eitaa logo
باکاروان نور
65 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
638 ویدیو
17 فایل
لینک پیام ناشناس https://daigo.ir/secret/9729856093
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محمدتقی عارفیان
⛔️ ✍️ جناب (روحانی) ۱۸ فروردین گفت: امریکا آمده توبه کند؛ آمده می‌گوید می‌خواهم توبه کنم؛ می‌گوید: ؟ می‌خواهم به برجام برگردم. حال چقدر راست می‌گوید، چقدر در مقام اجرا وفادار به حرف خود هست، این را باید ببینیم، الان نمی‌خواهیم قضاوت نهایی کنیم. 👈 بعید است کسی که را خوانده و عضو مجلس خبرگان نیز هست، آن‌قدر سفیه باشد که نداند آن عبارت "هَل لی مِنْ توبه؟" را چه کسی و در کجا و در چه مقامی گفته است! اینکه ایشان رضوان‌الله‌علیه، شهید بزرگوار راه اسلام و اهل‌بیت علیهم‌السلام را فریب‌کارانه و با شیطنت، برای اصلی‌ترین دشمن اسلام و اهل‌بیت به‌کار برَد، بی‌تردید ازسرِ نادانی نیست! شاید رئیس‌جمهور ـ که پیش‌تر درس کربلا را دانسته بود ـ در پی آن است که ارادت ویژۀ خود به و علاقه‌اش به صلح و سازش با اصلی جمهوری اسلامی و ملت شریف ایران را بیش‌ازپیش نشان دهد؛ اما باید به ایشان یادآوری کرد که ثابت کرده است که به دل‌بستگان و مزدوران خود نیز وفا نمی‌کند و آنها را ـ آن‌چنان‌که با امثال و و عمل کرد ـ در خفت و خواری رها می‌کند! 👈 حضرت امام خمینی روحی‌فداه امریکا را ، ، ، ، و خواندند و فرمودند: دست امریکا و سایر ابرقدرت‌ها تا مرفق به خون جوانان ما و سایر مردم مظلوم و رزمندۀ جهان فرو رفته است. ما تا آخرین قطرۀ خون با آنها شدیداً می‌جنگیم (صحیفۀ نور، ج۱۱، ص۲۶۶). باید به جناب فریدون گفت که از کسی احتمال می‌رود که ظاهرش و عملش نیز نشان از داشته باشد؛ نه که هیچ‌گاه از فکر دشمنی با اسلام و انقلاب و ملت بزرگ ایران غافل نبوده، و از هیچ توطئه و فتنه‌ای برای براندازی نظام مقدس ما فروگذار نکرده است. ضمن آنکه گفته‌اند: . نیز باید به ایشان یادآوری کرد که حضرت امام خمینی روحی‌فداه خطاب به مردم شریف ایران فرمودند: هیچ‌گاه با هیچ قدرتى ـ که یقین دارم نمى‌کنید ـ و هرکس در هر مقام که خیال سازش با شرق و غرب را داشت بى‌محابا و بدون هیچ ملاحظه‌اى او را از صفحۀ روزگار براندازید که سازش با شرق و غرب است و است (صحیفۀ نور، ج۱۱، ص۲۶۶).
