💢 روزۀ افراد سالخورده
✍🏻 پاسخ:
پیرمرد و پیرزنی كه گرفتن روزه برایشان مشقت دارد، گرفتن روزه بر آنان واجب نیست و باید برای هر روز یک مد طعام(مانند گندم، جو، برنج) به فقیر فدیه بدهند و اگر اصلاً توانايى روزه گرفتن ندارند، بنابر احتیاط باید فدیه بدهند
❇️ در هر دو صورت چنانچه پس از ماه رمضان بتوانند روزه بگیرند، بنابر احتیاط مستحب قضای روزهها را بگیرند.
🔺 رساله نماز و روزه آیت الله خامنه ای، مسأله 958
┏━✨🌹✨🌸✨━┓
🍀@tasvir12🌸
┗━✨🌸✨🌹✨━┛
#کتاب_من_میترا_نیستم💛
#قسمت_شصت_و_هفت🍋
مادرم درست قبل از تشیع زینب سراغ چمدانهایش رفت از یک چمدان قدیمی کفن کربلایش را درآورد کفنی که ۳۵ سال پیش که من ۹ ساله بودم از بین الحرمین خریده و همه دعاها را روی آن نوشته بود.
او کفن را آورد و گفت کبرا این کفن قسمت زینبه، زینب که عاشق حضرت زینبه باید تو پارچهای پیچیده بشه که بوی کربلا رو میده.
۱۶۰ شهید از شهدای فتح المبین را به اصفهان آوردند. زینب هم به آنها اضافه شد. تمام مسیر خانه تا تکه شهدای اصفهان را شعار دادم و خواندم اصلا گریه نمیکردم فقط میخواندم.
شهیدان زنده اند الله اکبر به خون آغشته اند الله اکبر نگویید مرده اند الله اکبر زینب زنده است الله اکبر نگویید مرده است الله اکبر مرگ بر منافق، خط سرخ شهادت خط آل محمد، روح منی خمینی بت شکنی خمینی.
میخواستم صدایم را همه بشنوند مخصوصاً منافقین باید آنها می شنیدند که زینب تنها نیست و مادرش و سه خواهر دیگرش مثل زینب هستند.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم💜
#قسمت_شصت_و_هشت☂
وقتی در گلزار شهدا شروع به دفن شهدا کردند با تعجب متوجه شدم که قبر زینب زیر یک درخت کاج روبروی قبر حمید یوسفیان است.
تازه فهمیدم که تعبیر خواب مادر حمید چه بود. آن آشنایی که صندوق صندوق میوه می آورد. آن آشنا زینب بود.
مادرم که درخت کاج را دید به سینهاش کوفت و گفت کبری به خدا چند بار خواب دیدم که زینب دستم رو میگیره و زیر درخت کاج میبره.
یک میوه کاج برداشتم باید این میوه را کنار هفت میوه ای که زینب جمع کرده بود می گذاشتم تا کامل شود.
کسانی که برای تشییع زینب میآمدند سوال می کردند:این دختر کجا شهید شده؟ تو عملیات فتح المبین بوده؟ من هم با سربلندی جواب میدادم: به دست منافقین شهید شده.
روزی که زینب را در گلزار شهدا به خاک سپردیم انگار یک تکه از جگرم، انگار قلبم آنجا رفت زیرخاک.
آرزویم این بود که همان جا بمانم و به خانه برنگردم. اما به خودم و زینب قول داده بودم آن طوری رفتار کنم که او میخواست.
بعد از خاکسپاری خواب دیدم که زینب آمده و به من میگوید مامان غصه منو نخوری ها برای من گریه نکن من حوزه نجف اشرف درس میخونم.
آن شب تو خواب خیلی قشنگ شده بود. بعد از انقلاب تصمیم گرفته بود حوزه علمیه قم برود حالا به حوزه نجف اشرف رفته بود.
چندین روز پی درپی در خانه مراسم گرفتم. بعد از تعطیلات عید، مدارس باز شد گروه، گروه دانش آموزان دبیرستان با مربی تربیتی و مدیر به خانه ما میآمدند و دسته جمعی سرود میخواندند. بعضیها شعر میخواندند.
همه میدانستند که زینب در مدرسه کار های فرهنگی و تربیتی می کرد بچههای سپاه و بسیج چندین بار برای عرض تسلیت به خانه ما آمدند.
بعضی از کسانی که به دیدن ما میآمدند و شناخت زیادی از زینب نداشتند وقتی وصیتنامه او را می خواندند و با فعالیتهایش آشنا میشدند باور نمیکردند که زینب در زمان شهادت فقط ۱۴ سال داشته است.
روی پلاکارد ها و پوسترها و وصیت نامه همه جا نامش را زینب نوشتیم خودش بارها گفت من میترا نیستم.
روی قبرش هم نوشتیم زینب کمایی (میترا) یک روز یکی از دوستای زینب به خانه ما آمد و با خجالت تقاضایی از من داشت.
او گفت زینب به من گفته بود اگه شهید شدم به مادرم بگو آش نذری بده من نذر شهادت کردم.
دوست زینب را بغل کردم و بوسیدم و از او تشکر کردم که پیام زینب را به من رساند روز بعد آش نذری شهادت دخترم را درست کردم و به همکلاسی ها و همسایهها دادم.
سه روزی که دنبال زینب بودیم پیش خودم نذر سفره ابوالفضل (ع) کرده بودم که اگر زینب به سلامتی پیدا شود سفره ابوالفضل (ع) کنم.
