eitaa logo
سرداران شهید باکری
510 دنبال‌کننده
5هزار عکس
592 ویدیو
13 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
چندروزی بود چندنفراز قرارگاه و جهت شناسایی وارد داخل خاک عراق شده بودیم موقعی که برمی گشتیم خیلی گرسنه بودیم چیزی هم نمانده بود بخوریم درمسیر راه به یک برخوردیم دوستان همه شروع کردند به خوردن تمشکها چند تا خورد رفت جلو تر منتظر ما شد دید ما نمیاییم گفت بیایید برادرا بگذارید هم بماند شاید راه به اینجا افتاد برای اوهم بماند. این یعنی روح بزرگ اقامهدی و او کجاها رامی دید .!! ( : سردارمحمد اسدی) .... .... ♡شادی روحشون صلوات♡ @bakeri_channel
#به‌_مناسبت‌_روز_ازدواج: . #خاطره_ازدواج_شهید_مهدی_باکری ♡بسم رب الشهدا و الصدیقین . خواهرش بهش گفته بود : آخه دختر رو که تا حالا قیافه ش رو ندیده ای ، چه جوری می خوای بگیری؟ شاید کچل باشه.... 😊 گفته بود: اون کچله رو هم بالاخره یکی باید بگیره دیگه !😊 ۰ #همسرآقامهدی: دیروقت بود و مغازه‌ها داشتند می‌بستند، به اولین مغازه که وارد شدیم، فقط به قیمت‌ها نگاه می‌کردم نه به مدل آنها، یک حلقه 800 تومانی انتخاب کردم، در راه برگشت به منزل آقا مهدی گفت راستی آن روز ما با هم راجع به #مهریه صحبت نکردیم، نظرتان چیست؟ گفتم هر چه شما بگویید، گفت با *یک جلد کلام‌الله مجید و یک کلت کمری *نظرتان چیست؟ گفتم خیلی عالی است، نظر من هم همین بود، وقتی پدرم فهمید گفت بعداً ناراحت و یا پشیمان نشوی، گفتم نه.... . #سردارجاویدالاثرشهیدآقامهدی‌باکری #ازدواج‌آسمانی #مهریه‌ #ازدواج‌آسان #شهدا #آقامهدی #باکری #بی‌ادعا‌ #مهمان‌خدا #آقامهدی‌چنین‌بود.... #آیاماهم‌عمل‌میکنیم؟؟؟!! . ♡شادی روح شهدا صلوات♡ @bakeri_channel
یـادِ تو . . می وزد ولـے . . بی خبرم ز جـای تو ... . . جانشین فرمانده لشگر۳۱ عاشورا . . شهادت: عملیات‌خیبر/ جزیره‌مجنون ٦۲ . . #شهید_حمید_باکری . . #جـاویدالاثـــــر 🌹_____________________🌹 💠تلگرام_سروش_ایتا👇 @bakeri_channel 💠اینیستاگرام👇 @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31 👈ما را به دوستان خود معرفی کنید👉
با کلامش لشگری جان می گرفت . درس عشق و مشق عرفان می گرفت . گو که دریایی میان سینه داشت . با شهادت الفتی دیرینه داشت . در میان دجله مهدی بود و عشق . او ره صد ساله را پیمود و عشق . . #آقا_مهدی_باکری . #فرمانده_عاشورایی . #لشگر_عاشورا . #تبلور_غیرت_آذربایجان . 🌹_____________________🌹 . . 💠تلگرام_سروش_ایتا👇 . . @bakeri_channel . . 💠اینیستاگرام👇 . . @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31
2.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاشقانه ترین پرواز را در اوج نقشی کردی بر پلاک عاشقی ، نامت بهار شد در سجاده ای بر روی خاک 🌹_____________________🌹 💠تلگرام_سروش_ایتا👇 @bakeri_channel 💠اینیستاگرام👇 @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31 👈ما را به دوستان خود معرفی کنید👉
#سوریه #زینبیه به یادفرمانده شهیدمهدی باکری @bakeri_channel
