💠یا امام رضا یک خط یادگاری برام بنویس
در سفري که از مدينه بالاجبار امام هشتم
(علیه السلام) را به طرف خراسان حرکت دادند،
وقتی که به خراسان رسيدند ساربان آقا،
که شتر حضرت را از مدينه تا خراسان حرکت داده و مرتب کرده بود، و به آقا خدمت کرده بود
موقع خدا حافظی می خواست از امام خداحافظی بکند، به حضرت عرض کرد:
يابن رسول الله(ع) با دست خطی من را عنايتی بفرماييد.
يک نوشته ای يادگاری از دست خط مبارکتان به من مرحمت بفرماييد.
محدث قمی نوشته اند:
دست خط آقا الان هم در استانه رضوي موجود است.
حضرت دو جمله مهم مرقوم فرمودند.
«كُنْ مُحِبّاً لآِلِ مُحَمَّدٍ ع وَ إِنْ كُنْتَ فَاسِقاً وَ مُحِبّاً لِمُحِبِّهِمْ وَ إِنْ كَانُوا فَاسِقِينَ»
سعی کن آل محمد(علیهم السلام)، اهل بيت پيامبر(ص) را دوست بداری و لو اين که گناه کار هستي.
و دوستان ما را هم دوست بدار ولو اين که دوستان ما هم گناه کارباشند.
📚مستدرک الوسائل جلد ۱۲ص۲۳۲
#میلاداماممهربانیهای آقاامام رضاعلیه السلام مبارک باد🌹
#شهیدیکهشهادتش را از امام رضا علیه السلام گرفت:
.
#فرمانده_مهدےباکری
.
#نحوه_شهادت فرمانده جاویدالاثر آقامهدی باکری:
15 روز قبل از «عملیات بدر» به #مشهد_مقدس مشرف شد و با تضرع از #آقاعلیبنموسیالرضا(ع) خواست که خداوند توفیق #شهادت را نصیبش کند. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیتالله خامنهای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست کرد که برای #شهادتش دعا کنند.
این فرمانده دلاور در روز 25 اسفند سال 1363 و طی « عملیات بدر» به خاطر شرایط حساس عملیات، طبق معمول به خطرناکترین صحنههای کارزار وارد شد و در حالی که رزمندگان لشکر را در شرق دجله از نزدیک هدایت میکرد، تلاش میکرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتکهای دشمن تثبیت کند که در نبردی دلیرانه، براثر اصابت تیر مستقیم مزدوران بعثی ، ندای حق را لبیک گفت و به لقای معشوق نایل شد.
#هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آبهای هورالعظیم انتقال میدادند، قایق حامل پیکر وی، مورد هدف گلوله آر.پی.جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
#السلامعلیک یاعلی بن موسی الرضا علیه السلام
#سلام برشهیدمهدی باکری #امامرضاییم
#شادی روح شهدا #صلوات
@bakeri_channel
دوستانش معتقد بودند که مرتضی یاغچیان از جلمه نیروهایی بود که بعد از عملیات خیبر بازنخواهد گشت و به شهادت خواهد رسید. مصطفی الموسوی - یکی از همرزمانش - میگوید:
من و محمد آقا کیشی و شهید ورمزیار و آقا مرتضی در تنگه چزابه رو به منطقه عملیاتی ایستاده بودیم. مرتضی دستم را گرفت و گفت: «دیگر آخرین ساعت زندگی مرتضی است.» گفتم: چه شده؟ به افق اشاره کرد و گفت: «خورشید دارد در کجا غروب میکند؟» گفتم خودت که گفتی! گفت: «مرتضی در آنجا خواهد ماند و دیگر نخواهد آمد.» گفتم بازهم دیوانه شدی مگر چه خبر شده است؟ گفت: «نخیر خدا میداند که اگر این بار بروم دیگر برگشتنی نیستم.» و همانطور هم شد.
مرتضی در مناجاتهایش با خداوند میگفت: «بهتر از جانم چیزی ندارم که تقدیم کنم چراکه آنهم به تو تعلق دارد؟»
🌹____________🌹
تلگرام ، ایتا ، سروش👇👇
@bakeri_channel .
.اینیستاگرام 👇👇
@aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت پدر استاد حسن رحیم پور ازغدی از روزی که رهبر انقلاب مهمان خانهشان شد:
پسرم براش شیرینی بُرد خندید، گفت من از روزی رهبر شدم شیرینی، میوه و غذای خوب نخوردم...
#شهیدمهدیباکری به #روایت_همسر
:
...دل نگرانی هامان هم مشترک بود،هر عملیات دلمان آویزان بود،که این بار نوبت کداممان است که خبر بیاورند، بیایند دنبالمان و برویم، هر روز خبر شهادت شوهر یکی می رسید...
#صدای زنگ تلفن،گوشمان را تیز میکرد، حمید آقا همون موقع ها شهید شد، کسی جرئت نداشت به فاطمه بگوید
من توی اتاق خودمان بودم چادرم را سرم انداخته بودم و گریه میکردم😭،گفته بودم به فاطمه بگویند مهدی شهید شده،آماده باشیم که ماشین میفرستند دنبالمان
همین را بهش گفتند،اما فاطمه فهمید؛گفت:"نه،حمید شهید شده"
و شروع کرد به جمع کردن وسایلش،با هم بر گشتیم ارومیه،توی راه فقط گریه بود و بی قراری
((صدای مهدی را که از پشت تلفن شنید،بغضش ترکید:"تو هم شهید میشی،من میدونم،بذار قبلش ببینمت"
به جای تسلیت گفتنش بود؛مثل بچه ها شده بود، #مهدی هم بغض داشت😔،از خودش خجالت میکشید،تسلیت گفت، مهدی بغضش ترکید و با صدا گریه کرد😭ندیده بودم مهدی اینطور گریه کند..این دو برادر همیشه و همه جا با هم بودن
#بعد از#شهادت حمید آقا، زیاد گریه میکرد،مهدی نتوانست خودش را برای مراسم برادرش برساند...
.
#شادی روح شهیدآقامهدی وآقاحمید باکری #صلوات
@bakeri_channel