eitaa logo
باقیات الصالحات
44 دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
2.9هزار ویدیو
92 فایل
(( والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا )) این کانال محفل بصیرت افزایی و اطلاع رسانی مجمع فرهنگی مذهبی باقیات الصالحات مشهد مقدس است که از سال ۱۳۷۵ فعالیت خود را آغاز نموده و به حول و قوه الهی همچنان با قوت به راه خود ادامه می دهد. یا علی مدد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تربیت معنوی
از تشرفات مرحوم فشندي، ديدار با امام زمان(ع) در صحراي عرفات است. اين تشرف از مهمترين و روح افزاترين رويدادهاي زندگاني مرحوم فشندي (ره) است. تشرف حاضر، به سبب بعضي از جنبه هاي منحصر به فرد ـ كه به برخي از آنها اشاره خواهد شد، مورد توجه تعداد زيادي از شيفتگان امام عصر (ع) قرار دارد. آيت‌الله ناصري دولت آبادي كه خود مستقيما از زبان حاجي شنيده و در كتاب «آب حيات» آورده است. همچنين جناب قاضي زاهدي نيز آن را از زبان آن مرحوم شنيده و در كتاب خود نقل كرده است. اينك تلفيق اين دو روايت براي خوانندگان نقل مي‌شود. حاج محمد علي فشندي تهراني مي‌گويد: سال اولي كه به مكه مكرمه مشرف شدم، از خداي مهربان در آنجا خواستم كه توفيق دهد تا در سالهاي بعد نيز، تا بيست سفر به مكه بيايم تا شايد امير الحاج و امام زمان (ع) را هم زيارت كنم. خداوند هم توفيقي بخشيد و منتي نهاد كه من علاوه بر آن بيست سفر، چند بار ديگر نيز به زيارت خانه خدا موفق شدم. سالياني بود كه به همراه كارواني ـ به عنوان خدمه و كمكي كاروان ـ مشرف مي‌شدم تا اينكه در سالي (ظاهرا 1353شمسي) مدير كاروان به من اطلاع داد كه امسال از ديدن من معذور است. شايد تصور و پندار او اين بود كه سن من رو به پيري رفته و نگران بود كه نتوانم در كارهاي خدماتي كاروان به او ياري برسانم. از شنيدن اين خبر خيلي افسرده و پژمرده شدم. لذا به سوي مشهد مقدس حركت كردم تا دست توسلي به دامان سلطان طوس، حضرت رضا (ع) بزنم و از ايشان بخواهم كه سفر معنوي حج را امسال نيز نصيب من كند. در حرم خيلي منقلب و مضطرب بودم و به سختي مي‌گريستم و از آن حضرت روايي حاجت خود ر ا مي‌خواستم. پس از زيارت جانانه، به قصد بازگشت به تهران با آن حضرت وداع كرده، از حرم خارج شدم. در اين حين، سيدي مرا صدا زد و فرمود: «آقا! سفر شما را حضرت حجت(ع) امضا كردند و فرمودند: به حاج محمد علي بگو برو !منتظر تو هستند!» من از سيد پرسيدم :خود حضرت اين سخن را فرمودند؟ سيد گفت: بله! من نيز بدون درنگ به منزل خود در تهران بازگشتم. به محض آنكه به خانه رسيدم، همسرم با عجله گفت :اين چند روز را كجا بودي؟ مرتب از كاروان زنگ مي‌زنند و مي‌خواهند شما را همراه خود ببرند. من هم بلافاصله به مدير كاروان مراجعه كردم و پرسيدم: شما كه نيت بردن مرا نداشتيد، حالا چه شده كه مي‌خواهيد مرا هم در اين سفر همراه كنيد؟! مدير كاروان سربسته اشاره كرد كه از تصميم قبلي خود پشيمان شده و مي‌خواهد من نيز در اين سفر طبق معمول سالهاي گذشته به عنوان خدمه با او همراهي كنم. به هر ترتيب به عنوان كمكي كاروان به مكه مشرف شديم. شب هشتم ماه، كه فرداي آن روز حاجيان مي‌بايد در عرفات باشند، مدير كاروان مرا خواست و گفت: وسايل كاروان را زودتر از ديگر كاروان ها به منا منتقل كن و در عرفات در كنار «جبل الرحمة» خيمه ها را بر پا ساز تا كاروان ما در بهترين جاي ممكن سكنا گزيند. من نيز فوراً لوازم و خيمه ها را با اتومبيلي به آنجا منتقل كردم، چادرها را برافراشتم و فرش ها را گستردم. در اين حال يكي از شرطه هاي سعودي (پليس هاي عربستان) نزد من آمد و به زبان عربي گفت :چرا حالا آمدي؟ اينجا كه كسي نيست! من هم با زبان عربي شكسته بسته ـ كه تقريبا در اين سفرها آموخته بودم ـ بدو گفتم :براي انجام مقدمات كار، زودتر آمدم. گفت: «پس امشب نبايد بخوابي!» پرسيدم: چرا؟ گفت: به خاطر اينكه ممكن است دزداني پيدا شوند و به وسايل حجاج دستبرد بزنند يا اينكه شما را بكشند. بايد خيلي مراقب باشي! با شنيدن اين سخنان ترس عميقي وجود مرا فرا گرفت. در اين حال به ياد حضرت ولي عصر(عج) افتادم. به آن حضرت التجا و پناه بردم و پيوسته و پياپي نام مقدس آن قبله عالم را بر زبان مي‌آوردم. مي‌گفتم: «يا حجة بن الحسن أدركني! يا خليفة الله الأعظم أغثني!» تصميم گرفتم شب را نخوابم. به همين دليل براي نماز و نافله شب وضويي ساختم و به نماز ايستادم. آن شب در آن بيابان تنهايي، به ياد آمام زمان(ع) حال خوشي پيدا كردم. در همين حال صداي پايي شنيدم و به دنبال آن پرده چادر كنار رفت. آقايي در آستانه خيمه بعد از سلام فرمود: «حاج محمد علي تنها هستي؟» عرض كردم: بله آقا، تنهايم! و ناخود آگاه از جا برخاستم و پتويي را چند لا كرده، زير پاي آقا افكندم. آقا نشست و فرمود: «حاج محمد علي! خوب جايي را براي سكونت كاروان انتخاب كرده اي! اينجا همان جايي است كه جدم حسين بن علي (ع) در روز عرفه خيمه زده بودند!» بعد فرمودند: «حاج محمد علي! يك چايي درست كن!»عرض كردم: اتفاقا همه وسايل چاي فراهم است جز چاي خشك كه آن را از مكه نياورده ام. فرمود:«شما آب جوش تهيه كنيد، چاي خشك آن برعهده من!» آب كه جوش آمد مقداري چاي ـ كه در حدود صد گرم بود به من مرحمت كردند. چاي كه دم كشيد و آماده شد، فنجاني به ايشان تعارف كردم. نوشيدند و فرمودند: «شما هم بفرماييد!»من هم با اجازه آقا، فنجاني از آن چاي نوشيدم كه لذت خوبي براي
هدایت شده از تربیت معنوی
من داشت. در اين هنگام، دو جوان زيباروي نوراني (در روايت هاي قاضي زاهدي چهار جوان )جلوي چادر آمدند و همان جا با احترام ايستادند و به آقا سلامي عرض كردند. آقا از من خواستند كه به ايشان چاي تعارف كنم. من نيز اطاعت كردم و برايشان چاي بردم. آنان چاي را نوشيدند. آقا از من خواستند كه چاي ديگري نزد ايشان ببرم كه من نيز دوباره چاي براي آن دو جوان بردم. در اين وقت آقا به آنان فرمود: «شما برويد! آنان نيز خداحافظي كرده و رفتند». در اين زمان، آقا نگاهي به من كردند و سه بار فرمودند: «خوشا به حالت حاج محمد علي!»گريه راه گلويم را بست. عرض كردم: از چه جهت؟ فرمود :«چون امشب كسي براي بيتوته در اين بيابان نمي‌آيد. امشب شبي است كه جدم امام حسين(ع) در اين بيابان آمده است» بعد فرمود: «دلت مي‌خواهد نماز و دعاي مخصوصي را كه از جدم رسيده بخواني؟» عرضه داشتم: بله آقا جان! فرمود: «برخيز و غسلي به جا آور و وضو بگير!» عرض كردم: هوا طوري است كه نمي‌توانم با آب سرد غسل كنم. فرمود :«من بيرون مي‌روم تو آب را گرم كن و غسل نما!» من هم بدون اينكه متوجه قضايا باشم و اينكه اين آقا كيست؟ مقداري آب را گرم كردم و غسل و وضويي ساختم. چون از غسل فارغ شدم، آقا به خيمه برگشتند و فرمودند: «حالا دو ركعت نماز با اين كيفيت كه مي‌گويم بخوان: بعد از حمد، در هر ركعت، يازده مرتبه سوره توحيد را بخوان كه اين نماز جدم امام حسين (ع)در اين مكان است». و بعد از نماز فرمودند: «جدم، امام حسين(ع) در اين بيابان دعايي خوانده است كه من آن را مي‌خوانم، تو هم با من بخوان!» اطاعت كردم. دعاي آقا نزديك به بيست دقيقه به درازا كشيد و در حال دعا، اشك از چشمان مباركش مانند ناودان فرو مي‌ريخت. هر جمله اي را كه مي‌خواند در ذهن من مي‌ماند و من فوراً آن را حفظ مي‌كردم. ديدم عجب دعاي خوبي بود و چه مضامين عالي دارد. من با اينكه با كتاب هاي دعا آشنا بودم، اما تا كنون به چنين دعايي برنخورده بودم در همين وقت به ذهنم رسيد كه فردا براي روحاني كاروان مضامين اين دعا را بخوانم تا او آنها را يادداشت كند به محض خطور اين فكر در خاطر من آقا فرمودند: «اين دعا مخصوص امام (ع)است و در هيچ كتابي نوشته نشده و كسي غير از امام نمي‌تواند آن را بخواند و از ياد تو نيز مي‌رود!» با گفتن اين سخن، ناگهان تمامي عبارات دعا از ذهن، زبان، خيال و خاطر من محو شد. و حتي كلمه اي از آن در ذهن من باقي نماند. پس از پايان دعا به آقا عرضه داشتم: آقا اين توحيد من ـ به نظر شما ـ خوب است ؟من مي‌گويم كه همه هستي را از درخت و گياه و زمين و...خداوند آفريده است. فرمودند: «خوب است! و بيش از اين از شما انتظار نمي‌رود!» عرض كردم: آيا من حقيقتا دوستدار اهل بيت هستم؟ فرمودند: «آري! و تا آخر هم خواهي بود. اگر آخر كار شياطين بخواهند فريب دهند، آل محمد(ص) به فرياد مي‌رسند». پرسيدم: آيا امام زمان(ع) در اين بيابان تشريف مي‌آورند؟ فرمودند: «امام الان در چادر نشسته است»! من با همه اين نشانه ها و قرينه ها باز متوجه نشدم. به نظرم رسيد منظور اين است كه امام(ع) اكنون در چادر مخصوص خود نشسته اند. دوباره پرسيدم: آيا فردا امام با حاجيان به عرفات مي‌آيند؟ فرمودند: «آري» عرض كردم: كجا مي‌روند؟ فرمودند: «جبل الرحمة» دوباره عرضه داشتم: اگر رفقاي كاروان بروند، امام (ع) را مي‌بينند؟ فرمود: «مي‌بينند اما نمي‌شناسند!» عرض كردم: فردا شب امام زمان(ع) به چادر حاجيان هم سر مي‌زنند و عنايتي مي‌كنند؟ فرمود: «در چادر شما، آنگاه كه روضه عمويم عباس (ع) خوانده مي‌شود مي‌آيد». بعد از اين سخنان و پاسخ به اين سؤالها، آقا برخاستند تا از خيمه خارج شوند. در اين حال رو به من نموده فرمودند: «حاج محمد علي! شما امسال به نيابت از كسي حج مي‌گزاريد؟» عرض كردم: خير آقاجان! فرمودند: «مي‌شود از طرف پدر من امسال نيابت كنيد». عرضه داشتم: بله آقاجان! در اين حال دو اسكناس صد ريالي سعودي به من مرحمت كردند و فرمودند: «اين پول را بگير و حج امسالت را به نيابت پدر من انجام بده!» پرسيدم: آقا نام پدر شما چيست؟ فرمودند «حسن!»عرض كردم: نام خودتان چيست؟ فرمود «سيد مهدي!» آقا را تا دم چادر بدرقه كردم. در اين وقت آقا براي معانقه و روبوسي جهت خداحافظي برگشتند و با هم معانقه اي كرديم. خوب به ياد دارم كه خال طرف راست صورتش را بوسيدم. آقا دوباره مقداري پول خرد ديگر به من مرحمت كردند و فرمودند: «اين پول ها را نيز به همراه داشته باش و برگرد!» عرض كردم: آقا جان من شما را كي و كجا ملاقات خواهم كرد؟ فرمود: «وقتي كه حاجيان نماز مغرب و عشاي خود را خواندند و مداح كاروان شروع به ذكر مصيبت عمويم قمر بني هاشم (ع) كرد من به چادر شما مي‌آيم». در اين وقت آقا از خيمه خارج شد و من ديگر او را نديدم هر چه به اين طرف و آن طرف نظر كردم، ديگر كسي را نيافتم. داخل چادر شدم و به فكر فرو رفتم. راستي او كه بود؟ سيد مهدي فرزند حسن! از كجا نام مرا
