از لاک جیغ تا خدا
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_دوازدهم 💠 حتی روزی که به بهای وصال سعد ترکشان میکردم، در آخرین لحظات خرو
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سیزدهم
💠 دیگر رمق از قدمهایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُستتر میشد و او میدید نگاهم دزدانه به طرف در میدود که به سمتم آمد و دوباره با انگشتانش به مچم دستبند زد. از سردی دستانم فهمید اینهمه ترس و درد و خونریزی جانم را گرفته و پای فراری برایم نمانده که با دست دیگرش شانهام را گرفت تا زمین نخورم.
بدن لختم را به سمت ساختمان میکشید و حتی دیدن این حال خرابم رؤیای فتح #سوریه را از یادش نمیبرد که نبوغ جنگی رفقایش را به رخم کشید :«البته ولید اینجا رو فقط بهخاطر آب و هواش انتخاب نکرده! اگه بتونیم داریا رو از چنگ بشار اسد دربیاریم، نصف راه رو رفتیم! هم رو جاده #دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو میگیریم!»
💠 دیگر از درد و ضعف به سختی نفس میکشیدم و او به اشکهایم شک کرده و میخواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی دلم را محک زد :«از اینجا با یه خمپاره میشه #زینبیه رو زد! اونوقت قیافه #ایران و #حزب_الله دیدنیه!»
حالا می فهمیدم شبی که در #تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی میکرد، در ذهنش چه آتشی بوده که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود.
💠 به در ساختمان رسیدیم، با لگدی در فلزی را باز کرد و میدید شنیدن نام #زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده که مستانه خندید و #شیعه را به تمسخر گرفت :«چرا راه دور بریم؟ شیعهها تو همین شهر سُنینشین داریا هم یه حرم دارن، اونو میکوبیم!»
نمیفهمیدم از کدام #حرم حرف میزند، دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمیشنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف میلرزید.
💠 وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمیدانستم این اتاق زندان انفرادی من خواهد بود که از همان لحظه #داریا بهشت سعد و جهنم من شد.
تمام درها را به رویم قفل کرد، میترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را گرفت و روی اینهمه خشونت، پوششی از #عشق کشید :«نازنین من هر کاری میکنم برای مراقبت از تو میکنم! اینجا بهزودی #جنگ میشه، من نمیخوام تو این جنگ به تو صدمهای بخوره، پس به من اعتماد کن!»
💠 طعم عشقش را قبلاً چشیده و میدیدم از آن عشق جز آتشی باقی نمانده که بیرحمانه دلم را میسوزاند. دیگر برای من هم جز تنفر و وحشت هیچ حسی نمانده و فقط از ترس، تسلیم وحشیگریاش شده بودم که میدانستم دست از پا خطا کنم مثل مصطفی مرا هم خواهد کشت.
شش ماه زندانی این خانه شدم و بدون خبر از دنیا، تنها سعد را میدیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ میگفت و من از غصه در این #غربت ذره ذره آب میشدم.
💠 اجازه نمیداد حتی با همراهیاش از خانه خارج شوم، تماشای مناظر سبز داریا فقط با حضور خودش در کنار پنجره ممکن بود و بیشتر شبیه #کنیزش بودم که مرا تنها برای خود میطلبید و حتی اگر با نگاهم شکایت میکردم دیوانهوار با هر چه به دستش میرسید، تنبیهم میکرد مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم.
داریا هر جمعه ضد حکومت اسد تظاهرات میشد، سعد تا نیمهشب به خانه برنمیگشت و غربت و تنهایی این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجرهها میجنگیدم بلکه راه فراری پیدا کنم و آخر حریف آهن و میلههای مفتولی نمیشدم که دوباره در گرداب گریه فرو میرفتم.
💠 دلم دامن مادرم را میخواست، صبوری پدر و مهربانی بیمنت برادرم که همیشه حمایتم میکردند و خبر نداشتند زینبشان هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا میزند و من هم خبر نداشتم سعد برایم چه خوابی دیده که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت.
