میشه زودتر حرفتو بزنی
-راستش....چجور....بگم...م..من نمیخوام این ازدواج سر بگیره.
با شنیدن این جمله انگار آب سرد روسرم ریختن. با بهت بهش نگاه کردم.
-منظورتو نمی فهمم ،یعنی چی نمیخوای سر بگیره ؟
-ببین زهرا درسته که آقاجون وقتی بچه بودیم من و تو رو برا هم انتخاب کرده ،شاید تاچندسال پیش منم موافق بودم اما...اما الان معیارام فرق کرده و فهمیدم ما به درد هم نمیخوریم.
احساس میکردم یه چیزی تو قلبم سنگینی میکنه دستامو مشت کردم وبا تمام حرصی که داشتم گفتم:
-اونوقت کدوم معیارات!؟
-اینکه من نمیخوام زنم چادری باشه، دوست دارم به روز باشه،به خودش برسه نمیخوام بگن زنش عهدقجریه ...الانم... یـ...یکی دیگه رو دو...دوست دارم امیدوارم درکم کنی زهرا!!
-درکت کنم؟؟؟مگه من مسخره توشدم ،اگه دلت پیش کس دیگه س، بیخود کردی اومدی اینجا.....
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
#فووووولعاشقانہترینومذهبےترینکانالرمان♥️
#رقابتعشقے #مذهبی_آنلاین....♥️♥️
سابقه گسترده طلایی💛
_خانم فلاح؟؟ دستپاچه شدم خودش بود برگشتم طرفش دیدم سربه زیر وایساده و یه تسبیح عقیق تودستشه حس کردم
#عاشقونهاےناب💕
زهرا دختر مقید مذهبی که از بچگی شیرینی خورده ی پسرخاله ش سعید هست اما شب خواستگاری برخلاف میل زهرا، خیلی ناگهانی سعید همه چیزو بهم میزنه. از قضا یه پسر مذهبی به خواستگاری زهرا میاد که دلباخته زهراست، وقتی سعید متوجه میشه غیرتی میشه و....😮
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
#اینرمانکولاککردههزاراننفرمیخونن😍♥️
#رقابتعشقے #مذهبی_آنلاین....♥️♥️
#باموضوعجذابمهدویت🌸🍃