eitaa logo
بانوان فرهیخته ی فلارد
136 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
9.8هزار ویدیو
385 فایل
ارتباط با مدیر کانال https://eitaa.com/hosseini12345
مشاهده در ایتا
دانلود
او از این کشیش‌ها مایوس شده است، اما هرگز از خدا جدا نشده است. او از این جماعت بدش می‌آید ولی خدا را دوست دارد و به عیسی و مریم مقدس عشق می‌ورزد ❤️ هرچه او به دینی که کشیش‌ها از آن دَم می‌زنند بیشتر شک می‌کرد ،راز و نیازش با خدا بیشتر می‌شد. ملیکا از خدا می‌خواهد او را نجات بدهد🤲 او از همه چیز و همه کس خسته شده است ولی از خدا و دوستان خدا دل نکنده است. او منتظر است تا لطف خدا به سوی او بیاید . او می‌داند که اگر با پسر عمویش ازدواج کند، تا آخر عُمر باید به وضع موجود راضی باشد. اگر روحانیون بفهمند که ملکه آینده روم به قِداسَت آنها شک دارد ،چیزی جز مرگ در انتظار او نخواهد بود😱 آنها آنقدر قدرت دارند که حتی ملکه آینده روم را می‌توانند به قتل برسانند😳 آنها هرگز شمشیر به دست نمی‌گیرند تا ملکه را به قتل برسانند ،بلکه اسلحه‌ای بسیار قدرتمندتر از شمشیر دارند. کافی است آنها به مردم بگویند که ملکه مُرتَد شده‌است و به دین خدا پشت کرده است. آن وقت می‌بینی چگونه مردمی که تا دیروز ساکت و آرام بوده‌اند آشوب به پا کرده و به قصر حمله می‌کنند تا برای خوشنودی و رضایت خدا ملکه را بکشند. فکر می‌کنم دیگر فهمیدی که چرا ملیکا نمی‌خواهد با پسر عمویش ازدواج کند؟ او از جنس این مردم نیست! خدا به او چیزی داده که به خیلی‌ها نداده است . خدا به ملیکا قدرت فکر کردن داده است!👏 گویا تنها عیب او این است که فکر می‌کند. امروز کسی نباید خودش فکر کند! روحانیونی که نان حکومت را می‌خورند به جای همه فکر می‌کنند . وظیفه مردم فقط اطاعت بی‌چون و چرا از آنهاست . آنها می‌گویند که رضایت خدا و مسیح فقط در این دین اطاعت است ‌ در این روزگار هر کس که می‌فهمد باید سکوت کند وگرنه سزایش مرگ است . آخر چگونه ممکن است خدا کلید بهشت را به کسانی بدهد که دم از خدا می‌زنند و از سفره حکومت قیصر نان می‌خورند؟🤔 ... ⛅️ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج⛅️ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
📕🌼 چند روز می‌گذرد و ملیکا خبردار می‌شود که باید خود را برای مراسم عروسی آماده کند. پدربزرگ او قِیصَر دستور داده است تا این عروسی هرچه زودتر برگزار شود. حتماً می‌دانید در روم به پادشاهی که کشور را اداره می‌کند« قیصر»می‌گویند. ملیکا نوه ی قیصر روم است! او دستور داده است تا سَران و بزرگان از سراسر کشور در پایتخت جمع بشوند. پیش بینی می‌شود که تعداد آنها به ۴۰۰۰ نفر برسد. ۳۰۰ نفر از روحانیون کلیسا هم دعوت شده‌اند تا در این مراسم حضور داشته باشند . قصر بزرگ و زیبایی برای این مراسم در نظر گرفته شده است. قیصر می‌خواهد برای ملکه آینده روم جشن بزرگی بگیرد. جشنی که نشانه اقتدار و عظمت خاندانش باشد! ملیکا هیچ چاره‌ای ندارد . باید به این عروسی رضایت بدهد‌ اکنون تمام قصر غرق نور است. عده‌ای می‌رقصند و گروهی هم می‌نوازند. همه مهمان‌ها آمده‌اند و قیصر بر روی تخت خود نشسته است. درِ قصر باز می‌شود. داماد در حالی که گروهی او را همراهی می‌کنند وارد می‌شود. او به سوی قصر می‌آید ،خم می‌شود و دست قیصر را می‌بوسد و به سوی تخت دامادی می‌رود تا بر روی آن بنشیند. همه کف می‌زنند و سوت می‌کشند. داماد افتخار می‌کند که امشب زیباترین دختر روم همسر او می‌شود!😊 او می‌خواهد بر روی تخت بنشیند که ناگهان همه چیز می‌لرزد. زلزله‌ای سهمگین همه را به وحشت می‌اندازد . آنقدر سریع که فرصت فرار یا ماندن را به هیچکس نمی‌دهد . همه چیز در یک لحظه اتفاق می‌افتد گَرد و غبار همه جا را فرا می‌گیرد. پایه‌های تخت داماد شکسته و داماد بیهوش بر روی زمین افتاده است. هیچکس حرفی نمی‌زند. همه مات و مبهوت به هم نگاه می‌کنند! آیا عذابی نازل شده است؟؟ عروسی به هم می‌خورد. قِیصر بسیار ناراحت می‌شود. چه راز و رمزی در کار است ؟ هیچکس نمی‌داند.🤔 ... ⛅️ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج⛅️ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
