eitaa logo
بختیاری آنلاین
2.4هزار دنبال‌کننده
12.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
104 فایل
بختیاری آنلاین کانالی ممتاز پیگیری حقوق و مطالبات بختیاری ها در مناطق بختیاری نشین همفکری در جهت رشد علمی،آشنایی جوانان و نوجوانان با فرهنگ و آداب رسوم و موسیقی پاک بختیاری آشنایی با اهل قلم اطلاعات عمومی سازنده کانال حمید بهرامی دشتکی @OSB1777 نشر آزاد
مشاهده در ایتا
دانلود
♨️گفتمان سعید جلیلی: 🔹️استفاده و حمایت از فناوری های نوین 🔹️پروژه های علمی به دانشگاه ها 🔹️تغییر فرآیند تخصیص ارز 🔹️افزایش بهره وری 🔹️حاکمیت ریال و تکمیل زیرساخت و سامانه ها 🔹️حل ناترازی بودجه 🔹️حل ناترازی بانک ها با ایجاد بانک تخصصی 🔹️ساخت پتروپالایشگاه و تولید فرآورده به جای خام فروشی 🔹️ایجاد بستر امن برای سرمایه گذاری داخلی https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
♨️گفتمان زاکانی: 🔹️دلارزدایی و تقویت پول ملی 🔹️عدم خام فروشی و تولید محصولات با ارزش افزوده بالا 🔹️هدایت نقدینگی 🔹️اعتبار طلا به جای یارانه انرژی بدون افزایش قیمت https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
♨️گفتمان پور محمدی: 🔹️رفع تحریم با وفاق ملی در عرصه خارجی و داخلی 🔹️ثبات اقتصادی 🔹️اقتصاد بازار و مردمی سازی اقتصاد 🔹️اجرای اقتصاد مقاومتی https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🔺اطلاعیه دفتر مقام معظم رهبری درباره برخی نقل قول‌های غیر مستند از رهبر انقلاب و مسئولان دفتر ایشان نقل قول‌های غیر مستند و یا برداشت‌های شخصی فاقد اعتبار است ] متن اطلاعیه دفتر مقام معظم رهبری به این شرح است: در روزهای اخیر مشاهده شده است که برخی از نامزدهای محترم انتخابات ریاست جمهوری و یا اعضای ستاد و افراد منتسب به آنها در اظهارنظرها و موضع گیری‌ها، نقل قول هایی ناقص و یا نادرست از رهبر انقلاب اسلامی و یا مسئولان دفتر معظم له بیان کرده اند.اعلام می‌دارد هرگونه نقل قولِ غیرمستند  به اسناد موجود و مکتوب از بیانات و اظهار نظرهای رهبر معظم انقلاب اسلامی و اکتفا به برداشت های شخصی و دریافت‌های شفاهی از بیانات ایشان و یا مسئولان دفتر معظم له فاقد اعتبار و استناد است. انتظار می‌رود همگان نسبت به این موضوع توجه لازم را داشته باشند و از تکرار آن پرهیز شود. https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
ریاست و عضویت در ستاد انتخاباتی اسم رمزی برای منفعت‌طلبی؟ در حالی که هنوز فعالیت‌های انتخاباتی نامزدهای ریاست جمهوری در اغلب استان‌ها شکل جدی به خود نگرفته، در چهارمحال بختیاری برای هر نامزد چندین ستاد و رئیس ستاد انتخاب شده است با حادثه بالگرد حامل رئیس جمهور، شروع به‌کار دولت چهاردهم یک سال جلوتر افتاد. هر چند این اتفاق باعث شد نامزدهای انتخاباتی شوکه شوند و فعالیت‌های خود را یک سال زودتر شروع نمایند، اما شوک بزرگ‌تر را در چهارمحال بختیاری باید دید. نظام اداری چهارمحال بختیاری تحت تأثیر دو عامل سیاسی است: انتخابات مجلس و انتخابات ریاست جمهوری. هنوز رئیس جمهور در قید حیات بود