حاج قاسم: اگر کسی صدای رهبر خود را نشنود به طور یقین صدای #امام_زمان (عج) خود را هم نمی شنود. و امروز خط قرمز باید توجهتمام و اطاعت از ولی خود، #رهبری نظام باشد.
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
اللهم احفظ قائدنا الامام الخامنه ای
حلال ماه دیده شد
و تو .... ماه منی
#رهبری
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
مقام معظم رهبری:
هر چه خدا با انسان بیشتر باشد و از انسان راضی تر باشد
موفقیت در کارش بیشتر خواهد شد..
#رهبری
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
🍀رهبر معظم انقلاب:
قبل از ظهور مهدی موعود، در میدانهای مجاهدت، انسانهای پاک امتحان میشوند؛ در کورههای آزمایش وارد میشوند و سربلند بیرون می آیند.
#آیت_الله_خامنه_ای
#سلام_فرمانده
#فرمانده
#امام_زمان
#رهبری
@baghdad0120
✨
تعجیل حاج قاسم برای خواندن #نماز_شب در #روضه مسجدالنبی(ص)
🔺محمود خالقی، همرزم سردار شهید سلیمانی در برنامه "#مسافر_بهشت " #رادیو معارف:
🔸در سال ۷۱ به #حج مشرف شدیم، من و سردار مسئولیتی در بعثه مقام #رهبری داشتیم البته کاروانهای ما مستقل بود؛ کاروان حاج قاسم به #مسجدالنبی(ص) نزدیکتر بود و من #شب ها به محل استقرار کاروان ایشان میرفتم.
🔸آن زمان دربهای مسجدالنبی(ص) از ۱۱ شب تا یک ساعت قبل از #اذان صبح بسته میشد، زائران از دو ساعت قبل از اذان پشت درهای بسته میایستادند تا به محض بازگشایی به #سرعت وارد شوند؛ من و حاج قاسم جزء اولین نفرها بودیم که میایستادیم و به محض آنکه درها باز میشد به سرعت داخل میشدیم و هدفمان این بود که به بخش روضه #مسجد برویم و #نماز شب را بخوانیم.
🔸روزها هم مشغول کار میشدیم، در #مکه هم مشغول امور بودیم حاج قاسم معمولاً روز #عرفه را با نذر قصد روزه میکرد و آن زمان که عرفه در فصل گرمای #عربستان بود، روزهدار بود یکی دو باری که #غار_حرا مشرف شدیم از سکوت و خلوتی آنجا بسیار خوشش آمد.
ــــــــــ ـ ـ ــــــ🍃
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
✍حاج قاس م س لی م انی:
#تهاجم_فرهنگیِ امروز خیلی پیچیدهتر، شدیدتر، وسیعتر و ناپایدارتر از دیروز شده است. این اصطلاحی که مقام معظم #رهبری برای این موضوع و دغدغه #فرهنگی استفاده کردند، خیلی به جا، دقیق و #حکیمانه بود. تمام موضوعاتی که ایشان در موضوعات گوناگون نامگذاری میکنند، از #حکمت های خیلی عمیقی برخوردار است...
"#شبیخون_فرهنگی " یا "تهاجم فرهنگی" کلمات بیدار کننده و آگاهیبخشی است؛ مثل یک داد و فریاد است...
#قاسم_بن_الحسن
ــــــــــــــ ـ ـ ـــــ☫
🇮🇷 @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من جان ناقابلی دارم
جسم ناقصی دارم
اندک آبرویی هم دارم
که این رو هم خود شما به من دادید
همه اینهارو من کف دست گرفتم
در راه این انقلاب
در راه اسلام
فداخواهم کرد
اینها هم نثار شما باشد
سیدما، مولای ما
دعا کن برای ما
صاحب ما تویی
صاحب این کشور تویی
صاحب این انقلاب تویی
از بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی
#امام_زمان
#رهبری #ولایت
#قاسم_ابن_الحسن
@baghdad0120
سایه ات کم نشود از سرمان حضرت یار
#رهبری
#رهبرانه
#حضرت_آقا
#مقام_معظم_دلبری
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
#پوستر | در چشم او بشارت فتحی قریب بود....
