سرداران شهید باکری
افراد حاضر در این عکس افرادی هستند که برای خط شکنی در عملیات یا مهدی در والفجر ۸ انتخاب شدند که با انجام عملیات یا مهدی پرونده والفجر ۸ بسته شد .
شهید کاظم حجازیفر دستور داده بودند که فرمانده دسته شان با افراد صحبت کنند و صحنه شب عاشورا را به نمایش گذارند که اگر کسی اماده شهادت نیست از تاریکی شب استفاده کند و از دسته بیرون رود
اسامی ستون چپ:شهید احمد بادامچی-شهید سیروس شمس نیا-...-شهید خانلار جعفری-....-شهید مجتبی اسکندری-شهید اسماعیل ابراهیمی -....-شهید صابر عظمت اسلام طلب- شهید محمد امین اژدری-....
هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔰بیانات مهم رهبر انقلاب درباره امید به اصلاح نهایی همهی امور به وسیلهی حضرت بقیهالله در دیدار اخیر
💡 باید تلاش کنیم که آن روز را جلو بیندازیم
🔻نیمهی شعبان، مظهر امید به آینده است؛ یعنی همهی امیدهایی که ما به چیزی پیدا میکنیم، ممکن است بشود، ممکن است نشود؛ امّا امید به اصلاح نهایی بهوسیلهی ولیّ مطلق حضرت حق، حضرت صاحبالزّمان (عجّلالله تعالی فرجه و ارواحنا فداه) امید غیر قابل تخلّف است.
🔸️السَّلامُ عَلَیکَ یا وَعدَ اللهِ الَّذی ضَمِنَه؛ وعدهی تضمینشدهی خدا است؛ السَّلامُ عَلَیکَ اَیُّهَا العَلَمُ المَنصُوبُ وَ العِلمُ المَصبُوبُ وَ الغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الوَاسِعَةُ وَعداً غَیرَ مَکذُوب؛ این وعدهی تخلّفناپذیر الهی است. فقط هم ما -شیعه- نمیگوییم، فقط هم ما مسلمانها نمیگوییم، [بلکه] همهی ادیان عالم منتظر یک روز آنچنانی هستند.
🔷️امتیاز کار ما این است که ما طرف را میشناسیم، وجودش را حس میکنیم، حضورش را قبول داریم، با او حرف میزنیم، با او مخاطبه میکنیم، از او میخواهیم و او هم پاسخ میدهد به ما؛ تفاوتش این است. دیگران -مسلمانان غیر شیعه و متدیّنین غیر مسلمان- به یک چیز مبهمی معتقدند؛ ما شیعه نه؛ مشخّص است که چه میخواهیم، با چه کسی حرف میزنیم؛ [نیمهی شعبان] روز امید است.
🔸️عزیزان من، جوانان عزیز، کارگران عزیز! امید را قدر بدانید؛ امید را در دل نگه دارید؛ امید به عوض شدن چهرهی مُظلَم و تاریک و مخدوش دنیایی که امروز در زیر سلطهی ابرقدرتها است. بدانید و مطمئن باشید که این وضع عوض میشود، مطمئن باشید که این فضای ظلم و جُوری که امروز مشاهده میکنید در دنیا، از زورگویی، بدگویی، خباثت و رذالت -که مظهرش سران آمریکا و سران صهیونیستند، و دیگران هم کموبیش همینجور- این بدون تردید تغییر پیدا خواهد کرد؛ این، آن امیدی است که ما داریم.
🔺️ما باید کمک کنیم، از خدا بخواهیم و خودمان تلاش کنیم که آن روز را جلو بیندازیم و نزدیک کنیم انشاءالله. ۹۷/۲/۱۰
@Khamenei_ir
❣نيمه شعبان سال 1369 بود.
گفتيم امروز به ياد امام زمان (عج) به دنبال عمليات تفحص ميرويم اما فايده نداشت
خيلي جستوجو كرديم. پيش خود گفتيم يا امام زمان (عج) يعني ميشود بينتيجه برگرديم؟
در همين حين 4 يا 5 شاخه گل شقايق را ديديم كه برخلاف شقايقها، كه تكتك ميرويند، آنها دستهاي روييده بودند.
گفتيم حالا كه دستمان خالي است شقايقها را ميچينيم و براي بچهها ميبريم.
شقايقها را كنديم. ديديم روي پيشاني يك شهيد روئيدهاند.
