eitaa logo
کانال محدثه بانکی
4.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
709 ویدیو
5 فایل
﷽ ☀️ساکن نجف‌‌اشرف ✒️ارشدتفسیراثری 📖حافظِ کلامش‌ گشتم‌ تا اوحافظم‌ شود 💚#تفسیر_صدای_حرم را دنبال کن رفیق. 🎗تهیه/پشتیبانی دوره‌های تفسیر: @Bent_alhod 🔺️ارتباط مستقیم با من: @om_aye 🔺️مجموعه‌ بنت‌الهدی: @bentolhoda_quran
مشاهده در ایتا
دانلود
✋️سلااام صبحتون بخیر. خب حقیقت این بود که دیشب تمام جانم حرم مولا بود، چون از طرفی نجف، جایی روضه نمیشناختیم که شرکت کنیم و این (در مقایسه با اصفهان که تو هر محله قطعا یک جلسه پر نور هست) خیلی اذیتم می‌کرد ، و اینکه هوا سرد بود و حرم شلوغ و شرایط ما جوری بود که نمیشد با دخترجان برم حرم و به مولا تسلیت بگم. این شد که با بررسی از نگاهی متفاوت، احساس کردم دختری نیاز داره بمونم و باهاش انیمیشن از (فیلترِ دوست متخصصم گذشته ) را ببینیم😍 🕯و این مبارزه با نفس(بله متاسفانه در مسائل مذهبی هم نفس تزئیین می‌کند، خلاصه بگذریم و ادامه بدم که ) شد اولین نذری متفاوتم‌ برای ام البنین، شما چه کردید؟ چطوری عرض ارادت یا محبت کردید به چنین 💚بانویی https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e
ارده شیره بچه شیعه میخوره که قوی بشه💪😄 شعری که صبح‌ ها باید از نیم ساعت قبل از سرو شدن بصورت ریتمینگه ساختگی ، خوانده بشه برای اجرای با شوق دقیق و کامل برنامه صبحانه ( از پشت‌صحنه هم یک دختر کوچولو گفت آخه چرا از قاشق عکس‌میگیری مامان😅) واقعا چرا؟ خلاصه که با همین تصویر صبحِ تقریبا ظهرتون بخیر. الهی امروز پر‌تلاش‌ترین باشید در تمامی نقش‌هایی که خدا بهتون سپرده🙏 https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e
یکی از رسم‌هایی که از خدا خواستم ادامه‌دار باشه، رسم کتاب خواندن قبل از خواب برای دختری ، که چون خیلی سخت بود اولین بار ذوقش توسط خاطره‌ی که از زندگی خصوصی رهبرمون شنیدم تو دلم زنده شد☺️، اگر دوست داشتید بگید براتون بگما خلاصه پدر ومادر در تلاش بودیم ترجیحا از روی کتاب، نه گوشی و ... برای آیه جان قصه بخونیم، چند وقت پیش از کتابهای قدیم که منزل مامان اینا بود و احتمالا مربوط به کودکی من، رسیدیم به قصه‌‌ای از امام رضا مبنی براینکه حضرت مهمون داشتند، گویا شمع یا چراغی که برای روشنایی بوده یکم خفیف میشه، ایشون هم برای اینکه دوست داشتند چهره حضرت را یک دل سیر ببینند میاند دستشون را دراز کنند که نور را تنظیم کنند ، که حضرت سریع وارد عمل میشن و سخنی میگن که مفهوم داستان این هست که در مرام خاندان‌ ما نیست (حتی در همین قدر کم هم ) مهمان خدمت کنه. خلاصه ما این داستان را خواندیم.و الان چند وقت هر جلسه، روضه و یا مهمونی میریم، کافیه یک نفر جز میزبان کار کنه، آیه جون سریع میگند: مگه شما مهمون نیستی😅🫠 ؟؟؟ یا مثلا یادمه روضه داشتیم، شیخ سعید خواهر شوهرم را صدا زد و دخترجان وسط روضه، سریع و رسا گفتند: شما چرا؟ شما مگه مهمونی نیستی ؟ 😨😅 درس اخلاق اینکه؛ شاید هزاران قصه برای بچه ها بگیم و بچه فقط اون داستانی که براش جذابه را عمیقا سرلوحه زندگیش قرار بده :))))) https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e
ادامه متن بالا ...👇 این روزمرگی قرآنی را با این تکمیل میکنم که برای اینکه برای خودم و آیه این خاطره ثبت بشه، قبل از خواب بهش گفتم:امروز یکی از قشنگ‌ترین روزای من بود. پرسید: چرا گفتم: چون امروز تو برای اولین بار کامل اذان گفتی و شنیدن اشهد‌ ان‌ علیا ولی الله شد دلبرترین چیزی که میتونستم امروز بشنوم🤩 همین براش سوال ایجاد کرد و بهونه شد بصورت کودکانه معنی‌اش را بگم و اینطوری دلمون وصل بشه به مولامون ♡ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ✍️ https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e
. خدایا شکرت بابت اینکه امروز دقایقی که در طول مسیر در ماشین بودیم، بهونه‌ای ایجاد کردی که کمی به بهانه‌ حفظ‌ کمی هم به بهانه مسابقه و بازی، مادر و دختری، قرآن بخوانیم .