بعد از شهادتش هم این سفره را پهن کردم. افراد خانواده نگران من بودند مادرم التماس میکرد که کبرا گریه کن جیغ بزن اشک بریز این همه غم رو توی دلت تلنبار نکن.
مهری و مینا مرتب حالم را میپرسیدند و میگفتند مامان چرا این همه کار می کنی آروم باش گریه نکن غصه هاتو توی دلت نریز.
آنها نمی دانستند که من همه این کارها را می کردم که دخترم راضی باشد. چند روز بعد از خاکسپاری زینب،مهرداد بیخبر از همهجا بعد از شش ماه برای مرخصی به شاهین شهر آمد.
صبح زود به اصفهان رسید وقتی به در خانه آمد ما هنوز خواب بودیم مهرداد با دیدن پلاکاردهای شهادت روی دیوار خانه شوکه شد وقتی کلمه خواهر شهید را دید فکر کرد مینا و مهری بلایی سرشان آمده.
وارد خانه شد با دیدن مینا و مهری گیج شده بود که خواهر شهید چه کسی هست با شنیدن خبر شهادت زینب سرش را به دیوار کوبید حال خودش را نداشت.
مهرداد با دعوا و کتک دخترها را از آبادان بیرون کرد حالا باور نمیکرد که کوچکترین و عزیزترین خواهرش با گره چادرش به شهادت رسیده است.
مهرداد ضربه روحی بدی خورد به طوری که تا مدتها بعد از این جریان به سختی مریض بود. مهرداد دلشکسته که غیرتش جریحه دار شده بود در وصف خواهر کوچکش شعری هم گفت که بیت اول شعر این بود:
عزیز و مهربان خواهر تو بودی
همیشه جانفشان خواهر تو بودی.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم🐳
#قسمت_شصت_و_نه💙
مهرداد وقتی وصیت نامه زینب را خواند به یاد حرف های او درباره شهادت افتاد و برای ما تعریف کرد که زینب در اولین مرخصی او از اصفهان درباره شهادت سوالاتی پرسیده بود.
مهرداد حرفهای زینب را خیلی جدی نگرفته و یک جواب معمولی به او داده بود اما آن روز زینب با تمام احساس از شهید و شهادت برای برادرش حرف زده بود.
مهرداد گریه می کرد و می گفت ای کاش زودتر باورش کرده بودم. با اینکه زینب کوچکتر از خواهرها و برادرهایش بود و آنها جبهه بودند و زینب در پشت جبهه اما بیشتر از از آنها به شهادت علاقه داشت.
بعد از شهادت زینب گلزار شهدا، خانه دوم من شد. مرتب سر مزار زینب میرفتم. یک روز سر قبر زینب نشسته بودم که یکی از مامور های گلزار شهدا آمد و کنارم نشست و گفت من این دختر را خوب می شناسم مرتب به زیارت قبور شهدا میومد خیلی گریه میکرد و با آنها حرف می زد من با دیدن اون احساس می کردم شهید میشه اما نمیدونستم چطور و کجا.
بعد از شهادت زینب کم کم عادت کردم که هر روز یک نفر از راه برسد جلو بیاید و بگوید که به یک شکلی زینب را می شناسد. از خودم خجالت کشیدم که آنطور که باید و شاید دخترم را نشناختم و قدرش را نفهمیدم.
🍒🍃روزهای بی قراری🍃🍒
بعد از چهلم زینب مینا و مهری برای برگشتن به آبادان این دست و آن دست می کردند آن ها در جبهه از مجروحان مراقبت میکردند و مفید بودند دوست داشتن سر کارشان برگردد ولی نگران من بودند.
من با برگشتن آن ها مخالفت نکردم دلیلی نداشت به کارشان ادامه ندهند مهران و مهرداد هم به جبهه برگشتند البته حال مهرداد خوب نبود ولی به خاطر اینکه سرباز بود و در ارتش خدمت می کرد نمی توانست بیشتر بماند.
جعفر همچنان در ماهشهر کار می کرد هر چند روز یک بار به شاهین شهر میآمد.
با رفتن بچه ها من ماندم و مادرم و شهرام و شهلا. بدون زینب داغ بزرگی روی دلم بود که تا ابد سرد نمی شد هر جای خانه میرفتم رد پای زینب را میدیدم.
شب و روز دخترم همراهم بود با رفتن زینب همه چیز دنیا بی رنگ و بی ارزش شد. مراتب خوابش را می دیدم این خوابها دلتنگیم را کمتر می کرد.
شب هایی که در عالم خواب او را می دیدم حالم بهتر می شد انگار نوعی زندگی جدید را با زینب شروع کرده بودم.
یک شب خواب دیدم که وارد یک راهرو شدم راهرویی که اتاقهای شیشهای داشت. آقایی با پیراهن مشکی آنجا ایستاده بود وقتی خوب دقت کردم دیدم شهید اندرزگو است.
او به من گفت مادر دنبال دخترت میگردی؟ بیا دخترت توی اتاقه. زینب در یکی از اتاق های شیشه ای کنار یک گهواره نشسته بود. در گهواره بچه سفید و خوشگلی خوابیده بود.
نگاه کردم و گفتم: مامان تو بهشت شوهر کردی و بچه دار شدی؟ زینب جواب داد نه مامان این بچه، علی اصغرِ امام حسین(ع) هست اهل بیت جلسه رفتند و من از بچشون پرستاری می کنم. چقدر خوشحال شدم که زینب در بهشت در خدمت اهل بیت است.
ادامه دارد....