شب از نیمه گذشته و سکوت همه جا را فرا گرفته است . نور مهتاب از پنجره بر اتاق ملیکا می‌تابد! اکنون ملیکا خواب می‌بیند: عیسی علیه السلام به این قصر آمده است، همه یاران او نیز آمده‌اند . آیا «شَمعون» را می‌شناسی ؟ او وصی و جانشین حضرت عیسی است و ملیکا هم از نسل اوست. شَمعون پدربزرگ مادری ملیکا است. هرجا را نگاه می‌کنی فرشتگان ایستاده‌اند! در وسطِ قصر،منبری از نور گذاشته‌اند. گویا همه منتظر آمدن کسی هستند☺️ ملیکا در شگفتی می‌ماند! به راستی چه کسی قرار است به اینجا بیاید ؟🤔که عیسی در انتظارش سراپا ایستاده است؟ ناگهان درِ قصر باز می‌شود‌‌. مردانی نورانی وارد می‌شوند ! بوی گل محمدی به مشام می‌رسد🌸🌸🌸 بانویی جوان و نورانی هم همراه آنها آمده است ✨ عیسی به استقبال آنها می‌رود! سلام می‌کند و خوش آمد می‌گوید :«سلام و درود خدا بر تو ای آخرین پیامبر ! ای محمد » عیسی ،«محمّد »را در آغوش می‌گیرد و از او می‌خواهد به قسمت پذیرایی قصر برود. همه می‌نشینند. چهره عیسی همچون گل شکفته شده و سکوت بر فضای قصر سایه افکنده است. ملیکا فقط نگاه می‌کند. به راستی در اینجا چه خبر است ؟ بعد از لحظاتی، محمّد رو به عیسی می‌کند و می‌گوید :« ای عیسی! جانشین تو شمعون ،دختری به نام «ملیکا» دارد. من آمده ام او را برای یکی از فرزندانم خواستگاری کنم.» محمّد صلی الله دست اشاره به جوانی می‌کند که در کنارش نشسته است. ملیکا نگاه می‌کند . جوانی را می‌بیند که صورتش چون ماه می‌درخشد. این جوان، امام یازدهم شیعیان و نام او «حسن» است . محمد صلی الله منتظر جواب است . در این هنگام عیسی علیه السلام رو به شمعون، پدر بزرگ ملیکا می‌کند و می‌گوید: « ای شمعون ! سعادت و خوشبختی به سوی تو آمده است. آیا دخترت ملیکا را به عقد ازدواج فرزند محمد در می‌آوری ؟» اشک شوق در چشمان شمعون حلقه می‌زند🥺 و بعد با نگاهی به دخترش ملیکا می‌کند و می‌گوید:« آری ،با کمال افتخار قبول می‌کنم😊» محمد از جا برمی‌خیزد و بر بالای منبری از نور قرار می‌گیرد و خطبه عقد را می‌خواند: ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ « امشب ملیکا دختر شمعون را به ازدواج یازدهمین امام بعد از خود، حسن درآوردم. شاهدان این ازدواج عیسی و شمعون و حواریّون و علی و فاطمه و همه خاندان من هستند.» وقتی سخن محمد صلی الله تمام می‌شود همه به یکدیگر تبریک می‌گویند و همه جا غرق نور می‌شود✨🌹 ... ⛅️ألـلَّـھُـمَــ عجِّلْ لِوَلـیِـڪْ ألفَـرَج⛅️ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈
⚪️نوگلان فاطمی برگزار می کند... 🔺 ای تنها امید ما ، برای آمدنت چشم انتظاریم، بیا.🔻 🌙 بچه ها امسال همه با هم ظهور و گشایش در امر فرج امام زمان رو از خدا بخواهیم.... 🎖مسابقه حفظ دعای فرج (الهی عظم البلاء) با عنوان برترین امید ⏳مهلت ارسال آثار تا ۶ اسفند ۱۴۰۲⌛️ ❗️رده سنی ۷ تا ۱۴ سال❗️ . 🎁 جوایز 🎁 ۳۱۳ جایزه نفیس مخصوص آقا پسر ها🛍🎁 ۳۱۳ جایزه نفیس مخصوص دختر خانم ها🛍🎁 ارسال آثار به کانال:👇👇 ╔ ✾ ✾ ✾ ════╗ @nogolane_faatemi ╚════ ✾ ✾ ✾ ╝ ‎‎‌‌‎‎‌‌‎‎‌‍‎‌
🛑📸 سنگ قبر دختر کاپشن صورتی به رنگ صورتی درآمد 🔹سنگ جدید مزار شهیده ریحانه سلطانی‌نژاد، معروف به «کاپشن صورتی با گوشواره قلبی» که در حادثه تروریستی کرمان به شهادت رسید @Qomonline قم‌آنلاین، کانون اخبار مهم🔝
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥 کلیپ ویژه 💥 ✅ در انتخابات مثل حضرت فاطمه سلام الله علیها عمل کنیم... استاد پناهیان
بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم سوره اعراف، آیه ۱۵۰ وَ لَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِن بَعْدِي ۖ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ ۖ وَ أَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَ أَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ ۚ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَ كَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَ لَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ : و هنگامى که موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت، گفت: «پس از من، بد جانشینانى برایم بودید (و آیین الهى را ضایع کردید). آیا در مورد فرمان پروردگارتان (و تمدید مدّت میعاد او)، عجله نمودید (و زود قضاوت کردید)؟!» سپس الواح را افکند، و سر برادر خود را گرفت (و با عصبانیّت) به سوى خود کشید. (برادرش) گفت: «فرزند مادرم! این گروه، مرا در فشار گذاردند و ناتوان کردند. و نزدیک بود مرا بکشند. پس کارى نکن که دشمنان مرا سرزنش کنند. و مرا در زمره ستمکاران قرار مده.» : عکس العمل شدید در برابر گوساله پرستان در این آیه و آیه بعد، ماجراى درگیرى موسى(علیه السلام) با گوساله پرستان به هنگام بازگشت از میعادگاه، که در آیه گذشته تنها اشاره اى به آن شده بود تشریح گردیده، و عکس العمل شدید موسى(علیه السلام) که براى بیدار ساختن این جمعیت انجام داد، بازگو شده است. 🔹نخست مى فرماید: هنگامى که موسى خشمناک و اندوهگین به سوى قوم خود بازگشت و صحنه زننده و نفرت انگیز گوساله پرستى را مشاهده نمود، به آنها گفت بد جانشینانى براى من بودید و آئین مرا ضایع کردید(وَ لَمّا رَجَعَ مُوسى إِلى قَوْمِهِ غَضْبانَ أَسِفاً قالَ بِئْسَما خَلَفْتُمُونی مِنْ بَعْدی). این آیه به خوبى نشان مى دهد که موسى(علیه السلام) به هنگام بازگشت از میعادگاه پروردگار و قبل از آن که با بنى اسرائیل روبرو بشود، خشمناک و اندوهگین بود، و این به خاطر آن است که: خداوند در میعادگاه، جریان را به موسى(علیه السلام)گفته بود که من قوم تو را بعد از تو آزمودم، و سامرى آنها را گمراه ساخت (قالَ فَإِنّا قَدْ فَتَنّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السّامِرِیُّ). سپس موسى(علیه السلام) به آنها گفت: آیا در فرمان پروردگار خود، عجله نمودید (أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّکُمْ). گر چه مفسران در تفسیر این جمله، سخن بسیار گفته اند و احتمالات گوناگون داده اند. ولى ظاهر آیات نشان مى دهد: منظور این است که شما در برابر فرمان خدا به نسبت تمدید مدت سى شب، به چهل شب، عجله به خرج دادید و در قضاوت شتاب نمودید، نیامدن مرا دلیل بر مرگ و یا خلف وعده گرفتید. در حالى که لازم بود حداقل کمى تأمل کنید تا چند روزى بگذرد و حقیقت امر روشن گردد. در این هنگام، موسى(علیه السلام) در برابر لحظاتى بحرانى و طوفانى از زندگى بنى اسرائیل قرار گرفته بود، سر تا پایش از شدت خشم برافروخته و اندوه عمیقى بر روح او سنگینى مى کرد، و شدیداً نگران آینده بنى اسرائیل بود. زیرا تخریب و فساد کار آسانى است، و گاه از دست یک نفر خرابى هاى بزرگى ساخته است، ولى اصلاح و ترمیم کار بسیار مشکلى است. مخصوصاً در میان یک ملت نادان، لجوج و متعصب، اگر نغمه مخالفى سر داده شود، برچیدن آثار شوم آن به این آسانى ممکن نیست. موسى(علیه السلام) در اینجا باید خشم شدید خود را آشکار سازد و دست به بالاترین عکس العمل ها بزند آن چنان که افکار تخدیر شده بنى اسرائیل را به هم بریزد و انقلابى در آن جامعه منحرف شده از حق، ایجاد کند، در غیر این صورت بازگشت آنها به آسانى ممکن نیست. 👇