کانال محدثه بانکی
. خدایا شکرت بابت اینکه امروز دقایقی که در طول مسیر در ماشین بودیم، بهونه‌ای ایجاد کردی که کمی به به
. امروز باز هم با یک اتفاق تکراری 💚م، حسابی به بودنش گرم شد، این را بارها و بارها دیدم که وقتی بدخلقی یا شیطنت بیش از اندازه به آیه جون یا بچه ها غالب میشه اگر چند دقیقه‌ای بشه با روش بازی یا کلاس یا اگر بچه ذوق داره حفظ قرآن و یا حتی شنیدن قرآن، چند دقیقه‌ای مانوس با قرآن بشیم، ز کل ورق برمیگرده. و باز امروز بعنوان یک کمک این حمایت را کنارم احساس کردم. شبتون قرآنی🌸 ✍🏻 https://eitaa.com/banki_mohadeseh
⚫️داستان های کودکانه‌ و عاشورایی از یگانه خواهر و برادر محبوب عالم🫂 صدای گریه و بی‌تابی طفل در فضای خانه پیچیده بود. حضرت فاطمه (سلام‌الله علیها) سراسیمه از ایوان به‌طرف گهواره رفت. یک دنیا لطف و مهربانی بر سیمای نورانی‌اش موج می‌زد. گهواره را به نرمی حرکت داد. گل لبخند بر لبانش شگفته بود و زمزمه‌ی لالایی‌اش با نوای فرشتگان همراه می‌شد. زینب (سلام‌الله علیها) برای لحظه‌ای کوتاه به چهره پر از مهر مادر خیره شد. لبخندی زودگذر بر لبانش دوید، اما هنوز هق‌هق ریز و آرامی داشت. مروارید اشک، قطره‌قطره بر گونه‌های گلگون و برافروخته‌اش می‌غلتید و بی‌تابانه دست‌وپا می‌زد. با جنبش گهواره و نوای دل‌نشین لالایی هم آرام نمی‌گرفت و بار دیگر زاری را آغاز کرده بود.فاطمه (سلام‌الله علیها) با دل‌شوره و اضطرابی مادرانه بر روی گهواره خم شد. طفل را غرق بوسه کرد و با صدای بغض‌آلود زمزمه کرد: «عزیزکم… عزیزکم…» حسن و حسین (علیهُمَاالسلام) بر درگاه اتاق ظاهر شدند. یکی به آغوش مادر رفت و دیگری با شور و هیجان به‌جانب گهواره‌ی خواهر دوید. نگاه طفل از سیمای دل‌آرای برادرش حسین (علیه‌السلام) پر‌شد و لبخند بر صورت کودکانه‌اش نشست. و حالا آن‌همه گریه و بی‌تابی در لحظه‌ای کوتاه به☺️ غش‌غش ریز و شادمانه‌ی خنده بدل شده بود. ادامه دارد .... https://eitaa.com/banki_mohadeseh
کانال محدثه بانکی
⚫️داستان های کودکانه‌ و عاشورایی از یگانه خواهر و برادر محبوب عالم🫂 صدای گریه و بی‌تابی طفل در فضای
. ⚫️ادامه داستان های کودکانه‌ و عاشورایی از یگانه خواهر و برادر محبوب عالمŸŸ گهواره با دستان کوچک داداش حسین (علیه السلام) تاب می‌خورد و جیغ‌های شاد و شیرین زینب (سلام الله علیها) کوچولو فضای خانه را پر کرده بود. فاطمه با شگفت‌زدگی به این صحنه نگاه می‌کرد. این حادثه بارها و بارها تکرار شده بود و فاطمه از محبت عمیق و رازآمیز این خواهر و برادر خردسال در حیرت بود. هرگاه حسین (ع) از کنار گهواره دور می‌شد، صدای شیون و زاری زینب کوچولو در فضای خانه می‌پیچید. این گریه و بی‌تابی با ظاهر شدن صورت کودکانه‌ی حسین بر بالای گهواره بی‌درنگ به خنده‌های شیرین و شورانگیز خواهر و برادر کوچولو تبدیل می‌شد. در آن دوران، زینب طفلی هشت‌ماهه بود و حسین سومین بهار زندگی را سپری می‌کرد. ساعت‌ها کنار گهواره می‌نشست و انگشتان کودکانه‌اش را نوازش‌گرانه بر رویِ روی و موی خواهر می‌کشید. گاه همان‌جا کنار گهواره به خواب می‌رفت. و گهواره با دستان کوچک حسین (علیه‌السلام ) تاب می‌خورد. https://eitaa.com/banki_mohadeseh