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم💛
#قسمت_هفتاد🍋
هر هفته به دادگاه انقلاب و سپاه پاسداران و آگاهی سر میزدم. پرونده شهادت زینب در دادگاه انقلاب شاهین شهر بود. من از آنها خواستم که قاتل دختر بی گناهم را دستگیر و قصاص کنند.
آیه بِاَیِ ذَنْبِ قٌتِلَتْ ذکر شب و روز من شده بود میخواستم از قاتل زینب بپرسم دختر من به چه گناهی کشته شد؟ هر روز به جاهایی می رفتم که تا آن زمان ندیده بودم
ساعت ها انتظار میکشیدم که مسئولان را ببینم یک روز مسئول بنیاد شهید شاهین شهر به خانه ما آمده بود بعد از دلجویی و تعارفات همیشگی به من گفت خانم کمایی شما چیه احتیاج دارید؟
هر درخواستی دارید بفرمایید.
من گفتم تنها درخواست من دستگیری قاتل زینب من از شما چیزی نمیخوام یه خواسته دیگه هم دارم لطف کنید هر شبِ جمعه تو خونه ما دعای کمیل برگزار کنید مراسم مذهبی رو توی خونه من بزارید.
مسئول بنیاد شهید سرش را زیر انداخت و گفت شما به جای این که از من پول و امکانات بخواهید دنبال برگزاری دعای کمیل هستید؟
به مسئول بنیاد شهید گفتم دختر من ۱۴ سال بیشتر نداشت او حقوقبگیر نبود که حالا من به جایش پول بگیرم و ثمره آن را بخورم دلم میخواد برای شادی روحش و زنده نگه داشتن اسمش مرتب براش مراسم برگزار کنم.
از اطلاعات سپاه چند نفر به خانه ما آمدند و وسایل زینب را زیر و رو کردند تمام دست نوشته ها و دفترهای زینب را جمع کردند و برای بررسی بردند.
زینب چند دفتر داشت که مرتب در آنها مطلب می نوشت. خیلی اهل دل بود و علاقه زیادی هم به نوشتن داشت. خاطرات و خواب ها حتی برنامههای خود سازی اش را مینوشت.
بعضی وقتها که کارش زیاد بود از شهلا خواهش می کرد که بعضی مطالب را یادداشت کند. روی بعضی از دفتر هایش نوشته بود هر کس بدون اجازه دَرِ چیزی را باز کند گویی در جهنم را باز کرده.
من هیچ وقت بدون اجازه سراغ کشو و کمد هایش نمیرفتم. بعضی حرفها را که خودش میخواست به من میگفت اما رازهایی هم در دلش داشت.
با شهلا سراغ کمدش رفتیم تا بلکه سرنخی پیدا کنیم اولین چیزی که دیدم تربت شهدا و میوههای درخت کاج گلزار شهدا بود من از درخت بالای سر مزار زینب یک میوه آوردم آن را کنار بقیه گذاشتم.
تربت شهدا بوی خوشی داشت. شهلا گفت مامان نگاه کن زینب روی بیشتر دفتر هاش نوشته او میبیند.
بعضی جاها هم نوشته بود: خانه خودم را ساختم این جا جای من نیست باید بروم باید بروم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم🌸
#قسمت_هفتاد_و_یک☁️
برادران پاسدار احتمال می دادند که زینب قبل از شهادتش توسط منافقین تهدید شده باشد.
آنها از همکلاسیهای زینب که تحقیق کرده بودند، بعضی از آنها از درگیری زینب با دانشآموزان ضد انقلاب در مدرسه خبر داده بودند.
زینب دو وصیت نامه داشت. من سواد کمی داشتم. خواندن و معنی کلمات برایم سخت بود. آرزو داشتم که به راحتی تمام دستنوشتههای زینب مخصوص وصیت نامه اش را بخوانم.
وصیت نامه ای که نوشتنش از یک دختر ۱۴ ساله بعید بود. یک شب زینب به خوابم آمد و گفت مامان ناراحت نباش یه روز وصیتنامه مرا از اول تا آخر بدون غلط می خونید. اون روز نزدیکه.
صبح از خواب بیدار شدم. آماده رفتن شدم مادرم گفت: کبری صبح به این زودی میخوای کجا بری؟
خوابم را برای مادرم تعریف کردم و گفتم از امروز نهضت سواد آموزی ثبت نام می کنم و خوب درس می خونم تا بتونم وصیتنامه دخترم رو بدون غلط بخونم.
سالها کلاس نهضت رفتم اکثرا نمره هایم ۱۹ بود بعد از باسواد شدن بهراحتی وصیت نامه زینب را خواندم و حتی بعضی جملاتش را حفظ کردم.
زینب در وصیتنامه اولش از من خواسته بود که در مرگش گریه نکنم و حتماً در آبادان دفنش کنم.
اما از قرار معلوم بعد از نوشتن وصیتنامه، خوابی می بیند که باعث میشود حرفش را را تغییر دهد.
در دفترش درباره خوابش این طور نوشته بود: دیشب خواب دیدم که با چند نفر از خواهران داریم به جبهه می رویم آنقدر خوشحال هستم که نمیدانم چه کار کنم مشکلات را پشت سر میگذاریم روزها در ماشین بودیم تا به جبهه رسیدیم اما آنجا واقعی نبود.
من در خواب درک کردم که جبهه من، شهر من و کار من، ودشمنی با دشمنان خداست. بعد از این خواب اهمیت دفن شدن در آبادان برای زینب از بین رفت
جبهه او شاهین شهر و اصفهان بود و محل دفنش هم میتوانستم آنجا باشد.
