روزهای سختی را میگذراند با دو بچه‌ی کوچیک وشرایطی که در ایران بیشترین کمک‌ها را داشت این دفعه اما مجدد ، آن‌هم وسط تابستان برگشته بود .چند روز بود رسیده بودن و شدت فشار گرمای این روزای‌نجف و سختی‌های حواشی، قشنگ از ظاهرش پیدا بود، گرچه جز لبخند از او نمیدیدی. حوالی مغرب بود متوجه شدم با این همه کار و ساک‌های باز نشده‌، از شدت خانه‌ی خاک گرفته و بی‌آدوقه، ولی با ذوق میخواد هرجور شده ولو برای چند دقیقه بره حرم!!!! گفتم چرا؟ گفت امروز باید غذای کمکی گل‌پسر را شروع کنم‌ دوست دارم ببرم حرم و اولین قُوْتش‌، با مولا گره بخوره . ما مادرها اینگونه حب شما و اولادتان‌ را از ابتدا در کام‌‌ فرزندانمان‌ نشانده‌ایم. نواقص مادرانه‌هایمان‌ را به همین‌ عاشقانه‌ها کامل‌‌کن.🥹💚 ✍️#محدثه_بانکی #بانوان_نجف #مادرانه https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e

. کسی چه میداند که چطوری وچرا از بین آن‌همه خوشمزه‌های مشهدی، چرا این‌‌ها باید انتخاب شوند ، و یاد مشهد و زیارت امام‌رضا را تو دستای زائرهای امام حسین یادآور شوند ‌ از دستم که رها می‌شوم ذهنم بی‌قرار می‌شود که کسی هست که اینها‌ بدستش برسد و ته دلش نپرسد، دقیقا کی وکجا امام رضا، زیارت اربعینم‌را امضا کرد😍😭؟ https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e ✍️#محدثه_بانکی #اربعین۱۴۰۳ #امام_رضا

. اربعین پر از اتفاقای عجیبه،یکی‌‌اش جریان این نذری‌ها، درست وقتی که این کوکوهای خوشبخت داشتن آماده میشدن که برسن دست کوچولوهای زائر اربعین ، مامور شدم که زیارت عاشورا بزارم برای اضافه شدن ادویه معنوی بهشون و خیلی عجیب برای اولین بار وقتی تو کانال دعاهام سرچ کردم ، اولین صدا، صدایی پخش شد که اصطلاحا مو به تنم سیخ و اشک چشمم جاری شد؛ ناخودآگاه صدای زیارت عاشورایِ شهید تورجی‌زاده پخش شد، و با همون سوزی که می‌شنوید ، وسط دعا گفتند: الان ما آرزو داشتیم کربلا باشیم، پیش شما باشیم آقاجان ، در راه شما فدا بشیم 😭😭😭 حالا اما بعد از این همه سال ، این شهید هم عاقبت بخیر شد، هم در راه امام حسین و حتی شاید آغوش مولاش‌ جانش را تسلیم کرد و هم جوری صداشون جاویدان شد که یک عده با شنیدنش ، نیت کردند این نذری‌های اربعین و امشب اولین زیارت کربلاشون به نیت شهید محمد رضا تورجی‌زاده و رفقاش باشه😭 با چه معامله‌ای میشه این همه ابدی زندگی کرد و ابدی رفت⁉️⁉️ https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e ✍️ #محدثه_بانکی #اربعین۱۴۰۳ #برادر

سلامو عیدکم‌ مبروک‌ از اینجا 👆 امشب جاتون خالی بدعوت‌ یک دوست عربی رفتیم منزل یکی از فرزندان مراجع نجف ، استرس داشتم از باب اینکه هیچ فارسی زبانی نبود 😶‍🌫️ و واقعا نمیدونستم فضا چطوری هست حتی چی باید بپوشیم و …!اینجا یکی از دخترا پا شد و این شعر معروف را خوند و خب خیلی ذوق زده شدم که بعد از یک ساعت نشستن صاف مودب و مواجه شدن با سبک جدیدی از جشن و نشون دادن اینکه خیلی، جذاب برنامه‌ها ، (خب شاید یکمم‌ طبیعی بوده باشه چون نمیتونستم در لحظه ترجمه همه شعرها رابفهمم ) داشتم میگفتم وقتی که دیدم این شعر را میخونن‌ خیلی ذوق کردم چون به برکت قرآن از سالی که مربی حفظ شدم بخاطر تمرین صوت با بچه ها حفظش کرده بودم، و همین منجر شد که شروع کنم زمزمه کردن ، و برای چند دقیقه پایان اون لبخند های آتلیه‌ای 😝 🪹 در مورد پذیرایی بعد از جشن با سبک عربی، یک سفره چیده بودن که اگر دوست داشتید بگید توضیح میدم، ولی در باب اون دو نوع غذایی که بود مثل همیشه برام جذاب نبود چون از طعمش‌ خبر داشتم ولی به نور درونش که فکر میکردم، از دو جهت برام خیلی خاص بووود 😍🤩 یکی اینکه معتقدم غذای هر خونه‌ای از باب نوع در آمد و اهتمامی که در بدست اومدن این غذا منجر میشه اثر داره و لذا برام جذاب بود که لقمه یکی از مراجع نجف داره وارد این تن میشه 💔 و از طرفی دیگر اینکه بنام امام زمان پخته شده بودن و واقعا احتیاط کامل را کردن که از لباس پوشیدن گرفته تا شعرها هیچ نوع لعنی نباشه، اون لقمه را خیلی برام حلال‌تر ار حلال می‌کرد. ✍️#محدثه_بانکی #روزمرگی_های_نجف https://eitaa.com/banki_mohadeseh

