eitaa logo
سرداران شهید باکری
508 دنبال‌کننده
5هزار عکس
598 ویدیو
13 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
پِـدر صورتِـ پسر را #بوسید و گفــت: تاڪے میخواے برے #جبھہ؟ -پسرخندید و گفت: #قول مـیدهم این دفعہ ے آخرم باشہ بابا پدر:قول دادے ها .. وپسر سَر قولش #جانـ داد! ✅ #لینک_کانال⏬⏬⏬ http://eitaa.com/joinchat/2508062722C6120c4e54a
عیارِ #عاشــق ... زمانی مشخص می‌شود، ڪہ ببینـی تا ڪجـا پایِ #معشـوق می‌مـاند !؟ شهیـد یعنـی انتهایِ عشــق یعنـی ایستادن تا پای #جــان . . #سردار_شهید_آقا_مهدی_باکری . . #صبحتون_شهدایی🌺
نگاهت😍 #لــبــخــنــدت.. گرمـا و روشنیستــ✨ که #جان می بخـشد مرا ♥️ ✋سلام بر پرستوی خونین🕊 دفاع از حریم #حضرت_زینب(س) #شهید_روح_الله_طالبی_اقدم #سلام_صبحتون_شهدایی🌺 🇮🇷 @bakeri_channel
732.2K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا می دانید دلیل اینکه ما الان با آرامش و امنیت کامل ، این متن رو میخونیم چیه؟ از جان گذشتگی هزاران ش.هید است... #آرامش#انقلاب#دل#جان_گذشتگی#هفته_دفاع_مقدس#دفاع_مقدس#جان_فدا#هشت_سال_دفاع_مقدس#نوستالژی#یاد#خاطره
نگاهت😍 .. گرمـا و روشنیستــ✨ که می بخـشد مرا ♥️ ✋سلام بر پرستوی خونین🕊 دفاع از حریم کربلای ایران 🌺 🇮🇷
سرداران شهید باکری
#دلتنگی_های_آقا_مهدی
در یک مقطع بین مسئولان لشکر [عاشورا] و مسئولان استان آذربایجان [غربی] اختلافاتی بوجود آمد و این اختلافات باعث بروز تنش هایی شد. بعد از عملیات بود که داشتیم اردوگاه را تخلیه می کردیم. ما توی چادر منتظر بودیم تا همه از اردوگاه خارج شوند، بعد ما از اردوگاه بیرون برویم. نزدیک بود؛ دیدم نشسته روی زمین و با تکه چوبی که در دستش است با خاکها بازی می کند. نزدیک او رفتم، دیدم از گونه هایش جاریست. گفتم: " چرا گریه می کنی؟ چی شده؟ برای دلتنگ شدی؟ می خوای بریم ؟" گفت: "نه ، تمام بچه هایی که اونجا موندن، برادرای من هستن. خدا خواست که اینطوری بشه. اگه بنا بود رو بیاریم تا حالا آورده بودیم، خودش هم نمی خواست بیاد." گفتم: "پس چرا اینقدر ریختی بهم؟" گفت: "از میخوام. دیگه دوست دارم هر چه زودتر رو برسونه." گفتم: "یعنی به این زودی روی شما تأثیر گذاشته؟" گفت: "نه، این حرفها نیست." گفتم: "پس چی؟" گفت: "نگرانم. بین بچه های لشکر داره تفرقه می افته. نگران اینم که این تفرقه بخاطر وجود من باشه. شاید اگه من نباشم این تشتت و دو دستگی از بین بره." بغض من هم ترکید و گریه ام گرفت. کردم و گفتم: "شما هر جا بری منم با شمام."  گفت: "نه، اگر وضعیت همین جوری پیش بره حیف میشن." اصلا به فکر خودش نبود و به خودش فکر نمی کرد. همه چیز را برای و سربلندی می خواست، حتی خودش را. 💕 @bakeri_channel 💕