. اشک‌هایم را گرفتم و با کلی آرزو به سر و سینه دخترک مالیدم ، نمیدانم آینده چه می‌شود ولی مادر است و آرزوی اینکه با هرچه از دستش بر می‌آید،این عشق را سینه به سینه منتقل کند. میگویم هذه بضاعتنا... ما بقی با خودت ارباب... و منطقم میگوید اگر همین بضاعت را هم، خودشان نداده باشند ... 📸:عکس از یکی از سفره‌های با صفای روضه خانگی https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e
. ✅دنیای قشنگ نیت‌ها گفت نیت میکنم‌ تو هر جمعی که میرم برای تربیت نسل سرباز حضرت، شده یک بازی را می‌شینم به طراحی و گرم کردن بازی‌، ‌اینطوری چند تا از بچه‌ها در جمع از خطر نشستن پای رسانه‌ی فیلتر نشده از بازی گرفته تا انیمیشن‌های ضد ارزشی در امان‌‌اند😍 چند باری هست هرجا به یاد حرفشون میفتم شوق دارم‌ برای این مستحبات مادرانه به سرعت پیش قدم باشم . https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e
💚🥲مادری که با شجاعت فرزندش را به آغوش شهادت در رکاب امام فرستاد ▫️ جوان ۱۱ ساله‌ای است بنام عمر بن جنادة الانصاري كه از اصحاب امام حسین علیه السلام است و شعر زيباي «اميري حسين و نعم الأمير متعلق به اوست. ▪️روز عاشورا خدمت آقا آمد تا برای جهاد اذن بگیرد. اين نوجوان، پدرش در حمله اولی که صبح شد کشته شد(حملة اولی كه روز عاشورا اوّل جنگ شد و۵۰نفر از اصحاب حضرت در آن حمله يك جا كشته شدند.) ▫️حضرت فرمودند نه تو برو خدمت مادرت باش؛ ديگر سزاوار نيست که تو هم کشته شوی. رفت پیش مادرش و قضیه را گفت. مادرش دست بچه ‌اش را گرفت و آمد خدمت حضرت سيدالشهداء و عرض كرد: ▪️يابن رسول الله! سزاوار است كه مادر شما به شما عزادار بشود و من به بچه‌ام عزادار نشوم؟ اين بچه می‌خواهد جان خودش را در راه شما💔 فدا كند. ▫️خلاصه مادرش آورد و به حضرت تقديمش كرد. حضرت اذن دادند و رفت. يك نوجوان يازده ساله و آن اشعار را خواند كه <<اميری حسين و نعم الأمير>> و از يك بچّه این حرف، خيلی حرف است. ✍️حاج https://eitaa.com/joinchat/2086863050Cf26dc1069e
کانال محدثه بانکی
🥹شروع خادمی خادم کوچولو مشابه دختر ۱۲ ساله مسره حسین شنیدید چقدر باتموم وجود گفت؟!؟ از حضرت عباس
▫️ سيدي يا حسين! هكذا نربي أطفالنا على حضور مجالسك، فأنت المعلم الأسمى لهم قبلنا، وها هم على فطرتهم وبقلوبهم النقية ينظرون إليك ويتسابقون على خدمتك والاستماع إلى دروسك … ▪️مولای من، ای حسین! اینگونه فرزندانمان را برای حضور در مجالست تربیت می‌کنیم، زیرا تو پیش از‌ما برترین معلم آنها بودی، و اکنون آنها با فطرت و قلب‌های پاک، چشم به راه تو هستند و برای خدمت به تو و گوش دادن به درس‌هایت با هم رقابت می‌کنند...🥹 های عراقی‌ https://eitaa.com/banki_mohadeseh