که نتایج انتخابات مجلس مشخص شد. بنابراین سه ماه پیش از این حادثه، زمزمه‌هایی از تغییر برخی مدیران شنیده می‌شد. اما حالا که قرار است انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود، هر مدیری جانب یکی از نامزدهای انتخاباتی را گرفته است. البته برخی از آنها هنوز در تصمیم‌گیری مردد هستند. حق هم دارند، چون هنوز مشخص نیست پیروزی چه کسی قطعی است! جالب‌تر از همه این‌که برخی یک پا در زمین نامزدی اصولگرا دارند و پای دیگرشان در زمین نامزد اصلاح‌طلب است. منطق این افراد هم این است: «این‌طوری هر کدام که برنده شد، من به سهمم می‌رسم». برخی دیگر نیز صبح از شانس قالیباف و جلیلی می‌گویند و ظهر از پیروزی پزشکیان، صبح خود را قالیبافی جلیلی می‌نامند و ظهر اصلاح‌طلب! مدیرانی که تا چندی پیش از هر وسیله‌ای استفاده می‌کردند که نشان دهندحامی کامل دولت شهید رئیسی هستند، امروز رنگ عوض کرده و به سمت کسی تمایل پیدا کرده‌اند که فکر می‌کنند شانس بیشتری دارد و در صورت پیروزی ابقاء می‌شوند. مدیران کنونی در چهارمحال بختیاری به‌جز عده‌ای معدود که طرف پزشکیان را گرفته‌اند، بقیه همگی را می‌توان در ستادهای نامزدهای اصولگرا دید. اما مدیران دولت قبل که برخی چهار، برخی هم هشت سال مدیر بوده‌اند، اغلب در ستاد پزشکیان جمع شده و از هم‌اکنون تقسیم غنائم احتمالی را شروع کرده‌اند. بدیهی است که این مدیران اغلب آزمون خود را پس داده‌اند. نتیجه مدیریت و مناصب‌شان را در دهه ۹۰ دیدیم. گویا آن‌ها که در نظر از چرخش نخبگان دفاع می‌کنند، در عمل تنها خود را نخبه می‌دانند. خودنخبه‌پنداری این افراد، فرصت را از کسانی که از شایستگی و مهارت لازم برخوردار هستند، اما رانت ندارند، می‌گیرد. آن‌ها به همین سادگی ضرورت چرخش نخبگان را به پای منفعت و منصب قربانی می‌کنند. تعدد ستادهای انتخاباتی در چهارمحال بختیاری را از همین زاویه می‌توان تفسیر کرد. عده‌ای که به دنبال نام و نان از انتخابات هستند، در گوشه‌ای از این استان ستادی علم کرده‌اند. اما حساب این افراد را باید از مردم استان چهارمحال بختیاری جدا کرد. در حالی که دغدغه شهروندان ، وضعیت کنونی و آینده کشور است، تمام هم و غم این گروه از منفعت‌طلبان ستادی، غنائم و فرصت‌هایی است که در دولت چهاردهم می‌توانند جمع کنند. بدیهی است مردم به‌خاطر این‌که فلان شخص رئیس ستاد جلیلی یاقالیباف و پزشکیان...است، به جلیلی قالیباف و پزشکیان ....رأی نمی‌دهند. آنها نگران آینده ایران هستند و با همین منطق رأی می‌دهند اخبار انتخاباتی را در همین کانال پیگیری کنید.. ✍ شفافیت زاگرس https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بریونی اصل اصفهان🤩 مواد لازم: ۱ کیلو گوشت گوسفندی(سردست یا رون) ۱ دونه شُش(جیگر سفید) ۲ تا دونه پیاز ۵ حبه سیر نمک و‌فلفل سیاه، زردچوبه دارچین و زعفران کشک رفیق شده خلال بادام و‌ زرشک واسه تزیین نعناع تازه ریز خرد شده کنارش ریحان تازه و لیمو بزارید https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