زینب وصیتنامه دومش را خیلی عاشقانه نوشت در این وصیت نامه طوری از شهادت حرف زد مثل اینکه منتظر رفتن است.
او اینطور گفت: مادرجان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حالا که وصیت من را میخوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون آمدی.
هرگز در نبود من ناراحت نشو زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی میخورم و چه چیزی از این بهتر که تشنه به آب برسد و عاشقی به معشوق.
مادر جان تورا به رنجهای زینب(س) قسم میدهم من را حلال کن و دعای خیر بفرما.
دروصیت نامه دوم، زینب اشاره ای به محل دفنش نکرده بود. بعد از آن خواب، شاهین شهر حکم جبهه را برایش داشت.
در هر وصیت نامه از امام یاد میکرد : «دعا برای سلامتی امام را فراموش نکنید» زینب وصیت نامه دومش را در تاریخ 1360/12/13 یعنی ۱۸ روز قبل از شهادتش نوشته بود.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم📗
#قسمت_هفتاد_و_دو💚
نامه ها و دست نوشته های زینب شبیه به نامه های یک رزمنده در جبهه بود شعرها و جملات قشنگی داشت. در بین نوشته هایش چرک نویسِ چند نامه که به دوست صمیمی اش زهرا «اهل مسجد سلیمان»نوشته بود به چشم میخورد.
او در مدرسه زینب درس میخواند و بعد از مدتی زندگی در شاهینشهر به مسجدسلیمان برگشت.
اول نامههایش را اینطور می نوشت به نام او که از اویم، به نام او که به سوی اویم، به نام او که به خاطر اویم، به نام او که زندگیام در جهت اوست ، رفتنم به اوست، بودنم به اوست،جانم اوست احساسش می کنم، با ذره ذره وجود، اما بیانش نتوانم کرد.
چند نفر روحانی که در بنیاد شهید اصفهان بودند وقتی نوشته های زینب را خواندند برایشان باور کردنی نبود که یک دختر نوجوانِ دانش آموز به لحاظ روحی تا این حد بالا رفته باشد.
دفترهای زینب بوی بهشت و آسمان می داد. خیلی سخت است وقتی جگرگوشه آدم کنارش باشد و مادرش نفهمد که در دل و فکر بچه اش چه می گذرد.
با خواندن هر کاغذ معصومیت و بیگناهی زینب برایم روشنتر می شد او خانهاش را ساخته و آماده کرده بود تا به جایی برود که به آنجا تعلق داشت.
دخترهای هم سن و سال زینب هم دفتر خاطرات دارند اما زینب اصلا شبیه آنها نبود یک دفتر به اسم دفتر پند و نصیحت داشت. اول دفتر اسم ۱۸ نفر از دوستانش را نوشته بود و برای هر کدام از آنها یک صفحه گذاشته بود که اگر انتقادی از زینب داشتند در آن صفحه بنویسند.
با این کار می خواست به عیب هایش پی ببرد و خودش را اصلاح کند. من قبل از شهادت زینب از وجود این دفتر خبر نداشتم.
در خانه هر وقت چیزی به او میگفتم کافی بود یک بار بگویم به همه حرفها توجه داشت و آن قدر افتاده بود که همیشه در همه چیز کوتاه میآمد.
در همه نوشته هایش علاقه به شهادت و شهدا دیده می شد در یکی از نامههایش درباره قطعه شهدا اینطور نوشته است:
تکه شهدا پر شده است. من به دعای کمیل قطعه شهدا رفتم. سر قبر دوست برادرم حمید یوسفیان خیلی گریه کردم قبرهایی در اطراف کنده بودند تا دوباره شهید بیاورند.
از خدا خواستم که من در آنجا خاک شوم اما هنوز لیاقتش را پیدا نکردم تکه شهدا بوی خون، بوی عطر، بوی عشق میدهد.
در یادداشت هایش اشارهای هم به دیدار با مجروحان در بیمارستان داشت نوشته: کتابهایی را میخرید به مجروحانی هدیه می کرده که از همه نورانی تر بودند
زینب با آنها صحبت میکرد تا توقعات و خواستههای آنها را به دخترهای دبیرستانی بگوید. او خودش را مدیون مجروحان میدید
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
#کتاب_من_میترا_نیستم🍓
#قسمت_هفتاد_و_سه♥️
زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که ۲۰ مورد داشت از نماز به موقع و یاد مرگ و همیشه وضو داشتن و خواندن نماز شب و نماز غفیله و نماز امام زمان تا ورزش صبحگاهی و قرآن خواندن بعد از نماز صبح و دعا کردن و کمتر گناه کردن و خوردن صبحانه و ناهار و شام.
جلوی این موارد ستون هایی کشیده و تاریخ هر روز را یادداشت کرده بود و هر شب بعد از محاسبه کا هایش جدول را علامت میزد.
وقتی جدول را دیدم به یاد سادگی زینب در خوردن و پوشیدن افتادن به یاد آن اندام لاغر و نحیف که چند تکه استخوان بود به یاد آن روزهای مداوم و افطاریهای ساده نماز شب های طولانی و بی صدا فریاد گریه های او در سجده هایش و دعاهایی که در حق امام داشت در عمل تکتک آن جدول خودسازی و خیلی چیزهای دیگری که در آن جدول نیامده بود رعایت میکرد.