اولین باران پاییز خیسش کرده و بیش از سرما ترسی تنش را لرزانده بود که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد :«نازنین!» با قدمهایی کوتاه به سمتش رفتم و مثل تمام این شبها تمایلی به همنشینیاش نداشتم که سرپا ایستادم و بیهیچ حرفی نگاهش کردم.
💠 موهای مشکیاش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته و تنها یک جمله گفت :«باید از این خونه بریم!»
برای من که اسیرش بودم، چه فرقی میکرد در کدام زندان باشم که بیتفاوت به سمت اتاق چرخیدم و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد :«البته تنها باید بری، من میرم #ترکیه!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
👀 از آنجا که این خسوف قمر در ثور خانه ۱۱ در ایران قرار گرفته نحوستی عظیم دارد هر چند این نحوست در ظاهر زیبا و مسعود ظاهر شود ولی موجب تقویت ذنب شده و نیروی تاریکی به جهان وارد میکند. حضرت امام صادق علیه السلام از قول حضرت دانیال نبی علیه السلام فرموده اند: 🌙 و هنگامی که خسوف در شهر ربیع الآخر (ماه ربیع الآخر)باشد پس همانا آن شبنم ها را بر کوه ها فراوان میکند و شکوفه ی خرما و آب را زیاد میکند؛ و سال مبارکی خواهد بود و برای پادشاه پیروزی هایی در مغرب خواهد بود.
@asreagahee
عزیزان گرامی
🔰توصیه های مهم در حین خسوف و کسوف
1️⃣امشب ترجیحا قبل ساعت ۸ شب منزل باشید
2️⃣تا جای ممکن به عبادت از بعد از نماز عشاء بپردازید
3️⃣در حد امکان یک جزء قران تلاوت کنید
4️⃣اگر توانستید سوره توبه تلاوت کنید
۱۰۰ مرتبه استغفار و تضرع به درگاه حضرت حق کنید.
5️⃣بهیچ عنوان در زمان شروع خسوف و کسوف زیر اسمان نباشید مخصوصاً خانم های باردار!!!
6️⃣بهیچ عنوان در زمان خسوف و کسوف به آسمان نگاه نکنید. مخصوصا افراد دارای غلبه سواد و صفرا ( مُره) و دم به آسمان نگاه نکنند! (اکثریت مردم ایران دارای بدلیل سبک زندگی ناسالم دچار غلبه صفرا و سودا هستند)
7️⃣تا ۲۴ ساعت بعد از خسوف و کسوف آمیزش ممنوع است! ( چون در طول سال گرفتاریهای زوجین زیاد میشود)
8️⃣انعقاد نطفه بشدت ممنوع! ( آنچه انتظارش را ندارید در این فرزند خواهید دید)
9️⃣در سجده این ذکر را تا میتوانید بیان کنید
مرحوم شیخ طوسی از علمای جلیل القدر شیعه به سند صحیح از امامصادق (ع) نقل میکند که حضرت فرمودند: هرکسی دچار زلزله شد، این دعا را بخواند:
«یا مَنْ یُمسِكُ السّموات و الأرض أنْ تَزُولا و لَئِنْ زالَتَا أن أمْسِکَهُمَا مِنْ أحدٍ مِنْ بَعْدِهِ إنّه کان حلیما غَفُورا صلّ علی محمّد و آل محمّد وَامْسَكْ عنّا السّوء إنّک علی کل شيء قدیر»
ای (خدایی) که آسمانها و زمین را نگاه میدارد تا نیفتد، و اگر بیفتد بعد از او هیچکس آنها را نگاه نمیدارد، اوست بردبار آمرزنده بر محمد و خاندانش درود فرست و بدی را از ما باز دار، چرا که تو بر هر چیزی توانایی، حضرت در ادامه فرمود: هرکس هنگام خواب آن را بخواند، خانه بر سر او فرو نریزد.
