توی سنگر هر کس مسئول کاری بود
یکبار خمپارهای آمدو خورد کنار سنگر
به خودمان که آمدیم دیدیم رسول،
پای راستش را با چفیه بسته است
نمیتوانست درست راه برود.
از آن به بعد کارهای رسول را هم
بقیه بچهها انجام دادند ...
کم کم بچهها به رسول شک کردند
یکشب چفیه را از پای راستش باز کردند
و بستند به پای چپش :)
صبح بلند شد؛ راه افتاد؛ پای چپش لنگید!
سنگر از خندهی بچهها رفت روی هوا
تا میخورد زدنش و مجبورش کردن
تا یکهفته کارای سنگر رو انجام بده
خیلی شوخ بود ...
همیشه به بچه ها روحیه می داد
اصلا بدون رسول خوش نمیگذشت :)
#شوخ_طبعی
#لبخندها_خاکی
#شهید_رسول_خالقی
💠 @bank_aks
مراسم بدرقه در جبهه
به روایت تصویر 😱😅
http://eitaa.com/joinchat/3716808705C95be0cabab
☑️ بانک عکس دفاع مقدس
حکایت خنده های شهدا
حکایت لبخند خداست و آسمانیان ...
#شهید_حسین_خرازی
#رزمندگان_لشکر14_امامحسین
💠 @bank_aks
شهدا، مرگ را به سخره گرفتهاند
تا ما به حقارت دنیا بخندیم ....
سال ۱۳۶۳ در زمان عمليات بدر ؛
ما جزو رزمندگان گردان حضرترسولﷺ
از لشكر ۱۷ علی بن ابیطالب (ع) بوديم.
بچههای كادر گردان، از جمله شهيدان
امير جوادی و فرمانده گردان، سیدمصطفی
حاج سيدجوادی، آماده عزيمت به منطقه
برای شناسايی شدند. آن ها هنگام اعزام،
سخت همديگر را در آغوش گرفتند. هر دو
جزو بچههای خندهرو، مهربان و صميمی
لشکر بودند. هنگام خداحافظی در اصل
مرگ را به سخره گرفته بودند !!
امير جوادی با خنده گفت:
« سيد اگر شهيد شدی كه میشوی،
ما را در آن دنيا شفاعت كن. »
سيدمصطفی هم به امير همين را گفت
و امير هم خندید تا رد گم كرده باشد!
آن دو نفر خيلی زود به شهادت رسيدند.
راوی: سيدابراهيم موسوی
منبع: کتاب ماندگاران ،۱۳۹۰
حسن شكيبزاده / نشر شاهد
#شهید_امیر_جوادی
#شهید_سیدمصطفی_حاجسیدجوادی
#جنگ_به_روایت_تصویر
💠 @bank_aks
سخت است باور اینکه
مسافرها گاهی برنمیگردند ...
مجموعه « مادران انتظار »
برنده ورلد پرس فتو در سال ۲۰۱۵
عکاس: فاطمه بهبودی
#پنجشنبه_های_دلتنگی
#سلامتی_مادران_شهدا_صلوات
💠 @bank_aks