‌ همین الان، حرم امیرالمؤمنین دعاگوتونم.😍 بنویس چه دعایی برات بکنم رفیق: 👉@om_aye👈 میخوام کنار ضریح مولا بخونم دعاهاتون را https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e ⬆️#محدثه_بانکی | عضوشوید ⬆️ .

. دیروز که داشتم باهاتون صحبت میکردم یکی از رفقا گفته بود لطفا بیشتر از زندگی در نجف بگید حتی ساده‌ترین‌ها ، گفتم شروع کنم بهتون بگم ببینید مفید، اینجا جریان این بود که بالاخره بعد از حدود ۵ سال زندگی در نجف اولین تجربه بردن آرایشگاه آیه‌جان، هم رقم خورد، حقیقتا هم ترس داشتم هم ‌دوست نداشتم اینجا بریم(چون همیشه تنظیم میکردم چه برای خودم، چه آيه جان تو اون تقریبا دوباری‌ که هرسال میایم ایران، اینکارا‌ را برنامه‌ریزی کنیم، مگر موارد ضروری) ولی وقتی یک‌شب از عشقِ‌مو بلند‌، رسید به عشق مو قارچی 😅این شد که ، سعی کردم برم تو دل این ترس مذموم‌ و تجربه کنیم و نتیجه توکل شد این👆🏻 و یکی از احساسات جالبی که برای چندمین بار دیدم میزان عشق بعضی از عراقیون به ایرانی‌هاست، که البته ایشون که رفتیم پیششون‌ علاوه بر این عشق، خیلی هم‌ ارزش های جالبی داشت مثلا وقتی دیدند آیه‌جون، از حفظ، یک سوره را داره میخونه، وسط کار سریع رفتند براش از منزل کنار سالن، آبمیوه تگری آوردند و به عربی گفتند:‌ قرآن خوندن اجر داره، دیگه وقتی بچه باشه و از حفظ که… ❤️😍 ✍️#محدثه_بانکی #روزمرگی_های_نجف https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e

