🕸فصل چهارم: نقدی بر عقاید بهاییت
🕸توحید در بهاییت
بهاییت در مقام تبلیغات، خود را موحد و خدا را آن گونه تعریف می کند که ادیان الهی تعریف کرده اند:
شخص بهایی، هیکل بشری حضرت بهاءالله را پرستش نمی کند، بلکه ساجد جلال و مجد خداوند است که آن هیکل مکرّم، مظهر آن است. (۱)
با این حال، وقتی به نوشته های رهبران اصلی فرقه می نگریم، شخص حسین علی نوری نه در جایگاه مظهریت، بلکه در قامت الوهیت و مقام خداوندگاری دیده می شود. مروری کوتاه بر جایگاه میرزا حسین علی نوری در منابع موجود فرقه، گواه این مدعاست.
آنچه ما از قرآن درباره خداوند جل و علا آموخته ایم، این است که خدا، یگانه است: «قُلْ هواللهُ اَحَدٌ؛ بگو: او خدایی یکتا است.» (توحید: ۱) با این حال، خدای بهایی بنا بر آنچه عبدالبهاء به نقل از پدرش، بهاءالله نگاشته، نه تنها خود خداست، بلکه بسیاری دیگر نیز از ترشح فرمان او به مقام خدایی رسیده اند.
کُلّ الاُلوهِ مِن رَشحِ اَمری تَاَلَّهت
وَ کُلِّ الرُّبِوبِ مِن طفحِ حُکمی تَرَبَّت
همه خدایان از ریزش فرمان من به خدایی رسیدند و همه پروردگاران از ظرف حکم من به مقام ربوبیت دست یافتند. (۲)
خدا در اندیشه موحدان، بی نیاز است: «الله الصَّمَدِ؛ خداوند، بی نیاز است.» (توحید: ۲) در تعریف بهایی، این خدا، نه تنها بی نیاز نیست، بلکه برای رسیدن به بی نیازی سخت نیازمند است. به این جمله از میرزا حسین علی توجه کنید که در وصف یکی از یاران باب می نویسد:
از آن جمله جناب ملا حسین است که محلّ اشراق شمس ظهور شدند. لولاهُ مَا استَوَی اللهُ عَلی عرشِ رَحمانِیَّتِهِ و ما استَقرَّ علی کُرسِیِّ صَمَدانِیَّتِهِ. پس اگر ملا حسین نبود، خدا نه بر عرش رحمانیت می توانست بماند و نه بر کرسی صمدانیت و بی نیازی استقرار می یافت.
📗۱- جی ای اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه: بشیر الهی، ص ۸۷، نسخه الکترونیک قابل دسترس در: سایت جامع آثار بهایی.
📗۲- حسین علی نوری، آثار قلم اعلی، ج ۲، ص ۳۳۶؛ نک: عباس افندی، مکاتیب، ج ۲، صص ۲۵۴و۲۵۵.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۸۱-۸۲
#تحلیل_نقد_بهائیت
#توحید_بهائیت
🚫@bahaiyat🚫
🕸فصل چهارم: نقدی بر عقاید بهاییت
🕸توحید در بهاییت
خدای موحدان نه زاده کسی است و نه کسی را میزاید: «لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَد. » (توحید: ۳) در مقابل، خدای بهایی «لم یلد و لم یولد» نیز نیست. میرزا حسین علی بهاءالله در مورد شب ولادت خود مینویسد:
فَیا حَبَّذا مِنْ هذا الفَجْرِ الَّذی فیهِ اسْتَوی جَمالُ القِدَمِ عَلی عَرْشِ اِسْمِهِ الْأَعْظَمِ العَظیمِ وَ فیهِ وُلِدَ مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ. [۱]
آفرین باد بر صبحی که جمال قدم (میرزا حسین علی نوری) بر عرش اسم عظیم خود استقرار یافت و در این صبح زاده شد؛ آن که نه زاده شده است و نه میزاید.