: 🌴 💮اجازه نمی‌داد پشت سرش نماز بخوانم... 🍂 اجازه نمی‌داد پشت سرش نماز بخوانم. بعد از از من پرسید، می‌خوانی، گفتم؛ نه. بلند شد مفاتیح را آورد و روی آن را نوشت و به دیوار چسباند و کرد آن را بخوانم. خودش هم به خیلی اهمیت می‌داد. می‌گفت همه انسان در دست خداست. 🍂 🍂 آیاماهم عمل میکنیم؟؟؟!! 🍂 ⚘برای اینکه ماهم فراموش نکنیم و بخونیم @bakeri_channel
... بسم رب الشهدا بزم سکوت و حزن نیستانم آرزوست اروند و هور و فکه و بستانم آرزوست قلبم گرفت در تن این شهر پر گناه حال و هوای جمع شهیدانم آرزوست
سرداران شهید باکری
💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠 💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠 💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠 💠Ξ💠 💠 نام : نام پدر :   تولد : 14 آذر 1329 محل تولد : قزوین راه یابی به دانشکده خلبانی نیروی هوایی : 1348 اعزام به آمریکا جهت تکمیل دوره خلبانی : 1349 بازگشت به ایران : 1351 ازدواج با صدیقه (ملیحه ) حکمت: 4 شهریور 1354 فرماندهی پایگاه هشتم هوایی اصفهان (ارتقاء از درجه سروانی به درجه سرهنگ دومی) : 7/5/1360 معاون عملیات نیروی هوایی تهران (ترفیع به درجه سرهنگ تمامی) : 9/9/1362 افتخار به درجه سرتیپی : 8/2/1366 تاریخ شهادت : 15 مرداد 1366 محل دفن : گلزار شهدای قزوین طول مدت حیات : 37 سال نحوه شهادت : اصابت گلوله به پیکرش در حین انجام عملیات برون مرزی شهید عباس بابایی، بزرگ مردی که در مکتب شهادت پرورش یافت ؛ مجاهدی که زهد و تقوایش بسان دریایی خروشان بود و هر لحظه از زندگانیش موج ها در برداشت. مرد وارسته ای که سراسر وجودش عشق و از خودگذشتگی و کرامت بود، رزمنده ای که دلاور میدان جنگ بود و مبارزی سترگ با نفس اماره ی خویش. از آن زمان که خود را شناخت کوشید تا جز در جهت خشنودی حق تعالی گام برندارد. به راستی او گمنام، اما آشنای همه بود. از آن روستاییِ ساده دل، تا آن خلبان دلیر و بی باک.  شهید بابایی در 14 آذر سال 1329، در شهرستان قزوین دیده به جهان گشود. دوره ی ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به تحصیل پرداخت و در سال 1348، به دانشکده خلبانی نیروی هوایی راه یافت و پس از گذراندن دوره آموزش مقدماتی برای تکمیل دوره به آمریکا اعزام شد. شهید بابایی در سال 1349، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت. طبق مقررات دانشکده می بایست به مدت دو ماه با یکی از دانشجویان آمریکایی هم اتاق می شد. آمریکایی ها، در ظاهر، هدف از این برنامه را پیشرفت دانشجویان در روند فراگیری زبان انگلیسی عنوان می کردند، اما واقعیت چیز دیگری بود.چون عباس در همان شرایط تمام واجبات دینی خود را انجام می داد، از بی بند و باری موجود در جامعه آمریکا بیزار بود. هم اتاقی او در گزارشی که از ویژگی ها و روحیات عباس نوشته، یادآور می شود که بابایی فردی منزوی و در برخوردها، نسبت به آداب و هنجارهای اجتماعی بی تفاوت است. از رفتار او بر می آید که نسبت به فرهنگ غرب دارای موضع منفی می باشد و شدیداً به فرهنگ سنتی ایران پای بند است. همچنین اشاره کرده که او به گوشه ای می رود و با خودش حرف می زند، که منظور او نماز و دعا خواندن عباس بوده است. خود وی ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمی دادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده، که یک ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم. به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او، روی میز بود، ژنرال آخرین فردی بود که می بایستی نسبت به قبول و یا رد شدنم اظهار نظر می کرد.  