تقصیر شما نیست تقصیر منم نیست تقصیر فعالین فضای مجازی یا حتی سلبریتی‌ها یا معلم‌ها یا هر فرد موثر دیگری هم نیست چندپهلو گفتن را رها میکنمو‌ خیال خودم و شما را راحت شاید هم واقعا تقصیر هیچکس نیست و انسان اینگونه آفریده شده تا وقتی که طعم رفاقت یا رابطه ناااب را نچشیدیم که خب نمیفهمیم‌ وقتی هم برای مدتی بچشیم و احتمالا خیلی هم شکرش را درست بجا نیاریم‌ و در نهایت در اون رابطه شکست بخوریم 💔آنجاست که باید بفهمیم ولی باز هم نمی‌فهمیم… یا اصلا همین ازدواج کردن که برای بعضی به عاشق شدن گره میخورد و به بعضی فقط تعهد ، تا وقتی که طعم چنین شوری در زندگی هست و حال و هوای زندگی گرم است که اینقدر دنبال ثبت دو نفره‌ها، بیشتر کردن خوشی‌ها، تو چشم کردن علاقه‌ها یا دنبال بیشتر بودن محول‌کردن مسئولیت‌ها هستیم که احتمالا باز از شکرش جا میمونیم و بازهم نمیفهمیم‌ جریان اصلی چی بوده ….🤫 یا حتی وقتی یک روز چشم باز کردیم و دیدیم مادر شدیم و با هر سختی و شیرینی که هست مشغول مادرانه‌ها هستیم و گاها عمدا یا سهوا مشغول چطوری بیشتر لذت بردن از فرزند ، چطوری بیشتر به تصویر کشیدن زیبایی، یا تیپ یا اخلاق یا کمالات فرزندشدن و یا هر آنچه می‌تواند زمینه برتری بر دیگری باشد همان زمان هم احتمالا یادمان می‌رود که جریان این نبود که من و تو لایق این نعمت ها بودیم و هستیم که هر کاری میخوایم با اونها بکنیم بلکه با هر تلاش و هر سبک زندگی و هر آرزویی که داشتیم، این‌ها فقط از رحمت خدا بود که به ما داده شد و بنابر همان رحمت ممکن است در لحظه گرفته شود…🥹 چند روز پیش که داشتم برای دوره ها تفسیر آیه‌ای که براتون گذاشتم را میخوندم، بعد از اینکه کلی دلم رفت ❤️😍برای ترجمه صریح ولی عاشقانه‌ی آیه، رسیدم به اینجای آیه که رحمت به را جای نعمت به كار می‌برد‌، با اينكه نعمت چشيدنیه‌ نه رحمت، واین برای اینه‌ که اشاره كند به اينكه هر نعمتی كه خدا به ما به انسانها می‌‌ده از رحمت‌ خودشه‌، 👌چون حاجتی از انسان را برطرف میکند، در حالی كه خود انسان استحقاق آن را ندارد و طلبكار از خدا نيست. یک دور معنای آیه را با این توضیحات بخونیم باهم: 😶اگر ما به انسان چيزی از نعمت‌هايی كه انسان، متنعم به آن است بدهيم و سپس از او جدا كنيم و بگيريم، دچار ياس شده و به شدت تاامید می‌شود، تا اين حد كه گويی بازگشت مجدد آن نعمت را غير ممكن می‌داند، آن گاه به كفران نعمت ما می‌پردازد، انسان گويی خود را طلبكار ما در آن نعمت می‌دانسته و آن را حق ثابت خود می‌پنداشته كه ما محكوم به دادن آن هستيم، 😱 و گويا اصلا ما را مالك آن نعمت نمی‌دانسته، پس انسان طبعا بگونه‌ای است كه هنگامی چيزی از او گرفته می‌شود مايوس می‌گردد و كفران می‌ورزد❌ ✍️#محدثه_بانکی #قرار_روزانه_قرآنی https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e

↩️ادامه متن قبلی .... . . حالا قضیه سلام ✋️آنگونه ظهر چی بود این بود که یکی از چالش‌های پیچیده ما در نجف، اینکه همیشه وقتی از ایران برمیگردیم خیلی کم میتونیم بار بیاریم با خودمون ، بالاخره لباس‌ها اینا که هست و عموما بیشتر چیزهایی که نیاز داریم را نمتونیم بیاریم ، حالا چرا این را گفتم؟؟؟؟ اتفاقی که افتاد این بود که دیروز یکی از رفقا همسرشون راهی نجف بودند و پیام داد که چیزی نیاز نداری بفرستم و اولا که همین پیامش کلی دلم را گرم کرد و کمی مرحم دلتنگی بود❤️‍🩹 و دوما چون عموما برای به‌زحمت‌ نیفتادن سفت و سخت میگم‌ نه، به یکی از خانواده جوری که احساس نکنند وظیفه هست اطلاع دادم و لطف کرد مواردی که خیلی نیاز داشتم مثل نان سبوس‌ دار، پیاز داغ ( برای وقتایی که خدای نکرده شرایط مریضی یا فشردگی برنامه‌ها هست) و یکسری چیزای طبیعی که خیلی نیاز داشتم و شیرینی‌های ایرانی و کیک خانگی که همیشه خیلی ذوق زده میشیم و … خوراکی‌هایی که کمی حال و هوامون را میبره‌ ایران و بغض ها را کمی کمتر می‌نماید ، را گرفته بودند📬 و رسانده بودند به همسر دوست جان و با اون ساک ها رسیده بود به دستمون‌😍 (البته که در نهایت با اینکه یکسری چیزها را نگفتم ولی وقتی فهمیدم که این پروژه، چهار ، پنج نفر را به زحمت انداخته خیلی ناراحت شدم ولی خود مولا لطف کردند و به رسم تشکر به نیت‌شون رفتیم حرم و حسابییییی از عمق دلم دعاشون کردیم) ✍️ #محدثه_بانکی #روزمرگی_های_نجف https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e