هیچ وقت صدایش را برای من بلند نکرد اگر شهلا شهرام با من بلند حرف می زدند به آنها میگفت با مامان بلند حرف نزنید از خدا بترسید.
برای هر مادری داغ از دست دادن اولاد سخت است اما داغ از دست دادن اولادی که بدی ندارد و افتخار پدر و مادر است خیلی سختتر است.
ای کاش زینب اذیتی کرده بود یا چیزی از من خواسته بود اما هرچه فکر میکنم او بی آزارترین بچم بود.
۱۴ سال در اصفهان از دادگاه انقلاب سپاه پاسداران از سپاه به بسیج از بسیج به اداره آگاهی رفتن. هر روز به امید پیدا کردن قاتل زینب و قصاص آن از خدا بی خبر ها به جاهای مختلف سر می زدم تا جایی که استخوان هایم به درد آمد.
در همان سالها یک گروه از منافقین را در شیراز دستگیر کردند آنها اعتراف کردند که ترور چند نفر از حزب اللهی ها به عهده گروه آنها گذاشته شده بود.
در بین اسامی هدف آنها اسمزینب هم بود البته آن دو نفر ماموریت ترور حزب اللهی های شیراز را داشتند و دو نفر از افراد تیمشان در اصفهان ماموریت داشتند که سپاهیان آن دو نفر را پیدا نکردند.
باور شهادت یک دختر ۱۴ ساله برای خیلی از مردم سخت بود بعضی ها حتی سخت شان بود که زینب را شهید بخوانند. من خیلی غصه میخوردم وقتی میدیدم که زینب مظلومانه شهید شد و مظلومانه مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفت غصه میخوردم و کاری از دستم بر نمی آمد.
دلم میخواست داستان زندگی زینب را برای همه بگویم و او را به همه بشناسانم اما ۲۶ سال گذشت و چهره زینب همچنان پشت ابر ماند.
هر بار که میگفتم من مادر شهید هستم کسانی که میشنیدند یک دختر شهید شده است با تعجب می پرسیدند مگه شهید دخترم داریم؟
زینب به خانواده ما ثابت کرد که شهادت مرد و زن ندارد به پشت جبهه ندارد اگر خدا نخواهد وسط میدان هم که باشی زنده می مانی و اگر خدا بخواهد با فرسنگها فاصله از جبهه به شهادت می رسی.
زینب با شهدای فتح المبین تشییع و به خاک سپرده شد در میان شهدا. همانطور که خواب دیده بود شاهین شهر جبهه زینب بود.
بعد از سالها دوری از زینب،بعد از مرگ پدر و مادر بزرگش مجبور شدم از غم تنهایی از شاهین شهر به تهران بیایم.
من که بعد از زینب به هر روز آماده رسیدن به او بودم هنوز نفس می کشم اما پدر و مادر بزرگش پیش او رفتن.
من ماندم که بالاخره امروز بعد از ۲۶ سال داستان زندگی دخترم را که گوشه دلم مانده بود بگویم و به آخرین آرزوی معرفی و شناساندن زینب برسم تا دختر معصوم و بیگناهم زره ای از مظلومیت خارج شود تا مردم بدانند یک روز دختری ۱۴ ساله برای دفاع از عقیده اش با بی رحمی تمام به دست منافقین کوردل به شهادت رسید.
بعضی شب ها خواب تکه شهدا را میبینم خواب درخت های کاج تکه شهدا درخت هایی که سایبان قبرهای شهدا و قبر زینب و حمید یوسفیان هستند.
صدای نسیمی را که میان برگهای آن میپیچید. میشنوم یک تکه از جگر من از قلب من زیر آن درخت هاست گمشده من آنجا خوابیده است.
🍃🌸 پایان🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نماهنگ «روزهاولی» با صدای محمدحسین پویانفر
@Farsna
⁉️ متن شبهه 👇👇
دینی که با خوردن آب در ملا عام به خطر بیفتد ولی خوردن حق مردم تکانش هم ندهد، دین نیست، توهمی است برای عوام و نعمتی است برای مسئولین.
روزه تمرین شایسته زیستن عرب در بادیه خشک عربستان بود. وقتی شتری هفت روز بی آب و علف صحرا می پیمود، سزاوار بود که سوارش بتواند دست کم یک روز از صبح تا شام نخورد و نیاشامد. روزه اما برای نیاکان ما تاوان شکست در قادسیه بود و برای خود ما تاوان ناتوانی از اندیشیدن.
✅ پاسخ 👇👇
✍️ حجتالاسلام دکتر #قربانی_مقدم
🔹اینکه «دین با آب خوردن به خطر بیفتد» هم سخن درستی است و هم باطل؛ به تعبیر دیگر کلمهٔ حقی است که از آن باطل اراده شده است. این را با یک مثال توضیح میدهم:
اگر کسی بگوید: «جامعهای که با رد شدن یک ماشین از چراغ قرمز، نظمش از بین برود جامعه نیست، فلان است...» آیا سخن صحیحی است؟
هم صحیح است هم غلط و در حقیقت یک مغالطه است زیرا عبور از چراغ قرمز شاید نظم کلی جامعه را از بین نبرد، اما به اندازه خود باعث بی نظمی شده است. مضافاً اینکه اگر از آن جلوگیری نشود، زمینه هرج و مرج گسترده تری را ایجاد میکند.