🔟 بر خلاف دیگر خسوف ها این یکی حامل نحوست های بسیاری است، علیرغم میل باطنی نمیتوانم در این باره توضیحات دهم. روزهای آینده روزهای سرنوشت سازی برای قبله اول مسلمین خواهد بود. ان شاءالله
1️⃣1️⃣ تا میتوانید در اقامه نماز آیات غفلت نکنید و در زمان اوج خسوف نماز را اقامه کنید.
@asreagahee
@asreagahee2
@astronom33
🌹اللهم عجل لولیک الفرج عاجلاً قریبا بحق فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها🌹
این روزها نام او بیش از همیشه زنده است
خیلی ها او را عاملِ جرات دادن به مقاومت میدانند
#به_یاد_فرمانده
#حاج_قاسم 💔
#طوفان_الاقصی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش سرود سلام فرمانده در تلویزیون
رژیم جعلی اسرائیل..
🤌فقط اونجا پخش نشده بود که شد..
#طوفان_الاقصی
#نماز_آیات
#فلسطین
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنگوی ارتش اسقاطیل: ایران از طریق تحریک در شبکههای اجتماعی به حماس کمک میکنه.
▪️پ.ن: حضورتون در این فضا رو دست کم نگیرید.وقتی سخنگوی ارتش کودککش اسقاطیل اشاره میکنه به شبکههای اجتماعی یعنی درد دارن ازین بخش و این معنیش اینه که هر پست و تلاش شما در این فضا تیریه به سمت صهیونیستها
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
45.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙رجز ضد اسرائیلی #حاج_ابوذر_بیوکافی
🎥 #استوری_موشن
🔉 #شور | مقصد شیعهها فتح اسرائیله
#العجل
#امام_زمان
#طوفان_الاقصی
#فلسطین #غزه
#القدس_لنا
🇮🇷 صفحۀرسمیحاجابوذربیوکافی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴کلیپ استاد_شجاعی
🔻تحلیلی بر ارتباط برپایی حکومت جهانی امام زمان علیهالسلام با بیت المقدس
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الحمدلله علی کل حال🤍
سجدهٔ شکرِ کودک مجروح
چقدر امروز دلگیر است 😭
کاش می تونستم کاری کنم 😭
پیشنهاد
🌷خواندن جوشن صغیر
🌷خواندن سوره حشر برای بسته شدن دست یهود
🌷صدقه دادن برای سلامتی بچه ها و رزمنده ها
🌷دعا برای فرج حضرت حجت عج الله
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥این 53 ثانیه که به یکی از پر بازدید ترین ویدئوهای ساعات اخیر تبدیل شده عین حقیقت است
💥بالا نوع برخورد پلیس در غرب با حامیان فلسطین
💥پایین نوع برخورد با حامیان بچه کش ها
💥در تصویر بالا هر کجا پرچم فلسطین ببینند از خجالت فرد در می آیند.
💥در پایین پلیس ها به دنبال یک نفری که پرچم رژیم غیر شرعی را دارد افتاده اند بلکه کسی با او کاری نداشته باشند........
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخنان های مهم #استاد_رائفی_پور
" و به وقتش پاسخ خواهد داد "
آن کسی که در ایران تصمیم میگیره کارشو خوب بلده...
#مدیریت_نبرد
#متلاشی_از_درون
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻همه میریم بهشت!
مراقب تفکری که مذهبیصورتیها و بلاگرهای حجاب که در حال ترویج اون هستن، باشید.
🎤دکتر رحیم پور ازغدی
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
از لاک جیغ تا خدا
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سیزدهم 💠 دیگر رمق از قدمهایم رفته بود، بدنم هر لحظه سُستتر میشد و او می
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهاردهم
💠 باورم نمیشد پس از شش ماه که لحظهای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد و میدانستم #زندانبان دیگری برایم در نظر گرفته که رنگ از صورتم پرید. دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود و میترسیدم مرا دست غریبهای بسپارد که به گریه افتادم.
از نگاه بیرحمش پس از ماهها محبت میچکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود، زمزمه کرد :«نیروها تو استان ختای #ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم!» و خودش هم از این رفتن ترسیده بود که به من دلگرمی میداد تا دلش آرام شود :«دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از #ارتش_آزاد حمایت میکنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به #سوریه حمله کنه!»