او پرسش هایی کرد که من پاسخش را دادم . از سوال های ژنرال بر می آمد که نظر خوشی نسبت به من ندارد. این ملاقات ارتباط مستقیمی با آبرو و حیثیت من داشت، زیرا احساس می کردم که رنج دوسال دوری از خانواده و شوق برنامه هایی که برای زندگی آینده ام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال محو و نابودی است و باید دست خالی و بدون دریافت گواهینامه خلبانی به ایران برگردم. در همین فکر بودم که در اتاق به صدا در آمد و شخصی اجازه خواست تا داخل شود. او ضمن احترام، از ژنرال خواست تا برای کار مهمی به خارج از اتاق برود با رفتن ژنرال، من لحظاتی را در اتاق تنها ماندم. به ساعتم نگاه کردم، وقت نماز ظهر بود. با خود گفتم، کاش در اینجا نبودم و می توانستم نماز را اول وقت بخوانم. انتظارم برای آمدن ژنرال طولانی شد. گفتم که هیچ کار مهمی بالاتر از نماز نیست، همین جا نماز را می خوانم. ان شاءالله تا نمازم تمام شود، او نخواهد آمد. به گوشه ای از اتاق رفتم و روزنامه ای را که همراه داشتم به زمین انداختم و مشغول نماز شدم. در حال خواندن نماز بودم که متوجه شدم ژنرال وارد اتاق شده است. با خود گفتم چه کنم؟ نماز را ادامه بدهم یا بشکنم؟ بالاخره گفتم، نمازم را ادامه می دهم، هر چه خدا بخواهد همان خواهد شد. سرانجام نماز را تمام کردم و در حالی که بر روی صندلی می نشستم از ژنرال معذرت خواهی کردم. ژنرال پس از چند لحظه سکوت نگاه معناداری به من کرد و گفت: چه می کردی؟ ادامه👇👇👇👇 @bakeri_channel 💠🔶💠🔶💠🔶💠🔶💠🔶💠🔶💠
💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠 💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠 💠Ξ💠Ξ💠Ξ💠 💠Ξ💠 💠 گفتم: عبادت می کردم. گفت: بیشتر توضیح بده. گفتم: در دین ما دستور بر این است که در ساعت های معین از شبانه روز باید با خداوند به نیایش بپردازیم و در این ساعات زمان آن فرا رسیده بود، من هم از نبودن شما در اتاق استفاده کردم و این واجب دینی را انجام دادم. ژنرال با توضیحات من سری تکان داد و گفت: همه این مطالر، جلسه تعطیل شد و اشک در چشمان حاضرین به خصوص آنان که آشنایی بیشتری با شهید بابایی داشتند ، حلقه زد.» نقل شده که وی چند روز قبل از شهادت در پاسخ پافشاری های بیش از حد دوستانش جهت عزیمت به مراسم حج گفته بود: «تا عید قربان خودم را به شما می رسانم.» بابایی در هنگام شهادت 37 سال داشت، او اسوه ای بود که از کودکی تا واپسین لحظات عمر گرانقدرش همواره با فداکاری و ایثار زندگی کرد و سرانجام نیز در روز عید قربان، به آروزی بزرگ خود که مقام شهادت بود نائل گردید و نام پرآوازه اش در تاریخ پرا فتخار ایران جاودانه شد. شهید بابایی در بیانات مقام معظم :  این شهید عزیزمان انسانی مومن و متقی و سربازی عاشق و فداکار بود و در طول این چند سالی که من ایشان را می شناختم ، همیشه بر همین خصوصیات ثابت و پابرجا بود .  @bakeri_channel 💠🔶💠🔶💠🔶💠🔶💠🔶💠🔶💠
براستی چقدر به پای با قهرمانان وطن ماندیم؟... نگاه به انتخاب ماست.....