#اربعین #رهبر#رهبری
#سید_علی_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن #ایران
https://ble.ir/baghdad0120
🔰چرا هر اتفاقی می افتد اول به #رهبری #اهانت می کنند؟
🔹#بنزین گرون می شه فلش ها به سمت رهبره #متروپل خراب می شه به رهبر اهانت می کنند #آب کم می شه تیر به سمت رهبری پرت می کنند و #دختر مردم می میره #فحش و #اهانت به رهبری میدهند
🔹این #فرمول #صهیونیست هاست که توسط خداوند در زیارت قدسی #عاشورا به آن اشاره شده است: وَلَعَنَ اللهُ اُمَّهً دَفَعَتکُم عَن مَقامِکُم وَ اَزالَتکُم عَن مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللهُ فیهَا
🔹قبل از شهادت حضرت #سیدالشهدا دو مرحله دیگر انجام شد که اگر نمی شد قطعا #قتل آن حضرت امکان پذیر نبود:
مرحله اول: دور کردن مردم از مقام حقیقی #امام و پیشوای جامعه.
مرحله دوم: اینکه #امام و #رهبر جامعه از #رتبه و جایگاهی که دارد دور کنند و از چشم جامعه بیندازند.
🔹دقیقاً مشهود است تمام تلاش دشمن در این روزها به سمت این است که جایگاه پدر جامعه را بی ارزش جلوه دهند و #حرمت او را با اهانت و فحش بشکنند.
🔹اینها برنامه ریزی برای آماده کردن مردم و جوانان است که بتوانند ضربه آخر را به وسیله خود مردم بزنند. همان کاری که در روز عاشورا انجام دادند.
🔹یک فرضیه اینست که بنشینیم و تکان نخوریم و بگوییم کور خوانده اند و غلط می کنند کاری بکنند و #تکلیف دیگر آن است که اقدام به موقع انجام دهیم
🔹با #بصیرت_و_آگاهی کامل نسبت به اوضاع جامعه #روشنگری و #آگاه_سازی چهره به چهره انجام بدهیم.
#لبیک_یا_خامنه_ای #رهبری #روشنگری #جهادتبیین
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
✍حاج قاسم سلیمانی:
سه مسئله در تحول جامعه اثرگذارند، چه جامعهی #دفاع_مقدس باشد، چه جامعهی امروز ما. هر کدام از این سه اثر بلنگند، #جامعه راه کجی خواهد رفت. یکی اثر #رهبری است.
دوم هدفگذاری است. این هدف چقدر قدسیت دارد؟ چقدر مقدّس است؟ سوم، مدیرانِ هادیِ این اَمرند. آن کسانی که این سیاستها را میخواهند اجرایی کنند.
#لبیک_یا_خامنه_ای
#حجاب #امام_زمان
#زن_عفت_افتخار
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید.
#رهبری
#سردار_دلها
#ولایت_فقیه
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨
سی سال است که نخوابیدهام اما دیگر نمی خواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک می ریزم که پلکهایم جرأت بر هم آمدن نداشته باشــد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند. وقتی فکر می کنم آن دختر هراسان تویی، نرجس اســت، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریده شدن است حسینم و رضایم است از من چه توقعی دارید؟ نظارهگر باشم، بیخیال باشم، تاجر باشم؟ نه من نمی توانم اینگونه زندگی بکنم.