🔹اما اینکه نوشته «خوردن حق مردم تکانش ندهد ...» معلوم نیست کدام دین را می گوید: اگر اسلام را می گوید: که همه ما اهمیت حق الناس را می دانیم تا جایی که در روایات متعدد آمده است: با اولین قطره خون شهید تمام گناهانش بخشیده می شود جز حق الناس یا اینکه می دانیم نماز با لباسی که یک نخ آن هم حق الناس باشد باطل است.
🔹اما این ادعای تکراری که احکام اسلامی را مختص اعراب بادیه نشین یا (در بعضی از شبهات مخصوص 1400 سال پیش) می دانند، نشان دهنده بی سوادی و ناآگاهی مفرط نویسنده است. چون روزه (همانگونه که در قرآن نیز آمده است) در تمام ادیان از جمله دین ایرانیان باستان یعنی زرتشتی نیز وجود داشته است.
اینکه افرادی بنا به دلایلی از توفیق روزه گرفتن محرومند، همیشه بوده است. اما اینکه در این سالها روزه خواری را تئوریزه می کنند (و به تعبیر دیگر منکر را معروف می کنند) از عجایب روزگار ماست. خدا به داد جوان ها برسد.
کانال رسمی پاسخ به شبهات ، شایعات و مطالب روز در تلگرام، ایتا، بله و سروش
t.me/mobahesegroup
eitaa.com/mobahesegroup
ble.ir/mobahesegroup
sapp.ir/mobahesegroup
www.instagram.com/mobahesegroup2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️الآن اصلاً وقت بچهدار شدن نیست؛
لطفاً صرف نظر کنید!
در خانه اگر کس است، یک حرف بس است...
#امام_زمان
#لبیک_یا_خامنه_ای
جهاد تبیین منبع جدیدترین خبر و تحلیل
👇👇
╭═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╮
🌍 @jahad_org
╰═━⊰🍃🌸🍃⊱━═╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅پاسخگویی به مسائل شرعی و اعتقادی بانوان در جامعه الزهراء
🔹مرکز پاسخگویی به سوالات دینی جامعه الزهراء در ایام ماه مبارک رمضان، همه روزه از ساعت ۸:۳۰ صبح تا ۱۸:۳۰ عصر، پاسخگوی مسائل شرعی و اعتقادی بانوان است.
🔹عموم بانوان می توانند از طریق شماره تلفن ۳۱۷۶۸-۰۲۵ و یا آدرس اینترنتی www.pasokhbesoalat.ir سوالات شرعی و اعتقادی خود را مطرح کنند.
🌐 https://www.iribnews.ir/00FwFI
🆔 @QomIRIBNews
#الّلهُمَّعَجِّلْلِوَلِیِّکَالْفَرَج
┄┅═══••✾••═══┅┄
@jz_news |کانال رسمی جامعه الزهرا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد عزیزی درمورد انرژی منفی که از خانم های بیحجاب ارسال میشه و انرژیهای منفی که دریافت میکنند، موجب افسردگی و حال بد درونی میشه صحبت می کنند.
#حجاب
┏━━━━🌺🍃━┓
@antghbat
┗━━🍃🌺━━━┛
#لبیک_یا_حسین_علیه_السلام
👈 #نشر_دهید
❎ می گویند که مملکت، مملکت آخوندهاست!!!💚
اما من به تاریخ ۲۰۰ ساله سرزمینم فکر می کنم…🤔🤔
- من به آقا محمدخان قاجار فکر می کنم که برای قدرت چه بر سر مردممان آورد. مردهایی که کور کرد و زن هایی که…
👈اما این آخوند…!
۴۰ سال است که تمام قدرتش را به مردم داده است…
۴۰ سال مردم را به پای صندوق های رای می کشاند تا خودشان تصمیم بگیرند، انتخاب کنند و تعیین کنند…!👌
- من به شاه هوسران قاجار یعنی فتحعلی شاه فکر می کنم که از هر کوه و برزنی که می گذشت اگر دختری باب میلش بود راهی حرم سرایش می کرد…
👈اما این آخوند…؛
چهل سال است که مثل یک پدر گوشه تا گوشه ی سرزمینمان ایستاده تا کسی به زن و ناموس سرزمینمان جسارت نکند...👌
- من به ناصرالدین شاه بیگانه پرست فکر می کنم که چطور 1،226،500 کیلومتر مربع از خاکمان را به تصاحب بیگانگان درآورد…
👈اما این آخوند…؛
چهل سال در اوج تحریم ها و تهدید ها، نگذاشت حتی یک وجب از خاکمان به تصاحب بیگانگان دربیاید…!👌
- من به رضا شاه پهلوی فکر می کنم که به دستور دشمنانمان برای مردممان خط و نشان می کشید اما در زمان او متفقين در طى چند روز كشورمان رو اشغال كردند و در نهايت او را از كشور خودش به جزيره موريس تبعيد كردند !! و او چندين هزار نفر از مردم بی گناهمان را به شهادت رساند…😔
👈اما این آخوند…؛
چهل سال است که مدافع جان مردممان شده و هر جا که به جان مردممان تجاوز شد، به خونخواهی از مردمش بلند می شد و برای تمام دشمنانمان خط و نشان می کشید که انتقام می گیریم و انتقام هم می گرفت..!💪👌
- من باز به رضا شاه فکر می کنم که به مدت یک سال با تصاحب تمام روستاها و زمین های سرزمینمان به ثروتمندترین مرد تبدیل شد…
👈اما این آخوند...،
چهل سال با چنان ساده زیستی زندگی می کند که حتی دشمنانش اعتراف می کنند که نه نقطه ی سیاه؛ حتی نقطه ی خاکستری در پرونده رهبر ایران پیدا نکرده اند..! 👌
- من به محمدرضا شاه پهلوی فکر می کنم که سی و شش سال تمام منابع: ارگان های مالی؛ نظامی؛ تسلیحاتی؛ نفتی و... سرزمینمان را به زیر سلطه ی آمریکا و اسرائیل درآورد و كشور بحرين را از ايران جدا كرد و...