7.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️صدای لو رفته از اسپیس معاندان 🔹‌یکی از اکانت‌ها اعتراف میکنه که صاحب ۵ اکانت به‌ظاهر مذهبیه 🔹‌️هدف این‌ ملعون، بد جلوه دادن وجهه‌ی افراد مذهبی‌ست. 🔹‌حتی با درست کردن اکانت افغانستانی، قصد ایجاد شکاف بین ملت ایران و افغانستان را هم دارند. https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
فقط میخواستم یک فرصت به خودمون، به مصطفی بدم واسه ساختن زندگی که از اول آوار بود واسه دوتامون ،اون غم از دست دادن زنش رو داشت ،منم داشتم تو تاب عشق اولم میسوختم دوتامون بی گناه بودیم ،دوتامون عشق اولمون رو از دست داده بودیم، اما بعدش کمی قضیه فرق کرده ... محبتی که مصطفی بهم کرد .... اون کاری برام انجام داد که همون راشد کسی که دم از عشق و عاشقی میزد برام نکرده بود ! بخاطر من جلوی شهاب ایستاد  کاری که بازم راشد نکرد و من جلوش با کمربند از شهاب کتک خوردم و اون نگاه کرد، با قرار گرفتن دست مامان رو دستم از فکر بیرون اومدم با اخم سریع دستم رو عقب کشیدم که گفت _ببین خودت الان چیزی نگفتی! اصلا من محسنو میفرستم شهر پی راشد تا بیان روستا خونمون تو هم یروز که مصطفی نیست بیا ،اونجا با هم حرف بزنید سنگاتونو وا کنید ...‌یه زندگی عاشقانه بهتر از زندگی زورکی هست... چشم غره بهش رفتم و گفتم : _تو لطفا از زندگی عشقی و زندگی زورکی نگو ! که هر دوبارش خودتون منو مجبور کردید دستش رو روی دهنش کشید و گفت: _اصلا تو درست میگی... آره... ببین الان خودم اومدم این صفحه پر خط و خش رو سفید کنم‌! تو هم همکاری کن ...فردا میگم‌محسن بره راشد رو بیاره روستا... یجوری که مردم هم نبینن تو هم بیا ... اصلا میدونی وقتی تو تو اتاق عمل بودی راشد هم اونجا اومده بوده؟ _چی ؟ _آره من از قبل بهش زنگ زدم گفتم : اومده بوده بیمارستان پشت ولی انگار همش یا ننه مصطفی یا خودش پیشت بودن نتونسته بوده بیاد جلو! تای ابروم رو بالا دادم و سرم رو تکون دادم مامان از روی زمین بلند شد و گفت : _فردا پس بیا خونمون......خودت باهاش حرف بزن تصمیمت رو بگیر..‌‌اونم هنوز دوست داره ! خودش بهم گفت... گفت و با خداحافظی از خونه بیردن رفت ... پس هنوز دوسم داشت ! اما این چه دوست داشتنی بود که حاضر نشد یک قدم واسه معشوقش برداره و با اولین مشکل بزرگ کنارش گذاشت و بهش تهمت زد ... مصطفی داخل خونه اومد و کنارم نشست ... دستش رو دور شونم حلقه کرد،سرم رو روی شونش گذاشتم که پرسید:_مامانت چی میگفت ؟ کلافه دم بلندی کشیدم و گفتم :_حرفای همیشگی... حرفای تکراری ،فقط اومد ذهن منو درگیر کنه بره ... به حرفم گوش کرد و بعد از مکث چند ثانیه ای گفت :_کاری از دست من بر میاد ؟ شونم رو به معنی نمیدونم بالا انداختم و چیزی نگفتم ..چندثانیه ای بینمون سکوت برقرار بود ... _میدونی بین یه دوراهی سخت و سنگین گیر افتادم ...حس میکنم ته یکیش باتلاق هست ... اما نمیدونم کدوم ... دیگه واقعا بریدم ...نمیدونم باید چیکار کنم ... _فقط میتونم بگم به قلبت گوش نکن ! سرم رو از روی شونش برداشتم و پرسیدم_چی ؟ دستش رو تو هوا تکون داد و گفت : _سادس به قلبت گوش نکن !