eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
137 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
: جبهه پر از علی بود😔 با عجله رفتم سمتش ... خیلی بی حال شده بود ... یه نفر، عمامه علی رو بسته بود دور شکمش ... تا دست به عمامه اش زدم، دستم پر خون شد😣 ... عمامه سیاهش اصلا نشون نمی داد ... اما فقط خون بود😖 ... چشم های بی رمقش رو باز کرد ... تا نگاهش بهم افتاد ... دستم رو پس زد ✋... زبانش به سختی کار می کرد ... - برو بگو یکی دیگه بیاد ... بی توجه به حرفش ... دوباره دستم رو جلو بردم که بازش کنم ... دوباره پسش زد ... قدرت حرف زدن نداشت😞 ... سرش داد زدم ... - میزاری کارم رو بکنم یا نه؟😤 ... مجروحی که کمی با فاصله از علی روی زمین خوابیده بود ... سرش رو بلند کرد و گفت ... - خواهر ... مراعات برادر ما رو بکن ... روحانیه ... شاید با شما معذبه ... با عصبانیت بهش چشم غره رفتم😠 ... - برادرتون غلط کرده ... من زنشم ... دردش اینجاست که نمی خواد من زخمش رو ببینم ... محکم دست علی رو پس زدم و عمامه اش رو با قیچی پاره کردم ... 😱 تازه فهمیدم چرا نمی خواست زخمش رو ببینم ... علی رو بردن اتاق عمل ... و من هزار نماز شب نذر موندنش کردم😩 ... مجروح هایی با وضع بهتر از اون، شهید شدن ... اما علی با اولین هلی کوپتر انتقال مجروح، برگشت عقب ... دلم با اون بود اما توی بیمارستان موندم🏩 ... از نظر من، همه اونها برای یه پدر و مادر ... یا همسر و فرزندشون بودن ... یه علی بودن ... جبهه پر از علی بود ...
: طلسم عشق 💘 بیست و شش روز بعد از مجروحیت علی، بالاخره تونستم برگردم ... دل توی دلم نبود😖 ... توی این مدت، تلفنی ☎️احوالش رو می پرسیدم ... اما تماس ها به سختی برقرار می شد ... کیفیت صدای بد ... و کوتاه ... برگشتم ... از بیمارستان مستقیم به بیمارستان🏩 ... علی حالش خیلی بهتر شده بود ... اما خشم نگاه زینب رو نمی شد کنترل کرد😠 ... به شدت از نبود من کنار پدرش ناراحت بود ... - فقط وقتی می خوای بابا رو سوراخ سوراخ کنی و روش تمرین کنی، میای ... اما وقتی باید ازش مراقبت کنی نیستی😠 ... خودش شده بود پرستار علی ... نمی گذاشت حتی به علی نزدیک بشم ... چند روز طول کشید تا باهام حرف بزنه ... تازه اونم از این مدل جملات ... همونم با وساطت علی بود ... خیلی لجم گرفت😒 ... آخر به روی علی آوردم ... - تو چطور این بچه رو طلسم کردی؟😵 ... من نگهش داشتم... تنهایی بزرگش کردم ... ناله های بابا، باباش رو تحمل کردم ... باز به خاطر تو هم داره باهام دعوا می کنه😕 ... و علی باز هم خندید😄 ... اعتراض احمقانه ای بود ... وقتی خودم هم، طلسم همین اخلاق با محبت و آرامش علی شده بودم❤️ ...
ارتباط موفق_35.mp3
11.58M
🎙 ۳۵ - ریز شدن در رفتارهای دیگران - مُچ‌گیری -سخت‌گیری - اشتباهات دیگران را به رویِشان آوردن - سرزنش‌گری و .... 💠 درست در مقابلِ صفت (خود را به نفهمیدن زدن) قرار دارد. 🎈 اهل تغافل، نرم‌اَند و جذب بالایی دارند، و آنانکه از این صفت خالی‌اَند؛ هرقدر هم اهل ارتباطات زیادی باشند؛ محال است قدرت جذب بالایی داشته باشد. ✗ 🔸 🎤 🔸 🆔 @khanevadeh_313
وقتی حس می‌کنی تنهایی😞 وقتی خودت رو در خطر می‌بینی😲 وقتی هجومی از افکار منفی می‌یاد سراغت 😩 وقتی فکر می‌کنی که شکست در دو قدمی تو قرار داره😞 وقتی گمان می‌کنی نه راه پس داری و نه راه پیش😥 وقتی..... یک لحظه درنگ کن؛ آروم با خودت نجوا کن:چنین نیست، .☺️ 🌹شعراء ٫ ۶۲
15.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برای خرید شلوار، به یکی از پاساژهای شهر تهران رفته بود. با دیدن یک سری شلوارهای نامناسب، که خیلی جلب توجه می‎کرد، این سؤال برایش ایجاد شد که آیا خود فروشندگان هم، این شلوارها را برای خود می‎خرند؟ 🤔
وقـتـی مـیـگویـیـم خـدا كـنـد كـه بـیــایــی شاید او میگوید: خــدا كـنــد كــه بــخـواهــیــد!!! 😭😭 اللهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 راهکار ویژه برای تشویق دختر به حجاب 🔻 اگر می‌خواهید دخترتان با حجاب شود، امکانات زیبا بودن و زیبا نمودن را در خانه و جاهایی که نیاز به حجاب نیست برایش فراهم کنید. چون حجاب یک سکه است که دو رو دارد، یک روی ان هنر پوشیدگی و روی دیگر آن زیبایی همراه با سلامتی است. خانم نیلچی زاده
