eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد🇮🇷🏴
137 دنبال‌کننده
11هزار عکس
11.2هزار ویدیو
404 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تدابیر زمستان(1) @Teb340_ir @Teb340_ir حکیم حسین خیراندیش در ویژه برنامه زنده تلویزیونی به مناسبت ضمن حضور به عنوان مهمان فوقِ ویژه، یک را به ملت ایران هدیه دادند.. در کلیپ فوق به بررسی فواید اساسی این تدبیر زمستانی به منظور تقویت هرچه بیشتر در برابر هر نوع ویروس یا عامل بیماریزای موجود در هوا و سایر نتایج مفید آن می پردازند. و شاید باورش برایتان مشکل باشد که همین وسیله که با افتخار در تاریخ، و غنی گذشتگانِ ما بوده است، موجب درمان دسته وسیعی از بیماریها از جمله ، و ...شود @Teb340_ir @Teb340_ir
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت بغض‌آلود رهبر انقلاب از انتظار حاج‌قاسم پشت درب اتاق عمل جراحی و همراهی با خانواده دوست شهیدش @Farsna
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀در آستانه دومین سالگرد شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی فاتحه و صلواتی ختم کنیم به ارواح طیبه همه شهدا🥀 حاج قاسم سلیمانی و همه کسانی که با ایثار جانشان از این مرز وبوم حراست کردند روحشان شاد و یادشان گرامی😔🙏
🛑📸 اهدای دست‌نوشته شهید سلیمانی درباره اشتیاق به شهادت، در دیدار امروز از سوی خانواده حاج قاسم به رهبر انقلاب شهید سلیمانی: 🔹من به دنبال قاتلم می‌گردم و چقدر مشتاق دیدارشم، او مرا به قله سعادت خواهد رساند. بیا! خواهش می‌کنم بیا! تحملم تمام شد بیا! 🔹بیا با تیغ برهنه بُرنده، گلوی من آماده‌ی بریدن و خون من آماده جهیدن از جسم... همه چیز اینجا🔰مهم است http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c 🕌‌ اولین و بزرگترین کانال قمی‌ها
@madreseh_mahdaviAUD-20211223-WA0044.mp3
زمان: حجم: 2.12M
🎧سرود شیر میدان (با سبک نماهنگ مختار نامه) 2⃣روز تا سالگرد شهادت
تخم مرغ : ۱ عدد ماست : نصف پیمانه(هر ماستی میشه فرق نمیکنه) آرد سفید قنادی :یک و نیم الی دو پیمانه (من دو لیوان استفاده کردم) بکینگ پودر : ۱ قاشق غذاخوری نمک : نوک قاشق چایخوری ابتدا تخم مرغ و ماست رو با هم مخلوط کردم و با هم زن دستی کمی هم زدم تا صاف و یکدست بشه حالا ارد و بکینگ پودر و نمک الک شده رو به مواد اضافه کردم با دست ورز دادم(زیاد ورز دادن نمیخواد) تا خمیر جمع بشه خمیر رو روی سطح کار با وردنه پهن کردم و با هر قالبی که خواستین قالب بزنید(من با لیوان قالب زدم) توی روغن داغ شناور سرخش کردم. نکته: خمیر نباید چسبناک باشه اگه چسبناک بود کمی ارد اضافه کنید 🍀🍀🍀🍀
😍 روایت یک زائر از خدمت عاشقانه‌ در یک روز بارانی در حرم مطهر امام مهربانی‌ها...
زیرا که ذخیره ی ظهورید شما ...