👈اما این آخوند...؛
چهل سال با اقتدار؛ جلوی تمام جهان خواران صهیونیستی ایستاده و می گوید که هیچ غلطی نمی کنید و هیچ غلطی هم نمی کنند..! 👌
- من باز به محمدرضا شاه فکر می کنم که بعد از فرارش از ایران گفت سی و شش سال مثل یک عروسک خیمه شب بازی بودم که بندهایم را آمریکا می چرخاند اما بعد از خروجم از ایران برای بازگشتم کاری نکردند و مثل یک تفاله مرا از کشورم بیرون کردند...
👈اما این آخوند…؛
چهل سال چنان استقلال کشورمان را حفظ کرد که امروز به فکر این هستیم که آمریکا را مثل یک تفاله از کل منطقه بیرون کنیم…! 👌
✅ نتانیاهو رئیس رژیم صهیونیستی: به هر سو می نگرم خامنه ای را می بینم که پشت مرزهای اسرائیل خیمه زده است و ملت ها را به سوی خود جلب می کند او از تنگه ی خیبر در عربستان تا تنگه ی جبل الطارق را به لرزه درآورده است.
✅ کاندولیزا وزیر اسبق خارجه آمریکا : رهبر ایران می تواند نقشه هایی را که بهترین ذهن ها، در طول بیشترین زمان و با صرف بیشترین زمان و بیشترین هزینه ها و توسط افراد ماهر کشیده شده است با یک سخنرانی یک ساعته خنثی کند
✅ پوتین رئیس جمهور روسیه : من مسیح را در رهبر ایران می بینم
رهبر ایران چهار ویژگی منحصر به فرد دارد:
1⃣دروغ نمی گوید.
2⃣حرف تکراری نمی زند.
3⃣صحبت های ایشان کاملا علمی و آینده نگرانه است و حتما اتفاق می افتد
4⃣سخنان ایشان برای سیاستمداران جهان مهم و روی معادلات جهانی تاثیر می گذارد
✅ اردوغان رئیس جمهور ترکیه به رهبری می گوید: من به عنوان یک مسئول کشور به دیدارتان نیامده ام بلکه به عنوان یک مریدی در پی مرادم آمده ام و همسرشان می گوید رهبر ایران مرا به یاد پیامبر (ﷺ) می اندازد
✅ کوفی_عنان دبیر کل اسبق سازمان ملل:
ایشان از همان ابتدا چنان قلب مرا تسخیر کرد که تمام چهرههایی که تا به امروز مرا به خود جلب کرد فراموش کردم شخصیت معنوی ایشان چنان مرا تحت تاثیر قرار داد که با خودم گفتم چرا شخصیتی مثل من باید دبیر کل سازمان ملل باشد!
✅ خانم بی نظیر بوتو سیاستمدار پاکستانی: چنان محو صحبت ها و نصایح رهبری شد که بی اختیار و با گریه از ایشان می خواهد که روز قیامت او را شفاعت کند.
✅ سید حسن نصرالله رئيس حزب الله لبنان:
با شخصیتی عظیم و استثنائی مواجه هستیم که بسیاری از امت چیزی در مورد او نمی دانند و کمتر کسی در مورد این شخصیت آگاه است دشمنان او را محاصره کرده اند و دوستان هم طوری که باید حق او را ادا نمی کنند!
**
👈 نعمت بزرگ ولایت را قدر بدانیم و شاکر خدا باشیم.🙏🙏🌺🌺💚💚
🔹#حرف_حساب
#جهاد_تبیین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مغازه رو بستم آمدم جبهه. من که آمدم دو تا از بچههام آمدند.. نگاه کردم دیدم هرکی رو نگاه میکنم از خودم بالاتره.. هم تقوایش از من بهتره هم درجهاش بالاتره. از خودم پستتر ندیدم. دیدم هیچ ذرهای نیستم در مقابل اینها...
🇮🇷 اتحادیه عماریون
🔺همدلی
🔻انقلابی گری
@khakestary_amar
#احکام_روزه
🌺در روزه سه امر مالی داریم:
#فطریه:
فطریه (زکات فطره) سه کیلو طعام یا مبلغش كه در روز عيد فطر پرداخت میشود فطریه یک عبادات مالى است و قرار داده شده تا باعث قبولی روزه و پاك كردن روح و نفس گردد.
#فِدیه:
فردی که بخاطر عذری مثل بیماری و کهنسالی نتوانسته روزه بگیرد باید برای جبران برای هر روز یک مد طعام 750 گرم به فقیر بپردازد. فدیه نوعی جایگزین است برای روزه.
#کفاره:
كفّاره كاریست كه مكلف بايد به عنوان جريمهی مخالفت خود با امر يا نهی الهی انجام دهد. یعنی فرد میتوانسته روزه بگیرد ولی نگرفته.
