب‌های دریای عرب. این حمله نشان از استیصال صهیونیست‌ها به ویژه نتانیاهو دارد که دولت لاپید - بنت را به مماشات متهم می‌کرد. حمله به کفرسوسه هر چند‌ کور بود، اما حتی اگر با علم هم انجام شده، جز مردم عادی هیچ تلفاتی نداشته و این ذات کثیف و خبیث صهیونیست جماعت را نشان می‌دهد. _نه سردار قاآنی در منطقه بوده و نه هیچ فرمانده ارشد ایرانی دیگر. هر کسی هم در منطقه است، الان در حلب و لاذقیه در حال کمک به مردم زلزله‌زده است. این ذات غیرانسانی و وحشیانه صهیونیست‌ها است که به کشوری زلزله‌زده اینگونه حمله می‌کنند... اما خداوند جای حقی نشسته است. eitaa.com/baghdad0120
✨️🇮🇷 💠نتیجه ی تحقیقات در مورد اثر حجاب در آمریکا مقابل افسردگی زنان سایت پاب مد در مقاله ای پیرامون تاثیر حجاب اسلامی بر روی افسردگی در زنان می نویسد: ‌‌ برخی از فمنیست های غربی می گویند که (داشتن) حجاب یک عمل ناراحت‌کننده است که تاثیرات منفی ای مثل ایجاد افسردگی بر روی زنان دارد ، این مقاله این فرضیه را با ‌الگویی جهانی ، از طریق ۱۹۴ نفر از زنان مسلمان آمریکایی می آزماید . نتیجه آنالیز ها از فرضیه فمنیست های غربی (مبنی بر ناراحت کننده بودن‌حجاب برای زنان) حمایت نکرد ، به بیان دیگر حجاب اسلامی یک‌ عامل محافظ در قبال افسردگی است .    @baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_دوم 🔹 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهان‌ک
🔹 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد :«یا اینجا همه‌مون رو سر می‌برن یا می‌کنن! یه کاری کنید!» دستم در دست مادر مصطفی لرزید و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد و حال مصطفی را به‌هم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد :«نمی‌بینی زن و مادرم چه حالی دارن؟ چرا بیشتر تن‌شون رو می‌لرزونی؟» 🔹 ابوالفضل تلاش می‌کرد با موبایلش با کسی تماس بگیرد و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید :«فکر می‌کنی سه ماه پیش چجوری ۴۸ تا زائر رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟ هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!» ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد و بی‌توجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند :«بچه‌ها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمی‌تونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.» 🔹 مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت :«بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.» و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد :«اگه یه آرپی‌جی باشه، خودم می‌زنم!» 🔹 انگار مچ دستان در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد و تنها یک جمله گفت :«من میرم آرپی‌جی رو ازشون بگیرم.» روحانی دفتر محو مصطفی مانده و دل من و مادرش از نفس افتاد که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد :«در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز می‌زنه!» 🔹 و ابوالفضل موافق رفتن بود که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد :«شما کلتت رو بده من پوشش میدم!» تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجره‌ها و دیوار ساختمان می‌خورد و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر می‌شد که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد. 🔹 مصطفی با گام‌های بلندش تا پشت در رفت و طنین طپش قلب عاشقم را می‌شنید که به سمتم چرخید، آسمان چشمان روشنش از ستاره باران شده بود و با همان ستاره‌ها به رویم چشمک می‌زد. تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد و ندید نفسم برایش به شماره افتاده که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد. یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود که به سمت نفر بعدی رفت و او بی‌آنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد. 🔹 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال می‌زدم که او هم از دست چشمانم رفت. پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمی‌خواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشک‌هایم همه می‌شد و در گلو می‌ریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدن‌مان نگذشته و دامادم به رفته بود. 🔹 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی می‌کرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند. ندیده تصور می‌کردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمی‌دانستم چند نفر او را هدف گرفته‌اند که کاسه شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد. 🔹 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلوله‌ها از دستم رفته بود که میان گریه به (علیهاالسلام) التماس می‌کردم برادر و همسرم را به من برگرداند. صدای بعضی گلوله‌ها تک تک شنیده می‌شد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!» 🔹 با گریه نگاهش می‌کردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که به‌سرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!» خط گلوله‌ها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس می‌کردم کار مصطفی را ساخته‌اند که باز به جان دفتر افتاده‌اند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد. 🔹 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانی‌اش عرق می‌رفت، گوشه‌ای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفس‌نفس می‌زد. یک دستش آرپی‌جی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمی‌شد دوباره قامت بلندش را می‌بینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بی‌توجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد. 🔹 آرپی‌جی روی شانه‌اش بود، با دقت هدف‌گیری می‌کرد و فعلاً نمی‌خواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»... ✍️نویسنده: ✨🦋 @baghdad0120