چون ممکنه صدای قلبت تو رو بندازه تو باتلاق ببین مغزت و عقلت چی میگه !خودتم سبک و سنگین کن ببین چی درست هست همون راه رو برو ... لب برچیدم و گفتم :_نمیدونم هیچی ! نگاهی بهم انداخت و بعد نگاهش سمت شکمم رفت و لعنتی زیر لب گفت :_متعجب گفتم :_چی شده؟ سریع از روی زمین بلند شد و گفت :_از بخیت خون اومده ...به شکمم‌نگاه کردم و رد خون رو روی لباسم دیدم ...حتما از بس تکون خوردم و داد و بیداد کردم واسه مامان فشار اومده بهم ... مامان از دست تو که هر بار فقط بهم صدمه میزنی ... از روی زمین بلند شدم که مصطفی همون موقع با جعبه ی کمک های اولیه از اتفاق بیرون اومد و گفت :_کجا ؟ به سمتش رفتم و گفتم :_بریم حداقل تو اتاق سری تکون داد و کنار رفت تا بتونم برم داخل .... روی تخت نشستم که مصطفی به سمتم اومد ....کمکم کرد تکیه بدم و با مکثی گفت :_اجازه هست ؟ نفس عمیقی کشیدم و به تکون دادم سرم رضایتم رو نشون دادم... گوشه ی پیراهنم رو گرفت و بالا داد .. شوهرم بود ولی ازش خجالت میکشیدم حس میکردم صورتم به سرخی همین خون روی بدنم شده ،مصطفی هم کم از حال من نداشت ! دستمالی الکی رو دور زخمم کشید و پانسمان خونیش رو عوض کرد ...برخورد دست سردش با تن گرم از خجالت من باعث می‌شد مومورم بشه ... وسط کارش چندباری بهم نگاه کرد که ناخواسته لبم رو گاز گرفتم ...وقتی کارش تموم شد به صورتم نگاه کرد و اجزای صورتم رو کامل از نظر گذروند. با مکث تردید به سمتم خم شد،قلبم خودش رو گرومپ گرمپ می‌کوبید...بوسه ی کوتاهی زد و بلند شد حتی تا زمان بلند شدنش جرئت باز کردن چشمام رو نداشتم... وقتی چشمم رو باز کردم که صدای بسته شدن در اتاق اومد و مصطفی داخل اتاق نبود ...دستم رو روی قلبم گذاشتم و گفتم _چته بی جنبه ... همه جا با گرومپ گرومپت خودتو رسوا میکنی ...! دمی‌گرفتم و دستم رو روی صورت عرق کردم کشیدم ....واقعا تو دوراهی بدی گیر افتاده بودم ..‌ و جالب تر از اون انگار حسم نسبت به مصطفی داشت عوض میشد ، https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🔴آغاز درخواست آنلاین کارت سوخت برای نوشماره‌ها 🔹مالکان خودروهای نوشماره می‌توانند با مراجعه به سایت https://fcs.niopdc.ir درخواست کارت سوخت خود را ثبت کنند و از طریق همین سایت، روند صدور آن‌را پیگیری کنند اما این امکان هنوز برای متقاضیان کارت سوخت المثنی فراهم نیست. https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
🔴 نامه دفتر حسن روحانی به رئیس صداوسیما: فرصت پاسخگویی را فراهم کنید 🔹 دفتر هفتمین رئیس‌جمهور ایران در نامه‌ای به رئیس سازمان صداوسیما، خواستار تخصیص فرصت پاسخ به ادعاها و اتهامات برخی داوطلبان در جریان میزگردها و اولین مناظره انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم، علیه حسن روحانی و دولت وی شد: بسمه تعالی جناب آقای دکتر پیمان جبلی رئیس محترم سازمان صداوسیمابا سلام 🔹احتراماً به اطلاع می‌رساند ادعاهای مطرح شده در نخستین مناظره نامزدهای محترم انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم در شامگاه ۲۸ خرداد ۱۴۰۳ و برخی برنامه‌های دیگر توسط برخی از کاندیداها درباره دکتر حسن روحانی و دولت ایشان، مصداق بازر نشر اکاذیب و افترا علیه اشخاص حقیقی و حقوقی است که طبق قانون، کمیسیون تبلیغات انتخابات باید مهلت زمانی مشخصی برای دفاع طرف غائب در نظر بگیرد. 