یک نفر ازین جمع کم شد...
احمد جان
طلبه جهادی
روضهخوان ابی عبدالله
دست خدا به همراهت.
#بغض
@bahanealiahmadimehr
زمان:
حجم:
152.8K
🔴 بازخوردی برای همراه جهادیها:
واقعا یک دنیا ممنونیم از این روحانیها
هر روز میومدن مثل یه پروانه بهمون رسیدگی میکردن...
خودشون رو کوچیک میکردن و هر کاری که لازم داشتیم برامون انجام میدادن
به ما خدمت میکردن
امیدوارم عاقبت بخیر بشن.
پ.ن: #بغض رهام نمیکنه!
@bahanealiahmadimehr
My Recordingعلی لطفی نیاسر.mp3
زمان:
حجم:
1.92M
🔴 بینالطلوعین بیمارستان
نماز صبح رو طبقه 5 بیمارستان فرقانی خوندم و بعد نماز با علی مشغول صحبت شدیم
بهش گفتم یه خاطره از #اینجا بگو:
گفت زنگ زدم به یه خانوادهای بچههاش صدای مریضشونو شنیدن وخوشحال شدن
یاد خودم و #عموی_شهیدم افتادم که کاش ساعات آخرش یه نفر زنگ میزد یه کلمه صداشو میشنیدم!
اینو گفت و #بغض کرد...
میگفت بعد متوجه شدم اون مریض هم پدرِ دو #شهید بوده و بچه های شهیدش رو خواب دیده که دارن ازش پذیرایی میکنن و خوش اومد میگن ...
علی، برادرزاده شهید #لطفی_نیاسر بود.
پ.ن : رزق در بینالطلوعین است...
@bahanealiahmadimehr
زمان:
حجم:
73.1K
مجلس بزرگداشت شهدای ۱۵ خرداد
محل شهادت بسیاری از شهدا در سال ۴۲
#مسجد_کوچه_آبشار قم بهیاد شهدا مراسم گرفتند.
همین نزدیکی یک کوچه بنبست هست، معروف به #قتلگاه . میگن وقتی مردم تو تظاهرات وارد اون کوچه به پناه رفتند، نیروهای دژخیم پهلوی #رگبار رو بر جماعت گرفتند و...
میگفتن یکی از نمازگزارهای همین مسجد حاج کریم (که کمتر از یکسال هست از دنیا رفته) هر روزِ سالها رو مسجد میومده، به جز ۱۵خرداد!
علت رو که میپرسیدن پاسخ میداد:
من خودم سال ۴۲ شاهد بودم چطور کشتار راه افتاده بود...
#بغض
@bahanealiahmadimehr
عصرپنج شنبه بود.
دم دمای غروب
کنار مزار شهدای #فاطمیون و #زینبیون
#خانوادههای_شهدا آمده بودند. فرزندان و همسران و مادرانشان ... همه بودند.
گوشه ای را نگاه کردم که چند جوان افغانی دور هم نشسته و به گفتگو مشغول بودند. چهره هایشان با چهره های روی قبور خیلی فرقی نمیکرد.
حسی بهم میگفت که اینان با صاحبان این مزارها، خیلی نزدیکند. حدس میزدم که #همرزمان شهدا بودند. و همه مدافع حرم...
خواستم دقایقی در جمعشان باشم و نتوانستم.
خواستم دقایقی کنارشان باشم ولی نشد.
تک تک لحظاتش ناب بود.
تک تک دقایقَش بغض داشت.
هم #بغض، هم #تصمیم ...
بغض از جا ماندن
تصمیم بر #انتقام
بغض بر دختر بچههای یتیمشده
تصمیم بر مجاهده
بغض بر اندوه و حسرت دلِ همرزمان
تصمیم بر تلاطم، حرکت، دوری از رفاهزدگی و سکون...
روی بسیاری از سنگ قبرها هم نشان از حسین(ع) بود:
افتخارحسین، فرزند شریفحسین
زینتحسین، فرزند نظرحسین
جانحسین، فرزند افضلحسین
وقارحسین، فرزند شفاعتحسین
یکدست و یک صدا روی مزار همهشان نوشته بود:
آنکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
بگذریم...
نواهایی که رزمنده ها در منطقه با آنها انس داشتند هم که پخش میشد.
منم باید برم
آره برم سرم بره
نذارم هیچ حرومی طرفِ حرم بره
سر تا سر #روضه بود
سر تا سر #حماسه
پ.ن: ناراحتم، که چرا زودتر غروب پنجشنبههای اینجا را نیافتم که هر هفته در آن بیتوته کنم.
#بهشت_معصومه
@bahaneee
🔴 در باغ شهادت بازِ باز است.
خبر شهادت آن روحانی جهادگر و جنایت ناگواری که ساعتی قبل در حرم امام رضا علیه السلام رخ داده بود، بسیار ناراحت کننده بود؛درست. اما...
ما برای همه چیز خود را آماده کرده ایم.
فرزندان روحالله حالا حالا ها باید خون بدهند
این لباس، میتواند واقعا لباس سربازی باشد اگر همین لباس را بر ما کفن کنند.
اگر خونمان بر همین عمامه بریزد و در آغوش امام مهربانی ها باشیم.
آری جنایت ناگوار بود و ما هم عزادار گشتیم اما... آماده ایم.
دل مادرانمان هم نمیلرزد.
اصلا آمدهایم اینجا که سر بدهیم... هر سرنوشتی جز این، یعنی نرسیدهایم به سر منزل.
فرقی نمیکند... نوکر به اربابش شبیه میشود و نوکر بهشت هم برود باز نوکر است.
این شعر عاشقانه جناب فاضل نظری خطاب به مولا و فرمانده همه ما سربازان حضرت صاحب الزمان زبان حال امروز ماست:
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تَنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
#بغض
#مبارزه
@bahaneee