29.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹روزتان قرآنی🌹
(💟 برای خوبان ارسال کنید)
📖 تلاوت #صفحه ۳۲۵ قرآن کریم
، با قلم قرآنی هُدی
💐 هدیه به امام زمان علیه السلام
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🌼بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ🌼
✍امام علی علیه السلام: قلب نوجوان، در حقيقت چونان زمينى باير است كه هرچه در آن افكنده شود مى پذيرد
📗 تحف العقول ص70
امروز جمعه
۱۸ اسفند ماه
۲۷ شعبان ۱۴۴۵
۸ مارس ۲۰۲۴
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
17.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼از قلبم به تو سلام آقای من
💫جمعه ای دیگر شد و
🌼دل یاد دلبر می کند
💫نامت آید بر زبان
🌼جان را معطر می کند
💫می نشیند در کلاس عاشقی
🌼دل عشق تو از بر می کند
💫من نمی دانم
🌼بدون تو عزیز فاطمه 💚
💫دل چگونه
🌼جمعه را سر می کند
🌼الّلهُـمَّ عَجِّـلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج🌼
15.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
#سرگذشت_مهناز
#کابوس
#قسمت _یازده
خونه مثل میدان جنگ شده بود…..سرم روی پای مامان بود….مامان مثل کسی که درون کابوسی گیر افتاده باشه موهامو نوازش و خودشو نفرین میکرد…..عمه ها و زنعموها خونمونو جمع و جور کردند و به منو مامان اب قنددادند…….اون شب……وای اون شب…..خیال صبح شدن نداشت……یک شبه جشن و تولد ما تبدیل شد به عزا…..صبح که شد مامان منو برد داخل اتاق مهمون….اتاقی که همیشه ی خدا قفل بود…..متعجب بودم اما ساکت….بابا بستری شد و عمو فراری و منه بچه و بیگناه توی اتاق مهمون زندانی…….
نمیدونستم به چه جرمی باید زندانی میشدم مخصوصا من که تا دیروز آزادانه تا کوه و دشت هم میرفتم…..شاید داشتند پنهانم میکردند تا جلوی چشم نباشم و بیشتر آبروی خانواده نره……اون روز کلا خوابیدم…،.چیز زیادی یادم نمیاد اما میدونم که تا یک هفته من تو خونه مریض بودم و بابا داخل بیمارستان بستری…..
بعداز یک هفته با صدای سنگین مامان بیدار شدم…….میدونستم قراره اون روز بابا مرخص بشه…….
ادامه 👇
#سرگذشت_مهناز
#کابوس
#قسمت_سیزده
من مهناز هستم، متولد سال ۵۵ و در حال حاضر ساکن تهران
وقتی رسیدیم خونه ی مامان بزرگ مامان تقی به در زد و نگران اطراف رونگاه کرد که مبادا کسی چشمش به من بیفته…..
انگار که تبعید شده بودم و با دیدنم آبروم میرفت…….مامان بزرگ در رو باز کرد و چمدون رو از دست مامان گرفت و برد داخل…..
منو مامان هم پشت سرش وارد خونه شدیم…..مامان سفت بغلم کرد و با گریه گفت:مهناز!!!الهی که پیش مرگت بشم….قول میدم زود به زود بیام بهت سر بزنم…..همون لحظه مامان بزرگ دستی روی سرم کشید و گفت:لعنت به باعث و بانیش……نمیدونستم یعنی چی؟؟؟چرا با من اون رفتار رو میکنند اما حس میکردم که دارم ازشون دور میشم…..مامان حرف میزد و من هم مثل کسی که زبونشو موش خورده باشه فقط سرمو تکون میدادم……
مامانی(مادربزرگم)خانم مهربونی بود اما توی مدتی که پیشش بودم بین درد و دلهاش ناخواسته حرفی میزد که دلم میشکست…..گاهی هم وقتی خیال میکردم خوابم بالا سرم با اه و ناله سوگواری میکرد و لالایی میخوند...
ادامه بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
#سرگذشت_مهناز
#کابوس
#قسمت_چهارده
مامانی توی لالاییهاش و درد و دلش گفت که روزی که بابا از بیمارستان مرخص شد حتی نمیخواست منو ببینه برای همین مامان منو اورد خونه ی مامانی……هر چی فکر میکردم به نتیجه ایی نمیرسیدم که مگه من چه کار بدی کرده بودم که بابا حاضر نبود منو ببینه،،،،؟؟؟
حاضر نبود منی که فقط ده سالم بود و هیچ جا امیدی جز پدر و مادرم نداشتم رو اواره ی خونه ی مامانی کنه؟؟؟همونطوری که گفتم لالاییهای مامانی دلمو از مامان و بابا میشکوند …..درد و دلهاش جوری بود که حرفهایی رو با سوز و ناراحتی میزد که نباید گفته میشد و همین دلمو از خانجون و خان بابا زخمی میکرد……
من به ظاهر چشمهامو بسته بودم و تو فکر بودم و مامانی به خیال اینکه خوابم با سوگواری میگفت: خان بابا چرا گفتی که ای کاش این دختر هم پسر میشد ولی ابرو ریزی نمیکرد؟؟؟مگه دختر من !!نوه ی من چه جرمی مرتکب شده بود؟؟
مهناز لالایی مهناز من لالایی!!! مهناز من !! عموی خیر ندیدت باعث شد از زیر سایه ی پدر و مادرت پناه بیاری اینجا……
ادامه 👇
#سرگذشت_مهناز
#کابوس
#قسمت_پانزده
مامانی مابین لالاییهاش میگفت خان بابا گفته نمیتونم بین این همه پسر اون دختر رو نگهدارم از اینجا ببرینش……لالاکن که توی این دنیا تنهاییی….لالا کن که تازه مثل من شدی…..لالا کن که انگار این تنهایی برای تو از من به ارث رسیده……تمام حرفهایی که باید میدونستم و از من مخفی کرده بودند مامانی توی لالاییهاش گفت و من خرد شدم و بارها و بارها شکستم……
توی همون مویه های(گریه و زاری)مامانی متوجه شدم که من دیگه دختر یکی یه دونه ی بابا و نورچشم خان بابا نیستم……خانواده ام با پس زدن منی که از همه بی گناهتر و پاکتر بودم بدجوری دلمو شکوندند……عمو گناهکار اصلی بود که بعداز اونشب فرار کرد ورفت خدمت سربازی تا از همه دور بشه و همین دوریش و سرباز بودنش باعث شد دوباره عزیز خانواده بشه……..
مامان مقصر دوم که به حرفها وهشدارهای من توجه نکرد و به بهانه ی تنهایی مامانی و خوب شدن حال و هوام به من پشت کرد و اورد اینجا گذاشت و رفت تا فقط به فکر حفظ زندگیش باشه……مامان هم از من گذشت…….
ادامه بعدی 👇
#داستانهای_آموزنده
#مثبت_باش_معجزه_میشه😍😊
#خدا
بختیاری آنلاين را به دیگران معرفی کنید
https://eitaa.com/bakhtiyarionline
☀️ بختیاری آنلاين☀️
╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