🌼 حجت الاسلام ماندگاری به سوال يكی از بينندگان برنامه سمت خدا درباره آرايش كردن پاسخ جالبی داده است كه در ادامه می‌خوانيد. ❓سؤال: من دختری هستم که عاشق آرایش کردن هستم و آرایش هم برای دل خودم است و آرایش من، برای جلب توجه دیگران نیست. من وقتی بیرون می روم به سر و وضع خودم می رسم تا دلم شاد بشود. آیا این کار من ایرادی دارد؟ ✅ پاسخ: کار ایشان کمال نامهربانی، بی انصافی و ناسپاسی به خداوند است. قرار نیست که هر کس به دل خودش عمل کند. قرار است که همه به امر خدا عمل کنند. 🔹موتورسواری که در پیاده رو موتورسواری می کند و امنیت مردم را به خطر می اندازد، می گوید: دلم می خواهد به پیاده رو بروم و در واقع به خواسته دلش عمل کرده است. کسی که دم بیمارستان بوق می زند می گوید که من می خواستم شاد باشم بوق زدم و اِلا قصد کار دیگری ندارم. اگر این حرف ها عاقلانه است حرف این خانم هم عاقلانه است. 🔹وقتی ما کاری می کنیم که به دیگران آسیب و ضرری می رسد، باید روی دل خودمان پا بگذاریم. اگر شما به حرف خدا گوش بدهید و حق کسی را ضایع نکنید می توانید به حرف دل تان عمل کنید. این خانم حرف خدا را ضایع کرده است زیرا در قرآن داریم که زنها نباید زینت و آرایش خودشان را آشکار کنند مگر برای همسران و مَحرم هایشان. در اینجا شما نمی توانید به دل تان عمل کنید زیرا ناسپاسی خدا می شود. ❗️ این خانم به چهار گروه لطمه می زند: 1⃣ در خیابان جوان عفیف نمی خواهد به چهره ی این خانم نگاه کند بنابراین به خودش فشار می آورد و سرش را پایین می اندازد. پس این فرد اذیت می شود و حقش ضایع می شود زیرا می توانست راحت در خیابان راه برود. مثل فردی که وقتی آلودگی هوا وجود دارد مجبور است که ماسک بزند. 2⃣ به جوان بی بند و بار هم ظلم می شود زیرا این جوان وقتی خانم را در خیابان می بیند ازدواجش عقب می افتد چون مجانی دارد نیازش را برطرف می کند. فرد باید نیازش را با ازدواج تامین کند نه با هرزگی و چشم چرانی. 3⃣ به متأهل‌ها هم ظلم می شود زیرا آقایان متأهل چشم شان به این خانم می افتد که خیلی مرتب است، وقتی به خانه می روند خانم را درآشپزخانه می بینند که خیلی مرتب نیست و بخاطر همین، قیافه ها را مقایسه می کند و شروع به بهانه گیری می کند و زندگی بهم می ریزد. پس بی حجابی حق الناس است و باید این خانم ها تغییر رویه بدهند. 4⃣ به خودش ظلم میکند چرا که با اینکار خود را وسیله هوس رانی مردها قرار میدهد و حیا و عزت نفس خود پایمال میکند. •┈••✿🌸✿••┈• @moeze1 •┈••✿🌸✿••┈• https://eitaa.com/joinchat/635437060Cb2a705359c
🌼 طناب کشی 🌼 💎 همه از کار جوان تعجب کرده بودند و با نگاه عجیبی به او نگاه می کردند و احیاناً بعضی نیز او را مسخره می کردند. جوان که قد بلندی هم داشت و آستین لباسش را بالا زده بود؛ 💎 طناب بلندی به دست گرفته و آن را از در خانه ای تا پیامبر (صلی الله علیه و آله) می کشید. عابران با تعجب به او نگاه می کردند اما جوان، مشغول کار خودش بود. 💎 یکی از رهگذران پرسید: مشغول چه کاری هستی؟ جوان بدون اینکه دست از کار بکشد، گفت: پیرمرد نابینایی که همسایه ماست از من درخواست کرده طنابی را از در خانه اش تا مسجد بکشم تا بتواند با گرفتن طناب به مسجد و برسد. 💎 رهگذر با تعجب پرسید: حالا مگر چه می شد را در خانه اش می خواند؟ جوان در حالی که طناب را به دست داشت و به جلو حرکت می کرد، گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به او فرموده، این کار را انجام دهد تا از نماز جماعت محروم نباشد. 💎 رهگذر که در حال رفتن بود، آرام با خودش گفت: پس ما که چشم داریم و سالم هستیم، اگر در نماز جماعت شرکت نکنیم دیگر... . 📒 اصغر آیتی و حسن محمودی، پر پرواز ؛ ص ۷۸ به نقل از تهذیب الأحكام، ج 3 ص 266. 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. 🆔 @namazmt