از لاک جیغ تا خدا
عمر خیلی عصبانی می شود فریاد میزند: ـ به علی بگو از خانه بیرون بیاید و اگر این کار را نکـند مـن ای
آتش🔥بر خانه وحی
دستور عمر برای به آتش کشیدن خانهی حضرت زهرا(س)
عمر می بیند فایدهای ندارد. فاطمه برای یاری علی پا به میدان آمده است.
عدهای از هواداران خلیفه به خانه های خود می روند، آنها دیگر طاقت دیدن این صحنه ها را ندارند اما عمر بسیار ناراحت و عصبانی شده است. او خیال نمی کرد که فاطمه اینگونه از علی دفاع کند.
عمر فریاد می زند:
« بروید هیزم بیاورید»
آنجا را نگاه کن ! عده ای دارند هیزم می آورند. خدای من چه خبر است؟ اینها چه میخواهند بکنند؟
هر کس را نگاه میکنی هیزم در دست دارد. همه آنها به یک سو می روند.
آنها به سوی خانه فاطمه می آیند.
این دستور عمر است که هیزم بیاورید، آنها دارند در اطراف خانه فاطمه هیزم جمع می کنند. خدای من اینها می خواهند چه کنند؟ آیا عمر می خواهـد ایـن خـانه را آتش بزند؟
عمر فکر میکند که اهل این خانه مرتد و از دین خدا خارج شدهاند و برای همین باید آنها را از بین برد، برای حفظ اسلام باید دشمنان خلیفه را نابود کرد.
لحظه ای نمی گذرد تا این که هیزم زیادی در اطراف خانه جمع میشود.
عمر را نگاه کن! او شعله آتشی را در دست گرفته و به این سو می آید.
او فریاد می زند:
« این خانه را با اهل آن به آتش بکشید»
...
همان خانهای است که پیامبر ۴۰ روز آمد و در کنار در این خانه ایستاد و به اهل این خانه سلام داد و آیه تطهیر را خواند.
#ادامه_دارد...
🔰کتاب #فریاد_مهتاب
از لاک جیغ تا خدا
آتش🔥بر خانه وحی دستور عمر برای به آتش کشیدن خانهی حضرت زهرا(س) عمر می بیند فایدهای ندارد. فاطمه
آتش🔥بر خانه وحی
عمر می خواهد کار را یکسره کند. باید کاری کرد که دیگر هیچکس جـرأت مخالفت با خلیفه را نداشته باشد.
باید این خانه را آتش زد. این خانه محل جمع شدن دشمنان خلیفه است.
اینجا را باید آتش زد تا دیگر کسی نتواند در اینجا جمع شود .
آری! وقتی این خانه را آتش بزنند دیگر هیچکس جرأت مخالفت با حکومت اسلامی را نخواهـد داشت. آن وقت دیگـر هـمـه مـردم تسليم خلیفه پیامبر خواهند بود و تا زمانی که علی بیعت نکرده است حکومت اسلامی در خطر است.
باید به هر قیمتی شده علی را مجبور به بیعت کرد و اگر او حاضر به بیعت نشود باید او را سوزاند.
عده ای جلو می آیند و به عمر می گویند: در این خانه فاطمه ، حسن و حسین هستند.
ـ باشد، هر که می خواهد باشد، من این خانه را آتش می زنم.
هیچ کس جرأت نمی کند مانع کارهای عمر شود، آخر او قاضی بزرگ حکومت است.
او فتوا داده که برای حفظ اسلام ، سوزاندن این خانه واجب است.
#ادامه_دارد
🔰منبع: کتاب #فریاد_مهتاب
از لاک جیغ تا خدا
آتش🔥بر خانه وحی عمر می خواهد کار را یکسره کند. باید کاری کرد که دیگر هیچکس جـرأت مخالفت با خلیفه را
آتش🔥بر خانهی وحی
روضهی در و دیوار
عمر شعله آتش را به هیزم می گذارد. آتش شعله می کشد.
در خانه نیم سوخته میشود.(یا رسولالله😭)
عمر جلو می آید و لگد محکمی به در میزند... فاطمه ﷺ پشت در ایستاده است... فاطمه ﷺ بین در و دیوار قرار می گیرد،صدای نالهاش بلند می شود.😭😭
عمر در را فشار می دهد، صدای نالۂ فاطمه بلندتر می شود.😭😭
میخ در که از آتش داغ شده است در سینه فاطمه فرو می رود.(یا زهرا😭)
ای قلم! خاموش شو!