خدا در قرآن محمدی بی همتا و بی نظیر است: «وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً اَحد؛ او را هیچ همتایی نباشد. » (توحید: ۴) خدای بهاییان بی نظیر هم نیست؛ زیرا خدایی است که مانند انسانها به حد معین محدود میشود. آن هم در زندان کوچکی در عکا و به دست بندگان ظالم خود زندانی میشود آن گونه که در حسرت دیدار بندگان محبوب خویش به نوحه سرایی میپردازد:
اسمع ما یوحی من شطر البلأ علی بقعه و الابتلاء من سدره القضاء انه لا اله الا انا المسجون الفرید. [۲]
بشنو آنچه را وحی میشود از سوی بلا بر بقعه محنت و ابتلا از درخت قضا. به درستی که شأن چنین است. نیست خدایی جز من (میرزا حسین علی) که زندانی تنهاست.
📗[۱]: عبدالحمید اشراق خاوری، رساله ایام تسعه، مؤسسه ملی مطبوعات امری، ۱۳۰ بدیع، ص ۵۱.
📗[۲]: میرزا حسین علی نوری، کتاب مبین، ص ۲۸۶.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۸۲-۸۳
#تحلیل_نقد_بهائیت
#توحید_بهائیت
🚫@bahaiyat🚫
🕸فصل چهارم: نقدی بر عقاید بهاییت
🕸توحید در بهاییت
کذلک امر ربک اذ کان مسجوناً فی أخرب البلاد. [۱]
چنین امر کرد پروردگارت زمانی که در بدترین شهرها زندانی بود.
ان الذی خلق العالم لنفسه قد حبس فی أخرب الدیار بما اکتسبت ایدی الظالمین. [۲]
به درستی که کسی که دنیا را برای خودش خلق کرد، به تحقیق در بدترین شهرها به دست ستمگران زندانی است.
ان الذی خلق العالم لنفسه منعوه أن ینظر الی أحد من احبائه. [۳]
همانا آن که عالم را برای خودش خلق کرد، منع شده است تا یکی از
دوستداران خویش را ببیند.
آیا میتوان پذیرفت که این جملات، کلام الهی است؟ آیا خدایی چنین ذلیل که به دست بندگان خود گرفتار و زندانی میشود، سزاوار پرستش است؟
او در عباراتی، خود را هیکل و جمال و مهم تر از همه کینونت و ذات خدا معرفی میکند و دیگر مجالی برای ادعای مقام مظهریت باقی نمی گذارد. پس در کتاب مبین به صراحت مینویسد:
قل لا یری فی هیکلی الا هیکل الله و لا فی جمالی الا جماله و لا فی کینونتی الا کینونته و لا فی ذاتی الا ذاته و لا فی حرکتی الا حرکته و لا فی سکونی الا سکونه و لا فی قلمی الا قلمه العزیز المحمود. [۴]
بگو نمی بینم در هیکل خود جز هیکل خدا را و نه در جمالم جز جمال او را و نه در چگونگیام جز چگونگی او را و نه در ذاتم جز ذات او را و نه در حرکتم جز حرکت او را و نه در قلمم جز قلم عزیز و ستوده شده او را.
📗[۱]: میرزا حسین علی نوری، کتاب مبین، ص ۳۴۲.
📗[۲]:همان، ص ۵۶.
📗[۳]:همان، ص ۲۳۳.
📗[۴]:آثار قلم اعلی، ج ۱، کتاب مبین، ۱۵۳ بدیع، مؤسسه معارف امری، صص ۱۳ و ۱۴.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۸۳-۸۴
#تحلیل_نقد_بهائیت
#توحید_بهائیت
🚫@bahaiyat🚫
🕸فصل چهارم: نقدی بر عقاید بهاییت
🕸توحید در بهاییت
میرزا در مقال دیگری، نه فقط ظاهراً که باطناً نیز خود را خدا دانسته است و مینویسد:
یدعو ظاهری باطنی و باطنی ظاهری لیست فی الملک سوای ولکن الناس فی غفله مبین.
باطنم، ظاهرم را و ظاهرم، باطنم را میخواند، در جهان، معبودی غیر از من نیست؛ ولی مردم در غفلت آشکارند.
