در بیانیه موسویخویینیها درباره انتخابات ۱۴۰۰ آمده است:
"مردم ما را ببخشند اگر برای نجاتشان کاری نمیکنیم یا نمیتوانیم انجام دهیم
میخواهند ریاست جمهوری را حذف کنند و معلوم نیست برای بعدش چه خوابی دیدهاند"
بیانیه ای برای تطهیر کارنامه سراسر #بیکفایتی تدبیر و امید و #احیای_آبروی از دست رفته!
@bahaneee
هدایت شده از میگما
مرزها بسته است
مرز مال زمین است
کاش پر داشتم
کمی آسمان را میشناختم
دلم تنگ است
دلم سنگ است
به شب قدر جامانده ها می گویند عرفه
من که قدر و عرفه خواب بودم، منتظر اربعین بودم
۷سال کم است برای دلبستگی، برای وابستگی، برای از خود رستگی، برای از همه چیز بریدن؟
شکوه میکنم
به تو
گریه میکنم
به تو
فرار میکنم
به تو
حسین😭
🔴 بیایید دستبهعصا #احساس_تکلیف کنیم!
(مواردی که خیلی زود به احساس تکلیف منجر شد و جا داشت بیشتر در آنها تأمل شود)
خوب است از اینجا شروع کنیم:
🔸تشکلی بزرگ از اساتید حوزه علمیه تاسیس کنیم و در عرض #جامعه_مدرسین و تضعیف این نهاد مهم و اساسی، احساس تکلیف کنیم.
🔸 تقسیمیها و واریزهایی برای اساتید سطوح عالی، آنهم با ضمیمه ی پیامکِ #نام_واریزکننده هم لابد خودش نوعی احساس دَین و تکلیف شرعیست.
🔸بعدش هم مصاحبه کنیم که :
ما در مجموعه #نشست_اساتید این هنر را داشتیم که به احترام بزرگان و #پیرمردها که الان هستند، از نشست اساتید، یک #رساله هم بیرون نیامده؛ نه به احترام! ما به این #رویه_حوزوی عمل کردیم.
نمیدانیم چه میشود که دیگر ضرورت احترام به پیرمردها عن تفقهٍ و با احساس تکلیف (!) از بین میرود و ناگهان رویه حوزوی #نسخ میشود و رسالهای چاپ و منتشر میشود.
🔸در همان گیر و دار همان فرد صاحب رساله کاملا بر خلاف سیره علمای سلف و مقدسین حوزه که اصل را بر #مرجعیت_گریزی میگذاشتند، مصاحبه میکند که :
«مرجعیت در شیعه آزاد است. یعنی هر کسی خودش را دارای صلاحیت میداند ورود پیدا میکند...»
حال آنکه اصالتهای حوزوی در تاریخ روحانیت شیعه، به گونهای دیگر بود.
مرجعیت گریزی، تلاش برای مطرح کردن دیگران بجای تمهید مقدمات مرجعیت شخصی، خط ممتد مرجعیت عامه و زعامت و رئاست دینیه در ادوار مختلفه، ظرفیت نقد پذیری و تلاش برای جبران، حفظ اقتدار مرجعیت شیعه با پرهیز از تشتت و انشقاق، پرهیز از هر نوع تزاحم راهبردی با فقیه حاکم و زعیم و حتی مرجع عام شیعه، برخی از این اصالت هاست.
🔸 از هیئتها و سبکهای #غیرمتعارف عزاداری که #مسجد_اعظم قم به راه افتاده هم که بگذریم. برهنگی در عزاداری در شبستان اصلی (در ایام قبل از کرونا) و دعوت از برخی مداحان بنام با جهتگیریهای خاص، همه و همه نوعی احساس تکلیف شرعیست.
اصلا همان سبکهای زننده برخی از این مداحان در مسجدی که تولیت آن را بر عهده داریم هم، احساس تکلیف است.
(ایجاد طرفدارانی از قشر هیئتی هم همینطور)
🔸 رفته رفته با آزادی بیشتری آراء شاذی را فریاد میزنیم. مثلا مجددا شبهات مربوط به #کتابسوزی مسلمانان و حمله به ایران را مطرح کنیم. همان مواردی که سالهای سال است در کتب مختلف از جمله «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهری پاسخ داده شده.
🔸در این میان رسانههای بیگانه همچون #رادیو_فردا تعریف و تمجیدهای خوبی همچون «فقیه روشناندیش» و «تحت فشار و مضیقه حکومت» از ما داشته باشد و چپ گراهای داخلی هم مدام موضعگیریهایمان را تیتر کنند و سخنانمان خوراک پستهای فضای مجازیِ این جماعت باشد.
اما دریغ از سخنی علیه این رسانهچیهای دروغگو و ضد اسلام.