🔹امید است که سازمان صداوسیما برخلاف رویه سابق خود با فراهم کردن این فرصت مطابق قانون به دکتر روحانی یا نماینده ایشان، امکان پاسخ به شبهات و تهمت‌های متعدد چند نفر از کاندیداها را فراهم نماید که برنامه مناظره نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری چهاردهم را تبدیل به جلسه اتهام‌زنی به دولت‌های یازدهم و دوازدهم کرده و عملاً توصیه صریح مقام معظم رهبری مبنی بر رعایت اخلاق انتخاباتی را نادیده گرفته‌اند. دفتر هفتمین رئیس‌جمهور ایران https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
تا دو سه روز پیش میگفتم راشد رو دوست دارم و الان حس جدیدی داشت تو وجودم شکل میگرفت .. انگار راست میگن که عشق وقت و معنا نمیشناسه !لباسم رو بالا زدم و نگاهی به پانسمان تمیزی که مصطفی کرده بود انداختم ...الحق که کارش رو بلده .. تصمیم گرفتم فعلا بیرون نرم و کمی بخوام و دور از هیاهو باشم ... * خیلی زود ساعت از هم گذشت فردا شد‌.. از صبح استرس و دلشوره داشتم ،مصطفی هم متوجه شد و چندباری پرسید چته ... چیزی شده ؟ اما با گفتن شب خواب بد دیدم‌پیچوندمش وقتی اینو گفتم خندید و گفت : _خواب بد رو همه میبینن دختر خوب ... الان سر راه صدقه میندازم انشالا که خیره قدردان بهش نگاه کردم...مثل همیشه بعد از خوردن صبحانه با خداحافظی از خونه رفت براش دست تکون دادپ و با استرس روی زمین نشستم .. مامان گفته بود امروز راشد میره خونمون بین دوراهی رفتن و نرفتن گیر افتاده بودم‌... از طرفی دوست داشتم برم و بهش بگم دیدی به من چه حرفایی زدی دیدی من پاک بودم ... از طرف دلم‌ نمیخواست برم و دوباره هوایی بشم ... مغزم داشت دیگه از هم منفجر میشد که سریع بلند شدم و به طرف اتاق رفتم ... چادری روی سرم‌ کشیدم و بعد از برداشتن کلید از خونه بیرون رفتم! میدونستم اگه نرم، بعده از اینکه نرفتم خودخوری میکردم  دیوونه میشدم ! حین رفتن دوسه باری پشیمون شدم و از حرکت ایستادم ،حتی این یادم‌اومد که به مصطفی هیچی راجب رفتن خونمون نگفتم .... وقتی به خودم اومدم که جلوی در خونه بودم قدمی به عقب برداشتم و خواستم منصرف بشم از زنگ زدن اما ندایی درونم نهیب زد که برو... میبینی بر میگردی ..تو که تا اینجا اومدی بعدا بخاطر اینکه نرفتی داخل خودخوری میکنی ... نفس کلافه ای کشیدم و ناچار زنگ در خونه رو زدم ..کمی طول کشید که مامان اومد و در رو باز کرد ،با دیدنم لبخندی زد و گفت : _میدونستم میای دخترم ... کار درستی کردی چشم غره ای بهش رفتم که کنار رفت ،وارد خونه شدم و چشم چرخوندم قلبم تند تند میزد...بعد از چندماه قرار بود ببینمش ! مامان جلوتر از من رفت و گفت بیا راشد داخل نشسته ...