✅در دهه فجر بر سر در هر خانهای #پرچم جمهوری اسلامی بزنید
✨آیت الله العظمی #امام_خامنه_ای:
🔻 ۲۲ بهمن و هفتهى انقلاب را با شكوه هر چه تمامتر جشن بگيريد؛ به دنيا نشان بدهيد كه قدر انقلابتان را مىدانيد.
🔹بر سَردر هر خانهاى پرچم بزنيد، پرچم جمهورى اسلامى را در سطح شهرها و روستاها به اهتزار در بياوريد. نشان بدهيد كه ملّت، اين خاطره را گرامى مىدارد. ۱۳۵۹/۱۱/۱۷
✅پ.ن: در #فضای_مجازی هم میتونیم پرچم جمهوری اسلامی 🇮🇷 رو در کنار اسممون بزنیم👌
✅همین حالا👌 با یه یاعلی مدد🇮🇷
#عصر_یک_جمعه_ی_دلگیر، دلم گفت..
شاعر: سید حمیدرضا برقعی
عصر یک #جمعه ی دلگیر، دلم گفت بگویم بنویسم
كه چرا #عشق به انسان نرسیده است؟
چرا #آب به گلدان نرسیده است؟
چرا #لحظه ی باران نرسیده است؟
و هر كس كه در این #خشكی دوران به لبش #جان نرسیده است، به #ایمان نرسیده است و #غم عشق به پایان نرسیده است.
بگو #حافظ دلخسته ز شیراز بیاید، بنویسد:
كه #هنوزم كه هنوز است چرا #یوسف گمگشته به كنعان نرسیده است؟
چرا #كلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟
دل #عشق ترك خورد، #گل زخم نمك خورد،
#زمین مُرد، #زمان بر سر دوشش غم و اندوه به #انبوه فقط برد، فقط برد، زمین مرد، زمین مُرد.
#خداوند گواه است، #دلم چشم به راه است، و در #حسرت یك پلك نگاه است؛
ولی #حیف نصیبم فقط آه است
و همین #آه خدایا برسد كاش به جایی؛
برسد كاش #صدایم به صدایی...
#عصر یك جمعه ی #دلگیر وجود تو كنار دل هر #بیدل آشفته شود حس،
تو كجایی #گل نرگس؟
به خدا آه #نفس های غریب تو كه #آغشته به حزنی است، زجنس #غم و ماتم،
زده #آتش به دل عالم و آدم
مگر این #روز و شب رنگ شفق یافته در #سوگ کدامین غم عظمی به تنت رخت #عزا کرده ای ای عشق مجسم
كه به جای #نم شبنم بچكد خون جگر دم به دم از عمق نگاهت،
نكند باز شده #ماه محرم كه چنین می زند #آتش به دل فاطمه، آهت!
به #فدای نخ آن شال سیاهت،
به #فدای رخت ای ماه! بیا، صاحب این بیرق و این #پرچم و این مجلس و این روضه و این بزم تویی.آجرك الله! #عزیر دو جهان #یوسف درچاه...
🌹سلام علیکم ✋
#هر_روز_با_شهدا🥀
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید!!
💥 طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، و این نقطه عطفی در زندگی او بود و همین ازدواج بود که مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد...
💥به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد، ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد و خواهر شوهرش، فاطمه جعفریان که او هم مبارز بود در این روز کشته شد... در سال ۱۳۵۴ به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیر خواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند.
روز سی ام فروردین ۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحتنظر قرار میگیرد...
💥طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه می بایست اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد، غافل از آنکه خانه زیر نظر است... صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود، غافل از آنکه مأموران در پی او هستند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی میشود. سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست... طیبه پس از اتمام فشنگ هایش به همراه فرزند چهار ماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می کند و در درگیری به شهادت می رسد. از خانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی را پیدا می کنند وبه خانه آنها می روند
💥فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدود سه ساعت مقاومت کرد اما او نیز به شهادت رسید.
وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود:
🌷 مرا بکشید ولی چادرم را برندارید...
💥طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از دو چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند... روز سوم اردیبهشت روزنامه ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند... محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می گردد...
#کتاب_خاطرات_دردناک
#ناصر_کاوه
🌺....صاحب خانه اش گفته بود:
طیبه که به خانه ما آمد ما سربرهنه و بی حجاب بودیم...😇 این قدر پند و نصیحت کرد و از قرآن و دعا برایمان گفت تا دیگه نگذاشتیم یک تارموی مان پیدا شود...👌
🌺... #ساواک که گرفته بودش و دستبند زده بود به دستانش گفته بود...
" مرا بکشید اما #چادرم را برندارید..."😰
برشی اززندگی شهیده انقلاب اسلامی:👇 "طیبه واعظی"
#چفیه ...
#پرچم ...
#چادر ...
همه از یڪ خانواده اند
اما...!
چفیه بردوش #شهدا
پرچم به دست #رزمندگان
و #چادر برسَر ِتوست اے #خواهرم ..
#حفظ_حجاب وصیت شهدا و سلاح تودر برابر هجوم دشمن است.
💬 دختران هم #شهید می شوند
🔻جهیزیه👈 قالی می بافت به چه قشنگی، ولی درآمدش رو برای خودش خرج نمی کرد. هر چی از این راه در می آورد ، یا برای دخترای فقیر جهیزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر.
🔅 حتی جهیزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت، البته با اجازه من.
یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار.
🔅ازش پرسیدم : «چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟» گفت:« وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!»
کتاب زندگی به سبک شهدا
ناصرکاوه
🌷 شهیده طیبه واعظی
➖علت شهادت به دست ساواک، برگرفته ازکتاب، کفش های جامانده در ساحل
Negar_۲۰۲۳۰۶۲۴_۱۷۲۳۰۰.jpg
حجم:
234.7K
12.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 تصور کن الان بین الحرمین هستی
❤️ فاذکرونی اذکرک
#محرم
#بین_الحرمین
#تاسوعاعاشورا
#حسینیه
#پرچم
#علم
💯قرارگاه سایبری عَمّار 🇮🇷
در صورت تمایل جهت ورود به قرارگاه،لطفا عبارت آبی را لمس کنید