هدایت شده از تربیت معنوی
مي‌دانست؟ چند بار فرمود: جدم حسين، عمويم عباس ... قرينه ها و نشانه ها را يكي پس از ديگري كنار هم نهادم. خيلي منقلب و بي تاب شده بودم. فهميدم كه با امام زمان (ع)هم سخن بوده ام. از صداي گريه و ناله من شرطه سعودي (پليس عربستان) سراسيمه آمد و گفت چه شده؟ دزدها آمده‌اند و اثاثيه‌ات را غارت كرده‌اند؟ گفتم: نه! مشغول مناجات با خدايم. او با تعجب به من نگاه مي‌كرد و سرانجام رهايم كرد و رفت. تا صبح به ياد حضرت گريستم. فرداي آن روز قصه را براي روحاني كاروان تعريف كردم و او هم براي حاجيان نقل كرد و گفت: اي حجاج!متوجه باشيد كه اين كاروان مورد توجه و عنايت امام زمان(ع) است. همه مطالب را به روحاني كاروان گفتم جز آنكه فراموش كردم بگويم، آقا وعده كرده كه شب، به هنگام ذكر مصيبت عمويش قمر بني هاشم (ع)به چادر ما بيايد. شب هنگام،حاجيان پس از نماز، روضه اي گرفتند و مداح كاروان هم، گريزي به روضه علمدار كربلا، حضرت قمر بني هاشم(ع) زدند و حالي در چادر بر پا شد. در آن وقت به ياد سخن آقا افتادم. هر چه نگاه كردم آن حضرت را درون چادر نديدم. ناراحت شدم و با خود گفتم: «خدايا! وعده امام (ع) حق است!» در اين وقت امام به خيمه تشريف فرما شدند و در ميان حاجيان نشستند و در مصيبت عموي خود گريستند. من كه آقا را ديدم، خواستم تا عرض ادبي كنم و بوسه اي بر پاي حضرتش بزنم و به مردم بگويم كه: «بياييد و امام زمانتان را ببينيد!» كه امام اشارتي كردند و من بي اراده و بي اختيار بر جاي خود ايستادم. روضه كه تمام شد، آقا نيز برخاستند و خيمه را ترك كردند و من ديگر حضرت را نديدم. @TarbiateManavi
1_408213475_5843885652881442629.pdf
1.82M
🌹 فایل فوق حاوی ساده‌ترین ترجمه دعای عرفه به صورت جمله‌جمله با طراحی گرافیکی زیبا است که با تلاش و تحقیق ویژه تولید شده ومخصوصا برای پخش از طریق مانیتور در مساجد مناسب است. التماس دعا 🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا 🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
هدایت شده از بیداری ملت
🔴 روز عرفه پیامبر اکرم (ص): خداوند در هیج روزی به اندازه روز عرفه، بندگان را از آتش دوزخ نمی رهاند. صحیح مسلم، جلد4، صفحه 107 ✍️بیداری ملت @bidariymelat
هدایت شده از موسسه مصاف
توییت استاد ✍ ‏دولت رئیسی نه با یک که با یک زمین مین گذاری مواجه است. این حجم از خرابی در تمامی حوزه‌ها امکان ندارد اتفاقی باشد. 🌐https://twitter.com/A_raefipur/status/1417377085304287244?s=19 🆔 @Masaf
هدایت شده از رادار انقلاب