🛑 واکنش رهبر انقلاب به حذف عکس حاج‌قاسم در شبکه‌های اجتماعی 🔹رهبر انقلاب در دیدار با خانواد و اعضای ستاد بزرگداشت شهید سلیمانی، برخورد مستکبران با حاج قاسم در فضای مجازی را نشانه ترس آنها حتی از اسم شهید و واهمه‌شان از رواج و تکثیر آن الگوی گران‌سنگ دانستند و گفتند: در دنیای امروز، فضای مجازی زیر کلید مستکبران است و این واقعیت باید مسئولین فضای مجازی کشور را نیز هوشیار کند تا به‌نحوی عمل کنند که دشمن نتواند به هر شکل و هر جا که اراده کرد، در فضای مجازی برخورد کند. 🔹حاج قاسم ثابت کرد که می‌توان ملی‌ترین و در عین حال امتی‌ترین بود. 🔹حضور دهها میلیونی ملت در تشییع پیکر مطهر سردار نشان می‌دهد حاج قاسم ملی‌ترین چهره بوده و هست. 🔹نفوذ روزافزون یاد و نام او در دنیای اسلام اثبات می‌کند سلیمانی عزیز، امتی‌ترین چهره دنیای اسلام نیز بوده و هست. همه چیز اینجا🔰مهم است http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c 🕌‌ اولین و بزرگترین کانال قمی‌ها
برادر بزرگ علی آقا، یارعلی، خیلی هوای مرا داشت؛ سر می زد و اگر خانواده شان دور هم بودند با یک وانت پیکان سپاه که راننده اش بود، مرا می برد به مهمانی و برم برمی گرداند خانه پدری. من عروس دوم خانواده بودم. برادر بزرگ شوهرم با دخترعمویش ازدواج کرده بود و همه عروس اول را دخترعمو صدا می زدند. من چون غریبه بودم، زن داداش صدایم می زدند و احترام ویژه ای برایم قائل بودند و همیشه مواظبم بودند. یک روز در خانه را زدند. یکی از هم رزم هایش بود. بعد از بیست و پنج روز یک نامه داده بود؛ یک صفحه و نصف که اینجوری شروع شده بود: خدمت همسر مهربانم سلام علیکم... سریع نامه را باز کردم و این شروع مرا به شوق آورد. از خودش گفته بود که معاون تیپ بیت المقدس شده است. نوشته بود: جایم خوب است و مدام برایت دعا می کنم. سری به خانه بزن و مواظب خانه مان باش. یک جا نمان تا حال و هوایی هم عوض کرده باشی. نمی دانم نامه را چطور تمام کردم. دوباره نامه را خواندم. به هر که رسیدم؛ از مادر و پدر و دوست و خواهر و برادرها، خبر رسیدن اولین نامه اش را دادم. سریع ماشین گرفتم و رفتم میدان کارگر بابل، ماشین های خطی روستای هتکه پشت را سوار شدم و خودم را رساندم خانه مادرشوهرم و خبر رسیدن نامه علی آقا را دادم. آنها هم خیلی خوشحال شدند. شب را پیششان ماندم و صبح برگشتم خانه، چون باید می رفتم مدرسه.
بعد از آن، مدتی نامه ای نیامد و تلفنی هم نشد. نزدیک شب عید بود. گفتم بروم خانه و گردگیری کنم. دخترعمو و یکی از دوستانم گفتند با تو می آییم تا هم کمکت کنیم و هم تنها نباشی. در خانه را که باز کردم جای خالی علی آقا را بو کشیدم. شروع کردیم به گردگیری. تا به چیزی دست می زدند، می گفتم: این را علی آقا گفت اینجا بذاریم. علی آقا، علی آقا ورد زبانم شده بود و اصلا حواسم نبود. دخترعمویم رفت یک وسیله را بگیرد و من دوباره اسم علی آقا را آوردم، گفت: آره بابا می دونم در مورد این هم علی آقا نظر داد. به خودم آمدم و تازه متوجه شدم چقدر اسمش را تکرار می کنم. آن دو مشغول کار خودشان شدند و به خجالتم توجهی نکردند. ساکت شدم. تازه فهمیدم شورش را درآورده ام. دخترعمویم، یکی دو بار دیگر ادایم را درآورد: -این تابلو را با میخ علی آقا زده به دیوار... -این سلیقه علی آقا بوده... . وسیله ای نداشتیم؛ یک اتاق بود و یک آشپزخانه با وسایل ساده. گردگیری زود تمام شد. سه نفری ناهار خوردیم و برگشتیم خانه پدری. دلم گرفته بود. شوهرم نبود و اصلا حال و هوای عید برایم معنا نداشت. هیچ چیز نخریدم، حتی عیدی که سپاه داده بود را دست نزدم. دل و دماغ هیچ کاری را نداشتم. عید آن سال امام مثل هر سال پیام عید داد و رئیس جمهور، آقای خامنه ای هم با آن حالت مجروحیتشان که ترور شده بودند و روی ویلچر بودند، صحبت کردند.