میرزا برای اثبات ادعای الوهیت و فرو نشاندن عطش فرعونیت، در آخرین اقدام، به پیروان خویش فرمان میدهد که هنگام نماز به سوی او نماز بگزارند و به این ترتیب، به طور رسمی، جسم خویش را قبله بهاییان قرار داد:
و اذا اردتم الصّلوة ولوا وجوهکم شطری الاقدس المقام المقدّس الذی جعله الله مطاف الملأ الاعلی و مقبل اهل مدآئن البقآء و مصدر الامر لمن فی الارضین و السّموات ٭ و عند غروب شمس الحقیقة و التبیان المقرّ الذی قدّرناه لکم انّه لهو العزیز العلّام. [۱]
و هنگامی که اراده نماز داشتید، روی خویش به سوی من آرید که پاکیزه ترین مقام مقدسی است که خدا آن را محل طواف ملا اعلی و محل اقبال شهرهای جاوید و سرآغاز کارها در آسمان و زمین قرار داده است و زمانی که خورشید حقیقت و تبیان غروب کرد، به جایگاهی که برایتان مقدّر کرده ایم (توجه کنید). به درستی که او عزتمند و بسیار داناست.
قائنی، مبلّغ بهایی نیز در کتاب خود بر پایه این دستور آورده است:
قبله ما اهل بهاء، روضه مبارکه در مدینه عکّا است که در وقت نماز خواندن باید رو به آن بایستیم و قلباً متوجه به جمال قدم، یعنی بهاء باشیم.... [۲]
عبدالبهاء میگوید:
ای مقبل الی الله و منقطع الی الله، مقام مظاهر قبل نبوت کبری بود و مقام حضرت اعلی (باب) الوهیت شهودی و مقام جمال اقدس (بهاءالله) احدیت ذات هویت وجودی. [۳]
📗[۱]: حسین علی نوری، کتاب اقدس، ص ۷، بند ۷.
📗[۲]: محمدعلی قائنی، درس نوزدهم از کتاب دروس الدیانه.
📗[۳]: نصرالله رستگار، تاریخ صدر الصدور، ص ۲۰۷.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۸۴-۸۵
#تحلیل_نقد_بهائیت
#توحید_بهائیت
🚫@bahaiyat🚫
🕸فصل چهارم: نقدی بر عقاید بهاییت
🕸توحید در بهاییت
عبدالبها، ظهور بهاءالله را عیناً ظهور خدا فرض کرده است، آن هم نه به عنوان تجلی و مجلی. پس دیگر بهاییان باید لب فرو بندند و سخن دیگری برای توجیه داعیه خداوندگاری میرزا حسین علی نیاورند. او مینویسد: ... این ظهور اعظم، نفس ظهور الله است، نه به عنوان تجلی و مجلی.... [۱]
خدای بهایی علاوه بر تفاوتهای بسیارش با حضرت حق تعالی - عزّ اسمه - خدایی با ریش و سبیل متبرک است و چنان قدر و منزلتی دارد که میتوان خداوند را به حق آن قسم داد:
اللهم انِّی اسئلک بشعَرَاتِک التی یتحرّک علی صفحات الوجه. [۲]
خدایا از تو درخواست میکنم به حق موهایت که بر روی صورتت حرکت میکند.
📗[۱]: نصرالله رستگار، تاریخ صدر الصدور، ص ۲۶.
📗[۲]: ادعیه حضرت محبوب، ص ۱۲۳. با توجه به بیان «فیضی» (در کتاب بهاءالله، ص ۲۴۰) مبنی بر «افشان بودن گیسوان و محاسن میرزا حسین علی»، توجیه و پاسخ سید مهدی گلپایگانی، مبلّغ بهایی هم دوره عباس افندی، (مندرج در کتاب مصابیح هدایت، ج ۳، صص ۲۶ و ۲۷) را به یاد میآوریم: «آخوندها اعتراض میکنند درباره «اللهم انی اسئلک بشعراتک... »، سید مهدی میگوید: خدایی که دست دارد و چشم دارد، مگر نباید مو داشته باشد و شما میدانید اگر خدا با داشتن سایر اعضا سرش بی مو باشد، البته کچل خواهد بود و ما بهاییان به خدای کچل اعتقاد نداریم؟... » این کتاب را لجنه ملی نشریات امری در سال ۱۳۲۸ ه-. ش در ۶۲۷ صفحه ۲۰ سطری چاپ و منتشر شده است.
📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۸۵-۸۶
#تحلیل_نقد_بهائیت
#توحید_بهائیت
🚫@bahaiyat🚫