او نخستين شهيدي بود كه در تفحص پيدا كرديم، #شهيد_مهدي_منتظرقائم.
https://eitaa.com/bakeri_channel
هدایت شده از برای امام زمانم وشهدا
💫علم امام عصر (عج) به زمان ظهور💫
آیت الله العظمی بهجت (ره):
حضرت غائب (عج) عجب صبری دارد،
با اینکه از تمام آنچه که ما می دانیم یا نمی دانیم
اطلاع دارد، و از همه امور و مشکلات و گرفتاری های
ما باخبر است خودِ حضرت هم منتظر روز موعود است،
🌸و خودش می داند که چه وقت ظهور می ڪند🌸
👇👇👇👇
و اینکه گفته می شود آن حضرت وقت ظهورش را نمی داند درست نیست.
📚امام زمان(عج) در کلام آیت الله بهجت ص۸۷
هدایت شده از Fa
یڪ روز دیگَر
یڪ برڪت دیگر
و فرصت دیگَر براےزندگی
خداے مهربانم
ترا سپاس بخاطر
روزےدیگر و آغازے نو
دلتون شاد
روزتون بخیر و نیکی
یکی از کارمندان شهرداری اورمیه می گفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار می گشتم.
از پله های #شهرداری می رفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟ تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم.
#کاغذی از جیبش درآورد و امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان.
رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی می خوای؟
گفتم: کار
گفت: فردا بیا سرکار
باورم نمی شد
فردا رفتم مشغول شدم .
بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد #شهردار بود.
چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم.
شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت #جبهه...
بعد از اینکه در جبهه #شهید شد یکی از همکاران گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، #حقوقت از #حقوقجنابشهردار کسر و پرداخت می شد.
این درخواست خود #شهید بود.
#هدیهبهروحوالایشهیدمهدیباکری #صلوات
@bakeri_channel
نخستین فرزندبانوی فداکار؛حبیب الله شمایلی درسال 1333متولدودرعملیات کربلای5خلعت #شهادت به تن کرد
دومین فرزنداین خانواده شهیدحمید شمایلی درتاریخ 1342جشم به جهان گشودسال 1363به همراه برادرشهیدش آسمانی شد
روحمان با یاد فرزندان شهیدش شاد
شادی روح این «مادر شهیدان» #صلوات
اللهم صل علی الله محمد وآل محمد وعجل فرجهم
سردار شهید حبیب الله شمایلی در دوران دفاع مقدس مسئولیت های مهمی از جمله فرمانده محور عملیاتی در عملیات های فتح المبین و بیت المقدس، معاون فرمانده لشکر ۱۷ علی بن ابیطالب(ع) در عملیات رمضان، مسئولیت فرماندهی طرح و عملیات، قائم مقام فرماندهی تیپ امام حسن مجتبی (ع)و قائم مقام فرماندهی لشکر ۷ ولی عصر(عج)را بر عهده داشت و در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید🌹 سردار شهید حمدالله شمایلی نیز معاون واحد مهندسی رزمی تیپ ۱۵ امام حسن مجتبی (ع) بود که فروردین ماه سال ۱۳۶۳ در جزیره مجنون به درجه رفیع شهادت نائل شد🌹
هدایت شده از Fa
عاشقـانی ڪہ مدام
از فرجت می گفتند
عکسشان قاب شد و
از تـو نیـامد خبـری ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
⃣گروه دلاوران عاشورایی ۳۱👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2496331778G64e2265390
29863_717.flv
20.69M
مداحی حاج صادق آهنگران در وصف سیدالشهدای لشگر ۳۱ عاشورا آقامهدی باکری بعد از عملیات بدر
مهدی خواهر و خانم حمیدآقا را فرستاد برای خرید برویم، اما من نرفتم. چند روز بعد رفته بودم آموزش امدادگری، تا رسیدم خانه، #آقامهدی آمده بود خودش من را ببرد خرید، در راه گفتم من چیزی لازم ندارم، چرا باید برویم؟ آقای نادری و خانمش هم که همراه ما بودند با خنده گفت، صفیه خانم! آقا مهدی معتقدند حداقل باید یک #حلقه خریداری شود. دیروقت بود و مغازهها داشتند میبستند، به اولین مغازه که وارد شدیم، فقط به قیمتها نگاه میکردم نه به مدل آنها، یک حلقه 800 تومانی انتخاب کردم، در راه برگشت به منزل آقا مهدی گفت راستی آن روز ما با هم راجع به #مهریه صحبت نکردیم، نظرتان چیست؟ گفتم هر چه شما بگویید، گفت با یک جلد کلامالله مجید و یک کلت کمری نظرتان چیست؟ گفتم خیلی عالی است، نظر من هم همین بود، وقتی پدرم فهمید گفت بعداً ناراحت و یا پشیمان نشوی؟ گفتم نه!