کدام دل طاقت دارد؟ چه کسی تاب دارد که تو شرح سیلی خوردن ناموس خدا را بدهی...؟
گوشواره از گوش فاطمه جـدا می شود و او با صورت بر روی زمین میافتد.💔💔
فریادی در فضای مدینه می پیچد:
« یا ابتاه! یا رسول الله!
ببین با دخترت چه می کنند» 😭😭
فاطمه به کنار دیوار پناه میبرد .
عمر و یارانش وارد خانه می شوند.
خـالد همان که او را « شمشیر اسلام » لقب داده اند شمشیرش را از غلاف بیرون می کشد و می خواهد فاطمه را به قتل برساند.
😭😭😭
وای بر من! او می خواهد فاطمه را به قتل برساند، او چرا می خواهد چنین کند؟
ناگهان علی با شمشیرش جلو میآید.
جانم علی...
درست است پیامبر علی را مأمور کرده تا در بلاها صبر کند اما اینجا دیگر جای صبر نیست.
خالد تا برق شمشیر علی را می بیند شمشیرش را رها می کند.
سپس مولا به سوی عمر می رود.
گریبان او را می گیرد.
عمر می خواهد فرار کند ولی علی او را محکم به زمین میزند،
مشتی به بینی و گردن او می کوبد.
هیچکس جرأت ندارد برای نجات عمر جلو بیاید. همه ترسیده اند.
بعضی ها فکر می کنند که علی ﷺ دیگر عمر را رها نخواهد کرد و خون او را خواهد ریخت ، اما علی عمر را رها می کند و میگوید:
« ای عمر! پیامبر از من پیمان گرفت که در مثل چنین روزی صبر کنم.
اگر وصیت پیامبر نبود تو هرگز جرأت نمیکردی وارد این خانه شوی».
آری! علی به یاد وصیت پیامبر افتاده است. گویا پیامبر از او خواسته که فقط تا این اندازه از حریم خانه اش دفاع کند.
اگر علی عمر را به قتل برساند، جنگ داخلی روی خواهد داد و بعد از آن دشمنان به مدینه حمله خواهند کرد.
علی می خواهد برای حفظ اسلام صبر کند.
هواداران خلیفه وارد خانه می شوند و به سراغ علی می روند.
تعداد آنها زیاد است. آنها با شمشیرهای برهنه آمده اند.
علی تک و تنهاست.💔
#ادامه_دارد
🔰کتاب #فریاد_مهتاب
از لاک جیغ تا خدا
آتش🔥بر خانهی وحی روضهی در و دیوار عمر شعله آتش را به هیزم می گذارد. آتش شعله می کشد. در خانه
آتش🔥 بر خانهی وحی
شهادت حضرت محسن
آنها می خواهند علی را از خانه بیرون ببرند. هر کاری می کنند نمی توانند او را از جای خود حرکت بدهند.
عمر دستور می دهد تا ریسمانی بیاورند. ریسمان را بر گردن علی ﷺ می اندازند، عـمر فریاد می زند:
« الله اکبر ، الله اکبر» همه جمعیت با او هم صدا می شوند.
آنها می خواهند علی را به سوی مسجد ببرند تا با خلیفه بیعت کند.
در این میان فاطمه به همسرش نگاه میکند. می بیند هـمه گرد او حلقه زدهاند.
امروز علی تک و تنها مانده است،
هیچ یار و یاوری ندارد.
خدایا! این چه صبری است که تو به علی داده ای ؟!
چقدر مظلومیت و غربت!
آنها می خواهند علی را از خانه بیرون ببرند،
فاطمه از جا برمیخیزد.
یا زهرا🏴
تنها مدافع امامت قیام میکند.
میآید و در چهارچوب در خانه میایستد، راه را می بندد تا نتوانند علی را ببرند.
(از نظر عمر) باید کاری کرد. فاطمه هنوز جان دارد، باید او را نقش بر زمین کرد.
عمر به #قنفذ اشاره می کند،
واویلاتاه...
قنفذ با غلاف شمشیر فاطمه را می زند، خود عمر هم با تازیانه می زند...
بازوی فاطمه(س) از تازیانه ها کبود میشود.
وای بر من! این بار به قصد کشتن فاطمه را میزنند.
تا زمانی که فاطمه(س) زنده است نمیتوان علی(ع) را برای بیعت برد.
(پس) باید کاری کرد که فاطمه نتواند راه برود، باید او را خانه نشین کرد!
عمر لگد محکمی به فاطمه میزند.
اینجاست که صـدای فاطمه بلند میشود و خدمتکار خود را صدا میزند:
« ای فضه مرا دریاب ! به خدا محسن مرا کشتند»😭😭
#ادامه_دارد
🔰کتاب #فریاد_مهتاب