هدایت شده از دلاوران عاشورایی ۳۱
خاطرات گردان های علی اکبر و امام سجاد (ع)۳۱
بـــ﷽ــــسم ربــ شهـدا
چـــہ میجویـــے؟
عشـق همیـن جاست
چــہ میجویــــے؟
انــسان اینجاسـت
هــــمہ تاریخ اینجا حاضـرند
https://eitaa.com/khateratashoraii
سرداران شهید باکری
https://eitaa.com/bakeri_channel ❤️فرمانده ای که عاشق #بسیجیها بود❤️ #شهید_مهدی_باکری
هدایت شده از دلاوران عاشورایی ۳۱
نجوا با شلمچه و لاله هایش... با من سخن بگو شلمچه!
شلمچه!
با من سخن بگو و پرده از رازی بردار که سالها تو و خدای تو شاهد آن بوده اید.
شلمچه!
چقدر غمگینی. آن روز سرافراز و امروز سر به زیرانداخته ای. با کسی سخن نمی گویی و سکوت پیشه کرده ای. اما سکوت تو بالاترین فریاد است و خفتگان را بیدار می کند و بیداری را در رگهای انسانهای به ظاهر زنده می ریزد. اینجا همه از سکوت تو می گویند و من از سکونتی که در تو یافته ام و تا امروز چقدر از تو و نفس های طیبه ات، از تو و از رازهای سر به مهرت، از تو و مردان بی ادعایت که مس وجود را به طلای ناب شهادت معامله کردند، دور بوده ام. چه احساس حقیری است در من که توان شنیدن قصه های پرغصه ات را ندارم.
طلائیه!
می گویند، اینجا جایی است که شهیدان حسین وار جنگیده اند و من از بدو ورود به خاک پاکت، تشنگی را در تو دیده ام و انتظار اهالی خیام را به نظاره نشسته ام اینجا، چقدر بوی حنجره های سوخته می آید و چقدر دستها تشنه وفایند.
شلمچه!
من در این سرزمین حتی به قمقمه های عطشان سلام می دهم و سراغ عباس های تشنه لب را از آنان می گیرم . مگر می توان سالک عاشورا بود و تشنگی را فراموش کرد و از کنار حلق های شعله ور بی تفاوت گذشت.
شلمچه!
من با تمام وجود در تو جاری می شوم تا در میان نیزارها و نیزه شکسته ها، سرهای ستاره گون برادرانم را به دامن گیرم و برایشان از زخم بگویم، از اسارت، از تنهایی، از غربت، از…
شلمچه!
از فراز همه روزهایی که بر تو گذشت بر من ببار و تشنگی این دل در کویر مانده را فرونشان. می خواهم در تو جاری شوم، می خواهم رمز شکفتن و پرواز را از تو بیاموزم و بدانم بر شانه های زخمی تو چه دلهایی که آشیان نکرده اند.
شلمچه
من امروز آمده ام ردپای شهیدان را تا افق های بی نهایت و در امتداد عشق جست وجو کنم. اینجا عطر شهدا لحظه ها را پرکرده است و دستهایشان هنوز مهربانی را منتشر می کند.
شلمچه! شلمچه! شلمچه...
من از سکوت راز آلودت درسها آموخته ام! با من سخن بگو!
https://eitaa.com/khateratashoraii
هدایت شده از دلاوران عاشورایی ۳۱
زمان:
حجم:
2.56M
خاطرات گردان های علی اکبر و امام سجاد (ع)۳۱
بـــ﷽ــــسم ربــ شهـدا
چـــہ میجویـــے؟
عشـق همیـن جاست
چــہ میجویــــے؟
انــسان اینجاسـت
هــــمہ تاریخ اینجا حاضـرند
https://eitaa.com/khateratashoraii
❣روز عقد هم حمید آقا یک آئینه دور فلزی و یک قوطی شیرینی و یک جعبه سیب از باغشان آورد. دو اتاق بیشتر نداشتیم، یک اتاق آقایان و یک اتاق خانمها بودند، مراسم #خیلی_ساده بود، عاقد و چند نفر از طرف خانواده باکری و چند نفر هم از طرف ما در مراسم بودند، بعد از عقد همه رفتند، یکی به من گفت فقط #یک_جفت_پوتین مانده گمانم #آقامهدی تنهاست، رفتم اتاق دیدم تنها نشسته بود، بلند شد سلام کردیم و بعد دوباره نشستیم، اما خیلی با خجالت، راستش برای اولین بار بود که مهدی را به خوبی میدیدم، سرش پائین بود، وقتی همدیگر را نگاه میکردیم، آن یکی سرش را پایین میانداخت، تازه شروع کرده بودیم به حرف زدن، که #حلقه را از جیبش درآورد و جلوی من گذاشت. چند لحظه بعد شاید نیم ساعت نشد درِ خانه به صدا درآمد و آمدند دنبالش، معذرتخواهی کرد و رفت و گفت فردا عازم #آبادان هستیم، اصرار کردم که حداقل برای شام بیاید، آمد، اما از شانس ما برق منطقه رفته بود، با چراغ دورسوز سر سفره همه با هم نشستیم و شام خوردیم و بعد از شام تا کوچه به بدرقهاش رفتم...
❣سه ماه تا 22 بهمن در جنوب و جاده آبادان و ماهشهر بودند، با آقای نادری رفته بود، منم اکثراً با خانم نادری با هم بودیم، در این مدت فقط یکبار خانه دوستان که نزدیک منزل ما بود زنگ زد صحبت کردیم زیرا ما در خانه تلفن نداشتیم. دهه فجر بود که از جبهه برگشت، با مختصر وسایلی که مادرم تهیه کرده بود، زندگی مشترکمان را شروع کردیم.....