سلام از صبحی که با استرس خیلی زیاد میخواست شروع بشه . 🥺 ولی یهو ورق برگشت . حالا جریان چی بود؟ قرار بود به یک جلسه حضوری برم و چون تخمین می‌زدم ۲۷ نفر حضور دارند و حداقل ۲۵ نفرشون را اصلا نمیشناسم (و خصوصا که دوستان عربی و ایرانی‌ها هم از شهرهای مختلف بودند ) و قرار بود براشون از حفظ و تفسیر قرآن بگم خیلی استرس داشتم . و چیزی که همیشه اینجور مواقع خیلی کمکم میکنه و خیلی اثر داره و اکثرا اولین جلسه کلاس به همه همکارانم در تدریس حفظ قرآن توصیه میکنم هم همین کار و اون کار... خوندن دو رکعت نماز ساده قبل از جلسه یا کلاس و هدیه به بانو ام‌البنین و اینکه ازشون بخوام در کنار دعا برای برکت به اون علمی که خدا بهم داده دعا کنند🙏 آنچه که تک تک افراد جلسه برای داشتن زندگی پر آرامش ، پر نور و پر رشد نیاز دارند به زبانم جاری ‌بشه. یعنی اینقدر اثر ازش دیدم که نمتونید تصور کنید😊 امتحان کنید و بهم بگید 😍 ✍️#محدثه_بانکی #روزمرگی_های_نجف https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e ⬆️ کانال ما را از نجف، دنبال کنید⬆️

. 🇮🇷 پیش بینی شهید نیلفروشان درباره شهادت خودشان و سردار زاهدی و نابودی اسرائیل 📺 چند شب پیش برای احوال پرسی تماس گرفتم ایران و فهمیدم پدر به همراه آقای آقا تهرانی و آقای ارفع رفته بودند منزل شهید نیلفروشان . @dr_banki 🔹️ از اون دیدار این پیش‌بینی عجیب و از آرامش خانواده‌ایشان تعریف کردند، که بلکه کمی دلم آرام بگیرد ، من هم مثل یک داستان شیرین شنیدم و لبخند زدم تااینکه دیشب تحققش‌ را شاهد بودم 💪😭 https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e ⬆️ کانال ما را از نجف، دنبال کنید⬆️ ✍️#محدثه_بانکی #شهادت #شهیدنیلفروشان

اومدم سلام کنم با این عکس از روزی که برای همین بادمجان‌های ساده که تونستم بالاسرش‌ وایسم و برای آیه و شیخ سعید سرخش‌ کنم کلیییی شکر کردم 😇💚، چیزی که اگر این طولانی شدن بیماری نبود شاید مثل نعمت‌های دیگه از کنارش راحت میگذشتم‌ به بهونه‌ اینکه اخه این کاری نیست که و…خلاصه همین بادمجان‌ها بهانه شدن خدا را بابت طولانی شدن بیماری شکر کنم و یادم بیاد که همه صحنه‌های زندگی میتونه پر از درس و قشنگی باشه 🥰 اگه خدا کمکمون‌ کنه بتونیم درست ببینیمشون. https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e ✍️#محدثه_بانکی #روزمرگی_های_نجف

ترس داشتم برم سراغ کار یا تصمیمی که برایم از سخت‌ترین کارهای زندگیست‌. به رسم هرروز و قرار روزانه قرآنی خیلی بی‌میل و پر از غم قرآن را باز کردم که آیات اون روز را بخونم و بلکه کمی هم قوت روحی و معنوی بگیرم، هم خسته بودم و هم حضور ذهن نداشتم و هم حس میکردم چشم‌هایم به نور نیاز دارد لذا بیخیال از حفظ خواندن شدم و از رو شروع کردم به خواندن آیات، قرار تلاوت آن روزم که تمام شد، رفاقتی مطرح کردم این همه حیرانی خستگی و ترسم را با قرآن و به برکت حفظ و تفسیر یا شایدم‌ مهربانی قرآن، یاد آیه‌ای از قرآن افتادم که میگوید؛ کمک بگیر از صبر و نماز ... راستش را بخواهی ضعف داشتم و نماز ظهر و عصر را هم نفهمیدم چطور خواندم ولی وقتی یاد این آيه افتادم، برای خودم روضه خواندم که مگراعتقادنداری به معجزه بودن قرآن، لذا گفتم هرجور شده باید گوش بدم و از نماز کمک بخوام ، روحم بخاطر همین ترس برای نماز مستحبی همراهیم نمی‌کرد و حال معنوی نداشت، لذا رفتم سراغ خواندن نماز قضا . نماز قضا تمام شد و احساس کردم چقدر این کمک فراتر از هرچیز، امروز، خوش موقع بدادم رسید.🥹💔 https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e ⬆️ کانال ما را از نجف، دنبال کنید⬆️ ✍️#محدثه_بانکی #قرار_روزانه_قرآنی‌