کفاره سه نوع است:
1. اگر با خوردنی ها و کارهای حلال روزه نگرفته: (برای هرروز) 60 تا (60 روزه یا 60 طعام به فقیر)
2. اگر با خوردنی ها و کارهای حرام روزه نگرفته: (برای هرروز) کفاره جمع 120 تا (60 روزه + 60 طعام به فقیر)
3. اگر قضاء روزه رمضان را تا سال بعدش نگیرد: (برای هرروز) کفاره تاخیر یک (مد 750 گرم) طعام به فقیر
👌کفاره جبران است یعنی خطاء کرده و باید جبران کند ولی فدیه جایگزین است یعنی خطاء نداشته ولی چون نمیتواند 100 درصد را انجام دهد و مصداق کامل بجا آورد یک جایگزین کمتر را بجا آورد.
#احکام_نموداری
https://eitaa.com/joinchat/1704656951C26f5cc23f1
#احکام_روزه
#کفاره_فدیه_فطریه
1. كسى كه نماز عيدفطر را میخواند بايد فطریه را پيش از نماز عيد بدهد، و اگر نمیخواند، تا ظهر روز عيد فطر مهلت دارد.
2. پرداخت پول كفّاره و فدیه به فقير كفايت نمىكند مگر اين كه اطمينان داشته باشد، فقير به وكالت از او، طعام (نان يا گندم و...) مىخرد و آن را به عنوان كفّاره قبول مىكند.
3. به شرابخوار و كسي كه آشكارا معصيت كبيره ميكند و یا فطریه را در معصيت مصرف ميكند نبايد فطریه بدهند.
4. اگر مرد همسر روزه دار خود در ماه رمضان را وادار به نزدیکی کرده باشد در برخی فرضها کفاره بر عهده مرد است.
5. مصرف فطریه در امور فرهنگى و مذهبی
آيات عظام امام، بهجت، تبريزى، فاضل و نورى: اشكال ندارد.
آيات عظام خامنهاى، سيستانى، مكارم، صافی، سبحانی و وحيد: بنابر احتياط واجب، بايد فطریه را به فقير داد.
👌 اگر كفّاره یا فدیه را چند سال تاخیر بیندازد، چیزی از نظر تعداد بر آن اضافه نمیشود ولی باید به قیمت روز پرداخت شود نه قیمت چند سال پیش.
#مد_طعام
منظور از «طعام»، گندم، آرد، نان، خرما و مانند آن است.
«مد» حدود 750 گرم يا ده سير مىباشد و طبق نظر آیت الله شبیری زنجانی حدود 900 گرم است.
📚 توضيح المسائل مراجع، م 1660 تا 1732 و 1925 تا 2014
#احکام_نموداری
https://eitaa.com/joinchat/1704656951C26f5cc23f1
9dfc70df09d560592941b2104081fb5b0wf3aejf44hnhgm.mp3
9.55M
🎙کربلایی#امیربرومند
🎶سبک: #شور
📜 شبای ماه رمضون ...
༄ུ💐🌺💐༄ུ💐🌺💐༄ུ
🕊🌺الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🤲
📄خاطره سردارسلیمانی
🌹حاج قاسم هر سال ایام ماه مبارک رمضان فرزندان شهید و خانواده ها شهدا رو دعوت می کرد،بیت الزهرا افطاری می داد،
می آمد صندلی پایین می نشست سخنرانی می کرد، چه صحبتای عمیق و قشنگی، سری اخر، وسط صحبتاش به سردار حسنی گفت دوربین هاش خاموش و جمع کنه،
کلا با فیلمبرداری مشکل داشت،
خوشش نمی آمد،
خودش هم پذیرایی می کرد، سفره می چید. کنار بچه ها می نشست،یه جمع باصفا و صمیمی بود،
بعد افطاری می ریختن سر حاجی گم می شد لابلای بچه ها. به پسرش و یک محافظش که همراهش بود، هم اخم کرده بود،
کاری به بچه های شهید نداشته باشند و بگذارند راحت باشند.
👈راوی فرزند شهید شیخ شعاعی
#ماه_رمضان
#امام_زمان(عج)
#رمضان
@shahid_seyed_mahdi
🔰 رهبر انقلاب در اجتماع زائران و مجاوران حرم مطهر رضوی: از مسابقه تجملگرایی باید خارج شد. ۱۴۰۲/۱/۱
گروه قرارگاه سایبری عمار عضوشوید🇮🇷
#Emar_Cyber_Camp 👇👇👇
🇮🇷گروه قرارگاه سایبری عمَّار💯
https://eitaa.com/joinchat/3594191136C4451efaed6
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💦
حتماببینید 👈#عااالی
💢#یه_خانمی بدون حجاب اومده #پیش_امام میگه :
چون منو بی حجاب پذیرفتید پس نهضت شما عقب مونده نیست!
#وجواب_امام_خمینی_رحمت_الله_جالبه👌
به ما بپیوندید 👇👇
┈┉┅━❀🔸❀━┅┉┈┄
@hedayat_313 👈 لینک کانال ما
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجرای بی نظیر ، زیبا و عالی به زبان شیرین فارسی
اسما زیبای خداوند را تا حالا فقط عربی شنیدیم...
حالا به زبان شیرین فارسی بشنويم....
کانال زندگی شیرین و الهی
🔰
@hatampoori
لطفا منتشر فرمائید تا همه در این ماه مبارک رمضان لذت ببرند
التماس دعای زیاد🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ؛ خوردن مال يتیم بدتره ياترک نماز
🎙 #شیخ_احمد_کافی
📌ترک نماز در اندازه کفر به خداوند متعال است.
🌸🌸🌸🌸🌸
#نماز
#ترک_نماز
#کفر
#عذاب_جهنم
#سخنرانی_کوتاه
🌺🌺🌺🌺🌺
🆔 @namazmt