#مرد_میدان
#سردار_دلها #رهبری
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🔴واکنش عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبری به اهانتهای نشریه فرانسوی
🔹مهدی فضایلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار #رهبری در واکنش به #توهینهای اخیر یک #نشریه_فرانسوی نوشت: «نشریهای که روزی با وقاحت و به نام #آزادی_بیان #پیامبر عظیم الشان اسلام را مورد #هتک قرار داد، #اهانت امروزش به #رهبر_انقلاب که پرچمدار و تداوم بخش #مکتب و راه #پیامبر_اسلام است عجیب نیست؛ چرا که این جریان در حال #اضمحلال است و مصداق الغریق یتشبث به کل حشیش!..وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»
#لبیک_یا_خامنه_ای
#جانفدا
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
🔴 مذهبی های صورتی در حال محقق کردن آرزوی غربگرایان❗️
🔰با وجود اینکه برخورد با #بی_حجابی در جامعه اسلامی از محکمات مبانی #امام_خمینی ره و مقام معظم #رهبری است و در همین راستا باز هم مقام عظمای ولایت در دیدار اخیر با #بانوان تصریح کردند که حجاب باید رعایت شود و قابل خدشه نیست،
متأسفانه برخی افراد #مذهبی_صورتی در قامت مشاور و یا بعضاً مسئولین هستند که به بهانه #دو_قطبی نشدن جامعه !!! و به دلیل عدم اشراف به مبانی انقلاب و نظر امام ره و مقام معظم رهبری سعی دارند که به نوعی جلوی اجرایی شدن #قانون حجاب بایستند.
👈 اتفاقاً این افراد بسیار خطرناک تر از مکشفه ها هستند❗️
زیرا چه بخواهند و چه نخواهند، با چهره ای مذهبی، در مسیر سکولاریزاسیون #جمهوری_اسلامی قدم برداشته اند❗️یعنی همان مسیری که سال ها #غربگرایان داخل کشور آرزوی آن را دارند❗️
#مذهبی_نما #حجاب #روشنگری #لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_یکم 🔹 ساکت بودم و از نفس زدنهایم وحشتم را حس میکرد که به سمتم چرخید، ه
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_دوم
🔹 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانکاری نداشت که با نمک لحنش پاسخ داد :«داداش من دارم میرم تو راحت حرفاتو بزنی، تو کجا میخوای بیای؟»
از صراحت شوخ ابوالفضل اینبار من هم به خنده افتادم و خنده بیصدایم مقاومت مصطفی را شکست که بیهیچ حرفی سر جایش نشست و میدیدم زیر پردهای از خنده، نگاهش میدرخشد و بهنرمی میلرزد.
🔹 مادرش به بهانه بدرقه ابوالفضل بهزحمت از جا بلند شد، با هم از اتاق بیرون رفتند و دیگر برنگشت.
باران #احساسش به حدی شدید بود که با چتر پلکم چشمانم را پوشاندم و او ساده شروع کرد :«شاید فکر کنید الان تو این وضعیت نباید این خواسته رو مطرح میکردم.»
🔹 و من از همان سحر #حرم منتظر بودم حرفی بزند و امشب قسمت شده بود شرح #عشقش را بشنوم که لحنش هم مثل دلش برایم لرزید :«چند روز قبل با برادرتون صحبت کردم، گفتن همه چی به خودتون بستگی داره.»
نگاهش تشنه پاسخی به سمت چشمه چشمانم آمد و من در برابر اینهمه احساسش کلمه کم آورده بودم که با آهنگ آرمشبخش صدایش جانم را نوازش داد :«همونجوری که این مدت بهم اعتماد کردید، میتونید تا آخر عمر بهم #اعتماد کنید؟»
🔹 طعم #عشقش به کام دلم بهقدری شیرین بود که در برابرش تنها پلکی زدم و او از همین اشاره چشمم، پاسخش را گرفت که لبخندی شیرین لبهایش را ربود و ساکت سر به زیر انداخت.
در این شهر هیچکدام آشنایی نداشتیم که چند روز بعد تنها با حضور ابوالفضل و مادرش در دفتر #رهبری در زینبیه عقد کردیم.
🔹 کنارم که نشست گرمای شانههایش را حس کردم و از صبح برای چندمین بار صدای تیراندازی در #زینبیه بلند شده بود که دستم را میان انگشتانش محکم گرفت و زیر گوشم اولین #عاشقانهاش را خرج کرد :«باورم نمیشه دستت رو گرفتم!»
