eitaa logo
بختیاری آنلاین
2.4هزار دنبال‌کننده
11.9هزار عکس
15.4هزار ویدیو
104 فایل
بختیاری آنلاین کانالی ممتاز پیگیری حقوق و مطالبات بختیاری ها در مناطق بختیاری نشین همفکری در جهت رشد علمی،آشنایی جوانان و نوجوانان با فرهنگ و آداب رسوم و موسیقی پاک بختیاری آشنایی با اهل قلم اطلاعات عمومی سازنده کانال حمید بهرامی دشتکی @OSB1777 نشر آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
چندماه ازامدن به اصفهان گذشته بودکه تونستم تویه شرکت خصوصی کارپیداکنم میخواستم فقط سرگرم بشم تافکرخیال دیونم نکنه..بعدازشیش ماه یه روزکه رفته بودم خریداتفاقی مادرم رودیدم وفهمیداصفهان زندگی میکنم خیلی ازدستم ناراحت شدمیگفت چرابهم دروغ گفتی..اون روزبامادرم رفتیم خونم وازش خواهش کردم به کسی نگه من اصفهانم ازافسانه میترسیدم چون میدونستم باگرفتن بچه هاهم دلش اروم نشده وسراسروجودش پرازکینه است..روزهای زندگی من میگذشت بچه هاروزبه روزبزرگترمیشدن ودوریشون بدترین عذاب بودبرام شبهاخواب نداشتم باقرص ارامبخش میخوابیدم..چند وقتی بود دلدرد های شدیدمیومدسراغم دوسه باری رفتم دکتراماهردفعه میگفتن،چیزمهمی نیست بهم مسکن میدادن ولی خوب نمیشدم تا یه روزسرکاردیگه نتونستم دردش روتحمل کنم دوتاازهمکارهام بردنم بیمارستان بعدازاسکن دکترگفت تورودت غده وجود داره برای درمانش اول بایدنمونه برداری کنیم... ادامه 👇 اون شب بستری شدم فرداش بارضایت خودم مرخص شدم..نجمه همکارم درجریان زندگیم بود.میدونست کسی رو ندارم که حمایتم کنه ازخواهرش که توهمون بیمارستان پرستاربودخواهش کردکارهام روانجام بده وسه روزبعدش ازم نمونه برداری کردن وروزی که جوابش امددکترگفت غده ات بدخیم بایدسریع جراحی کنی جلسات شیمی درمانت روشروع کنی..باحرف دکترشایدباورتون نشه فقط یه لبخند زدم وهیچی نگفتم ازاتاقش که امدم بیرون نشستم روصندلی حس عجیبی داشتم اون لحظه تودلم گفتم باشه خدااگرتقدیرمن رواینجوری رقم زدی که بااین مریضی بمیرم شکایتی ندارم شایدایناهمش تاوان اون عشق ممنوعست فقط ازت میخوام این اخرعمری کاری کنی بچه هام کنارم باشن..وقتی رسیدم خونه یه مسکن خوردم خوابیدم دوساعتی گذشته بودکه بازنگ نجمه ازخواب بیدارشدم تاصدام روشنیدگفت افسون خوبی؟میدونستم خواهرش جریان بیماریم روبهش گفته اماچیزی به روی خودم نیاوردم گفتم مگه چمه که خوب نباشم! ادامه بعدی 👇 دوستان و مخاطبین خود را به کانال دعوت کنید https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
اون شب بستری شدم فرداش بارضایت خودم مرخص شدم..نجمه همکارم درجریان زندگیم بود.میدونست کسی رو ندارم که حمایتم کنه ازخواهرش که توهمون بیمارستان پرستاربودخواهش کردکارهام روانجام بده وسه روزبعدش ازم نمونه برداری کردن وروزی که جوابش امددکترگفت غده ات بدخیم بایدسریع جراحی کنی جلسات شیمی درمانت روشروع کنی..باحرف دکترشایدباورتون نشه فقط یه لبخند زدم وهیچی نگفتم ازاتاقش که امدم بیرون نشستم روصندلی حس عجیبی داشتم اون لحظه تودلم گفتم باشه خدااگرتقدیرمن رواینجوری رقم زدی که بااین مریضی بمیرم شکایتی ندارم شایدایناهمش تاوان اون عشق ممنوعست فقط ازت میخوام این اخرعمری کاری کنی بچه هام کنارم باشن..وقتی رسیدم خونه یه مسکن خوردم خوابیدم دوساعتی گذشته بودکه بازنگ نجمه ازخواب بیدارشدم تاصدام روشنیدگفت افسون خوبی؟میدونستم خواهرش جریان بیماریم روبهش گفته اماچیزی به روی خودم نیاوردم گفتم مگه چمه که خوب نباشم! ادامه 👇 نجمه گفت بخدامن همه جوره کنارتم هرکاری ازدستم بربیادبرای خوب شدنت انجام میدم به خواهرمم میگم کارهات روانجام بده..گفتم تویه دوست واقعی هستی امامن نمیخوام جراحی کنم یاشیمی درمانی اخرش که مردن پس بذارازقیافه نیفتم بتونم بچه هام روباهمین ظاهرببینم بااین حرفم نجمه دادزددیوانه شدی توخوب میشی چراخودت باختی قرارنیست بمیری وشروع کردنصیحت کردن امامن تصمیمم روگرفته بودم..همون شب بازدل درد امدسراغم انقدرحالم بدبودکه تاصبح بالااوردم ازدردبه خودم میپیچیدم نتونستم برم سرکار..نجمه مدام بهم زنگ میزداماحوصلش رونداشتم گوشیم روخاموش کردم نزدیک ظهردیگه دردم به اوج خودش رسیده بودتحملش واقعاسخت بودگریه میکردم..صدای زنگ دررومیشنیدم اماتوان بلندشدن نداشتم چنددقیقه بعدش صدای نجمه روشنیدم که پشت دراپارتمان بودمیگفت افسون خوبی ترخداجواب بده نگرانتم چراگوشیت روخاموش کردی.. ادامه بعدی 👇 دوستان و مخاطبین خود را به کانال دعوت کنید https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