نفس لرزانی کشیدم و پشت سرش وارد خونه شدم ... و بالاخره دیدمش ! تغییر کرده بود ... صورتش خسته بنظر می‌رسید و صورت همیشه اصلاح شدش اینبار پر از ریش بود .... مامان وقتی دید من داخل رفتم عقب رفت و گفت :_من تنهاتون میزارم حرف بزنید ! سرم رو چرخوندم که دیدم رفت داخل حیاط و درم بست ... آب دهنم رو قورت دادم که راشد گفت : _نمیخوای بشینی ؟ بهش نگاه کردم و رفتم و با فاصله ی قابل توجهی روبروش نشستم ... اجزای صورتم رو از نظر گذروند و گفت : _تغییر کردی.... ولی مثل قبلا هنوز دلبر و خوشگلی ...پلکی زدم.... بازی با کلمات رو مثل همیشه خوب بلد بود ... هیچی نگفتم که ادامه داد :_نمیخوای چیزی بگی ؟ باز هم سکوت کردم ! سکوتی که خودش پر‌از حرف بود ! پوف کلافه ای کشیدم و گفت : _پس روزه ی سکوت گرفتی ! اما من حرفم رو میزنم ... آوین‌من واقعا متاسفم ‌‌‌ ..... کاش..کاش میشد زمان رو به عقب برگردوند تا بتونم برات جبران کنم ! پوزخندی زدم و بالاخره سکوتم رو شکوندم و گفتم : _برای تاسف یذره زیادی دیر شده راشد خان ! سرش رو تکون داد و بلند شد که سریع دستم رو بالا بردم و گفتم :_نزدیک من نمیای ! جا خورد ! انتظار این برخورد تند رو از من نداشت !سرش رو تکون داد و نشست که گفتم :_یادته تو همین حیاط شهاب منو گرفته بود زیر مشت و لگد تو فقط وایسادی نگاه کردی ؟ _آوین ... _بزار حرفمو بزنم ! تویی که دم از عشق و عاشقی میزدی تویی که میگفتی نمیزارم‌آب تو دلت تکون بخوره .... همینجا داخل این حیاط وایسادی جون دادن منو زیر دست و پای داداشم نگاه کردی ! بعد از اون همه تاب عشق کشیدن انگار الان داغ دلم تازه شد ! گفتم و خاطره‌ی اونروز مثل فیلم از جلوی چشمم رد شد .. به حیاط نگاه کردم و اشاره ای زدم و گفتم : _همینجا بهت گفتم بخدا من گناهی ندارم .! ولی تو چی گفتی راشد ؟ یادت میاد ؟ پوزخندی زدم و گفتم : _معلومه ی که یادت نمیاد ! اما من یادت میارم !تو یه جمله گفتی منتظر زمان طلاق باشید ! الان یادت اومد ؟ خب طلاق گرفتیم ، الان واسه چی برگشتی ؟ اومدی داغ دلمو نازه کنی ؟ _اومدم گذشته رو جبران کنم ... دوباره با هم میسازیمش ! خندیدم ! اما خنده از نوع عصبی بعد گفتم : _چرا فکر کردی من خونمو رو آب میسازم‌تا دوباره از هم بپاشه؟ سرش رو سریع تکون داد و گفت : _اینبار اجازه نمیدم حتی طوفان و سیلم این خونه رو از هم بپاشونه! _ولی من نمیخوام دیگه زندگیمو با تو بسازم! سریع گفت :_دروغ میگی ! چشمات اینو نمیگه .... من تو رو از خودت بهتر بلدم آوین.... قلبم دوباره به طپش افتاد و دستام رو کنار پاهام مشت کردم تا مبادا خودمو رسوا کنم ... _من زندگی الانمو .. https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯
📚📚📚 ‌📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓 وقتی اغلب انسان‌ها در انتهای زندگی خود به گذشته می‌نگرند، در می‌یابند‌ که در سراسر عمر عاریتی و گذرا زیسته‌اند. آنها متعجب خواهند شد وقتی بفهمند همان چیزی که اجازه دادند بدون لذت و قدردانی سپری گردد، همان زندگیشان بوده است. بنابراین، بشر با حیله‌ی امیدوار بودن فریب خورده و در آغوش مرگ می‌رقصد .. 📖📓📖📓📖📓📖📓📖📓 📚دروغگویی روی مبل 🖋اروین یالوم https://eitaa.com/bakhtiyarionline                 ☀️ بختیاری  آنلاين☀️ ╰┅┅┅┅┅❀🍃🌸🍃❀┅┅┅┅┅╯