12.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تدابیر زمستان(1)
@Teb340_ir
@Teb340_ir
حکیم حسین خیراندیش در ویژه برنامه زنده تلویزیونی به مناسبت #شب_یلدا ضمن حضور به عنوان مهمان فوقِ ویژه، یک #تدبیر_بسیار_سودمند را به ملت ایران هدیه دادند..
در کلیپ فوق به بررسی فواید اساسی این تدبیر زمستانی به منظور تقویت هرچه بیشتر #ریه در برابر هر نوع ویروس یا عامل بیماریزای موجود در هوا و سایر نتایج مفید آن می پردازند.
و شاید باورش برایتان مشکل باشد که همین وسیله #حکیمانه که با افتخار در تاریخ، #فرهنگ و #تمدن غنی گذشتگانِ ما بوده است، موجب درمان دسته وسیعی از بیماریها از جمله #بی_اشتهایی، #سوء_هاضمه و ...شود
@Teb340_ir
@Teb340_ir
#طب_سنتی #حکیم_خیراندیش #شب_یلدا #کرونا #بیماریهای_ریوی #افزایش_کارایی_مغز #اصلاح_ذائقه
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایت بغضآلود رهبر انقلاب از انتظار حاجقاسم پشت درب اتاق عمل جراحی و همراهی با خانواده دوست شهیدش
@Farsna
1.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀در آستانه دومین سالگرد
شهادت شهید حاج قاسم سلیمانی
فاتحه و صلواتی ختم کنیم
به ارواح طیبه همه شهدا🥀
حاج قاسم سلیمانی
و همه کسانی که با ایثار جانشان از این
مرز وبوم حراست کردند
روحشان شاد و یادشان گرامی😔🙏
#حاج_قاسم
🛑📸 اهدای دستنوشته شهید سلیمانی درباره اشتیاق به شهادت، در دیدار امروز از سوی خانواده حاج قاسم به رهبر انقلاب
شهید سلیمانی:
🔹من به دنبال قاتلم میگردم و چقدر مشتاق دیدارشم، او مرا به قله سعادت خواهد رساند.
بیا! خواهش میکنم بیا!
تحملم تمام شد بیا!
🔹بیا با تیغ برهنه بُرنده، گلوی من آمادهی بریدن و خون من آماده جهیدن از جسم...
همه چیز اینجا🔰مهم است
http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c
🕌 اولین و بزرگترین کانال قمیها
@madreseh_mahdaviAUD-20211223-WA0044.mp3
زمان:
حجم:
2.12M
🎧سرود شیر میدان
(با سبک نماهنگ مختار نامه)
2⃣روز تا سالگرد شهادت #سردار_دلها
#نان_لقمه_ای_فوری
تخم مرغ : ۱ عدد
ماست : نصف پیمانه(هر ماستی میشه فرق نمیکنه)
آرد سفید قنادی :یک و نیم الی دو پیمانه (من دو لیوان استفاده کردم)
بکینگ پودر : ۱ قاشق غذاخوری
نمک : نوک قاشق چایخوری
ابتدا تخم مرغ و ماست رو با هم مخلوط کردم و با هم زن دستی کمی هم زدم تا صاف و یکدست بشه حالا ارد و بکینگ پودر و نمک الک شده رو به مواد اضافه کردم با دست ورز دادم(زیاد ورز دادن نمیخواد) تا خمیر جمع بشه خمیر رو روی سطح کار با وردنه پهن کردم و با هر قالبی که خواستین قالب بزنید(من با لیوان قالب زدم) توی روغن داغ شناور سرخش کردم.
نکته:
خمیر نباید چسبناک باشه اگه چسبناک بود کمی ارد اضافه کنید
🍀🍀🍀🍀
😍 #خادمانه
روایت یک زائر از خدمت عاشقانه در یک روز بارانی در حرم مطهر امام مهربانیها...
🛑 واکنش رهبر انقلاب به حذف عکس حاجقاسم در شبکههای اجتماعی
🔹رهبر انقلاب در دیدار با خانواد و اعضای ستاد بزرگداشت شهید سلیمانی، برخورد مستکبران با حاج قاسم در فضای مجازی را نشانه ترس آنها حتی از اسم شهید و واهمهشان از رواج و تکثیر آن الگوی گرانسنگ دانستند و گفتند: در دنیای امروز، فضای مجازی زیر کلید مستکبران است و این واقعیت باید مسئولین فضای مجازی کشور را نیز هوشیار کند تا بهنحوی عمل کنند که دشمن نتواند به هر شکل و هر جا که اراده کرد، در فضای مجازی برخورد کند.