از حرارت لمس احساسش، گرمای #عشقش در تمام رگهایم دوید و نگاهم را با ناز به سمت چشمانش کشیدم که ضربهای شیشههای اتاق را در هم شکست.
🔹 مصطفی با هر دو دستش سر و صورتم را پوشاند و شانههایم را طوری کشید که هر دو با هم روی زمین افتادیم.
بدنمان بین پایههای صندلی و میز شیشهای سفره #عقد مانده بود، تمام تنم میان دستانش از ترس میلرزید و همچنان رگبار #گلوله به در و دیوار اتاق و چهارچوب پنجره میخورد.
🔹 ابوالفضل خودش را از اتاق کناری رسانده و فریاد #وحشتزدهاش را میشنیدم :«از بیرون ساختمون رو به گلوله بستن!» مصطفی دستانش را روی سر و کمرم سپر کرده بود تا بلند نشوم و مضطرب صدایم میکرد :«زینب حالت خوبه؟»
زبانم به سقف دهانم چسبیده و او میخواست بدنم را روی زمین بکشد که دستان ابوالفضل به کمک آمد. خمیده وارد اتاق شده بود و شانههایم را گرفت و با یک تکان از بین صندلی تا در اتاق کشید.
🔹 مصطفی به سرعت خودش را از اتاق بیرون کشید و رگبار گلوله از پنجرههای بدون شیشه همچنان دیوار مقابل را میکوبید که جیغم در گلو خفه شد.
مادر مصطفی کنار دیگر کارکنان دفتر #رهبری گوشه یکی از اتاقها پناه گرفته بود، ابوالفضل در پناه بازوانش مرا تا آنجا برد و او مادرانه در آغوشم کشید.
🔹 مصطفی پوشیده در پیراهن سفید و کت و شلوار نوک مدادی #دامادیاش هراسان دنبال اسلحهای میگشت و چند نفر از کارکنان دفتر فقط کلت کمری داشتند که ابوالفضل فریاد کشید :«این بیشرفها دارن با #مسلسل و دوشکا میزنن، ما با کلت چیکار میخوایم بکنیم؟»
روحانی مسئول دفتر تلاش میکرد ما را آرام کند و فرصتی برای آرامش نبود که تمام در و پنجرههای دفتر را به رگبار بسته بودند.
🔹 مصطفی از کنار دیوار خودش را تا گوشه پنجره کشاند و صحنهای دید که لبهایش سفید شد، به سمت ابوالفضل چرخید و با صدایی خفه خبر داد :«اینا کیِ وقت کردن دو طرف خیابون رو با سنگچین ببندن؟»
من نمیدانستم اما ظاهراً این کار در جنگ شهری #دمشق عادت #تروریستها شده بود که جوانی از کارمندان دفتر آیه را خواند :«میخوان راه کمک ارتش رو ببندن که این وسط گیرمون بندازن!»
🔹 و جوان دیگری با صدایی عصبی وحشیگری ناگهانیشان را تحلیل کرد :«هر چی تو حمص و حلب و دمشق تلفات میدن از چشم #رهبری ایران میبینن! دستشون به #حضرت_آقا نمیرسه، دفترش رو میکوبن!»
سرسام مسلسلها لحظهای قطع نمیشد، میترسیدم به دفتر حمله کنند و تنها #زن جوان این ساختمان من بودم که مقابل چشمان همسر و برادرم به خودم میلرزیدم.
🔹 چشمان ابوالفضل به پای حال خرابم آتش گرفته و گونههای مصطفی از #غیرت همسر جوانش گُر گرفته بود که سرگردان دور خودش میچرخید.
از صحبتهای درگوشی مردان دفتر پیدا بود فاتحه این حمله را خواندهاند که یکیشان با #تهران تماس گرفت و صدایش را بلند کرد :«ما ده دیقه دیگه بیشتر نمیتونیم #مقاومت کنیم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_چهل_و_دوم 🔹 از اینهمه دستپاچگی، مادرش خندید و ابوالفضل دیگر دلیلی برای پنهانک
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_چهل_و_سوم
🔹 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد :«یا اینجا همهمون رو سر میبرن یا #اسیر میکنن! یه کاری کنید!»