@bakeri_channel
هدایت شده از دلاوران عاشورایی ۳۱
خاطرات گردان های علی اکبر و امام سجاد (ع)۳۱
بـــ﷽ــــسم ربــ شهـدا
چـــہ میجویـــے؟
عشـق همیـن جاست
چــہ میجویــــے؟
انــسان اینجاسـت
هــــمہ تاریخ اینجا حاضـرند
https://eitaa.com/khateratashoraii
سرداران شهید باکری
https://eitaa.com/bakeri_channel ❤️فرمانده ای که عاشق #بسیجیها بود❤️ #شهید_مهدی_باکری
هدایت شده از دلاوران عاشورایی ۳۱
نجوا با شلمچه و لاله هایش... با من سخن بگو شلمچه!
شلمچه!
با من سخن بگو و پرده از رازی بردار که سالها تو و خدای تو شاهد آن بوده اید.
شلمچه!
چقدر غمگینی. آن روز سرافراز و امروز سر به زیرانداخته ای. با کسی سخن نمی گویی و سکوت پیشه کرده ای. اما سکوت تو بالاترین فریاد است و خفتگان را بیدار می کند و بیداری را در رگهای انسانهای به ظاهر زنده می ریزد. اینجا همه از سکوت تو می گویند و من از سکونتی که در تو یافته ام و تا امروز چقدر از تو و نفس های طیبه ات، از تو و از رازهای سر به مهرت، از تو و مردان بی ادعایت که مس وجود را به طلای ناب شهادت معامله کردند، دور بوده ام. چه احساس حقیری است در من که توان شنیدن قصه های پرغصه ات را ندارم.
طلائیه!
می گویند، اینجا جایی است که شهیدان حسین وار جنگیده اند و من از بدو ورود به خاک پاکت، تشنگی را در تو دیده ام و انتظار اهالی خیام را به نظاره نشسته ام اینجا، چقدر بوی حنجره های سوخته می آید و چقدر دستها تشنه وفایند.
شلمچه!
من در این سرزمین حتی به قمقمه های عطشان سلام می دهم و سراغ عباس های تشنه لب را از آنان می گیرم . مگر می توان سالک عاشورا بود و تشنگی را فراموش کرد و از کنار حلق های شعله ور بی تفاوت گذشت.
شلمچه!
من با تمام وجود در تو جاری می شوم تا در میان نیزارها و نیزه شکسته ها، سرهای ستاره گون برادرانم را به دامن گیرم و برایشان از زخم بگویم، از اسارت، از تنهایی، از غربت، از…
شلمچه!
از فراز همه روزهایی که بر تو گذشت بر من ببار و تشنگی این دل در کویر مانده را فرونشان. می خواهم در تو جاری شوم، می خواهم رمز شکفتن و پرواز را از تو بیاموزم و بدانم بر شانه های زخمی تو چه دلهایی که آشیان نکرده اند.
شلمچه
من امروز آمده ام ردپای شهیدان را تا افق های بی نهایت و در امتداد عشق جست وجو کنم. اینجا عطر شهدا لحظه ها را پرکرده است و دستهایشان هنوز مهربانی را منتشر می کند.
شلمچه! شلمچه! شلمچه...
من از سکوت راز آلودت درسها آموخته ام! با من سخن بگو!
https://eitaa.com/khateratashoraii
هدایت شده از دلاوران عاشورایی ۳۱
qISwN__00.mp3
2.56M
خاطرات گردان های علی اکبر و امام سجاد (ع)۳۱
بـــ﷽ــــسم ربــ شهـدا
چـــہ میجویـــے؟
عشـق همیـن جاست
چــہ میجویــــے؟
انــسان اینجاسـت
هــــمہ تاریخ اینجا حاضـرند
https://eitaa.com/khateratashoraii
❣روز عقد هم حمید آقا یک آئینه دور فلزی و یک قوطی شیرینی و یک جعبه سیب از باغشان آورد. دو اتاق بیشتر نداشتیم، یک اتاق آقایان و یک اتاق خانمها بودند، مراسم #خیلی_ساده بود، عاقد و چند نفر از طرف خانواده باکری و چند نفر هم از طرف ما در مراسم بودند، بعد از عقد همه رفتند، یکی به من گفت فقط #یک_جفت_پوتین مانده گمانم #آقامهدی تنهاست، رفتم اتاق دیدم تنها نشسته بود، بلند شد سلام کردیم و بعد دوباره نشستیم، اما خیلی با خجالت، راستش برای اولین بار بود که مهدی را به خوبی میدیدم، سرش پائین بود، وقتی همدیگر را نگاه میکردیم، آن یکی سرش را پایین میانداخت، تازه شروع کرده بودیم به حرف زدن، که #حلقه را از جیبش درآورد و جلوی من گذاشت. چند لحظه بعد شاید نیم ساعت نشد درِ خانه به صدا درآمد و آمدند دنبالش، معذرتخواهی کرد و رفت و گفت فردا عازم #آبادان هستیم، اصرار کردم که حداقل برای شام بیاید، آمد، اما از شانس ما برق منطقه رفته بود، با چراغ دورسوز سر سفره همه با هم نشستیم و شام خوردیم و بعد از شام تا کوچه به بدرقهاش رفتم...
