32.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خون تازه در رگهایتان جاری کنید و نفسی دوباره یگیرید!
فوتبال نفسگیر تیم #مقاومت با مربی گری #حاج_قاسم
eitaa.com/banooyepishran
نفس به شماره می افتد وقتی در فرودگاه بغداد باشی و ثانیه شمار به ۱:۲۰ نزدیک شود
ان فی قلوبنا حراره لاتبرد😭😭😭
#حاج_قاسم
#رفیق_خوشبخت_ما
https://eitaa.com/banooyepishran
#روایت_نصر (۲)
و ۲۰۰۸ وقتی دوباره به #بیروت رفتم، اصلا دلم نمیخواست بروم #حی_السلم البته دلم که می خواست ولی عقلم میگفت نرو که دوباره ضایع نشی.
ولی دلم پیروز میدان بود. این بار که رفتم سوپرمارکت را نشناختم. یک ساختمان چند طبقه بود که زیرش یک سوپرمارکت با نام ناصرالدین دیده میشد.
و حاج ناصر که به استقبالم آمد و رَشی که با موبایل ناصر همراه دخترش از ساختمان بال درآورده بود و آمده بود پایین.
گیج شده بودم. نه به بی محلی ۲۰۰۶ و نه به استقبال ۲۰۰۸.
ناهارِ دستپخت رَشی به شدت لذید بود و دیداری که تازه شده بود و رفاقتی که دوباره جان میگرفت بس دلچسب بود.
و رازی که مُهرش باز شد، خانه ناصر و رَشی هم ویران شده بود و ناصر اشکهای مرا که برای #بیروت دیده بود دلش نیامده بود بیشترشان کند و بگوید خانه خودش هم خراب شده بود.
و فقط از مرکاوای سوخته گفته بود
و از شکست ذلیلانه #رژیم_صهیونیستی.
و از نابودی هیمنه پوشالیاش
از #حاج_عماد و #حاج_قاسم دو رمز #مقاومت جنگ ۳۳ روزه #لبنان
و از #سید_حسن_نصرالله که در تک تک لحظات در کنار رزمندگان #حزب_الله مانده بود.
از بازسازی #حی_السلم
از اینکه پاسداری از خانه و کاشانه هزینهبردار است ولی تسلیم هزینهای بس سنگینتر دارد.
از قدرت الهی #حزب_الله و جوانانش
و از خانه عنکبوت که سست بنیاد است.
و از شیرینیهای آنروز #مقاومت و پیروزی و #نصر مبادا چینی دلم بشکند.
روز #مقاومت گرامی
🏷 بانوی پیشران
https://eitaa.com/banooyepishran
#روایت_یک_رای_اولی
متوجه شدم دارن میرن خونهش.
گفتم: " میشه منم بیام؟"
مهربونی کرد و گفت: "بله."
فکرشو کنین من تنبل که بی ماشینم هیچ کجا نمیرم گفتم خودم میام. انگار ی چیزی منو میکشوند.
گفت: "ما میایم دنبالت."
گفتم: "نه خودم با مترو میام."
برای منی که عادت به پوشیدن لباس گرم ندارم، هوا بس ناجوانمردانه سرد بود.
بالاخره رسیدیم اوووووون سر تهران.
فاطمهشون در رو باز کرد.
سلام و علیک کرده نکرده محو تماشای خونه شدیم.
اول از همه تابلوی بن بست مهربانی به چشمم خورد.
خوب بن بست بود دیگه، نه که مهربانی بن بست باشه. تو خونه جای کوچه نیست. بعد فهمیدم یادگار خودش بوده.
به گپ و گفت که شدیم من هی بیشتر سوال کردم و مادرش مدام جواب داد.
حیف که گوشیم پر بود و فیلم ضبط نمیشد.
متوجه گذر زمان نشدم ولی وقتی بچهها گفتن دیگه زمان نداریم، مادرش گفت: بچهم خیلی ذوق داشت که امسال #یک_رای_اولی هستش. خیلی دوست داشت شناسنامهش #مُهر بخوره. ولی خوب #مُهر "شهادت" خورد.
و آخر سر مادرش اجازه داد به نیابت از او بریم و رای بدیم.
بریم و سرانگشتمون رو جای انگشت خونین او به #مُهر آغشته کنیم.
بریم و مثل او درست انتخاب کنیم.
ما همه ماموریت داریم.
ماموریتی از جانب #شهیده_فائزه_رحیمی
فردا
به یاد #شهیده_فائزه_رحیمی
به عشق #حاج_قاسم
برای #ایران_سربلند
رای میدیم.....
#تصویر کمد #شهیده_فائزه_رحیمی
شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود....
🏷 بانوی پیشران
https://eitaa.com/banooyepishran
کنار #حاج_قاسم مراقب موشکهایمان باش #سید_عزیز بخورد درست وسط مغز بی مغزهای صهیونیست
🏷 #بانوی_پیشران
Www.eitaa.com/banooyepishran