🔹حالا این سیر به نفی کامل اقتصاد اسلامی رسیده.
مقابل دوربین یک نشریه نئولیبرال نشسته و سخنمان این باشد که #اقتصاد_اسلامی_نداریم، تا فرمایشاتمان دستاویزی شود برای دمیدن در سکولاریسم و زدن ریشه تفقه اقتصادی در دین و در نتیجه تحمیل ذهنیات پوچ و باطل امثال میلتون فریدمن به اقتصاد ما.
✅ پ.ن: حوزه مقدسه شیعی یک نهاد #تهذیب_محور است که تربیت انسانهای #تکلیف_مدار از بزرگترین کارکردهای آن است اما از یاد نبریم که در تشخیص وظیفه برای پذیرش مسئولیت های خطیر چون مرجعیت، همواره با وسواس و احتیاطی عجیب قرین بوده است. لذا بزرگان شیعه اولا خود را از معرض ریاست دینیه دور نگه می داشتند، ثانیا بدون تعاضد قرائن و حجج متکثره، هرگز به تکلیف نمی رسیدند! جدا از موارد صرف #احساس تکلیف برای ورود به عرصه مرجعیت منطق ندارد و منطبق با سیره بزرگان تشیع نیست.
@bahaneee
بهشت معصومه بودم
به همراه یک دوست
بخاطر محدودیتهای کرونایی از همان ابتدا، راهِ ماشینها را بسته بودند و مردم همه پیاده بر سر مزار امواتشان میرفتند.
ما هم ناچارا مسیر تا مزار شهدا را پیاده طی کردیم.
عصر پنج شنبههای آنجا همیشه برایم ویژه بوده، آن هم بخاطر حضور خانواده و همرزمان شهدا در کنار قبور مطهر است.
امروز اما فرق میکرد... #هیچکس_نبود.
دیگر خبری از بازی نوجوانان و نذری تعارف کردن کودکان و فرزندان شهدا نبود.
اولش احساس غربتی داشتم
چند قدم که جلوتر رفتم و فردی که کنار شهدای گمنام قرآن میخواند را دیدم و احساس قبلیام کاهش پیدا کرد.
از آن گوشه قطعه شهدا، انگار هر هفته دستی میکِشدَم
نمیدانم سرّش چیست و چرا اینگونه است که بین همه شهدا، معمولا برای گفتگو و ذکر توسل مزار یک شهید را انتخاب میکنم
نشستم .
اینجایش را تندتر رد میشوم و نمینویسم.
فقط در همین حد که کارد که به استخوان میرسد، برای نگاهِ بیشتر، برای عنایت بیشتر، برای #جلب_توجه بیشتر از آنکه به نگاهش مضطرم، ابتدا #روضه_مادر میخوانم و بعد هر چه بلد باشم و هر چه یادم بیاید.
حالم حالِ دست و پا زدن بود.
به امید گوشه چشمی و رهایی از #روزمرگی...
بلند شدیم و خواستیم برگردیم. جوان افغانی را بر سر یکی از قبور دیدم.
بغض داشت و نگاهش آبم میکرد.
مجموع افرادی که در آن قطعه بودیم، از انگشتان یک دست بیشتر نبود.
ناخودآگاه دلیل حالِ نزارش را پرسیدم
میگفت با #رضا (نام شهید) با هم رفته بودیم منطقه
من دو سه سالی سوریه بودم و بعد از تأهل دیگر نتوانستم بروم. از اینجا به بعد بغضش بیشتر میشد...
میگفت این شهدا خیلی #مَردن. اینها پرچم اسلام رو همه جا بردن.
چند شبی بود که خواب رضا را میدید و اینجا صدای گریه اش بلند شد و اشکهایش مثل یک چشمه به راه افتاد.
با همان حال دو سه جمله گفت و گریه امانش نداد.
حالَش همه روزمرگیهای دنیا را بر سرم خراب میکرد.
میگفت رضا تو خواب بهم گفته : حسین! بی معرفت... پس چرا نمیای؟ بیا دیگه...
معتقدم زیارت شهدا و همرزمشان، #رزق این هفتهام بود.
پ.ن: خودتان میدانید که نگاه و دعایتان را چقدر نیاز دارد. شب جمعه در حرم سیدالشهدا یادم کنید. سرِ سفره ارباب
هنوز امید به اصلاح دارم...
@bahaneee
May 11
لَاخَلَّفَنِيَ اللّٰهُ عَنْكُمْ بِذُنوُبِي
خداوند بهخاطر گناهانم مرا از شما محروم نکند.
(فرازی از صلوات بر حضرت #سیدالشهداء )
بحار الأنوار؛ ج98؛ ص226
@bahaneee