عبدلله۲: ⭕️ از شکنجه اسرای ایرانی، تا دفاع از حرم! 🔻 آقای اوحدی رئیس سازمان حج و زیارت که خود از آزادگان است می‌گوید: در اردوگاه تکریت ۵ مسئول شکنجه اسرای ایرانی جوانی بود به نام «کاظم عبدالامیر مزهر النجار» معروف به کاظم عبدالامیر. 🔸 یکی از برادران کاظم، اسیر ایرانی بود، برادر دیگرش در جنگ کشته شده بود و خودش نیز بچه‌دار نمی‌شد. با این اوصاف کینه‌ خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت. انگار مقصر همه مشکلات خود را اسرای ایرانی می‌دانست! 🔸 در این میان آقای را بیشتر اذیت می‌کرد. او می‌دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، از این رو ضربات کابلی که نثار آن مجاهد می‌کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسرا داشت، اما هیچ‌گاه مرحوم ابوترابی شکایت نکرد و همواره به او احترام می‌گذاشت! 🔸 … یک روز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست به سمت سید آقای ابوترابی رفت و گفت: بیا اینجا کارت دارم! ما تعجب کردیم. گفتیم لابد شکنجه جدید و… 🔸 اما از آن روز رفتار کاظم با ما و خصوصاً آقای ابوترابی تغییر کرد! دیگر ما را کتک نمی‌زد. حتی به آقای ابوترابی احترام می‌گذاشت. برای همه ما این ماجرا عجیب بود. تا اینکه از خود آقای ابوترابی سؤال کردیم… ایشان هم ماجرای آن روز را نقل کرد و گفت: کاظم عبدالامیر در آن روز به من گفت: «خانواده ما هستند و مادرم بارها سفارش سادات را به من کرده بود. بارها به من گفته بود مبادا ایرانی‌ها را اذیت کنی. 🔸 اما مادرم دیشب خواب (ع) را دیده و حضرت زینب(ع) نسبت به کارهای بنده در اردوگاه به مادرم شکایت کرده! 🔸 صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و از من پرسید: آیا در اردوگاه ایرانی‌ها را اذیت می‌کنی؟ حلالت نمی‌کنم. حالا من آمده‌ام که حلالیت بطلبم.» 🔸 کم کم به مرور زمان محب حاج آقا ابوترابی در دل او جا باز کرد. او فهمیده بود آقای ابوترابی روحانی و از سادات است برای همین حتی مسائل شرعی خود و خانواده‌اش را از حاج آقا می‌پرسید. 🔸 آقای اوحدی ادامه دادند: بعد از آن روز رفتار کاظم با اسرای ایرانی به ویژه ابوترابی بسیار خوب بود. تا اینکه روزی قرار شد آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل کنند. کاظم بسیار دلگیر و گریان بود، به هر نحوی بود سوار ماشینی شد که آقای ابوترابی را به اردوگاه دیگری منتقل می‌کرد… کاظم می‌خواست در طول مسیر تا اردوگاه بعدی نیز از حضور مرحوم ابوترابی بهره‌مند شود. 🔸 روزها گذشت تا اینکه آزاد شدند. کاظم برای خداحافظی با آنان به خصوص سید آزادگان تا مرز ایران آمد. 🔸 او پس از مدتی نتوانست دوری حاج آقا ابوترابی را تحمل کند و به هر سختی بود راهی ایران شد. او برای دیدن حاج آقا به تهران آمد. وقتی فهمید حاج‌آقا ابوترابی در مسیر مشهد و در یک سانحه رانندگی مرحوم شده‌اند به شدت متأثر شد. برای همین به مشهد و سرمزار آقای ابوترابی رفت و مدت‌ها آنجا بود. 🔸 کاظم از خدا می‌خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذرد. او سراغ برخی دیگر از اسرای ایرانی رفت و از آن‌ها بابت شکنجه‌ها و… حلالیت طلبید. ⁉️ حالا شاید این سؤال را بپرسید که این ماجرا هر چند زیباست و نشان از یک انسان دارد، چه ربطی به دارد؟! 🔸 ربط ماجرا در اینجاست که انسان اگر توبه واقعی کند می‌تواند مقام را کسب کند. کاظم داستان ما مدتی قبل در راه دفاع از حرم حضرت زینب(ع) در به شهادت رسید. ✅ او ثابت کرد که مانند حر اگر از گذشته سیاه خود توبه کنیم، می‌توانیم حتی به مقام شهادت برسیم. ______ 📚 منبع: با تلخیص، کتاب مدافعان حرم، موسسه شهید ابراهیم هادی 🔷 برگرفته از سخنرانی