❣سه ماه تا 22 بهمن در جنوب و جاده آبادان و ماهشهر بودند، با آقای نادری رفته بود، منم اکثراً با خانم نادری با هم بودیم، در این مدت فقط یکبار خانه دوستان که نزدیک منزل ما بود زنگ زد صحبت کردیم زیرا ما در خانه تلفن نداشتیم. دهه فجر بود که از جبهه برگشت، با مختصر وسایلی که مادرم تهیه کرده بود، زندگی مشترکمان را شروع کردیم.....
#راوی: همسرشهید
@bakeri_channel
ناشنیدههایی از آخرین ساعات زندگی فرمانده لشکر31 عاشورا
آقا مهدی گفت: مگر عقلت را از دست دادهای؟
@bakeri_channel
آن چه پیش رو دارید، روایتی است از آخرین ساعات زندگی شهید مهدی باکری که توسط یک شاهد عینی بیان شده است:
۲۴اسفند ۱۳۶۳ – شب پنجم از «عملیات بدر»
ساعت ۰۰:۷ صبح بود که تیم تخریب و نیروهای گردان امام حسین(ع) محاصره شدند. در همین حال، نیروهای مستقر روی پل اتوبان پشت سر هم بی سیم می زدند و می گفتند:« ما از چهار طرف، زیر آتش قرار گرفته ایم».
برادر باکری که امروز صبح، برای ارزیابی وضعیت نیروهای روی پل به نزدیکی آن رفته بود [از مقر فرماندهی در خطوط عقب] درخواست کرد که یک تیم تخریب دیگر بفرستند تا پل را منفجر کنند. فرماندهی همچنین، از نیروهای مستقر روی پل می خواهد که آنجا را ترک کرده و به سمت حریبه عقب بکشند.
هواپیما و توپخانه دشمن محل تجمع نیروها را زیر آتش گرفتند و تنها پل پیاده رو که روی دجله بود، بر اثر بمباران هواپیما منهدم شد و نیروها در غرب دجله کنار حریبه ماندند تا تیم تخریب بیاید و پل اتوبان را منهدم کند.
چند دقیقه بعد، دومین تیم تخریب با قایق به آنجا رسید و مهمات و مینها را تخلیه کردند، اما به دلیل نیاوردن کامل وسایل مورد نیاز و شدت آتش دشمن نتوانستند کاری انجام دهند. در نتیجه، به ناچار با به جا گذاشتن وسایل تخریب، زخمیها را برداشته و به عقب برگشتند. نزدیک ساعت ۰۰:۸ صبح، تیپ احمدبن موسی(ع) محل خود را ترک و عقب نشینی کرد و ۳۰ دقیقه بعد به فرمانده لشکر [۳۱ عاشورا] خبر شهادت فرمانده گردان امام حسین(ع) (برادر اصغر قصاب) را اعلام می کنند.
ساعت ۰۰:۹ صبح اعلام کردند که تیپ قمر بنی هاشم(ع) نیز عقب آمده است. در سمت جنوب خطوط عملیاتی، نیروهای لشکر۸ نجف تا ظهر در کنار پل ابوعران ماندند و نیروهای گردان سیدالشهدا(ع) از لشکر ۳۱ عاشورا نیز به درگیری خود با دشمن ادامه دادند. آنها حدود ساعت ۰۰:۱۱ صبح، در روستای حریبه، هشت تن از عراقیها را اسیر کردند. فرمانده گردان سیدالشهدا(ع) همراه با حدود دوازده نفر به برادر باکری در قسمت شمالی حریبه در کنار دجله ملحق می شود و یکی دو ساعت پس از آن، تانکهای دشمن پاتک خود را آغاز کردند. برادر نظمی در مورد آن گفت:
«من به علت خستگی زیاد خوابم گرفت . چند دقیقه بعد با صدای بلند برادران که می گفتند: تانک ! تانک ! از خواب پریدم . دیدم نفربرهای دشمن به سرعت حریبه را دور می زنند و از آنجا هم در حال رسیدن به سیل بند مقابل ما بودند. با این حرکت دشمن ، محاصرهِ ما حتمی بود. در این گیرودار، تعدادی از برادران روحیهِ خود را باخته بودند و [به زحمت ] جلوی آنها را گرفتیم ».
ادامه دارد.............
@bakeri_channel
دیدار خانوادههای شهیدان رضا مرادی و رضا امامی –از شهدای ناجا در اغتشاشات بهمن سال گذشته در تهران- با رهبر انقلاب.
@bakeri_channel