#خاطره
صبح زود بود
اسنپ گرفتم داشتم میرفتم جایی
راننده موسیقی روشن کرده بود
بهش گفتم ببخشید آقا لطف میکنید خاموشش کنید؟
به روی خودش نیاورد.
دوباره بهش گفتم یک مقدار کمش کرد ولی خاموش نکرد
منم توی گوشیم صوت زیارت عاشورا داشتم ،صداشو کم کردم در حدی که فقط خودم بشنوم و گذاشتم دم گوشم که صدای موسیقی رو نشنوم
از پشت سرم صداش میامد و اذیتم میکرد
سعی کردم تمرکزم و به زیارت عاشورا بدم وهمراهش بخونم
یک کم که گذشت دیدم خدا رو شکر صدای موسیقی قطع شد.
به مقصد که رسیدیم ، گوشیمو که از کنار گوشم برداشتم دیدم صداش تو ماشین پیچیده
جاءالحق و زهق الباطل
الحمدالله...
💚اینجا عشق به یادگار میماند💚
👇👇👇
@banoaamer8
#خاطره
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام دوستان
اونروز توی بازارچه یه دختر خانم شال بافتنی دور گردنش بود
متاسفانه کشف حجاب بود
گفتم عزیزم باید شال بپوشی
اونم با یه حالتی گفت پوشیدم که
منظورش شال بافتتیش بود🤦🏻♀
اون😐
من🥴
نمیدونستم بخندم یا گریه کنم😂😂 😭😭
💚اینجا عشق به یادگار میماند💚
👇👇👇
@banoaamer8
#خاطره
بسم الله الرحمن الرحیم
حدود دوسال پیش با هزار سختی هزینه ی سفر مشهد رو جور کردم، که با بچه هام بریم مشهد
دلم یک سفر معنوی خیلی خاص میخواست
اونموقع هنوز دوره ی امر به معروف ونهی از منکر رو ندیده بودم
احادیثش رو نمیدونستم از برکاتش اطلاعی نداشتم
وقتی سفر شروع شد بساط آهنگ و رقص وآواز تعداد زیادی از مسافرا شروع شد
تعداد انگشت شماری مخالف بودن اما مثل همیشه سکوت اختیار کرده بودن
ومن یک تنه و تنها ایستادم جلو همه.
همه حرفی هم شنیدم اما مقاومت کردم
گرچه گاهی کم آوردم و گریه کردم
خیلی هم گریه کردم.
خیلی وقت ها هم زور اونها میچربید و آهنگ بلند میگذاشتن وسط اتوبوس میرقصیدن اما خب گاهی هم من زورم میرسید وخاموش میکردن یا کمش میکردن
تمام طول راه به امام رضا گله کردم
حتی گفتم شاید لایق دیدار نبودم وبه زور این سفرو خواستم الان اینطور باید زجر بکشم.
خلاصه اینکه سفر پر ماجرایی بود .
امشب یک لحظه به یاد اون سفر افتادم
الان بعد دوسال به این درک رسیدم که
من توی اون سفر تنها آمربه معروف وناهی از منکر اون اتوبوس بودم
از فکری که تو ذهنم گذشته بود خجالت کشیدم
چرا که این افتخار نصیب من شد که یک تنه بایستم وکار بزرگی کنم،من نترسیدم بااینکه تنها بودم خلاف موج حرکت کردم و حرف حقمو به کرسی نشوندم
حداقل نزدیک مشهد که شدیم اجازه ندادم در حریم آقا امام رضا گناه بشه
وچقدر اتفاق قشنگی بوده ومن نمیفهمیدم
الان که یادم میاد خدا رو شکر میکنم
که بهم این توان رو داد هرچند خیلی بهم سخت گذشت
ولی اون یک هدیه بود نه یک مجازات
و اینکه اون سفر توی حرم حال خیلی خوبی داشتم
خوب تر از همیشه و این پاداش اون ایستادگی بود
از آقا امام رضا معذرت میخوام که اینقدر نادون بودم که همچین فکری کردم
الان چقدر حالم خوبه وسپاسگذار خدا هستم
وازش میخوام این جرات رو همیشه در وجودم قرار بده
ممنونم خدا جونم💚
ممنونم امام رضا💚
💚اینجا عشق به یادگار میماند💚
👇👇👇
@banoaamer8
#خاطره
توی سرویس بهداشتی مسجد چادر نمازشو درآورد دیدم شلوارش خیلی کوتاهه
گفتم: عزیزجانم یه جوراب ساقه بلند تر تهیه کن بپوش
گفت من الان توی سرویس چادرمو درآوردم
گفتم توی خیابون چی؟
گفت دیگه اونجا خودم تشخیص میدم
که اونطوری قشنگ تره
گفتم قشنگیو که نباید در معرض دید همه گذاشت
درسش رو خوب بلد بود 😉
گفت : باشه میگذارم فقط برای شوهرم
لبخندی زدم وگفتم : آفرین☺️😘
💚اینجا عشق به یادگار میماند💚
👇👇👇
@banoaamer8
#خاطره
امروز توی رزمایش حضور و تذکر لسانی
یک عضو جدید داشتیم🦋
مادر شهید ندیمی(شهید حادثه ی شاهچراغ)
بعد از رزمایش گفتیم بریم حرم و سر مزار مطهر شهدا تجدید بیعت کنیم.
سر مزارمطهر شهید ندیمی همگی زانو زدیم
دستمون رو روی سنگ قبر گذاشتیم و از مادر شهید خواستیم که دستش رو روی دستامون بگذارن
دستان گرم وپرمهرشون رو پناه دست هامون کردند همین لحظه خانمی سریع خودش رو به جمع ما رسوند .ایشون هم دستش رو گذاشت.
مادر شهید ندیمی شروع کردند به دعا کردن
خیلی حس خوبی بود.
سرمو بالا آوردم دوست جدیدمون چشمانش پراز اشک بود
نمیدونم زیر لب چی زمزمه میکرد
فقط میدونم شهید قبولش کرد
چون حس کردم باید دستشو بگیرم و دعوتش کنم برای همکاری.
دعای خیر مادر شهید ندیمی که تمام شد دستشو گرفتم و گفتم ما بچه های آمر هستیم دوست داری بیایی توی گروه ما ؟
گفت بله
گفتم مطمعن باش شهید دعوتت کرده تا سرباز آقا امام زمان بشی
الان داشتم بهش فکر میکرد
بعضیا رو چه قشنگ خدا دعوت میکنه
دوست خوبم سربازی آقا امام زمان مبارکت باشه...💚💚💚
💚اینجا عشق به یادگار میماند💚
👇👇👇
@banoaamer8