#راوی: همسرشهید
@bakeri_channel
ناشنیدههایی از آخرین ساعات زندگی فرمانده لشکر31 عاشورا
آقا مهدی گفت: مگر عقلت را از دست دادهای؟
@bakeri_channel
آن چه پیش رو دارید، روایتی است از آخرین ساعات زندگی شهید مهدی باکری که توسط یک شاهد عینی بیان شده است:
۲۴اسفند ۱۳۶۳ – شب پنجم از «عملیات بدر»
ساعت ۰۰:۷ صبح بود که تیم تخریب و نیروهای گردان امام حسین(ع) محاصره شدند. در همین حال، نیروهای مستقر روی پل اتوبان پشت سر هم بی سیم می زدند و می گفتند:« ما از چهار طرف، زیر آتش قرار گرفته ایم».
برادر باکری که امروز صبح، برای ارزیابی وضعیت نیروهای روی پل به نزدیکی آن رفته بود [از مقر فرماندهی در خطوط عقب] درخواست کرد که یک تیم تخریب دیگر بفرستند تا پل را منفجر کنند. فرماندهی همچنین، از نیروهای مستقر روی پل می خواهد که آنجا را ترک کرده و به سمت حریبه عقب بکشند.
هواپیما و توپخانه دشمن محل تجمع نیروها را زیر آتش گرفتند و تنها پل پیاده رو که روی دجله بود، بر اثر بمباران هواپیما منهدم شد و نیروها در غرب دجله کنار حریبه ماندند تا تیم تخریب بیاید و پل اتوبان را منهدم کند.
چند دقیقه بعد، دومین تیم تخریب با قایق به آنجا رسید و مهمات و مینها را تخلیه کردند، اما به دلیل نیاوردن کامل وسایل مورد نیاز و شدت آتش دشمن نتوانستند کاری انجام دهند. در نتیجه، به ناچار با به جا گذاشتن وسایل تخریب، زخمیها را برداشته و به عقب برگشتند. نزدیک ساعت ۰۰:۸ صبح، تیپ احمدبن موسی(ع) محل خود را ترک و عقب نشینی کرد و ۳۰ دقیقه بعد به فرمانده لشکر [۳۱ عاشورا] خبر شهادت فرمانده گردان امام حسین(ع) (برادر اصغر قصاب) را اعلام می کنند.
ساعت ۰۰:۹ صبح اعلام کردند که تیپ قمر بنی هاشم(ع) نیز عقب آمده است. در سمت جنوب خطوط عملیاتی، نیروهای لشکر۸ نجف تا ظهر در کنار پل ابوعران ماندند و نیروهای گردان سیدالشهدا(ع) از لشکر ۳۱ عاشورا نیز به درگیری خود با دشمن ادامه دادند. آنها حدود ساعت ۰۰:۱۱ صبح، در روستای حریبه، هشت تن از عراقیها را اسیر کردند. فرمانده گردان سیدالشهدا(ع) همراه با حدود دوازده نفر به برادر باکری در قسمت شمالی حریبه در کنار دجله ملحق می شود و یکی دو ساعت پس از آن، تانکهای دشمن پاتک خود را آغاز کردند. برادر نظمی در مورد آن گفت:
«من به علت خستگی زیاد خوابم گرفت . چند دقیقه بعد با صدای بلند برادران که می گفتند: تانک ! تانک ! از خواب پریدم . دیدم نفربرهای دشمن به سرعت حریبه را دور می زنند و از آنجا هم در حال رسیدن به سیل بند مقابل ما بودند. با این حرکت دشمن ، محاصرهِ ما حتمی بود. در این گیرودار، تعدادی از برادران روحیهِ خود را باخته بودند و [به زحمت ] جلوی آنها را گرفتیم ».
ادامه دارد.............
@bakeri_channel
دیدار خانوادههای شهیدان رضا مرادی و رضا امامی –از شهدای ناجا در اغتشاشات بهمن سال گذشته در تهران- با رهبر انقلاب.
@bakeri_channel
🔰دیدار خانوادههای دو شهید ناجا در اغتشاشات خیابان پاسداران تهران با رهبر انقلاب
🔻خانوادههای شهیدان رضا مرادی و رضا امامی –از شهدای ناجا در اغتشاشات بهمن سال گذشته در تهران- ظهر امروز (یکشنبه) با حضرت آیتالله خامنهای دیدار کردند.
🔸️در این دیدار که همراه با اقامهی نماز ظهر و عصر برگزار شد، رهبر انقلاب اسلامی ضمن گرامیداشت یاد این دو شهید عزیز، به هر یک از این خانوادهها یک جلد کلامالله مجید اهدا کردند.
🔸️سرباز وظیفه شهید رضا مرادی عملدار و گروهبان یکم شهید رضا امامی قانلو بلاغ، از مأموران نیروی انتظامی بودند که ۳۰ بهمنماه سال گذشته در شب شهادت حضرت فاطمهی زهرا (سلاماللهعلیها) به دست اغتشاشگران در خیابان پاسداران تهران به شهادت رسیدند.
🔺️حضرت آیتالله خامنهای پیش از این در اسفندماه سال گذشته در منازل شهید محمدعلی بایرامی (از مأموران نیروی انتظامی) و بسیجی شهید محمدحسین حدادیان که در اغتشاشات خیابان پاسداران تهران به شهادت رسیدند، حضور یافته بودند.
@bakeri_channel