💠 یک ماه پیش که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و رؤیای وزارت در دولت جدید خواب از سرش برده بود، نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود که صدایم لرزید :«تو برا چی میری؟»
در این مدت هربار سوالی میکردم، فریاد میکشید و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود که به آرامی پاسخ داد :«الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدنشون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه!»
💠 جریان #خون در رگهایم به لرزه افتاده و نمیدانستم با من چه خواهد کرد که مظلومانه التماسش کردم :«بذار برگردم #ایران!» و فقط ترس از دست دادن من میتوانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد :«فکر کردی میمیرم که میخوای بذاری بری؟»
معصومانه نگاهش میکردم تا دست از سر من بردارد و او نقشه دیگری کشیده بود که قاطعانه دستور داد :«ولید یه خونواده تو #داریا بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم.»
💠 سپس از کیفش روبنده و چادری مشکی بیرون کشید و مقابلم گرفت :«این خانواده #وهابی هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی.» و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد، با لحنی محکم هشدار داد :«اگه میخوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه ایرانی هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابیهای افغانستانی!»
از میزبانان وهابی تنها خاطره سر بریدن برایم مانده و از رفتن به این خانه تا حد مرگ #وحشت کرده بودم که با هقهق گریه به پایش افتادم :«تورو خدا بذار من برگردم ایران!» و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود که با هر دو دستش شانهام را به سمت خودش کشید و صدایش آتش گرفت :«چرا نمیفهمی نمیخوام از دستت بدم؟»
💠 خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل جهنم بود و تنم را میسوزاند. با ضجه التماسش میکردم تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در دل سنگش اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد.
در انتهای کوچهای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت #قبرم میروم که زیر روبنده زار میزدم و او ناامیدانه دلداریام میداد :«خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه #سوریه آزاد شده و مبارزهمون نتیجه داده!»
💠 اما خودش هم فاتحه دیدار دوبارهام را خوانده بود که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود و من نمی خواستم به این خانه بروم که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم.
تمام چادرم از خاک خیس کوچه گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده و باید #فرار میکردم که دوباره بلند شدم و سعد خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید.
💠 طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد :«اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زندهات نمیذارن نازنین!»
روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و #خونِ پیشانیام پُر شده که چشمانش از غصه شعله کشید :«چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟» با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد و نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه تمنا کردم :«سعد بذار من برگردم #ایران...»
💠 روبنده را روی زخم پیشانیام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست دیگرش دستم را روی روبنده قرار داد و بیتوجه به التماسم نجوا کرد :«اینو روش محکم نگه دار!» و باز به راه افتاد و این جنازه را دوباره دنبال خودش میکشید تا به در فلزی قهوهای رنگی رسیدیم.
او در زد و قلب من در قفسه سینه میلرزید که مرد مُسنی در خانه را باز کرد. با چشمان ریزش به صورت خیس و خونیام خیره ماند و سعد میخواست پای #فرارم را پنهان کند که با لحنی به ظاهر مضطرب توضیح داد : «تو کوچه خورد زمین سرش شکست!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺مذهبیها در اقلیتاند؟
🔺کدام تبر #مارپیچ_سکوت را درهم میشکند؟
🔺فریاد #شهید_آوینی وسط سالن سینما
🎙برشی از سخنرانی#حجت_الاسلام_راجی دهه اول ماه صفر ۱۴۴۵ در هئیت و حسینیه روح الله(ره) رفسنجان
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌹با سلام خدمت همه همراهان همیشگی کانال سخن سدید و عزیزانی که به تازگی به جمع ما پیوستن
❣️با توجه به سوالات متعدد شما عزیزان، لازمه که چند نکته رو در مورد دوره رایگان «تربیت دینی» خدمت شما عزیزان تقدیم کنیم
1️⃣ این دوره در راستای رسالت اجتماعی و خط مشی اصلی موسسه سخن سدید یعنی آگاهی بخشی و اعتلای دانش عمومی در حوزههای مختلف سبک زندگی درست و رشد دهنده، برگزار شده است. دسترسی به دوره های قبلی از طریق این لینک:
https://eitaa.com/sokhanesadid/3106
2️⃣ دوره رایگان «تربیت دینی» با تدریس استاد پناهیان، در نُه جلسه تدوین شده و به صورت صوتی در همین کانال بارگذاری خواهد شد.
