🌍 آيا در قرآن، دليلى براى شركت در راهپيمايى و تظاهرات داريم؟
♦️ خداوند در قرآن میفرمايد: «ولايَطؤون مَوطئاً يَغيظُ الكفّار... الاّ كُتب لهم به عَملٌ صالح»(سوره توبه، آيه 120) هيچ حركت دسته جمعى كه كفّار را عصبانى كند، صورت نمیگيرد مگر اين كه براى آن، پاداش عمل صالح ثبت میشود.
♦️آرى، راهپيمايى هايى كه دشمنان اسلام و مسلمين را عصبانى كند، عمل صالح است. اين راهپيمايى ها (بخصوص كه از طريق وسايل ارتباطى و ماهوارهها منعكس میشود) نوعى حضور در صحنه، عبادت دسته جمعى و امر به معروف و نهى از منكر عملى و عامل تقويت روحيّه مردم و مقابله با دشمن است.
#ساره
#قسمت_صد_و_چهل_و_پنجم
این چنین ناهنجاری ها اگر چه کم بود، اما در دل همسران جوان و کم سن و سال شهدا که میانگین سنی شان هفده تا بیست سال بود، ترس عجیبی می انداخت.
من به این رفتارها با دقت و وسواس نگاه می کردم و گاهی با علی آقا صحبت می کردم. علی آقا می دانست که اگر شهید شود، چاره ای جز صبوری نیست و می گفت: توکل کن به خدا و صبور باش.
از وقتی باردار شدم، روحیه ام قوی تر شد و فهمیدم زندگی مان دارد یک راه درست و اصولی را می رود. دیگر آن حالت لرزان را نداشتم و خیلی به خودم مسلط بودم. با اینکه همیشه می گفتم: من نمی خوام از علی آقا جدا بشم، ولی کم کم خودم را برای زندگی بدون علی آقا آماده می کردم.
دیگر ساره آن ساره روز اولی که علی آقا رفت جبهه و جای خالی اش او را دیوانه می کرد، نبودم. یک دلیل عمده اش حضور بچه بود. به قول معروف خوش خوشانم بود.
انگار مادر شدن خیلی چیزها را از من غربال کرد و ریخت دور. دیگر آن دختر بچه ترگل و ور گل نبودم. قیافه یک زن باردار را داشتم. علی آقا که آمد و مرا دید، خندید و گفت: تو چرا اینطوری شده ای؟!
سر اسم بچه با هم بحث می کردیم. امکانات پزشکی نبود که جنسیت بچه را مشخص کند. مادرم به خاطر تجربه ای که داشت، می گفت: بچه ساره دختر است! از حالت هایش مشخص است.
علی آقا مدام می گفت: اگر پسر باشه این کار را می کنم و اگر دختر باشه اینطور... .
می گفتم: حالا تو ول کن، هنوز که به دنیا نیامده.
#ساره
#قسمت_صد_و_چهل_و_ششم
حدود بیست و پنج روز مانده به زایمانم علی آقا گفت: من باید برگردم جبهه!
ناراحت شدم. مدت طولانی پیشم بود و حالا درست ماه آخر بارداری می خواست برود. گفتم: علی جان! این چند روزه بمون، بچه به دنیا بیاد، بعد برو.
-باید برم، نمی شه بمونم. هنوز وقت داری، برمی گردم.
-وقت داری چیه؟ یک ماه هم نمونده!
با دوستانش قرار گذاشته بود؛ همراه با آقای چناری، آقای عزیزی (همسر دوستم عفت)، آقای نصرالله تبار و چند نفر دیگر رفتند جبهه.
با آن وضعیت، شب ها خوابیدن سخت می شد. بلند می شدم و قدم می زدم. همه اش با خودم درگیر بودم که چرا من را تنها گذاشت؟ واقعا واجب بود بره جبهه؟!
خودم را قانع می کردم و جواب سوال های خودم را می دادم که آره! جبهه است. خونه خاله که نیست. باید برند دیگه. حتما جبهه بهشون نیاز داره. بقیه مگه زن ندارند؟ مگه زن و بچه هاشون تنها نیستند؟
مامان نگذاشت حتی یک شب در خانه تنها باشم. از طرفی برادرهایم، احمد و علی اصغر، با هم برای اولین بار رفتند جبهه.
با خودم می گفتم: داداش ها هم رفتند جبهه. من باید محکم تر از بقیه باشم و نباید آن قدر برای خودم خیال بافی کنم. باید سختی ها را تحمل کنم.
حضور ۴۳ عروس و داماد البرزی در راهپیمایی ٢٢ بهمن در کرج
خبـــرهای فـــوࢪی مهم⇩⇩
☑️ @Akhbar_Fori
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 خلاصه انقلاب ۵۷ از زبان راننده تاکسی!
مسافر بیچاره از حجم زیاد تناقض تسمهتایم پاره کرد😂👌
🇮🇷 #اتحادیه_عماریون
🔺#همدلی
🔻#انقلابی_گری
@khakestary_amar
فرارسیدن یوم الله ۲۲بهمن را به تمام دوستان عزیز تبریک عرض میکنم 🌺✨
انشاءالله این جشن بزرگ دائمی باشه🌺
و به زودی جشن ظهور مولامون رو برپا کنیم.🤲
امیرالمومنین علیه السلام در وصیتی به امام حسین علیه السلام می فرماید:
🍃أي بُنَيَّ ، لا تُؤيِسْ مُذنِبا، فَكَم مِن عاكِفٍ على ذَنبِهِ خُتِمَ لَهُ بخَيرٍ، و كَم مِن مُقبِلٍ على عَمَلِهِ مُفسِدٌ في آخِرِ عُمُرِهِ ، صائرٌ إلَى النارِ ، نَعوذُ بِاللّه ِ منها!
اى فرزندم! هيچ گنهكارى را نوميد مكن زيرا اى بسا كسى كه عمرى گناه مى كند، اما فرجامش به نيكى ختم مى شود و اى بسا كسى كه عمرى عمل خير مى كند، ليكن در پايان عمرش گرفتار فساد مى شود و رهسپار دوزخ مى گردد، پناه به خدا از آتش دوزخ.
سرنوشت و عاقبت ما چه خواهد شد و چگونه می توانیم با اطمینان به فرجام خود نگاه کنیم؟ این سوالی است که هر کس باید از خودش بپرسد و هر کس راهی برای رسیدن به عاقبت خوب و الهی پیدا نماید. باید بدانیم که برای هیچ کس، هیچ تضمین و قطعیتی برای بد یا خوب بودن فرجامش نیست و هر لحظه و آن امکان دارد انسان به بدعاقبتی دچار گردد و پای در رکاب هوس و دنیا گذاشته و خسر الدنیا و الاخره شود!!