7.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴منطق مخالفان حجاب با خاک یکسان شد❗ 🔺️منطق مخالفان حجاب چیه❓ میگن چیکار به حجاب بقیه دارین، هر کسی اختیار خودشو داره❗ بذارید هر کس آزاد باشه و خودش انتخاب کنه❗ 🔻جدی❓خب انتهای این اختیار تمام و کمال دادن به انسان توی جامعه چیه❓ قراره به ساحل لختی و راهپیمایی همجنس بازها کف خیابونای تهران برسیم❓یا بگیم هرکس اختیار خودشو داره و همه چیزو آزاد کنیم❓ اگه اینجوریه که چرا فروش مواد مخدر رو قانونی نمی‌کنیم❓مگه هر کس اختیار خودشو نداره❓ 🔺️خب پس اگه قرار نیست انسان محدود بشه، چرا اصلا چیزی به اسم قانون داریم❓ 🔻آمریکایی که انقلاب جنسی رو رقم زد به کجا رسید❓ به آمار 40 درصدی کودکان با تولد نامشروع❗ #استادرحیم_پور_ازغدی ✅ به رادار انقلاب بپیوندید: @Radar_enghelab
هدایت شده از کانال خبری رجانیوز
📸 احیای هورالعظیم 🔹‏پس از رسیدن آب از رودخانه کرخه به قسمت‌های خشک شده هورالعظیم، انتشار عکس خنده یک کودک در هور مورد توجه شبکه‌های اجتماعی قرار گرفت. ✅ @Rajanews
هدایت شده از کانال خبری رجانیوز
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تحلیل رهبرانقلاب از ماجرای قربانی کردن حضرت اسماعیل 🔹انتشار به‌مناسبت عيد سعيد قربان ✅ @Rajanews
هدایت شده از مدارس هوش و هیجان
🔰 اعمال عید سعید قربان غسل کردن قربانی کردن خواندن نماز عید خواندن دعای ندبه خواندن دعای ۴۶ و ۴۸ صحیفه سجادیه و... 🔹امام جواد علیه السلام: در روز ‏ چیزی با فضیلت‏ تر نیست از: قربانی‏ کردن، یا برای نیکی به پدر و مادر قدم برداشتن، یا آغاز به سلام کردن و عطاء به خویشاوندی که قطع رحم کرده، یا مردی که از بهترین گوشت قربانی اش به دیگران اطعام کند و از بقیه آن (سفره پهن کرده و) به همسایگان از یتیمان و بیچارگان و بردگان بدهد و از اسیران دلجویی کند. 📚خصال، جلد1، ص 298 🌹مدرسه تربیتی و آموزشی هوش و هیجان @hooshohayajan
پرسش: لطفا همه احکام قربانی مستحب را توضیح دهید. پاسخ: ۱- قربانی کردن برای تمام افرادی که توانایی آن را دارند استحباب مؤکد دارد هرچند حاجی نباشند. ۲- اگر شخصی پول قربانی را داشته باشد ولی نتواند حیوان برای ذبح کردن تهیه کند مستحب است قیمت آن را صدقه بدهد. ۳- مکلف می تواند برای خود و خانواده اش فقط یک حیوان قربانی کند. ۴- قربانی کردن یک حیوان توسط دو یا چند نفر به طور مشترک جایز است، مخصوصاً اگر حیوان برای قربانی کردن کمیاب باشد وقیمت آن بالا باشد. ۵- بهترین زمان برای قربانی کردن بعد از طلوع آفتاب روز عید قربان وپس از سپری شدن زمان کافی برای خواندن نماز عید است. ۶- استحباب قربانی کردن برای کسانی که در سرزمین منا هستند تا ۴ روز، و برای سایر افراد تا ۳ روز ادامه دارد هرچند احتیاط مستحب است در روز عید قربانی کنند. ۷- حیوان قربانی باید شتر یا گاو یا گوسفند (یا بز) باشد، و بنابر احتیاط واجب قربانی کردن شتر زیر ۵ سال، و گاو و بز زیر ۲ سال و گوسفند زیر ۷ ماه کافی نیست. ۸- قربانی کردن حیوان مریض یا لاغر یا معیوب اشکال ندارد. ۹- کسی که حیوانی را قربانی می کند می تواند یک سوم آن را برای خودش بردارد، و یک سوم دیگر را به هر مسلمانی که می خواهد بدهد، و احتیاط مستحب است یک سوم باقی مانده را به فقیرهای مسلمان صدقه بدهد. ۱۰- مستحب است پوست قربانی صدقه داده شود، و دادن آن به قصاب به عنوان اجرت برای ذبح مکروه است. ۱۱- قربانی کردن از عقیقه کفایت می کند. ۱۲- قربانی کردن برای میت با قصد رجاء اشکال ندارد. ۱۳- قربانی کردن یک حیوان برای دو یا چند نفر مانعی ندارد. 🍃🍂🍃🍂🍃 🍁💎کانال احکام استاد صالحی💎 •┈┈••✾••┈┈• @amirsalehi110
🔹یادداشت کوتاه یکی از طلاب سوسنگرد از حوادث اخیر خوزستان و نقش‌آفرینی طلاب 🆔@meshkatnoor