🔹حاج قاسم ثابت کرد که میتوان ملیترین و در عین حال امتیترین بود.
🔹حضور دهها میلیونی ملت در تشییع پیکر مطهر سردار نشان میدهد حاج قاسم ملیترین چهره بوده و هست.
🔹نفوذ روزافزون یاد و نام او در دنیای اسلام اثبات میکند سلیمانی عزیز، امتیترین چهره دنیای اسلام نیز بوده و هست.
همه چیز اینجا🔰مهم است
http://eitaa.com/joinchat/3298492416Cc8880c401c
🕌 اولین و بزرگترین کانال قمیها
#ساره
#قسمت_صد_و_پانزدهم
برادر بزرگ علی آقا، یارعلی، خیلی هوای مرا داشت؛ سر می زد و اگر خانواده شان دور هم بودند با یک وانت پیکان سپاه که راننده اش بود، مرا می برد به مهمانی و برم برمی گرداند خانه پدری.
من عروس دوم خانواده بودم. برادر بزرگ شوهرم با دخترعمویش ازدواج کرده بود و همه عروس اول را دخترعمو صدا می زدند. من چون غریبه بودم، زن داداش صدایم می زدند و احترام ویژه ای برایم قائل بودند و همیشه مواظبم بودند.
یک روز در خانه را زدند. یکی از هم رزم هایش بود. بعد از بیست و پنج روز یک نامه داده بود؛ یک صفحه و نصف که اینجوری شروع شده بود: خدمت همسر مهربانم سلام علیکم...
سریع نامه را باز کردم و این شروع مرا به شوق آورد. از خودش گفته بود که معاون تیپ بیت المقدس شده است. نوشته بود: جایم خوب است و مدام برایت دعا می کنم. سری به خانه بزن و مواظب خانه مان باش. یک جا نمان تا حال و هوایی هم عوض کرده باشی.
نمی دانم نامه را چطور تمام کردم. دوباره نامه را خواندم. به هر که رسیدم؛ از مادر و پدر و دوست و خواهر و برادرها، خبر رسیدن اولین نامه اش را دادم.
سریع ماشین گرفتم و رفتم میدان کارگر بابل، ماشین های خطی روستای هتکه پشت را سوار شدم و خودم را رساندم خانه مادرشوهرم و خبر رسیدن نامه علی آقا را دادم. آنها هم خیلی خوشحال شدند. شب را پیششان ماندم و صبح برگشتم خانه، چون باید می رفتم مدرسه.
#ساره
#قسمت_صد_و_شانزدهم
بعد از آن، مدتی نامه ای نیامد و تلفنی هم نشد. نزدیک شب عید بود. گفتم بروم خانه و گردگیری کنم.
دخترعمو و یکی از دوستانم گفتند با تو می آییم تا هم کمکت کنیم و هم تنها نباشی. در خانه را که باز کردم جای خالی علی آقا را بو کشیدم.
شروع کردیم به گردگیری. تا به چیزی دست می زدند، می گفتم: این را علی آقا گفت اینجا بذاریم.
علی آقا، علی آقا ورد زبانم شده بود و اصلا حواسم نبود. دخترعمویم رفت یک وسیله را بگیرد و من دوباره اسم علی آقا را آوردم، گفت: آره بابا می دونم در مورد این هم علی آقا نظر داد.
به خودم آمدم و تازه متوجه شدم چقدر اسمش را تکرار می کنم. آن دو مشغول کار خودشان شدند و به خجالتم توجهی نکردند. ساکت شدم. تازه فهمیدم شورش را درآورده ام. دخترعمویم، یکی دو بار دیگر ادایم را درآورد:
-این تابلو را با میخ علی آقا زده به دیوار...
-این سلیقه علی آقا بوده... .
وسیله ای نداشتیم؛ یک اتاق بود و یک آشپزخانه با وسایل ساده. گردگیری زود تمام شد. سه نفری ناهار خوردیم و برگشتیم خانه پدری.
دلم گرفته بود. شوهرم نبود و اصلا حال و هوای عید برایم معنا نداشت. هیچ چیز نخریدم، حتی عیدی که سپاه داده بود را دست نزدم. دل و دماغ هیچ کاری را نداشتم.
عید آن سال امام مثل هر سال پیام عید داد و رئیس جمهور، آقای خامنه ای هم با آن حالت مجروحیتشان که ترور شده بودند و روی ویلچر بودند، صحبت کردند.