3️⃣ جهت شرکت در دوره و استفاده از محتوای دوره کافی است بعد از ده صلوات برای ظهور حضرت حجت (ارواحنا له الفداء) و پیروزی جبهه مقاومت، بنر دوره را برای ده نفر از دوستانتان ارسال کنید و منتظر بارگذاری محتوای دوره در همین کانال باشید. (نیازی به ثبت نام نیست)
4️⃣ نحوه بارگذاری محتوای دوره، شرایط و چگونگی دریافت مدرک دوره و سایر جزئیات به زودی از طریق همین کانال اطلاع رسانی خواهد شد.
🔺سخن سدید؛ مرجع دورههای رایگان کاربردی
@sokhanesadid
مایکل اچ هارت، دانشمند بزرگ آمریکایی و یهودی معتقد، فیزیک دان، ریاضی دان ، اخترفیزیک ، حقوق دان، کارشناس علوم کامپیوتر و ...
نویسنده کتاب بزرگ و معروف "100 تاثیرگذار ترین افراد در تاریخ" در مقاله ای می نویسد:
❇️چنانچه از من سوال شود که چه کسی می تواند این جهان آشفته بازار را سامان بخشد و مدیریت کند؟
می گویم محمد(ص)، اگر محمد(ص) نبود می گویم علی(ع)، اگر علی(ع) نبود میگویم فقها، آنهم فقهای شیعه نه اهل سنت ،
اگر به من گفته شود از فقهای شیعه کدام فقها، در جواب می گویم: فقهای ایران و در میان فقهای ایران تنها کسی که می تواند جهان را اداره کند
✅"حضرت آیت الله خامنه ای می باشند.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥بروکراسی پرستان اجازه نمیدهند مردم سالاری دینی حاکم شود.
💥«علیرضا پناهیان»: دنیا به سمت فاصله گرفتن از بروکراسی می رود؛ اینجا ما بروکراسیپرست داریم.
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥روایت دیدنی از مادر شهید آرمان علیوردی در دیدار با رهبر انقلاب
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
این خانم بازیگر، یک ریال از پولی را که تهیهکننده سریال شهرزاد از معلمان بیچاره اختلاس کرد پس نداد و با همان اسکناسهای کثیف هم پولدار شد، حالا ژست بازی نکردن در سینمای ایران را به خاطر حجاب گرفته است.
سینمای ایران نبود چه کسی اصلا شما را میشناخت خانم علیدوستی؟
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🚨آغاز تظاهرات محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی توسط جامعه یهودیان و کلیمیان ایران
❤️❤️
نکته:حجاب این عزیزان یهودی رو مقایسه کنین با سلبریتی های بهائی خون پرست
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاری شدن اشک شهید #حزب_الله بعد از خواندن روضه حضرت زهرا(سلام الله علیها)
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾
🌹 لبیک یا زهرا
گروهی مذهبی و متفاوت 😊
لینک گروهمون
https://eitaa.com/joinchat/106758169Ca6bfffaec8 👈👈
💐 به گروه خودتون خوش اومدید 😃
🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿🌾🌿
از لاک جیغ تا خدا
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهاردهم 💠 باورم نمیشد پس از شش ماه که لحظهای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد
✍ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_پانزدهم
💠 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریههایم #شک کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه میکنی؟ ترسیدی؟»
خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندانبان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم از ترس میتپید که سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید :«نه ابوجعده! چون من میخوام برم، نگرانه!»
