eitaa logo
بانک تولیدات مجازی
10.3هزار دنبال‌کننده
57.8هزار عکس
35.4هزار ویدیو
3.3هزار فایل
بانک تولیدات مجازی معاونت تبلیغ حوزه‌های علمیه 🔰 اینجا سعی میکنیم بهترین تولید‌های رسانه‌ای را قرار دهیم تا ادمین‌های عزیز در کانال‌ها و سکو‌های خود منتشر کنند 🗒 موضوعات: 🔰مذهبی 🔰سیاسی 🔰فرهنگی ارتباط با ادمین @btid_api_ir
مشاهده در ایتا
دانلود
2.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برخوردِ جالب شهید نوروزی با دلخوری همسرش... 🌹 همسرداری رو از شهدا یاد بگیرم 📎 📎 📎 @banketolidat
6.07M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فرماندهی که تا زمان شهادت در هیچ عملیاتی شکست نخورد 🌹شیر سامرا را بیشتر بشناسیم 📎 📎 📎 @banketolidat
💢 خواب‌های عجیبِ آقا مصطفی... 🔹مصطفی خواب‌های خوب زیاد می‌دید. یه روز صبح بلند شد و دیدم چهره‌اش برافروخته‌ست.گفتم: چی شده؟ اولش چیزی نمی‌گفت. اما وقتی اصرار کردم، گفت: امام زمان(عج‌الله) رو توی خواب دیدم؛ آقا بهم فرمود: من از شما راضی‌ام... بعد از مدتی خواب دید تویِ صحرایِ کربلا، پشتِ سرِ امام حسین(ع) نماز صبح می‌خونده... یه بار هم تعریف کرد که: خواب دیدم پیامبر(ص) قبری رو بهم نشون داده و فرمودند: جایگاه تو اینجاست... 👤خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدی‌روشن 📚منبع: کتاب “من مادر مصطفی” صفحه ۵۹ و ۶۰ به نقل از همسرشهید 🔻خاکریز خاطرات ۱۱۶ 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
💢تو شهید نمیشی... 🔹وقتی با یه خانوادۀ‌ تبریزی وصلت کرد، بهونه پیدا کردیم تا بهش اصرار کنیم که انتقالی بگیره و بیاد تبریز؛ اما هر چه گفتیم؛ قبول نکرد و گفت: من اگه پشتِ میز نشین بشم؛ می‌میرم... اعتقاد داشت موندن توی تهران به‌ معنیِ موندن در میانه‌ی میدان، و برگشتن به تبریز مساوی‌ست با پشتِ میز نشینی... یه بار هم در جوابِ برادری که بهش پیشنهاد کرده بود خانواده اش رو برداره و بره تبریز برا زندگی؛ گفته بود: تو شهید نمیشی... چون معتقد بود که شهادت مزدِ کسانیه که در راه خدا پُر کارند... 👤خاطره‌ای از زندگی مدافع‌حرم شهید محمودرضا بیضایی 📚 منبع: کتاب “ تو شهید نمی‌شوی ” ؛ صفحه ۳۲ 🔻خاکریز خاطرات ۱۲۳ 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
5.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مدافع حرمی که یک تنه چراغ حرم حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها را روشن کرد... 🎙حجت‌الاسلام پناهیان 📎 📎 📎 @banketolidat
💢 وقتی در رفتار این مدلی شدی؛ بسیجی هستی... 🔹اونقد مهربون بود و جاذبه داشت؛ که مخالفینِ تفکراتش هم دوستش داشتند. توی اغتشاشات وقتی شادگان شلوغ شد، چند تا از نیروهای امنیتی می‌خواستن با اغتشاشگرها حرف بزنن و آرومشون کنن. اما تا بهشون نزدیک شدند، اغتشاشگرها گفتند: جلو نیاین؛ اگه قراره کسی باهامون حرف بزنه، فقط عبدالحسین مجدمی باید باشه... وقتی هم شهید شد؛ توی مراسمش، یه نوجوون غریبه رو دیدیم که خیلی بی‌تـابی می‌کرد؛ علت رو ازش پرسیدیم؛ گفت: من لات و لاابالی بودم. چهار ماهی میشد که شهید مجدمی منو عوض کرد و نمازخوان شدم. 👤خاطره‌ای از زندگی پاسدار‌ شهید عبدالحسین مجدمی 📚منبع: مصاحبه‌ی مشرق نیوز با همسر و فرزند شهید 🔻خاکریز خاطرات ۱۲۴ 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔸ادایِ دِین .. هم با مال؛ هم با جان بچه که بود؛ براش حسابِ پس‌انداز باز کردیم... بزرگتر که شد، گفت: دفترچه‌ام رو بدین؛ می‌خوام حقوقم رو بریزم به‌ حسابم... گذشت و روزی‌ که می‌خواست ازدواج کنه؛گفتم: دفترچه‌ات رو بیار ببینم چقدر پول جمع شده. گفت: هیچی ندارم. همه رو کمک کردم به جبهه. گفتم: با حقوقت چه می‌کنی؟ گفت: اونم میدم به جبهه... حتی یه بار تلویزیونِ خونه‌ش رو فروخت برا کمک به جبهه. توی وصیتش هم نوشته بود: هر جوری می‌تونین دِینِ خودتون رو به اسلام ادا کنین؛ چه با مال، چه با خون... 👤خاطره‌ای از زندگی سردار‌ شهید مجید افقهی‌ فریمانی 📚منبع: پایگاه اطلاع‌رسانی سپاه پاسداران تربیت‌ حیدریه 🔻خاکریز خاطرات ۱۲۵ 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔸اگه تو هم مثلِ این نوجوانِ شهیده نگاهت به زندگی این‌گونه زیباست؛ محبوب خدایی... 🔹آنقدر مقاله و انشـاء قشنگ می نوشت، که همیشه می‌زدند به دیوارِ مدرسه؛ چون همه‌ی بچه‌ها دوست داشتند بخـونن. یه روز موضـوعِ انشـاء این بود: می‌خواهید در آینده چه کاره شوید؟ سیده طاهره نوشت: به من الهام شده که خیلی زود می میرم، البته با شهادت... اگر هم الان درس می خوانم برای دکتر و مهندس شدن نیست، فقط برا اینه که خدا رو بهتر بشناسم... 👤خاطره‌ای از زندگی شهیده سیده طاهره هاشمی 📚 منبع: کتاب عروس آسمان ، صفحه ۳۸ 🔻خاکریز خاطرات ۱۲۶ 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔸محمد مهدی! شهیدِ عیدِ مبعث.‌.‌. 🔹صبحِ روز عید مبعث بود. رفتارهایِ محمدمهدی نظرم رو به خودش جلب کرد. اون‌ روز حال و هوای عجیبی داشت. رفت یه گوشه و نماز صبح رو با یه معنویتِ خاصی خواند. وقتی هم سفره رو انداختیم تا صبحونه بخوریم؛ ایشون نیومد و گفت: می‌خوام صبحونه رو از دستِ پیامبر (ص) توی بهشت بگیرم. یه سیـب بهش تعارف کردند؛ که اون رو هم نخـورد و گفـت: دلم میوه‌ی بهشتی می‌خواد... محمد مهدی همون روز به شهادت رسید... 👤 خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمد مهدی خادم‌الشریعه 📚 منبع: کتاب هلال ناتمام؛ صفحه ۵۱ 🔻خاکریز خاطرات ۱۲۷ 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔸با خواندن این خاطره از اوجِ احترام شهید به مادرش شگفت‌زده خواهید شد 🔹يه شب كه از منطقه برگشت، دوستاش اومدن خونه برای دیدنش. بهش گفتم: من خيلی خوابم مياد، اگه باهام كاری نداريد، برم بخوابم. گفت: نه مادرجان! شما راحت باشيد... دوستاش که رفتند، اومد کنارِ رختخوابم و پرسيد: مادر! چيزي احتياج نداريد؟ گفتم: اگه می‌تونی برام يه ليوان آب بيار... اینو گفتم و دوباره خوابم برد...بار دوم که بیدار شدم، ديدم آقا محسن لیوانِ آب به دست، بالای سرم ايستاده. گفتم: مگه شما نخوابيدی؟ گفت: نه! شما آب خواستيد و من از همون لحظه اینجا ایستادم تا بيدار بشید و آب رو بهتون بدهم... [حتی دلش نیومد مادرش رو بیدار کنه؛ احترام یعنی این...] 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید سیدمحسن قاضی 📚منبع: بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع‌ مقدس؛ به نقل از مادر شهید 🔻خاکریز خاطرات ۱۲۸ 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
🔸عشق رو باید مثل شهید میثمی، عملی هم نشون داد... 🔹هر وقت خونه بود، توی بچه داری کمکم می‌کرد. از شستنِ بچه گرفته تا پهن کردنِ لباس‌هاش رویِ بند... خلاصه از هیـچ کمکی دریغ نمی‌کرد. هیچ‌وقت هم سخت‌گیری نمی‌کرد که چیزی بخرم یا نه ... البته من هم اهلِ ریخت و پاش نبودم، عبدالله هم این رو می‌دونست... 👤خاطره‌ای از زندگی روحانی شهید عبدالله میثمی 📚منبع: کتاب نیمه پنهان ماه۱۱ شهیدمیثمی ، صفحات ۲۶ و ۳۳ 🔻خاکریز خاطرات ۱۲۹ 📎 📎 📎 📎 @banketolidat
20.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌شهید ابراهیم هادی 🖌️وصیت نامه شهید ابراهیم هادی: ✨این را هرگز فراموش نکیند تا خود را نسازیم و تغییر ندهیم، جامعه ساخته نمی‌شود.✨ @banketolidat