سرداران شهید باکری
🔅 رهبر انقلاب: پیروزی در عملیات کربلای یک و #آزادسازی_مهران، حیثیت نظامی #صدام را از بین برد. ۶۵/۴/۲
🇮🇷 بیشتر از 32 سال از عملیات #کربلای_یک و آزادسازی شهر مهران بعد از چندبار محاصره می گذرد، روزهایی که قلب امام شاد شد.
💐این روزها نه تنها زمزمه میکنیم، نسیمی جانفزا می آید بوی کربلا می آید بلکه از مرز مهران، قدم در راه زیارت کربلا می گذاریم و همه را مدیون شما هستیم ای شهدا.🌷
🌹مدیون کسانی که روحشان از ارتفاعات قلاویزان پرگشود و مهر وجودشان یکبار دیگر، مهران را برای ایران باقی گذاشت تا رد پایشان امتداد جای پای زائران حسینی باشد.
مثل امروز، رزمندگان با ندای "یا ابالفضل العباس علیه السلام "#مهران را آزاد کردند.
💠شادی روح شهدای عملیات کربلای یک صلوات.
✅۱۰ تیر ماه سالروز آزادسازی شهر مهران گرامی باد
#کانال_سرداران_شهید_باکری
⏬⏬⏬
@bakeri_channel
غرق دریای عبادت هامی قان آغلادی قارداش
سینه لر داغلادی قارداش
عرش اعلاده ملک لر هامی حسرتله دئیردی
نه گوزه ل بنده لرین وار
نئجه رزمنده لرون وار
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
سرداران شهید باکری
شهید علی اکبر سودی ❤️ @bakeri_channel 💚
شوخی رزمندگان در جبهه
چشم شیشه ای
خاطره ای ازشهید علی اکبرسودی به نقل ازجانبازسرافرازسرهنگ حاج ابوالقاسم محتشمی
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
یک روزموقع نوشیدن چای( دردزفول مقرلشکر31عاشوراء) علی اکبرروبه من کرد وگفت: چشم هایت را ببند, من دست هایم را به صورت توخواهم کشید,بعد توخود را درکتری خواهی دید؛ومن هم به خاطر اینکه درجمع بچه ها مزاحی کرده باشیم, چشم هایم را بستم,اودست هایش را به دوده وسیاهی اطراف کتری کشید وصورت ما را قشنگ سیاه کرد وبچه ها زدند زیزخنده,بعدش من رفتم تا دست وصورتم را با آب وصابون بشویم وچشم مصنوعیم را درآوردم تا آب بکشم,
شهید سودی خواست کمکی کرده باشد لذاشیلنگ آب را به سروصورتم گرفت وچشم پروتزم(مصنوعیم)ناخودآگاه ازدستم سرخورد وبه جوی فاضل آب افتاد.علی اکبروبچه ها بیل به دست مسیرفاضل آب را که شن روان وبا لجن همراه بود با دقت وارسی کردند که چشم شیشه ای ما را پیدا کنند؛ولی هرچه تلاش کردند نتیجه ای نگرفتند ومن هم بالاجباردریک فرصتی که به دست آمده بود,مرخصی گرفته وراهی تهران شدم برای پروتزجدید.
❤️ @bakeri_channel 💚
حواسمان باشد اگر این کانال های
#خدایی را فراموش کنیم، سراغ کانال های #شیطانی می رویم....!
#کانال_شهدا_را_فراموش_نکنیم.
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
سرداران شهید باکری
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
سال 64 بود که لشکر و به تبع
آن گردان علی اکبر ع در
تنگه چار زبر کرمانشاه مستقر بود ،
آن موقع به کرمانشاه ،
باختران می گفتند .
شهید رحیم قصاب معمولاً به
همرزماش به زبان ترکی
می گفت: بورا باخ
( موقعی که آن زرمنده
بر می گشت بهش نگاه کنه )
می گفت : ترانده درعملیات کربلای پنج بود
موقعی که داشتیم حرکت می کردیم
به سوی پل کانال ماهی ،
دیدم دستش رو گذاشته
روی شکمش پیراهنش خونی بود،
تیر یا ترکش به شکمش خورده بود ، نزدیکش شدم ، بهم گفت دارم شهید میشم ، چیزی نداشتم بهش بگم ،
فقط گفتم رحیم الان امداگرها
دارن می رسن، و بعد به
حرکتم ادامه دادم.
راوی :سرهنگ پاسدار حاج ابوالقاسم محتشمی
💚❤️ @bakeri_channel ❤️💚
سرداران شهید باکری
مرتضی اسکندری پور – شهيد سيدعبداله كبيري(بيوك اقا)-شهيد محمد قنبرلو- مير حجت كبيري- يوسفي- مرحوم علي پيربداقي- شهيد حيدرمهديخاني-
نشسته از راست:عبداله مهدي اوغلي- سلطانعلي مقدم- غلامحسین رضالو -شهید شیرعلی شاه حسین زاده-صادق فرازي