💠 بدنم بهقدری میلرزید که از زیر چادر هم پیدا بود و دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بیروح ارشادم کرد :«شوهرت داره عازم #جهاد میشه، تو باید افتخار کنی!»
سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم و این خانه برایم بوی #مرگ میداد که به سمت سعد چرخیدم و با لبهایی که از ترس میلرزید، بیصدا التماسش کردم :«توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته میکنم!»
💠 دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد.
نفسهایش به تپش افتاده و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، خیال کردم دلش به رحم آمده که هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم :«بذار برم، من از این خونه میترسم...» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد :«اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای #جهاد بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!»
💠 نمیدانست سعد به بوی غنیمت به #ترکیه میرود و دل سعد هم سختتر از سنگ شده بود که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد :«بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟»
شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را میدیدم، با انگشتان سردم به دستش چنگ زدم تا رهایم نکند و با هقهق گریه قسم خوردم :«بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!»
💠 روی نگاهش را پردهای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی #چادرم را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم. بهسرعت به سمت در چرخیدم و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد :«از #خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟»
سعد دستانش را از حلقه دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد و به جای او زن دستم را گرفت و با یک تکان به داخل خانه کشید.
💠 راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد. وحشتزده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم میکرد و دیگر فرصتی برای التماس نبود که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید.
باورم نمیشد سعد به همین راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که تنم یخ زد. در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد :«اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن #جهاد! باید محکم باشی تا خدا نصرت خودش رو به دست ما رقم بزنه!» و من بیپروا ضجه میزدم تا رهایم کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد :«خفه شو! کی به تو اجازه داده جلو #نامحرم صداتو بلند کنی؟»
💠 با شانههای پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند که نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد.
زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد :«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای #جهاد کنی؟» میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و بیرحمانه تکلیفم را مشخص کرد :«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن #ارتش_آزاد به داریا، ما باید ریشه #رافضیها رو تو این شهر خشک کنیم!»
💠 اصلاً نمیدید صورتم غرق اشک و #خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانهام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد :«این لالِ؟»
ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :«#افغانیه! بلد نیس خیلی #عربی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهاییام قلقلکش میداد که به زخم پیشانیام اشاره کرد و بیمقدمه پرسید :«شوهرت همیشه کتکت میزنه؟»
💠 دندانهایم از #ترس به هم میخورد و خیال کرد از سرما لرز کردهام که به همسر جوانش دستور داد :«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!» و منتظر بود او تنهایمان بگذرد که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید :«اگه اذیتت میکنه، میخوای #طلاق بگیری؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️ پیشنهاد صداوسیما: برای رفع نیاز عاطفی سگ بیاورید!!!
▫️تبیان نوشت: برنامه «مادر، کودک» محصول شبکه سلامت با اینکه قرار است درباره بیماریهای ناشی از تماس با حیوانات در کودکان صحبت کند، اما بخش زیادی از صحبتهایش را معطوف به داشتن حیوانات خانگی مانند سگ و گربه میکند.
▪️کارشناس برنامه دلیل نگهداری از حیوانات خانگی را براساس نیازهای افراد معرفی میکند، او میگوید: «یک موجود زنده که گرم و نرم کنار فرد است و توقع زیادی هم ندارد و چیز زیادی هم نمیخواهد و نیازهای عاطفی را برطرف میکند!» در واقع در برنامه، داشتن حیوان خانگی مثل سگ را برای رفع نیازهای عاطفی مطرح میکنند.
▫️کارشناس برنامه در اظهارات عجیبتر ادامه میدهد: بچههای دبستانی و اوایل دبیرستان خیلی علاقه دارند یک حیوان وارد منزل بشود، به هر حال نیازشان است و باید برآورده شود!
📍پ.ن: حتما با ۱۶۲ تماس بگیرید و نسبت به پخش این صحبتهای انحرافی در شبکه سلامت عکس العمل نشان دهید.
#پاکسازی_صداوسیما
#مطالبه_گری
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
#از_لاک_جیغ_تاخدا✨
@banomahtab
━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━