eitaa logo
بلوطستان
1.7هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
252 فایل
نشریه فرهنگی-اجتماعی دارای مجوز رسمی از وزارت ارشاد مدیرمسئول و صاحب امتیاز: محمد بساطی ------------------------------------------------- کانال تلگرام: t.me/baloutestan صفحه اینستاگرام: Instagram.com/baloutestan پل ارتباطی: @Mohamad_besati ===========
مشاهده در ایتا
دانلود
7.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گزارش بلوطستان از حال و هوای اربعینی موکب امیرالمؤمنین دهستان بلوران 🅱 @baloutestan
. خطبه‌ی صبح عاشورا؛ زبان حقیقت در برابر طوفان باطل ✍فرید آزادبخت آن‌گاه که سپیده‌دم عاشورا، پرده از رخسار شب برداشت و صحرای نینوا در انتظار خون و خورشید نشست، حسین بن علی علیه‌السلام، خورشید هدایت و قبله‌ی آزادگان، بر بلندای بصیرت ایستاد و به تماشاگران سکوت و شمشیر، زبان گشود. خطبه‌ای ایراد کرد که نه تنها به کاروان تاریخ، که به قافله‌ی وجدان بشری درس آزادگی، عدالت، حکمت، و حقیقت آموخت. خطبه‌ای که واژه‌واژه‌اش خون بود، عقل بود، آینه بود؛ و فریاد بود بر بلندای وجدان خفته‌ی بشریت. امام حسین در آن صبح مقدس، نه با شمشیر، بلکه با کلام آغاز کرد؛ و این خود نشانه‌ای بود: حسین، وارث پیامبر است، و پیامبران با زبان حجت آغاز می‌کنند، نه با تیغ مجازات. امام در آن لحظات، کوشید تا آخرین نَفَس‌های بیدارگری را در کالبد خشکیده‌ی لشکر جهل بدمد. ابتدای خطبه: ستایش خدا و شناخت دنیا امام آغاز کرد با حمد خداوند متعال: > «الحمد لله الذی خلق الدنیا فجعلها دار فناء وزوال...» «ستایش خدایی را که دنیا را سرای فنا و گذر قرار داد…» این آغاز، نه صرفاً جمله‌ای در ستایش خالق، بلکه تذکره‌ای است برای آنانی که دنیا را با منزل ابدی اشتباه گرفته‌اند. حسین، در نخستین کلمات، پرده از ماهیت متقلب دنیا برداشت و هشدار داد که جهان، نه اقامتگاه، بلکه گذرگاه است؛ نه خانه‌ی آرامش، بلکه کاروانسرای کوچ. در این نگاه، امام نه تنها فلسفه‌ی زندگی را تبیین می‌کند، بلکه فلسفه‌ی قیام خود را نیز ترسیم می‌سازد: اگر دنیا فانی است، پس چرا در برابر ظلمش سکوت؟ و اگر زوال محتوم آن است، چرا حق را در آن ذبح کنیم؟ میانه‌ی خطبه: آگاه‌سازی لشکر کوفه از جایگاه اهل‌بیت سپس فرمود: > «ألا تعلمون أنّی ابن بنت نبیّکم؟ ألا یعلمکم هذا بشیء؟ أما یردّکم عن سفک دمی؟» «آیا نمی‌دانید که من پسر دختر پیامبر شمایم؟ آیا این حقیقت، هیچ تأثیری بر وجدان‌تان ندارد؟ آیا شما را از ریختن خون من باز نمی‌دارد؟» در اینجا، امام نه از سر فخر، که از سر حجت، نسب خود را یادآوری می‌کند. او می‌خواهد بگوید: من نه از خاندان بی‌نسب و بی‌نقش، بلکه نوه‌ی کسی‌ام که شما بر دین او نماز می‌خوانید، با ذکر او اذان می‌گویید، و شریعتش را در ظاهر برپا می‌دارید. آیا ممکن است فرزند فاطمه، مظلوم واقع شود و امتش در صف ظالمان بایستند؟ این پرسش، همانند تیری در دل شب، وجدان خفته را نشانه می‌گیرد؛ اما افسوس که شب جهل و طمع، گوش را کر کرده است. فراز عتاب‌آلود: خطاب به اهل کوفه و شامیان لشکر یزید امام در بخش دیگری از خطبه، چنین فریاد زد: > «ویحکم یا شیعة آل أبی‌سفیان! إن لم یکن لکم دین، و کنتم لا تخافون المعاد، فکونوا أحراراً فی دنیاکم.» «وای بر شما، ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید، و از روز قیامت نمی‌ترسید، لااقل در دنیای خود آزاده باشید!» اینجا حسین، مرز سخن را از دین به فطرت می‌کشاند. چون می‌داند مخاطبش ایمان ندارد، او را به آزادگی فرامی‌خواند؛ به شرف انسانی، به مردانگی بی‌دینانه. گویی می‌خواهد بگوید: حتی اگر خدا را نمی‌شناسید، خود را که می‌شناسید! او دعوت می‌کند به یک اصل فراتر از عقیده: اصل فطرت و آزادگی. و این فراز، از ماندگارترین گفتارهای حسین است؛ آتشی که بر جان هر انسان شریف، تا ابد خواهد سوخت. فراز پایانی: تقدیر، شهادت، و قضا و قدر الهی در پایان، امام با تسلیم کامل به اراده‌ی خداوند چنین فرمود: > «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» او نه برای شِکوِه ، که برای رضایت می‌گوید: ما از خداییم و به سوی او بازمی‌گردیم. اینجا پایان منطق، پایان احتجاج، و آغاز عروج عاشقانه است. حسین، با این جمله، از زمین فاصله می‌گیرد و به آسمان‌نظر می‌ افکند. آماده‌ی رفتن می‌شود، اما نه رفتن از سر شکست، بلکه رفتنی به سوی خدای پیروزی. نتیجه‌ی خطبه: حجت تمام شد، عقل سرگردان ماند این خطبه، با همه‌ی بخش‌هایش، سندی جاودانه از رأفت حسین، حکمت او، عقلانیت شریعت ، شفقت و اخلاق امامی است که آمده نه برای کشتن، بلکه برای بیدار کردن. کلمات او، تیغ نبودند، ولی بریده‌تر از تیغ؛ آتش نبودند، ولی سوزان‌تر از آتش. در آن صبح، خورشید نه از مشرق، بلکه از لب های حسین طلوع کرد. خورشیدی که جهان را روشن کرد، و اگر چشم باز شود، هنوز هم می‌تابد. حسین، در آن سپیده‌دم، با کلامش جنگ را پایان داده بود؛ اما دنیا گوش نداد، پس شمشیرش ادامه‌ی همان سخن شد. و این‌گونه، عاشورا نه یک جنگ، که یک خطبه‌ی خونین بود؛ از کلام آغاز شد و با لب تشنه ختم گشت. آری، این خطبه، مرثیه‌ای نبود؛ منشور آگاهی بود. و حسین، هنوز هم در هر سپیده‌دمی، این خطبه را در گوش انسان می‌خواند... آیا گوش شنوایی هست؟ 🅱 eitaa.com/baloutestan