دستم در دست مادر مصطفی لرزید و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد و حال مصطفی را بههم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد :«نمیبینی زن و مادرم چه حالی دارن؟ چرا بیشتر تنشون رو میلرزونی؟»
🔹 ابوالفضل تلاش میکرد با موبایلش با کسی تماس بگیرد و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید :«فکر میکنی سه ماه پیش چجوری ۴۸ تا زائر #ایرانی رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟ هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!»
ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد و بیتوجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند :«بچهها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمیتونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.»
🔹 مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت :«بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.»
و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد :«اگه یه آرپیجی باشه، خودم میزنم!»
🔹 انگار مچ دستان #مردانهاش در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد و تنها یک جمله گفت :«من میرم آرپیجی رو ازشون بگیرم.»
روحانی دفتر محو مصطفی مانده و دل من و مادرش از نفس افتاد که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد :«در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز میزنه!»
🔹 و ابوالفضل موافق رفتن بود که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد :«شما کلتت رو بده من پوشش میدم!»
تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجرهها و دیوار ساختمان میخورد و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر میشد که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد.
🔹 مصطفی با گامهای بلندش تا پشت در رفت و طنین طپش قلب عاشقم را میشنید که به سمتم چرخید، آسمان چشمان روشنش از #عشق ستاره باران شده بود و با همان ستارهها به رویم چشمک میزد.
تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد و ندید نفسم برایش به شماره افتاده که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد. یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود که به سمت نفر بعدی رفت و او بیآنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد.
🔹 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال میزدم که او هم از دست چشمانم رفت.
پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمیخواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشکهایم همه #خون میشد و در گلو میریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدنمان نگذشته و دامادم به #قتلگاه رفته بود.
🔹 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی میکرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند.
ندیده تصور میکردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمیدانستم چند نفر او را هدف گرفتهاند که کاسه #صبرم شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد.
🔹 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلولهها از دستم رفته بود که میان گریه به #حضرت_زینب (علیهاالسلام) التماس میکردم برادر و همسرم را به من برگرداند.
صدای بعضی گلولهها تک تک شنیده میشد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!»
🔹 با گریه نگاهش میکردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که بهسرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!»
خط گلولهها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس میکردم کار مصطفی را ساختهاند که باز به جان دفتر #رهبری افتادهاند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد.
🔹 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانیاش عرق میرفت، گوشهای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفسنفس میزد.
یک دستش آرپیجی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمیشد دوباره قامت بلندش را میبینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بیتوجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد.
🔹 آرپیجی روی شانهاش بود، با دقت هدفگیری میکرد و فعلاً نمیخواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
✨
✍حاج قاس م س لی م انی:
#تهاجم_فرهنگیِ امروز خیلی پیچیدهتر، شدیدتر، وسیعتر و ناپایدارتر از دیروز شده است. این اصطلاحی که مقام معظم #رهبری برای این موضوع و دغدغه #فرهنگی استفاده کردند، خیلی به جا، دقیق و #حکیمانه بود. تمام موضوعاتی که ایشان در موضوعات گوناگون نامگذاری میکنند، از #حکمت های خیلی عمیقی برخوردار است...
"#شبیخون_فرهنگی " یا "تهاجم فرهنگی" کلمات بیدار کننده و آگاهیبخشی است؛ مثل یک داد و فریاد است...
#قاسم_بن_الحسن
ــــــــــــــ ـ ـ ـــــ☫
🇮🇷 @baghdad0120
«برادران و خواهرانم! جهان #اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ #رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی #خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان #شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان #سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه #رسول_الله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند.»
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
تصویر متفاوتی از دیدار #حاج_قاسم سلیمانی با حضرت آیتالله خامنهای در دفتر #رهبری
#امام_زمان
#قاسم_بن_الحسن